تاویل در قرآن از منظر فریقین (مقاله)
یکی از مبانی تفسیری قرآن که لازم است مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد مفهوم تاویل درقرآن است. برخی از مفسران و عالمان علوم قرآنی مدعی ترادف بین تفسیر و تاویل بوده و برخی به تباین ایندو معتقدند. از طرفی بین دیدگاه قائلین به تباین ایندو نیز از جهاتی با یکدیگر متفاوت است. بدین معنا که از منظر عدهای تاویل مختص برخی از آیات بوده و علم به ان هم منحصر به خداوند میباشد در حالی که از منظر برخی دیگر تمام آیات قرآن مشتمل بر تاویل میباشد. از اینرو لازم است در مبانی تفسیری قرآن این مساله نیز مورد بحث قرار گیرد.
دیدگاه برخی از اعلام فریقین در معنای تاویل و فرق آن با تفسیر
1-علامه طباطبائی
ایشان در دو کتاب القرآن فی الاسلام و تفسیر المیزان ذیل آیه 7سوره آل عمران بصورت تفصیلی به بررسی این موضوع پرداختهاند. ایشان در کتاب القرآن فی الاسلام نخست به اختلاف دیدگاه مفسران در معنای تاویل پرداخته و اظهار میدارد: مفسرین و علماء در معنی تاویل اختلاف شدید دارند و باتتبع اقوال در تاویل ممکن است به بیشتر از ده قول برخورد ولی آنچه مشهورتر از همه اقوال میباشد دو قول است:
1- قول قدماء که تاویل را با تفسیر - محصل معنی کلام - مرادف میدانند. بر این اساس همه آیات قرآنی تاویل داشته و به مقتضای آیه «و ما یعلم تاویله الا الله» تاویل و تفسیر متشابهات را کسی جز خدای نمیداند.
2- قول متاخرین: «تاویل» بمعنای آن است که است که از کلامی، خلاف ظاهرش قصد شود. بنابراین همه آیات قرآنی دارای تاویل نمیباشند. بلکه فقط آیات متشابه است که دارای تاویل و معنی خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسی را برآنها احاطه نخواهد داشت مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تاسف و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت میدهند و نیز آیاتی که برخی از معاصی را بفرستادگان خدا و پیامبران معصوم نسبت میدهد. [۱]
علامه معتقد است معنای دوم تاویل – که متاخرین بدان معتقدند – بحدی مشهور شده است که بمنزله حقیقت ثانویه برای این کلمه گردید ه است. [۲]
ایشان قول متاخرین در معنای تاویل را مخالف مفهوم قرآنی آن دانسته و پذیرش آنرا مستلزم تناقض در قرآن میداند. ایشان در نقد دیدکاه متاخرین مینویسد: اولا قول متاخرین برغم شهرتش مخالف آیات قرآنی است بدلیل آنکه آیات بیانگر ان است که تاویل اختصاص به متشابهات نداشته بلکه تمام قرآن برخوردار از تاویل میباشد.
ثانیا دیدگاه متاخرین در معنای تاویل مستلزم وجود آیاتی است که مفهومش جز بر خداوند بر همگان پوشیده میباشد. بدیهی است چنین سخنی فاقد بلاغت بوده و نمیتوان بوسیله ان بلغا را دعوت به تحدی نمود.
ثالثا بر اساس دیدگاه متاخرین حجیت قرآن برای مردم تمام نخواهد بود بجهت آنکه دعوت قرآن به تدبردر آیات و اثبات هماهنگی کامل در ان بمعنای ان است که همه قرآن برای مردم قابل درک میباشد بنابراین عدم دسترسی مردم به فهم متشابهات و ارجاع به اینکه علمش اختصاص به خداوند دارد بمعنای عدم حجیت قرآن برای مردم خواهد بود.
