زنان در الجزایر
یکی از موضوعاتی که همه صاحبنظران و نویسندگان تاریخ انقلاب الجزایر در آن متفق القول هستند، اهمیت و نقش زنان مسلمان در پیروزی آن است. زنان الجزایر در انقلاب و قیام رهایی بخش، به حکم وظیفه دینی و میهنی خود، همدوش و هماهنگ با مردان الجزایر جنگیدند و نام خویش را در تاریخ ملل مسلمان جاودانه ساختند.
نقش زن الجزایری در انقلاب
زنان الجزایری در طول زمان سلطه فرانسویان اشغالگر، با وجود چشیدن طعم عذاب و سختی در جنبشها، سستی ننموده و با کمال ایمان برای دستیابی استقلال و سیاست ملی، پیش قدم بودهاند. مشارکت آنها در این جنبشها خود دلیلی است قاطع بر آگاهی و پایبندی آنان به ارزشهای حضوری و التزام آنها به اصول عالیه کشور، و در طول 132 سال، در جنبشهای علنی و مخفی علیه استعمارگران فرانسوی شرکت داشتهاند. آنان مشارکت در فعالیتهای انقلابی را بر خود واجب میدانستند.
حضور زنان مبارز در انقلاب الجزایر بسیار مشهود بود. جمیله بوپاشا، صحیه، حسیبه بن بوعلی، بهیه و جمیله بوجرید، در تاریخ مبارزات انقلاب الجزایر جایی مخصوص دارند. این زنان یا در مبارزه نابرابر رژیم استعمارگر فرانسه سلاح بر کف، جان خود را از دست دادند، یا بعد از تحمل شکنجه های فراوان به شهادت رسیدند. نقش زن الجزایری در روند استعمارزدایی از الجزایر به قدری اهمیت داشت که استمعارگران میگفتند «اگر بر زنها پیروز شویم، باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد.»
استعمارگران بیان میکردند که اگر بخواهیم تار و پود جامعه الجزایر را در هم بشکنیم و امکان مقاومت را از آن سلب کنیم، قبل از هر چیز باید بر زنان الجزایر پیروز شویم و باید زنها را از زیر حجابی که در پس آن مخفی میشوند، به در آوریم و از خانه هایی که مرد الجزایری، آنها را در آنجا مخفی میکند، بیرون بکشیم. بدین ترتیب پیروزی استعمار، در گرو پیروزی بر زنان ذکر میشود و مسلما شکست آن نیز، در نتیجه شکست از زنان باید باشد و در حقیقت استعمار در اینجا اعتراف میکند که او زمانی از الجزایر شکست خورد و از آنجا گریخت که مغلوب زنان مبارز و مسلمان الجزایری شد. و اگر از این زنان مسلمان شکست نمی خورد، میتوانست به روند استعماری خویش ادامه دهد که این امر به تنهایی نقش زنان مسلمان در انقلاب الجزایر را روشن میکند.
زنان مسلمان الجزایر از سال 1334، بسیار جدی تر از گذشته به صحنه آمدند و مبارزات واقعی و مستقیم خویش را علیه استعمار شدت بخشیدند. البته درک رهبران انقلاب از موقعیت و اهمیت زن در پیروزی بر استعمار این امر را تسهیل کرده بود، زیرا آنها دریافته بودند که پیروزی انقلاب، مسلما باید منوط و متکی به حضور زن در صحنه انقلاب باشد. زنان مسلمان الجزایری به روشهای مختلف و در زمینههای متعدد، در پیروزی انقلاب نقش داشتند که نمونههایی از آن به شرح زیر میباشد:
فعالیت نظامی
عملیات نظامی یکی از اقدامات حماسه آفرین زنان بود که قابلیت و شجاعت آنها را در اجرای عملیات حساس و مشکل به اثبات رساند. زنان به دلیل نوع پوشش و حجاب خویش بهتر میتوانستند سلاح و مهمّات را با خود حمل کنند و در جنگهای شهری و خیابانی و در دفاع از خانه و کاشانه خویش، به طور ناگهانی، به نیروهای اشغالگر آسانتر از مردان یورش میبردند و دشمن را غافلگیر مینمودند.
