جنبش اسلامی فیلیپین
جنبش اسلامی فیلیپین با نام جنبش آزادیبخش مورو که مرکز آن در منطقه مسلمان نشین «بانگسا مورو» میباشد، یک گروه اسلامی و آزادی خواه است که بر اساس حفظ ارزشهای اسلام در جنوب شرقی آسیا و مجمع الجزایر فیلیپین به وجود آمده است. استعمارگران منطقه و امپراتورهای بریتانیایی، اسپانیایی و... برای مسیحی کردن جنوب فیلیپین، برنامهریزیهای زیادی کردند، ولی هر بار با مقاومت مسلمانان و جبهه آزادیبخش مورو، روبه رو شدند.
درباره کشور فیلیپین
فیلیپین از کشورهای جنوب شرقی آسیاست که در کنار اقیانوس آرام قرار دارد. این کشور با 7107 جزیره، یکی از کشورهای مجمع الجزایر دنیا به شمار میآید. مورو با سرزمین «بانگسامورو» سیزده استان فیلیپین را دربرنمیگیرد که از ذخایر نفت و معادن آهن و مس برخوردار است.
اسلام در سال 782 هجری (1363 میلادی) توسط مردم مالزی و «داماکها» به مجمع الجزایر فیلیپین راه یافت و در همان آغاز، مورد استقبال مردم واقع شد و به آیین رسمی جنوب فیلیپین (بانگسامورو) تبدیل شد. از جمعیت 71 میلیونی این کشور (در سال 1997)، بیش از ده میلیون نفر مسلمان هستند.
مسلمانان برای اولین بار در قرن پانزدهم میلادی موفق به تشکیل دولت اسلامی در فیلیپین شدند. این دولت که برگرفته از حکومتهای شاهان خاورمیانه بود، به صورت پادشاهی اداره میشد. پس از این دولت، حکومتهای دیگری نیز به پیشوایی مسلمانان در این سرزمین ایجاد شده است.
رونق اسلام در فیلیپین توجه دشمنان اسلام و دولتهای استعمارگر را به سوی خود جلب کرد، آنان با تهاجم به این منطقه، اسلام را با خطر جدی روبه رو نمودند.[۱]
علل پیدایش جنبش اسلامی مورو
اولین نیروهای استعمارگر خارجی اسپانیاییها بودند که در سال 1565 به فیلیپین وارد شدند. اسپانیاییها که در سال 1492 حکومت 781 ساله مسلمانان را در «اندلس» سرکوب نموده بودند، نسبت به مسلمانها کینهای شدید داشتند. از این رو، بعد از ورود به فیلیپین، در رفتار با مسلمانان و بومیان روش خصمانهای را در پیش گرفتند و از آن روز تا کنون مسلمانان این کشور با استعمارگران اسپانیایی در حال مبارزه هستند.
مسلمانان مورو که هفت میلیون نفر برآورد میشوند، جزو محرومترین اقشار جامعه فیلیپین هستند، زیرا آنان هم از سوی مسیحیان و هم از سوی دولت این کشور مورد بیاعتنایی، تبعیض، بیعدالتی و ستم قرار میگیرند.
عوامل قیام مسلمانان مورو
در این جا به عواملی که باعث شد تا مسلمانان برای آزادی شان دست به قیام مسلحانه بزنند، اشاره میشود:
1 ـ تجاوز به خاک موروها و اشغال سرزمینهای آنان؛ به طوری که امروزه بیشترین قسمت سرزمین موروهای مسلمان در اختیار مسیحیان است.
2 ـ ارتش فیلیپین ضد مسلمانان عمل میکرد و به بهانههای مختلف وارد خانههای آنان میشد و بعد از خارج کردن زنان و کودکان، خانهها را آتش میزد. نیروهای ارتش همواره تلاش میکردند تا مناطق مسلمان نشین را به آشوب بکشانند و شبها با صفیر گلوله آرامش آنان را بر هم میزدند. خودروهای ارتش هنگام حرکت در خیابانهای مسلمان نشین، رعایت عابر پیاده را نمیکردند و هر روز تعدادی از مسلمانان زیر چرخهای تانکها و... له میشدند.
