حج
حج، آهنگ خانه خدا کردن برای به جا آوردن مناسک ویژه در موسم خاص است و یکی از ارکان دین اسلام و از ضروریات آن بشمار میآید. ترک حج با اقرار به وجوب یکی از گناهان کبیره و با انکار، موجب کفر است.
معنای لغوی حج
1. «حج» در لغت، به معنای قصد و در اصطلاح فقها، انجام اعمال و مناسک مخصوص در زمان خاص (ماه ذی الحجه) و در مکان معین (مکه و اطراف آن) به قصد تقرب به خدا است. [۱]
حج در قرآن
1. حج گزاردن، حق خداوند بر عهده توانمندان: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ؛ [۲].و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن را دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است». از این آیه شریفه استفاده میشود که حق خداوند بر مردم این است: آنان که استطاعت و توان دارند، آهنگ زیارت خانه او نمایند؛ یعنی آنان که توان مالی و فکری و جسمی دارند و مسافرت لطمه ای به زندگی و امر معاش آنان نمی زند و پس از مراجعت از حج قدرت بر ادامه و اداره زندگی را دارند و در مسیر راه، خطری آنان را تهدید نمی کند و راه به رویشان باز است (که همه اینها در کلمه استطاعت نهفته است)، حج به صورت یک بدهی الهی شمرده میشود و هر که این بدهی را نپردازد و از رفتن به حج سرباز زند، کافر محسوب میشود. [۳] چنان که امام صادق علیهالسلام در این زمینه میفرماید: هر کس از دنیا برود و حَجة الاسلام را بجا نیاورد بدون این که او را حاجتی ضروری باشد یا آن که به جهت بیمار شدن از آن باز ماند یا آن که پادشاهی از رفتن آن جلوگیری نماید چنین کسی (مسلمان نخواهد مرد بلکه) یهودی یا مسیحی از دنیا خواهد رفت. [۴] [[۵]
2. حج و مناسک آن، جلوه آشکار هدایت و راهنمایی خداوند: «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ... کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَیٰ مَا هَدَاکُمْ...». (سوره حج، آیه 36) 3. حج و مناسک آن، از مقدسات و شعائر الهی: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْیَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا...». (سوره مائده، آیه 2) «وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَیٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ × لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ ...ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ×ذَٰلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ...». (سوره حج، 30ـ27) 4. حج میدان انجام اعمال خیر و کسب توشه برای آخرت: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَیٰ...». (سوره بقره، آیه 197)
حج در روایات
1. حج وسیله تقویت دین:قال علی علیهالسلام: «وَالْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدِّینِ؛ خداوند حج را وسیله تقویت دین قرار داد».[۶] 2. اهمیت حج: قال علی علیهالسلام: «الله الله فی بیت ربکم لاتخلوه مابقیتم فانه ان ترک لم تناظروا؛ امام علی علیهالسلام فرمود: خدا را! درباره خانه پروردگارتان در نظر داشته باشید تا هستید، آن را خالی نگذارید. زیرا اگر حج متروک شود نظر رحمت خدا از شما قطع خواهد شد». [۷] 3. حج و توجه به سوی خدا: عن ابی جعفر الباقر علیهالسلام فی قول الله تبارک و تعالی: «ففروا الی الله انی لکم منه نذیر مبین. قال: حجوا الی الله؛ امام باقر علیهالسلام درباره آیه شریفه «ففروا الی الله انی لکم منه نذیر مبین» فرموده است: منظور از فرار به سوی خدا آن است که آهنگ حج کنید». [۸] 4. لبیک و قربانی: عن علی علیهالسلام قال: «نزل