حمل اسلحه، مهمات و آذوقه
در بسیاری از موارد، حمل اسلحه، مهمات و نقل و انتقال آن در شهرها و روستاها در بین هسته های رزمنده بسیار مشکل بود و مردانی که میخواستند دست به چنین کاری بزنند، فورا مورد سوءظن دشمن واقع میشدند، ولی زنان به دلیل پوشش و حجاب خویش، بهتر از مردان میتوانستند عمل کنند. اسلحه و مهمات حمل نمیکردند، بلکه سعی میکردند کلیه نیازهای تدارکاتی رزمندگان را فراهم کرده و به آنها غذا و آذوقه برسانند.
ترغیب مردان به رزم و پیکار
زنان در خیلی از موارد، گذشته از آنکه خود با شور و استقامت علیه دشمن استعمارگر مبارزه میکردند، مردان را نیز به پیکار و استقامت بیشتر ترغیب مینمودند. چه بسیار اتفاق می افتاد که زنی همسر و فرزند خویش را تشویق میکرد تا همانند مجاهدان اسلحه به دست گیرد و از دین و میهن خویش دفاع نماید.
همزمان با گسترش سازمانهای چریکی و گروههای ضربت، زنان بسیاری به گروهها راه یافتند. زنان به علت موقعیت خود در جامعه میتوانستند کمک مؤثری به جنبش نمایند. چه بسا دختران بمب گذار که در پیشرفت انقلاب الجزایر با میل خود به استقبال مرگ شتافتند. زنان الجزایری با کسب اطلاعات، اکتشافات و بررسی مناطق عملیاتی با اجرای عملیات و حمایت و پشتیبانی چریکها در خانه های تیمی و هسته های عملیاتی، کمکهای مؤثری به فعالیتهای مذکور کردند.
موقعیت اقتصادی
در نظام اجتماعی قبایلی الجزایر، نظام زن سالاری حاکم بود و چنانکه در کتب تاریخی دیده شده است نه تنها در جامعه صحرانشینان بلکه در جامعه شهرنشینان، زن نقش عمده و حساسی را عهدهدار بوده است. زن الجزایری در طول تاریخ کشور نقش فعالی به عهده داشته و در بسیاری از دورههای تاریخی در کنار مرد بوده و در غیاب او سرپرستی خانواده را به عهده می گرفته است.
زنان روستایی تا قبل از سال 1339 به کشاورزی مشغول بودند اما زمانی که به تدریج روستاها از بین رفته و یا حتی در زمانی که به کشاورزان زمین داده شد اغلب زنان تنها به کارهای سنتی میپرداختند. زنان طبق آداب و رسوم سنتی، خود را در امور اقتصاد خانواده شریک دانسته و از طریق تهیه هنرهای دستی فعالیت میکردند و تا زمان استقلال در راه کسب آزادی از پا نایستادند.
موقعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در الجزایر در دوره 130 ساله استعمار فرانسه، زنان در کلیه قیامهای مردمی و مقاومتهای ملی و مبارزه با اشغالگران در کنار مردان، با حفظ ارزشهای اسلامی از جمله حجاب سنتی حضور داشتهاند. از سال 1109 زمان ورود فرانسویان به خاک الجزایر، حمله به شهرها توسط اشغالگران آغاز گردید. در شهرهایی چون بلیدا و مدیا، زنان و همین طور مردان مقاومتهای دلیرانه و شجاعانه ای از خود نشان دادند.