رابعا دلیلی بر اثبات قول مشهور وجود ندارد بلکه در موارد گوناگون تاویل در معانی دیگری بکار رفته است چنانکه در سه آیه از سوره یوسف کلمه تاویل در تعبیرخواب استعمال شده است؛ بدیهی است که تعبیرخواب حقیقتی خارجی بوده و از سنخ معنای لفظ نیست که خلاف ظاهرش اراده شده باشد. [۳]
ایشان بعد از بررسی موارد دیگر واژه تاویل در قرآن – که بعنوان حقیقت عمل بکار رفته است – و بیان مخالفت ان با مبنای متاخرین– که انرا بمعنای خلاف ظاهرمیدانند - مینویسد:
شکی نیست که تاویل بمعنای حقیقت و روح عمل با تاویل بمعنای خلاف ظاهر متفاوت میباشد. [۴]
ایشان در ادامه نقد دیدگاه متاخرین از تاویل ومخالفت ان با مفهوم قرآنی تاویل مینویسد: در تمام 16 مورد استعمال قرآنی کلمه تاویل، معنای تاویل مخالف مبنای متاخرین در تعریف این واژه «مدلول خلاف ظاهر» میباشد.[۵]
خلاصه دیدگاه علامه در معنای تاویل درقرا ن: بطور کلی ایشان تاویل را در مقابل تنزیل دانسته و معتقد است تاویل علاوه بر آنکه از سنخ لفظ و معنا نیست عبارتست از حقائقی از همه آیات قرآن که در نزد خداوند موجود است که در قرآن از ان جایگاه بعنوان مقام مکنون و لوح محفوظ یاد شده است؛ در مقابل تنزیل که نزول تدریجی ان حقائق اسمانی در قالب الفاظ ومعانی ان است که در اختیار بشر قرار گرفته است و خداوند علم به تاویل قرآن را به برخی از بندگان خاصش – پیامبر ص و اهل بیتش ع – اعطا نموده است. – [۶]
2-تاویل از دیدگاه محمد باقر حکیم
ایشان معتقد است تاویل در قرآن بمعنای تفسیر عینی و حقیقی معنا – در برابر تفسیر لفظ - بوده بگونهای که موول به ان برمیگردد و تفسیر حقیقی آیات متشابه هم مختص خداوند و راسخین در علم است که به اذن الهی قادر به تفسیر ان میباشند. ایشان برخلاف علامه طباطبائی که تاویل را خارج از محدوده الفاظ و معانی میداند تاویل را مربوط به حقیقت معانی برخی از الفاظ میداند
تبیین:
ایشان در بیان اختلاف دیدگاه بین متقدمین و متاخرین در معنای تاویل و فرق ان با تفسیر مینویسد: بین متقدمین و متاخران در معنای تاویل اختلاف است متقدمین ایندو را مترادف دانسته در حالی که متاخرین ایندو را از یکدیگر متفاوت میدانند[۷]
ایشان در ادامه مینویسد: با قطع نظر از معنای اصطلاحی تاویل در بین مفسرین، مهم ان است که تاویل و تفسیر را در قرآن و روآیات مورد بحث قرار دهیم و در همین راستا اظهار میدارد:
تاویل در قرآن با تاویل بمعنای اصطلاحی که برای ان ذکر شد متفاوت است. [۸]
ایشان درادامه موارد کاربرد کلمه تاویل را در قرآن بیان نموده و مینویسد: در هفت سوره قرآن این کلمه ذکر شده است:
1-سورة آل عمران: (هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن أم الکتاب واخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأویله...). که آیات متشابه برای اهل ضلالت بستر حدوث فتنه قرار گرفته است)
2-: سوره نساء: (یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الامر منکم فان تنازعتم فی شئ فردوه إلی الله والرسول ان کنتم تؤمنون بالله والیوم الآخر ذلک خیر وأحسن تأویلا) (که تاویل قرآن را برترین بازگشت و رجو ع به پیامبر ص و اولی الامر در امور اختلافی میداند)
3-: سوره أعراف: (ولقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی ورحمة لقوم یؤمنون * هل ینظرون الا تأویله یوم یأتی تأویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق...)
4-: سوره یونس: (بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولما یأتهم تأویله...
5-: سوره یوسف: (وکذلک یجتبیک ربک ویعلمک من تأویل الأحادیث...
6و7: سوره اسراء و کهف، که واژه تاویل در آنها همانند آیات دیگر ذکر شده است (إذ جاءت فیهما کلمة التأویل علی هذا المنوال أیضا.)