جبرئیل عی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقال: یا محمد مر اصحابک بالحج والثلج، فالحج رفع الاصوات بالتلبیة و الثلج نحر البدن؛ امام علی علیهالسلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و گفت: ای محمد یارانت را به عج و ثج فرمان ده. عج یعنی فریاد و لبیک برآوردن و ثج یعنی قربانی کردن شتران». [۹] 5. حج اکبر و اصغر: عن معاویة بن عمار، قال: سئلت ابا عبدالله علیهالسلام عن یوم الحج الاکبر فقال: هو یوم النحر والاصغر العمرة؛ معاویة بن عمار گوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: روز حج اکبر چه روزی است؟ حضرت فرمود: روز حج اکبر روز عید قربان است و حج اصغر عمره است.[۱۰] 6. آثار حج: «عن الرضا علیهالسلام قال: ما رایت شیئا اسرع غنا ولا انفی للفق[۱۱] 7. مرگ در راه حج: عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: من مات فی طریق مکة ذاهبا اوجائیا امن من الفزغ الاکبر یوم القیامة؛ هر کس در راه رفت و برگشت مکه بمیرد از اندوه بزرگ روز قیامت ایمن خواهد بود». [۱۲] 8. حرمت مهمانان خدا: عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: الحاج والمعتمر و فدالله ان سالوه اعطاهم و ان دعؤه اجابهم و ان شفعوا شفعهم و ان سکتوا ابتداهم و یعوضون بالدرهم الف الف درهم؛ حاجی و عمره گزار مهمان خدایند. اگر چیزی بخواهند به ایشان دهد. اگر او را بخوانند، پاسخ میگوید. اگر شفاعت کنند. شفاعت ایشان را می پذیرد، اگر سکوت کنند، با آنان آغاز سخن می کند و در برابر هر درهمی که خرج کردهاند، یک میلیون درهم به آنان می پردازد. [۱۳] 9. آمادگی برای احرام: عن حماد بن عیسی قال: سئلت ابا عبدالله علیهالسلام عن التهیؤء اللاحرام، فقال تقلیم الاظفار و اخذ الشارب و حلق العانة؛ حماد بن عیسی گوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم. برای احرام چگونه باید آماده شد؟ فرمود: با گرفتن ناخن ها، کوتاهکردن شارب و تراشیدن موی بالای شرمگاه. [۱۴] 10. نظر به کعبه: عن الباقر علیهالسلام من نظر الی الکعبة لم یزل یکتب له حسنة و یمحی عنه سیئة حتی یصرف بصره عنها؛ هر کس به کعبه نگاه کند. تا وقتی به آن می نگرد مدام کار نیک برایش نوشته میشود و گناهش پاک میشود تا وقتی دیده از آن برگرداند.[۱۵] 11. نیت حج: عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: الحج حجان، حج لله و حج للناس، فمن حج لله کان ثوابه علی الله والجنه و من حج للناس کان ثوابه علی الناس یوم القیامة؛ حج دو گونه است: حجی برای خدا و حجی برای خلق، هر کس برای خدا حج گزارد، پاداشش آنست که خدا که وی را به بهشت درآورد و هر کس برای مردم حج گزارد، پاداش وی روز قیامت بر عهده مردم خواهد بود. [۱۶] 12. روزه ایام تشریق در منی: سئل الصادق علیهالسلام لم کره الصیام فی ایام التشریق؟ فقال: لان القوم زوار الله و هم فی ضیافته ولاینبغی للضیف ان یصوم عند من زاره و اضافه؛ از امام صادق علیهالسلام سئوال شد: چرا روزه ایام تشریق «11، 12، 13 ذی الحجه» نامطلوب است. حضرت فرمود: زیرا مردم، زائران خدا و مهمان وی هستند. و شایسته نیست که مهمان در نزد میزبان و کسی که به دیدارش رفته روزه بگیرد. [۱۷] 13. حج یا جهاد: عن الصادق علیهالسلام انه قال: ما سبیل من سبیل الله افضل من الحج الا رجل یخرج بسیفه فیجاهد فی سبیل الله حتی یستشهد؛ هیچ راهی از راههای خدا برتر از حج نیست مگر این که مردی شمشیر بردارد و در راه خدا جهاد کند تا شهید گردد. [۱۸] 14. ثواب طواف: عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم انه قال: من طاف بهذا البیت اسبوعا و احسن صلاة رکعتیه غفرله؛ هر کس هفت بار به دور این خانه طواف کند و دو رکعت نماز طواف را به خوبی انجام دهد. گناهش آمرزیده شود. [۱۹] 15. حج و تجدید میثاق: قال ابوجعفر علیهالسلام والحجر کالمیثاق و استلامه کالبیعة و کان اذا استلمه قال: اللهم امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لیشهدلی عندک بالبلاغ؛ حجرالاسود مثل یک پیمان است و دست کشیدن بر آن چون بیعت (با خدا) است وقتی حضرت دست بر حجرالاسود می کشید می فرمود: خدایا! امانتم را ادا کردم. میثاق خود را تجدید کردم، تو گواه باش که من وظیفه ام را به پایان رساند. [۲۰] 16. اهمیت حج: عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: «لایزال الدین قائما ما قامت الکعبة؛ تا کعبه برپاست، دین برپاست». [۲۱]
احکام حج
حج از ارکان اسلام است و بر هر مکلفی در طول عمر با دارا بودن شرایط آن، یک بار واجب میشود. به حج واجب به اصل شرع - و نه با نذر و مانند آن - از این جهت که از ارکان دین است (حَجة الاسلام) گویند. [۲۲] [۲۲] وجوب حج فوری است؛ بدین معنا که در نخستین سال استطاعت باید انجام گیرد و در صورت عدم امکان، در سال بعد به جا آورده میشود و تأخیر آن از سال استطاعت بدون عذر، گناه کبیره است. [۲۳] [۲۳] حج گاه با نذر، عهد، قسم، بطلان حج پیشین و اجیر شدن جهت نیابت، واجب میشود. بدون فراهم آمدن یکی از اسباب وجوب، گزاردن حج مستحب است؛ چنان که تکرار آن در هر سال و نیز به حج بردن خانواده استحباب دارد. [۲۴] [۲۴] چنانچه به جا آوردن حج پس از وجوب آن، نیازمند مقدماتی از قبیل سفر و فراهم کردن اسباب آن باشد، مبادرت به آنها واجب است. [۲۵] [۲۵]
شرایط وجوب
عقل، بلوغ، [۲۶] [۲۶] حریت[۲۷] [۲۷] و استطاعت، [۲۸] [۲۸] شرایط وجوب حجاند. بنابراین، حج بر دیوانه، نابالغ، برده (بردگی) و غیرمستطیع واجب نیست؛ بلکه این افراد اگر هم حج بگزارند، کفایت از حجة الاسلام نمیکند. [۲۹] [۲۹] البته اگر کودک ممیز یا دیوانه در اثنای حج مستحبی بالغ و عاقل گردد و وقوف به مشعر را پس از بلوغ یا عقل درک کند، بنابر مشهور از حجة الإسلام کفایت میکند. در این صورت در وجوب تجدید نیت احرام برای حجة الاسلام، اختلاف است. [۳۰] [۳۰] بر کسی که به اندازه گزاردن حج مال دارد، لیکن به همان اندازه هم بدهی حال دارد، حج واجب نمیشود. [۳۱] [۳۱] برخی گفتهاند: تفاوتی بین حال و مدتدار بودن بدهی نیست و در هر دو صورت وجوب حج ساقط است. [۳۲] [۳۲] قرض کردن برای حج واجب نیست. [۳۳] [۳۳] اگر هزینه حج را به کسی بذل کنند، با فراهم آمدن دیگر شرایط حج بر او واجب میگردد. [۳۴] [۳۴] (حج بذلی)؛ لیکن بنابر قول برخی اگر هبه نمایند، قبول آن واجب نیست. [۳۵] [۳۵] در وجوب حج بر زن، همراه داشتن مَحرَم شرط نیست، مگر آن که حج وی به جهت خوف متوقف بر آن باشد. [۳۶] [۳۶] کسی که پس از احرام و دخول در حرم بمیرد، ذمهاش از حج بری میشود. [۳۷] [۳۷] بر کسی که پس از وجوب حج بر او آن را نگزارده، حج مستقر میگردد و بر او واجب است آن را به جا آورد، هر چند شرایط وجوب از بین برود و چنانچه در حیاتش حج نگزارد، واجب است پس از مرگش از طرف او حج به جا آورند. استقرار حج، بنابر مشهور با در اختیار داشتن زمان لازم برای انجام دادن اختیاری مناسک حج و فراهم بودن شرایط وجوب در آن مدت، تحقق مییابد. [۳۸] [۳۸] هزینه حج مستقر از اصل ترکه - و نه ثلث آن - برداشته میشود. [۳۹] [۳۹] در این که باید از طرف او حج بلدی به جا آورند یا حج میقاتی، اختلاف است.