3 ـ اسلام در فیلیپین، مایه عقب ماندگی قلمداد میشد و تمام حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مسلمانان به عنوان انسانهای عقب مانده و بیفرهنگ، پایمال شده و هیچ دستگاه و قانونی وجود نداشت تا از حقوق آنان حمایت کند.
4 ـ مشکل قضایی: این مسأله برای مسلمانان دارای اهمیت بسیار بود، زیرا نظام قضایی فیلیپین که بر اساس قوانین قضایی آمریکا و مسیحیت تدوین گردیده، برای مسلمانها کاملاً بیگانه است. در سال 1974 یک کمیته به سرپرستی دکتر «ماحول» مأمور شد تا برای مسلمانها بر مبنای فقه اسلامی قانون تدوین کند، ولی از نتیجه کار خبری نشد و چنین قانونی اگر هم تدوین شده باشد، در نظام قضایی فیلیپین اجرا نگردید.
5 ـ فساد اداری و پایان دعوا به سود مسیحیان در جایی که یکی از طرفهای دعوا مسیحی بود.
6 ـ غارت و چپاول منابع طبیعی موروها: سرزمین مسلمان نشین (موروها) دارای منابع طبیعی فراوان است، ولی موروها کمتر از آن استفاده میکنند. برای نمونه، پروژه برق «هیدروالکتریکی» در منطقه «لانائو» ـ که نیروی برق این ناحیه را تولید میکند ـ از سال 1967 شهرهای مسیحی نشین، با فاصله 150 کیلومتر از آن استفاده میکردند، اما شهر مسلمان نشین «ماراوی» که در کنار آن واقع شده است، تا سال 1973، از نیروی برق حاصل از آن بیبهره بود.
7 ـ حفظ اسلام در فیلیپین: مسلمانان جنوب فیلیپین 400 سال است که به جرم پیروی از احکام اسلام بار ستم و مظلومیت را بر دوش دارند. با این وجود، آنان سعی کردهاند تا نور اسلام را در برابر تبلیغات گسترده مسیحیت در جنوب شرقی آسیا حفظ نمایند.
عوامل بالا افزون بر علل دیگر، سرانجام مسلمانان را واداشت تا دست به قیام و نهضت مسلحانه بزنند. آنها برای دفاع از حقوق خود و سازماندهی مبارزات مسلحانه، در سال 1968 «جبهه ملی آزادیبخش مورو» را تشکیل دادند. این جبهه از بدو پایهگذاری، جنگهای سختی با رژیم «مارکوس» انجام داد و سال 1971، اوج مبارزات مسلمانان با دولت فیلیپین بود. رژیم «مارکوس» که از پشتیبانی نظامی آمریکا برخوردار بود، با تمام توان و قدرت به کشتار مسلمانان پرداخت و صدها هزار نفر را شهید و میلیونها انسان را آواره کرد.
از سال 1972 مبارزات مسلمانان جنوب شرقی آسیا مورد توجه کشورها و سازمان کنفرانس اسلامی قرار گرفت و با میانجیگری اعضای این سازمان، باب گفت وگو بین جبهه ملی آزادیبخش مورو و رژیم «مارکوس» گشوده شد. اگرچه این گفت وگوها با رژیم «مارکوس» نتیجهای نداشت، ولی سرانجام در ژانویه 1987 در زمان رژیم «مانیل» توافق نامهای بین جبهه ملی آزادیبخش مورو، و دولت به امضا رسید.
در این موافقتنامه آمده بود که دولت فیلیپین، خودمختاری 13 استان مسلمان نشین را به رسمیت بشناسد. متأسفانه دولت فیلیپین آنگونه که باید به تعهدات خود عمل نکرد؛ ازاینرو، تلاش مسلمانان برای خودمختاری از سر گرفته شد.