ایشان معتقد است که دقت در موارد استعمال کلمه تاویل در قرآن مبین ان است که معنای اصطلاحی که مفسران برای تاویل ذکر کردهاند در صدر اسلام وجود نداشته است. [۹]
ایشان در ادامه مینویسد:
تاویل در همه آیات مذکور بمعنای ان چیزی است که شی موول بوسیله ان در خارج تحقق و تشخص مییابد.[۱۰]
ایشان اظهار میدارد حتی در آیه نخست – آیه 7سوره آل عمران -نیز کلمه تاویل بمعنائی که ذکر شد بکار رفته است بدین معنا که تاویل آیات متشابه در سوره آل عمران بمعنای تفسیر معنای لغوی ان نمیباشد بلکه بمعنای مصادیق خارجی است که ان معانی لغوی بدان بر میگردد. [۱۱]
ایشان در مقام جمعبندی از مطالب ذکر شده مینویسد:
از مباحث مطرح شده دو نکته بدست میآید:
نکته اول: تاویل درقرآن بمعنای تفسیر الفاظ نیست بلکه مایوول الیه الشی بوده که این امر بمعنای تفسیر حقیقت معناست.
نکته دوم: تاویل آیات متشابه مختص به خداوند و راسخان در علم میباشد اما معنای این گفتار ان نیست که آیات متشابه فاقد مفهوم میباشند چون در اینصورت تبعیت از ان معنا نداشت – فیتبعون ما تشابه منه... - [۱۲]
نتیجه آنکه از منظر علامه محمد باقر حکیم تاویل در قرآن – در همه مواردی که ذکر شد - بمعنای مایوول الیه معنی اللفظ بوده و بیانگر تحقق و تجسد عینی معنا میباشد و تاویل آیات متشابه در سوره آل عمران، به معنای تفسیر حقیقت معنای الفاظ میباشد که علم ان – تاویل آیات متشابه – نیز مختص به خداوند متعال و راسخان ماذون از ناحیه او میباشد و از دسترس انسانهای متعارف خارج است.
3-دیدگاه آیه الله معرفت در زمینه تاویل
ایشان در کتاب "التاویل فی مختلف المذاهب و الاراء" برای تاویل دو معنای اصطلاحی ذکر میکند:
معنای اول: بازگشت ظهور کلام یا ظهور عمل به حقیقت و اصلش همانگونه که گفتار و افعال متشابه به محکمات بازگشت داده میشود.
معنای دوم: عبور از معنای ظاهری خاص به معنای عام و باطنی که مقصود اصلی میباشد. [۱۳]
ایشان در ادامه تاویل را نوعی تفسیر دانسته ودر تاویل متشابه مینویسد:
تاویل در متشابهات عبارتست ا ز رفع ابهام از آیه و دفع اشکال از ان [۱۴]
4-دیدگاه ابن تیمیه در معنای تاویل
ایشان بعد از بیان اقوال متقدمین و متاخرین در معنای تاویل و فرق ان با تفسیر معتقد است تفسیر به ایضاح لفظ بر میگردد در حالی که تاویل از جنس کلام نبوده بلکه به واقعیت و حقیقت خارجی شی برمیگردد [۱۵]
باید گفت دیدگاه مذکور نظیر دیدگاهی است که از سید محمد باقر حکیم نقل گردید.
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان ضمن تقسیم کلام به دو نوع انشاء و اخبار، نسبت به معنای تاویل در انشائیات نظیر امر و نهی – جملات انشائیه – معتقد است که تاویل در این نوع از کلام بمعنای نفس انجام خارجی ماموره به یا نفس ترک خارجی ان- ترک منهی عنه - میباشد. [۱۶]
ایشان در تبیین مفهوم تاویل در نوع دوم کلام - اخبارو جملات خبریه – میگوید: تاویل در جملات اخباری نظیر اخبارالهی از اسماء و صفات و نیز اخباراز وعده و وعیدهائی که به بندگانش میدهد، میباشد. [۱۷]
ایشان در ادامه ضمن جمعبندی در معنای تاویل و فرق ان با تفسیر مینویسد:
تفسیر، احاطه علمی به موضوع و تاویل، واقعیت اعمالی است که به انسانها وعده داده شده است نظیر آگاهی و احاطه علمی پیامبر ص به نزول آیات الهی که تاویل ان – تحقق نفس وعده و وعیدهای الهی – در گذشته، حال یا اینده محقق میگردد. [۱۸]
ایشان در ادامه شواهدی نیز ازگفتار دیگران بر تایید مبنای خود - تاویل از سنخ کلام نیست بلکه از نوع حقیقت خارجی است - نقل میکند. [۱۹]
تحلیل و بررسی و مقایسه دیدگاه علامه طباطبائی سید محمد باقر حکیم با ابن تیمیه
در مقایسه این سه دیدگاه باید گفت:
بر اساس هر سه دیدگاه، تاویل از سنخ لفظ و کلام نبوده بلکه واقعیت خارجی میباشد. بعلاوه آنکه از منظر هر سه آنان علم به تاویل را مختص خداوند و رسولش میدانند. در افتراق این سه دیدگاه نیز میتوان گفت:
از منظر علامه تاویل در برابر تنزیل بوده و بمعنای حقیقت خارجی است که عند الله است و از ان در قرآن بعنوان عالم لوح محفوظ و مقام مکنون یاد شده است در حالی که از منظر مولف علوم القرآن و ابن تیمیه تاویل در قرآن بمعنای واقعیت خارجی است که کلام به ان بر میگردد نظیر ثواب یا عقاب اعمال در قیامت.