شرایط صحت
مسلمان بودن، مؤمن (دوازده امامی) بودن، [۴۰] [۴۰] مباشرت در اعمال و در خصوص زن، اذن شوهر در حج استحبابی، [۴۱] [۴۱]. وقوع احرام در ماههای حج، شرایط صحت حجاند. در مراد از ماههای حج اقوال مختلف است. شوال، ذی القعده و ذی الحجه؛ شوال، ذی القعده و دهه نخست ذی الحجه؛ شوال، ذی القعده و نُه روز نخست ذی الحجه و شوال، ذی القعده و ذی الحجه تا طلوع فجر روز عید قربان از جمله این اقوال است. کسی که میخواهد حج تمتع به جا آورد، باید عمره آن را در ماههای حج انجام دهد و به جا آوردن عمره تمتع در غیر ماههای حج صحیح نیست؛ چنان که احرام عمره تمتع و نیز احرام حج پس از دهم ذی الحجه صحیح نیست؛ حتی به قول کسانی که تمامی ذی الحجه را از ماههای حج میدانند. [۴۲] • • [۴۲] حج هر چند بر کافر واجب است، لیکن از او در حال کفر صحیح نیست. [۴۳] [۴۳] بر بطلان عبادات غیرمؤمن (ایمان) ادعای اجماع شده است؛ [۴۴] [۴۴] لیکن در صورتی که مستبصر شود، بنابر مشهور لازم نیست حجی را که مطابق مذهب خود انجام داده، در صورت عدم اخلال به رکن آن، اعاده کند؛ [۴۵] [۴۵] هر چند اعاده آن مستحب است. [۴۶] [۴۶] (استبصار) کسی که حج بر او واجب شده، خود باید انجام دهد و به جا آوردن دیگری از طرف او کفایت نمیکند. [۴۷] [۴۷] حج واجب با نذر حج با نذر و مانند آن (عهد و قسم) واجب میشود. عقل، بلوغ و حریت و در زوجه، اذن زوج از شرایط صحت نذر، عهد و قسم است. برده نیز با اجازه مولا میتواند نذر کند. در این صورت، حج بر او واجب میشود. [۴۸] [۴۸]
نیابت در حج
نایب گرفتن در حج استحبابی، خواه برای مرده یا برای زنده مستحب است. نایب گرفتن در حج واجب برای مردهای که حج بر او استقرار یافته، بر ورثه واجب است و نیز بنابر مشهور برای زندهای که حج بر او استقرار یافته لیکن به دلیل بیماری یا پیری و مانند آن توانایی جسمی خود را برای همیشه از دست داده، واجب است؛ بلکه بنابر قول برخی در صورت استطاعت و عدم استقرار نیز به شرط متمکن بودن برای نایب گرفتن، حکم چنین است. در این که وجوب نیابت اختصاص به حجةالاسلام دارد یا شامل حج واجب با نذر یا به سبب باطل شدن حج پیشین هم میشود، اختلاف است. [۴۹](حج نیابتی) [۴۹]
اقسام
حج بر سه قسم است: حج تمتع، حج قِران و حج افراد. حج تمتع وظیفه آفاقی است که در فاصله شانزده یا دوازده فرسخی مکه - بنابر اختلاف اقوال در مسئله - یا دورتر سکونت دارد. [۵۰] [۵۰] حج قرآن و افراد وظیفه اهالی مکه و نیز کسانی است که فاصله محل سکونت آنان تا مکه کمتر از مسافت یاد شده است. [۵۱] [۵۱]
مناسک حج
اعمال و مناسک حج عبارتند از: احرام بستن، وقوف به عرفات، وقوف به مشعرالحرام، رفتن به منیٰ و به جا آوردن اعمال آن در روز عید قربان (رمی، قربانی و حلق یا تقصیر)، طواف زیارت و نماز طواف آن، سعی بین صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف آن، بیتوته در منیٰ در شبهای یازدهم و دوازدهم و برای برخی سیزدهم و رمی جمرات سهگانه در روزهای یاد شده. [۵۲] [۵۲] قربانی در منیٰ در حج تمتع، واجب و در حج قِران و افراد مستحب است. [۵۳] [۵۳] تفصیل مناسک هر یک از اقسام حج در همان قسم آمده است.