ماهیت جبهه آزادیبخش مورو
جنبش آزادیبخش مورو که مرکز آن در منطقه مسلمان نشین «بانگسا مورو» میباشد، یک گروه اسلامی و آزادی خواه است که بر اساس حفظ ارزشهای اسلام در جنوب شرقی آسیا و مجمع الجزایر فیلیپین به وجود آمده است. استعمارگران منطقه و امپراتورهای بریتانیایی، اسپانیایی و... برای مسیحی کردن جنوب فیلیپین، برنامهریزیهای زیادی کردند، ولی هر بار با مقاومت مسلمانان و جبهه آزادیبخش مورو، روبه رو شدند. «نور میسواری»، رهبر این جبهه دراینباره میگوید:
«بیش از 300 سال به نام اسلام و به نام مردم مسلمان، به نام امت اسلامی و برای حفظ وطن اسلامی خود، علیه اسپانیاییها جنگیدیم».
پس هیچ گونه تردیدی وجود ندارد که جنبش آزادیبخش مورو، با انگیزه اسلامی روی کار آمده و ماهیتی صد در صد اسلامیدارد. آنچه هم که توانست در این پیکار به جنبش، هویت مردمی بدهد و آن را در برابر استعمارگران پایدار نگه دارد، همین ماهیت اسلامی آن بود.
«نور میسواری»، درباره نقش اسلام در جنبش اسلامی مورو میگوید: «از وقتی ما علیه دولت استعماری فیلیپین در وطن خود حرکت خویش را آغاز کرده ایم، به نام اسلام نبرد میکردیم و به نام مردم مسلمان و به نام امت مسلمان میجنگیدیم. ما همیشه خود را به عنوان یک بخش لازم از امت اسلامی میپنداشتیم و آن، روحی است که هم جبهه آزادیبخش ملی مورو را الهامبخش است و هم مجاهدین سراسری وطن بانگسا مورو را!»
«نور میسواری»، دبیر کل جهبه آزادیبخش مورو، تحقق خواستههای این جبهه را در چارچوب دو هدف کلی دنبال میکرد:
الف ـ استقلال کامل استانهای مسلمان نشین جنوب فیلیپین و برپایی نظام جمهوری اسلامی در آنها؛
ب ـ پایان دادن به کشتار بیرحمانه مسلمانان توسط رژیم حاکم بر فیلیپین و بازگرداندن صلح و امنیت، به همراه عدالت اجتماعی در منطقه جنوب شرقی آسیا.
مواضع جنبش آزادیبخش مورو در برابر انقلاب اسلامی ایران
جنبش آزادیبخش مورو، از ابتدای پایهگذاری، از کشورهای مالزی، لیبی و عربستان سعودی کمکهای مالی دریافت میکرد. این امر سبب شد تا این جنبش از نظر سیاسی به این کشورها وابسته و تحت تأثیر بنیادگرایی اسلامی در جهان عرب و وهابیت باشد.
با این وجود مواضع رهبران جنبش آزادیبخش مورو، در برابر انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک حرکت نوین اسلامی که میتوانست جنبش را در رسیدن به هدفش یاری نماید، بسیار مثبت بوده است.
یک نماینده جنبش آزادیبخش مورو، دراینباره میگوید: «هنگام فرار شاه از ایران، ما اطمینان پیدا کردیم که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی پیروز خواهد شد... ما دریافتیم که خون بر شمشیر پیروز است و این درس بزرگی برای ما بود».
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی رحمه الله در ایران، رهبران جنبش آزادیبخش مورو در پی ایجاد رابطه با انقلاب اسلامی برآمدند. تحقق این خواسته، نقطه عطفی در تاریخ سیاسی این جنبش به شمار میآید و رهبر آن رابطه با ایران را دریچهای به سوی آزادی مسلمانان تحت ستم دانسته و گفت: «امیدواریم این روابط، راهی باشد برای آزادی تمام مظلومین جهان و به رهبری امام خمینی ادامه یابد».