بعلاوه آنکه از منظرعلامه طباطبائی تاویل بمعنائی که ابن تیمیه بدان قائل است فقط در کلمات اخباری صدق میکند چون در اخباریات است که میتوان برای محتوای و مضمون خبر مطابقی در خارج تصور نمود در حالی که در جملات انشائی- که مطابق " به فتح ب "وخارجیتی وجود ندارد - معنای مذکور از تاویل قابل تطبیق نخواهد بود.
فرق دیگر دیدگاه علامه با ابن تیمیه ان است که از منظر علامه تمام آیات قرآن دارای تاویل بوده در حالی که از منظر ابن تیمیه چنین تعمیمی در تاویل وجود ندارد.
5-دیدگاه فخر رازی در تفسیر الکبیر
ایشان ذیل آیه 7سوره آل عمران تاویل را مترادف تفسیر دانسته و معتقد است تاویل اخبار، چیزی است که معنای لفظ به ان بر میگردد و بر این امر به آیاتی از قرآن استشهاد میکند. ref>تفسیر الکبیر ج 7ص188 فاعلم أن التأویل هو التفسیر وأصله فی اللغة المرجع والمصیر، من قولک آل الأمر إلی کذا إذا صار إلیه، وأولته تأویلاً إذا صیرته إلیه، هذا معنی التأویل فی اللغة، ثم یسمی التفسیر تأویلاً، قال تعالی: * (سأنبئک بتأویل ما لم تستطع علیه صبراً) * (الکهف: 78) وقال تعالی: * (وأحسن تأویلا) * (النساء: 59) وذلک أنه إخبار عما یرجع إلیه اللفظ من المعنی، </ref>
نتائج
از مباحث مطرح شده در مقاله حاضر امور ذیل اثبات شد:
1-در بین آراءمطرح شده در معنای تاویل، دیدگاه علامه طباطبائی با دیدگاههای دیگران متفاوت میباشد.
2-از منظر علامه طباطبائی تاویل قرآن، اختصاص به محکمات نداشته بلکه همه آیات دارای تاویل میباشند.
3-شباهت بین دیدگاه علامه طباطبائی و ابن تیمیه در این است که هر دو تاویل را ازسنخ لفظ و معنا ندانسته بلکه انرا حقائق خارجی میدانند
و افتراقشان در این است که از منظر علامه طباطبائی تاویل آیات حقائقی است که در نزد خداوند بوده و ارتباطی با معانی الفاظ ندارد در حالی که از منظر ابن تیمیه و برخی دیگر تاویل متعلق به واقعیات و معانی خارجی الفاظ میباشد.
4-از منظر مولف علوم القرآن، تاویل در قرآن بمعنای تفسیر حقیقی معنا – در برابر تفسیر لفظ - بوده بگونهای که رافع ابهام در معنای کلمه باشد.
ایشان برخلاف علامه طباطبائی که تاویل را خارج از محدوده الفاظ و معانی میداند تاویل را مربوط به حقیقت معانی برخی از الفاظ میداند.
5-تشابه بین دیدگاه مولف علوم القرآن و فخر رازی این است که هر دو تاویل را از سنخ معنای الفاظ و کلمات میدانند.