سربازان فرانسوی به دستور امرای خود به کشتار مردم پرداختند و شهرها خالی از سکنه شد و گاهی تنها کودکان، زنان و سایر افراد بی دفاع در شهرها باقی مانده بودند که به آنها نیز رحم نشد. زنانی که در خانه به کارهایی چون خیاطی برای مردان جبهه، نگهداری از یتیمان و سالمندان در اردوها مشغول بودند، برای حفظ صیانت ملی به تدریج به شاخه زنان ارتش آزادیبخش پیوستند.
آنان به جای ذوب شدن در فساد و تباهی، به مقابله با استعمار برخاستند. در مقابل هر شهید، در سکوت عزاداری کردند و میزان خشم و نفرت آنان بیش از پیش شد. اگرچه هدف از آزار زنان، شکستن اراده آنان و از بین بردن عفت ملت الجزایر، بود اما نتیجه معکوس به بار آورد. بدین معنی که وحدت و یکپارچگی زنان و سایر مردم پس از هر یک از اعمال شنیع استعمارگر، بیشتر و بیشتر میگردید. تا آنجا که زنانی چون «فاطمه نسومر» که نامش با واژه جهاد و مبارزه عجین شده است؛ در دوره ای که خروج زن از منزل طبق احکام رایج شرعی غیر مجاز بود، پس از شهید شدن و یا تبعید شدن یاران و همسران و برادران و پدر، خود پرچم قیام را به دست گرفته و پیشتاز مبارزه گردیدند.
امور ارتباطی
در بسیاری از موارد، زنها به عنوان عاملین ارتباط به انجام وظایف انقلابی مشغول بودند. آنها پیامها و دستورات را به صورت شفاهی و کتبی به رزمندگان میرساندند و همچنین وضعیت و موقعیت آنان را به مراکز فرماندهی و تصمیمگیری گزارش میدادند. بیان موقعیت دشمن و نیروهای مهاجم از دیگر کارهای ارتباطی زنها محسوب میشد.
امور درمانی و بهداشتی
پرستاری و درمان مجروحین جنگی، از وظایف مهمی بود که زنان بر عهده داشتند، آنها در خانه و سایر مراکزی که به این امور اختصاص داشت مجروحین جنگی را پرستاری و درمان میکردند تا آنها مجددا به صحنه پیکار اعزام شوند.
زن الجزایری پس ازاستقلال
زنان در ابتدا بر این عقیده بودند که در زمان جنگ موقتا جهت کمک به سایر رزم آوران از خانه خارج میشوند و پس از غلبه بر اشغالگران و عقب راندن آنان، همانند گذشته به فعالیتهای خود در خانه پرداخته و جز در موارد لازم از منزل خارج نخواهند شد اما در طول جنگ، وضعیت تغییر نموده و زنان علاوه بر شرکت در جنگها، تصدی برخی از مشاغل کوچک را بر عهده گرفتند. به تدریج تعداد زنان شاغل در سطوح پایین، به 5 درصد شاغلین رسید.
بر اساس آمار سازمان بینالمللی کار، نسبت زنان شاغل در الجزایر از کلیه نسبتهای اشتغال زنان در کشورهای عربی بالاتر است و تعداد زنان شاغل در کارهای مهم و کلیدی، بیشتر از زنان عهدهدار امور و کارهای کوچک و غیر کلیدی است.
در زمان «بومدین» هیچ زنی مسؤولیتی از قبیل نخستوزیر، وزیر، قاضی یا پلیس را، آن طوری که در دوره ریاست «شاذلی بن جدید» پیش آمد، به عهده نگرفته است. و نسبت زنان نماینده مجلس از 1% تجاوز نمیکند. در حالی که آمار زنان در بخشهای آموزش و بهداشت و درمان، به بیشتر از 60% از مجموع کل کارکنان است. بنابراین مشارکت زنان الجزایری پس از انقلاب در بخش آموزش و پرورش و امور بهداشتی نمود بیشتری داشته است.
در سال 1356 نرخ شرکت زنان در اجتماع نسبت به سال 1345 79% افزایش داشته است. زنان به تدریج به فعالیتهای اجتماعی خود ادامه داده و امروزه در مشاغل مهندسی، پزشکی، وکالت و نمایندگی پارلمان، تعداد 4 زن مشغولند.