مستحبات پس از اتمام مناسک
بازگشت به مکه از منیٰ برای طواف وداع؛ [۵۴] [۵۴] خواندن شش رکعت نماز در مسجد خیف در مدت اقامت در منیٰ؛[۵۵] [۵۵] فرود آمدن در وادی مُحَصَّب (ابطح) و به پشت دراز کشیدن، هنگام کوچ از منیٰ در روز سیزدهم ذی الحجه[۵۶] [۵۶] (تحصیب)؛ داخل شدن در کعبه بدون کفش، به ویژه برای کسی که نخستین بار حج میگزارد و غسل و دعاکردن هنگام دخول و نیز خواندن دو رکعت نماز بین دو ستون بر سنگ سرخ، همچنین چهار گوشه بیت در هر گوشه دو رکعت و سپس خواندن دعای مأثور و استلام ارکان کعبه، به ویژه رکن یمانی؛ [۵۷] [۵۷] طواف کردن برای خویشان و همشهریان[۵۸] [۵۸] و سپس طواف وداع و استلام ارکان و مستجار و دعاکردن به آنچه میخواهد و آمدن نزد چاه زمزم و نوشیدن از آب آن و خواندن دعای مأثور هنگام خارج شدن[۵۹] [۵۹] (آب زمزم)؛ به سجده افتادن و رو به قبله قرار گرفتن و دعاکردن قبل از ترک مسجدالحرام؛ خروج از مسجد از باب حناطین[۶۰]؛ [۶۰] عزم بازگشت به مکه برای حج در سالهای بعد؛ بنابر تصریح برخی، حضور در محل ولادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز منزل حضرت خدیجه (مولد حضرت زهرا) علیهماالسلام و زیارت قبر ایشان در قبرستان حجون؛ رفتن به مسجد ارْقَم (خانه ارقم بن ابی ارقم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز دعوت مدتی در آن جا مخفی بود. بعدها در محل این خانه مسجدی ساختند که به مسجد خیزران معروف بود. با توسعه مسجدالحرام، این محل هم اکنون ضمیمه مسجد شده است) و صعود به غار حِرا و غار ثور. [۶۱] [۶۱]
فوت شدن حج
کسی که حجش فوت شده با انجام دادن عمره مفرده از احرام خارج میشود. در این که در این صورت لازم است برای عمره نیت کند یا نیازی نیست، بلکه عمل او به صورت قهری تبدیل به عمره میشود، اختلاف است. در صورت واجب بودن حج بر چنین شخصی، سال دیگر باید آن را به جا آورد. در صورت مستحب بودن، به جا آوردن آن در آینده استحباب دارد. [۶۲] کسی که حجش فوت شده، مستحب است تا پایان ایام تشریق در منیٰ بماند و اعمال عمره مفرده را پس از این ایام انجام دهد. [۶۳]
پانویس
منابع
آشنایی با ابواب فقه، محمد اسماعیل نوری
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق
احکام بیماران، پزشکان و خانواده ها
معانی الاخبار، شیخ صدوق
بحارالانوار، علامه مجلسی
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، جلد 3، عنوان"حج"
منبع: دانشنامه اسلامی
- ↑ آشنایی با ابواب فقه، ص 58.
- ↑ سوره آل عمران، آیه 97
- ↑ سوره آل عمران، آیه 97.
- ↑ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 282.
- ↑ احکام بیماران، پزشکان و خانواده ها، ص 44.
- ↑ نهج البلاغه: خ 1.
- ↑ بحارالانوار، ج 16ص 96.
- ↑ معانی الاخبار، ص 222.
- ↑ معانی الاخبار، ص 224.
- ↑ معانی الاخبار، ص 295.
- ↑ ر من ادمان الحج؛ از امام رضا علیهالسلام نقل شده که فرمود: هیچ چیزی را بیشتر از حج مداوم، در بی نیازی و فقرزدائی مؤثر ندیدم». [۱۱] بحارالانوار، ج 74ص 318.
- ↑ ملاذ الاخیار، ج 22، 37.
- ↑ ملاذ الاخبار، ج 22ص 67.
- ↑ ملاذ الاخیار، ج 30، 87.
- ↑ بحارالانوار، ج 65، 96.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 24.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 34.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 49.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 49.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 48.
- ↑ بحارالانوار، ج 96، 57.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 220-223..
- ↑ همان، 223-225.
- ↑ همان، 216 و 228.
- ↑ مهذب الاحکام، ج12، ص 8.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 29.
- ↑ همان، 241.
- ↑ همان، 248.
- ↑ همان، 229، 241، 248 و 275.
- ↑ همان، 229-234.
- ↑ همان، 258-259.
- ↑ منتهی المطلب، ج10، ص 80.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 60.
- ↑ همان، 261.
- ↑ همان، 268.
- ↑ همان، 330-331.
- ↑ همان، 295.
- ↑ همان، 298-301.
- ↑ همان، 314.
- ↑ همان، 306.
- ↑ همان، 332
- ↑ همان، 18/ 12-13؛ الحدائق الناضرة 14/ 352-354.
- ↑ جواهرالکلام، ج17، ص 301.
- ↑ همان، ج15، ص 63.
- ↑ همان، ج17، ص 304.
- ↑ همان، 396.
- ↑ همان، 275.
- ↑ همان، 336-338.
- ↑ همان، 281-286؛ العروة الوثقیٰ 4/ 434-435.
- ↑ جواهرالکلام، 18/ 5-10.
- ↑ همان، 44-47.
- ↑ همان، 136.
- ↑ همان، 19/ 114-115.
- ↑ همان، ج20، ص 53.
- ↑ همان، 54.
- ↑ همان، 57.
- ↑ همان، 60-65.
- ↑ همان، 68.
- ↑ همان، 65.
- ↑ همان، 66-67.
- ↑ همان، 69.
- ↑ همان، 19/ 86-89.
- ↑ همان، 91.