منابع
پانویس
- ↑ القرآن فی الاسلام ص 39-49 اختلف المفسرون فی معنی التأویل اختلافا شدیدا، وبعد الفحص فی أقوالهم یمکن ارجاعها إلی أکثر من عشرة إلا أن المشهور فیه قولان: 1 -قول القدماء، ومحصل کلامهم أن التفسیر والتأویل بمعنی واحد وهما مترادفان. وعلیه فلکل الآیات القرآنیة تأویل، وبمقتضی قوله تعالی (وما یعلم تأویله الا الله) یختص العلم بالآیات المتشابهة بالله عز شأنه... 2 -قول المتأخرین، وهو أن التأویل المعنی خلاف الظاهر الذی یقصد من الکلام. وعلیه فلیس لکل الآیات تأویل، وانما یختص ذلک بالآیات المتشابهة التی لا یحیط بعلمها الا الله، کالآیات الظاهرة فی الجسیمة والمجئ و الاستواء والرضا والسخط والأسف وغیرها من الأوصاف المنسوبة الیه جل جلاله وکذلک الآیات الظاهرة فی نسبة الذنب إلی الرسل والأنبیاء المعصومین علیهمالسلام.
- ↑ همان: بلغ هذا القول من الاشتهار بحیث أصبحت لفظة التأویل کالحقیقة الثانیة فی المعنی خلاف الظاهر، فان تأویل الآیات القرآنیة فی المباحث الکلامیة والخصام العقائدی یعنی هذا المعنی بالذات، کما أن حمل الآیة علی خلاف ظاهرمعناها بدلیل یسمونه التأویل موضوع دائر علی الألسن مع أنه لا یخلو من تناقض.
- ↑ القرآن فی الاسلام ص 39-49 هذا القول مع شهرته العظیمة لیس بصحیح، ولا ینطبق علی الآیات القرآنیة، لأنه: أولا - الآیتان المنقولتان فی الفصل السابق (هل ینظرون الا تأویله) و (بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولما یأتهم تأویله) ظاهرتان أن کل فی الآیات لها تأویل ولا یختص ذلک بالآیات المتشابهة کما یبدو من هذا القول .وثانیا - لازم هذا القول وجود آیات فی القرآن یشتبه الناس فی فهم مدلولها الحقیقی ولا یعلمه الا الله تعالی ومثل هذا الکلام الذی لا یدل علی مدلوله لا یعد کلاما بلیغا فکیف بتحدیه للبلغاء فی بلاغته. وثالثا - بناء علی هذا القول لا تتم حجیة القرآن الکریم، لأنه حسب احتجاج الآیة الکریمة (افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا)، احدی الدلائل علی أن القرآن لیس من کلام البشر عدم وجود اختلاف معنوی ومدلولی بین الآیات - مع بعد أزمان نزولها وتباین ظروف النزول وأسبابه - وما یظهر من الاختلاف بین بعض الآیات فی بادئ النظر یرتفع بالتفکر والتدبر فی الآیات .ولو فرضنا أن کمیة کبیرة من الآیات المسماة بالمتشابهات تختلف مع کمیة أخری تسمی بالمحکمات ونرفع الاختلاف بینها بأن نذهب إلی أن ظاهرها غیر مراد وما یراد منها معان لا یعلمها الا الله تعالی .. . هکذا رفع الاختلاف لا یدل علی أن القرآن لیس من کلام البشر .وهکذا لو رفعنا الاختلاف بصرف ظاهر کل آیة یخالف مضمونها أو یناقض الآیات المحکمة، فأولناها - حسب اصطلاح المتأخرین بأن حملناها علی معنی خلاف الظاهر. ورابعا - لا دلیل اطلاقا علی أن المراد من التأویل فی آیة المحکم والمتشابه هو المعنی خلاف الظاهر، کما لم یقصد مثل هذا المعنی فی الآیات التی ذکرت فیها لفظة التأویل، فمثلا: فی قصة یوسف علیهالسلام عبر فی ثلاثة مواضع عن تعبیر الرؤیا بکلمة التأویل، وظاهر أن تعبیر الرؤیا لیس معنی خلاف الظاهر للرؤیا بل هو حقیقة خارجیة تری فی النوم بشکل مخصوص، کأن رأی یوسف تعظیم أبیه وأمه واخوته بشکل سجدة الشمس والقمر والنجوم له، ورأی ملک مصر سنوات القحط فی صورة سبع بقرات عجاف یأکلن سبعا سمانا، ورأی صاحبا یوسف فی السجن الصلب وخدمة الملک فی صورة عصر الخمر وحمل الخبز علی الرأس تأکل الطیر منه وفی قصة موسی والخضر، بعد أن یخرق السفینة ویقتل الغلام ویقیم الجدار، یحتج علیه موسی فی کل مرة فیذکر له السر الکامن وراء أعماله ویسمیه التأویل.
- ↑ القرآن فی الاسلام ص 39-49: ومعلوم أن حقیقة الاعمال والنظر الحقیقی فی انجازها کالروح لها سمیت بالتأویل، ولیست هی المعنی خلاف الظاهر لها ویقول تعالی بشأن الوزن والکیل: (وأوفوا الکیل إذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیرا وأحسن تأویلا) وواضح أنه یرید من التأویل فی الکیل والوزن وضعا اقتصادیا خاصا یوجد فی السوق بواسطة البیع والشراء والنقل والانتقال. والتأویل بهذا المعنی لیس معنی خلاف الظاهر من الکیل والوزن، بل هو حقیقة خارجیة، وروح أوجدت فی الکیل والوزن تقوی وتضعف بواسطة استقامة المعاملة وعدم استقامتها. ویقول تعالی فی موضع آخر: (فان تنازعتم فی شئ فردوه إلی الله والرسول . . . ذلک خیر وأحسن تأویلا. من الواضح أن المراد من التأویل فی هذه الآیة هو ثبات الوحدة وإقامة علاقات روحیة فی المجتمع، وهذه حقیقة خارجیة ولیست معنی خلاف الظاهر لردع النزاع.
- ↑ القرآن فی الاسلام ص 45 وهکذا المواضع الأخری من القرآن الکریم الواردة فیها لفظة التأویل، وهی مع ما سبق ستة عشر موضعا. ففی کل هذه المواضع لا یمکن أخذ التأویل بمعنی المدلول خلاف الظاهر، بل هو معنی آخر یلائم أیضا مع التأویل الواردة فی آیة المحکم والمتشابه کما سنذکره فی الفصل الآتی. ولهذا لا موجب لتفسیر التأویل فی الآیة المذکورة بمعنی المدلول خلاف الظاهر.
- ↑ القرآن فی الاسلام ص 45-49
- ↑ علوم القرآن ص 228-231- همان-الاتجاه العام لدی قدماء المفسرین الذی یمیل إلی القول بالترادف بینهما، فکل تفسیر تأویل، والعکس صحیح أیضا، وعلی هذا فالنسبة بینهما هی التساوی، 2-الاتجاه العام لدی من تأخر عنهم من المفسرین الذی یمیل إلی القول بأن التفسیر یخالف التأویل فی بعض الحدود: اما فی طبیعة المجال المفسر والمؤول، أو فی نوع الحکم الذی یصدره المفسر والمؤول، أو فی طبیعة الدلیل الذی یعتمد علیه التفسیر والتأویل
- ↑ همان: ونحن إذا لاحظنا کلمة التأویل وموارد استعمالاتها فی القرآن نجد لها معنی آخر، لا یتفق مع ذلک المعنی الاصطلاحی الذی یجعلها بمعنی التفسیر ولا یمیزها عنه إلا فی الحدود والتفصیلات، فلکی نفهم کلمة التأویل یجب أن نتناول إضافة إلی معناها الاصطلاحی معناها الذی جاءت به فی القرآن الکریم.
- ↑ علوم القرآن ص 228-23ونحن بإزاء موقف من هذا القبیل یجب أن نعرف قبل کل شئ أن المعنی الاصطلاحی هل کان موجودا فی عصر القرآن؟ وهل جاءت کلمة التأویل بهذا المعنی وقتئذ؟ ولا یکفی مجرد انسیاق المعنی الاصطلاحی مع سیاق الآیة لنحمل کلمة التأویل فیها علیه وملاحظة ما عدا الآیة الأولی من الآیات التی جاءت فیها کلمة التأویل تدل علی أنها کانت تستعمل فی القرآن الکریم بمعنی آخر غیر التفسیر، ولا نملک دلیلا علی أنها استعملت بمعنی التفسیر فی مورد ما من القرآن
- ↑ همان: والمعنی الذی یناسب تلک الآیات هو ان یکون المراد بتأویل الشئ هو ما یؤول وینتهی إلیه فی الخارج والحقیقة، کما تدل علیه مادة الکلمة نفسها، ولهذا أضیف التأویل إلی الرد إلی الله والرسول تارة، والی الکتاب أخری، والی الرؤیا، والی الوزن بالقسطاس المستقیم.
- ↑ همان وهذا نفسه هو المراد - کما عرفنا سابقا - من کلمة التأویل فی الآیة الأولی التی أضیف فیها التأویل إلی الآیات المتشابهة فی قوله تعالی: (. . . . فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأویله . . .)، فتأویل الآیات المتشابهة لیس بمعنی بیان مدلولها وتفسیر معانیها اللغویة، بل هو ما تؤول إلیه تلک المعانی، لان کل معنی عام حین یرید العقل ان یحدده ویجسده ویصوره فی صورة معینة، فهذه الصورة المعینة هی تأویل ذلک المعنی العام.
- ↑ علوم القرآن ص 228-231- ونستخلص من ذلک أمرین: أحدهما: التأویل جاء فی القرآن بمعنی ما یؤول إلیه الشئ لا بمعنی التفسیر، وقد استخدم بهذا المعنی للدلالة علی تفسیر المعنی لا تفسیر اللفظ، ای علی تجسید المعنی العام فی صورة ذهنیة معینة والاخر: ان اختصاص الله سبحانه والراسخین فی العلم بالعلم بتأویل الآیات المتشابهة لا یعنی أن الآیات المتشابهة لیس لها معنی مفهوم، وان الله وحده الذی یعلم بمدلول اللفظ وتفسیره، بل یعنی أن الله وحده الذی یعلم بالواقع الذی تشیر إلیه تلک المعانی، ویستوعب حدوده وکنهه. وأما معنی اللفظ فی الآیة المتشابهة فهو مفهوم بدلیل أن القرآن یتحدث عن اتباع مرضی القلوب للآیة المتشابهة، فلو لم یکن لها معنی مفهوم لما صدق لفظ (الاتباع) هنا، فما دامت الآیة المتشابهة یمکن ان تتبع فمن الطبیعی ان یکون لها معنی مفهوم، وکیف لا یکون لها معنی مفهوم وهی جزء من القرآن الذی أنزل لهدایة الناس وتبیان کل شئ... ! وهکذا یمکننا فی هذا الضوء ان نضیف إلی المعانی الاصطلاحیة التی مرت بکلمة التأویل معنی آخر یمکن استنباطه من القرآن الکریم هو: تفسیر معنی اللفظ، والبحث عن استیعاب ما یؤول إلیه المفهوم العام، ویتجسد به من صورة ومصداق. :- انتهی
- ↑ التاویل فی مختلف المذاهب و الاراء ص10 ...فالتاویل ارجاع لظاهر الکلام او العمل الی حیث حقیقته و اصله المراد منه کما فی باب المتشابهات من الافعال والاقوال و هناک مصطلح اخر للتاویل بمعنی ارجاع ظاهر التعبیر الذی یبدو خاصا حسب التنزیل الی مفهوم عام یکون هو المقصور الاصل من الکلام و قد اصطلحووا علیه بالبطن فی مقابله ظهر الایه ای المعنی العام الخابئ وراء ستار ظاهر اللفظ والذی انطوت علیه الایه فی فحواها العام فالتاویل فی باب المتشابهات هو توجیهها الی وجهها المقبول اما التاویل بمعنی البطن فی مقابله الظهر فهو الاخذ بمفهوم الایه العام بعداعفاء ملابساته الخاصه التی کانت تجعلها قید التاریخ و لتصبح الایه ذات رساله خالده عبرالدهور
- ↑ همان ص14 وعلیه فالتاویل فی باب المتشابهات نوع تفسیر یضم الی رفع الابهام عن وجه الایه، دفع الاشکال عنها ایضا لیکون رفعا و دفعا معا
- ↑ وَتَفْسِیرُ کَلَامِهِ لَیْسَ هُوَ نَفْسَ مَا یُوجَدُ فِی الْخَارِجِ؛ بَلْ هُوَ بَیَانُهُ وَشَرْحُهُ وَکَشْفُ مَعْنَاهُ. َ مجموعه الفتاوی ج 17ص -370 -364-فالتَّفْسِیرُ مِنْ جِنْسِ الْکَلَامِ: یُفَسَّرُ الْکَلَامُ بِکَلَامٍ یُوَضِّحُهُ .وَأَمَّا التَّأْوِیلُ فَهُوَ فِعْلُ الْمَأْمُورِ بِهِ وَتَرْکُ الْمَنْهِیِّ عَنْهُ لَیْسَ هُوَ مِنْ جِنْسِ الْکَلَامِ
- ↑ وَالْکَلَامُ نَوْعَانِ: إنْشَاءٌ وَإِخْبَارٌ .فَالْإِنْشَاءُ الْأَمْرُ وَالنَّهْیُ وَالْإِبَاحَةُ وَتَأْوِیلُ الْأَمْرِ وَالنَّهْیِ نَفْسُ فِعْلِ الْمَأْمُورِ وَنَفْسُ تَرْکِ الْمَحْظُورِ همان: کَمَا فِی الصَّحِیحِ { عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ فِی رُکُوعِهِ وَسُجُودِهِ سُبْحَانَک اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِک اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی یَتَأَوَّلُ الْقُرْآنَ } فَکَانَ هَذَا الْکَلَامُ تَأْوِیلَ قَوْلِهِ: { فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ
- ↑ همان :وَالنَّوْعُ الثَّانِی: الْخَبَرُ کَإِخْبَارِ الرَّبِّ عَنْ نَفْسِهِ تَعَالَی بِأَسْمَائِهِ وَصِفَاتِهِ وَإِخْبَارِهِ عَمَّا ذِکْرِهِ لِعِبَادِهِ مِن الوَعْدِ وَالْوَعِیدِ وَهَذَا هُوَ التَّأْوِیلُ الْمَذْکُورُ فِی قَوْلِهِ: { وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَی عِلْمٍ هُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ } { هَلْ یَنْظُرُونَ إلَّا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ } وَهَذَا کَقَوْلِهِمْ: { یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ }...
- ↑ همان: فَالتَّفْسِیرُ هُوَ الْإِحَاطَةُ بِعِلْمِهِ وَالتَّأْوِیلُ هُوَ نَفْسُ مَا وُعِدُوا بِهِ إذَا أَتَاهُمْ فَهُمْ کَذَّبُوا بِالْقُرْآنِ الَّذِی لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ؛ وَقَدْ یُحِیطُ النَّاسُ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ فَالرَّسُولُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُحِیطُ بِعِلْمِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَإِنْ کَانَ تَأْوِیلُهُ لَمْ یَأْتِ بَعْدُ وَفِی الْحَدِیثِ { عَنْ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ: { قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِکُمْ } الْآیَةُ: قَالَ: إنَّهَا کَائِنَةٌ وَلَمْ یَأْتِ تَأْوِیلُهَا بَعْدُ } ...
- ↑ مجموعه الفتاوی ج 17ص -370 -364.....همان :وَمِنْهُ قَوْلُ کَثِیرٍ مِن السَّلَفِ فِی آیَاتٍ: هَذِهِ ذَهَبَ تَأْوِیلُهَا وَهَذِهِ لَمْ یَأْتِ تَأْوِیلُهَا مِثْلَ مَا رَوَی أَبُو الْأَشْهَبِ عَنْ الْحَسَنِ وَالرَّبِیعِ عَنْ أَبِی الْعَالِیَةِ أَنَّ هَذِهِ الْآیَةَ قُرِئَتْ عَلَی ابْنِ مَسْعُودٍ: { یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ } الْآیَةُ فَقَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: لَیْسَ هَذَا بِزَمَانِهَا قُولُوهَا مَا قُبِلَتْ مِنْکُمْ فَإِذَا رُدَّتْ عَلَیْکُمْ فَعَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ قَالَ: إنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ حَیْثُ نَزَلَ فَمِنْهُ آیٌ قَدْ مَضَی تَأْوِیلُهُنَّ قَبْلَ أَنْ یَنْزِلْنَ وَمِنْهُ آیٌ وَقَعَ تَأْوِیلُهُنَّ عَلَی عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمِنْهُ آیٌ وَقَعَ تَأْوِیلُهُنَّ بَعْدَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِیَسِیرِ وَمِنْهُ آیٌ یَقَعُ تَأْوِیلُهُنَّ بَعْدَ الْیَوْمِ وَمِنْهُ آیٌ یَقَعُ تَأْوِیلُهُنَّ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَمِنْهُ آیٌ یَقَعُ تَأْوِیلُهُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَا ذُکِرَ مِن الحِسَابِ وَالْجَنَّةِ وَالنَّارِ– انتهی -