روابط اجتماعی زنان الجزایر
زنان چه در شهر و چه در روستا همه با پاسداری از ارزشهای ملی و دفاع از کشور در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شرکت داشتند. زنی که از دید اروپاییان به او «انسان صغیر» گفته میشد و از قیمومیت شوهر درمیآمد، دعوت برای شرکت در قیام مسلحانه با استعمار در سال 1333 را پذیرفت. در جنگهای قبل از پیروزی، فداکاریهای فراوانی از خود نشان داد.
زنان در طول جنگ مورد آزار و اذیت استعمارگران فرانسوی قرار گرفتند و تا آخرین نفس جهت شکلگیری حکومت الجزایری کوشیدند. «جمیله بوهیره» و «اوریده ملاد» دو نمونه از این زنان میباشند. «یمینه عبیدی» نیز به هنگام حمل بمب ساعتی، به علت انفجار بمب در کیفش جان خود را در راه استقلال کشور از دست داد. نکته قابل توجه آن است که زنان در امور خانوادگی مشارکت و سهم بیشتری داشتند. در سالهای مختلف چندین مرتبه (4 بار) پارلمان کشور جهت تدوین قوانین تساوی حقوق برای زنان قدم برداشته است. در سالهای 1343 و 1351 و بالاخره در سال 1359، زنان در پارلمان قوانین جدیدی را ارائه نمودهاند. البته در سال 1354 قانون در مورد حق رأی زنان سکوت کرد اگرچه تساوی زن و مرد را مد نظر قرار داده بود. طبق همین قانون مرد سرپرست خانه تعیین شده بود. سعی بر این بوده است که در تصویب قوانین، شریعت اسلامی نیز در نظر گرفته شود.[۱]
زن و قانون الجزایر
قوانین در مورد نامزدی، ازدواج، مهریه، چندهمسری، طلاق و حق قیمومیت، نوشته و به تصویب رسیده است ولی در مورد حق زنان کوتاهی شده است. به همین دلیل در سال 1363 در پیش نویس قانون جدید موارد ذکر شده بار دیگر مورد بررسی و تجدیدنظر قرار گرفته است. در حال حاضر چندهمسری مجاز است، اما انجام آن عملاً برای مردان امر ساده ای نیست؛ چرا که تساوی و عدالت، امر مشکلی است. در قوانین جدید، زن در صورت ازدواج مجدد شوهر خود، اجازه درخواست طلاق را دارد.
زن میتواند از ازدواج اجباری سر باز زده و حق انتخاب همسر را دارا است. ادعای قانونگذاران آن است که با زنان در کلیه موارد حقوقی، طبق شریعت اسلامیرفتار میشود و تغییراتی به شرح زیر انجام گرفته است:
الف ـ در قانون جدید زنی که شوهرش همسر جدیدی اختیار نماید، نقص جسمیداشته باشد با با او بد رفتاری نماید و یا اینکه خانه را به مدت یکسال بدون دلیل قانونی ترک نماید، حق تقاضای طلاق دارد و در صورت صدور آن، نگهداری فرزندان کوچک با مادر میباشد.
ب ـ فرزند به هنگام ازدواج بدون اجازه ولی خود میتواند همسر انتخاب نموده و سن ازدواج برای مردان 21 و برای زنان 18 سال تعیین شده است.
ج ـ در قانون گذشته، زن در صورت بودن وارث مرد، حق ارث از شوهرش نداشت. در پیش نویس قانون جدید تقریبا حقی معادل با مردان به آنها داده شده است.
د ـ تنظیم خانواده نیز مورد نظر قانونگذاران است. طبق آمار رشد جمعیت در سال 1348 13/3 درصد بوده که در سال 1361 به 24/3 درصد افزایش یافته است. به طور کلی زنان طبق بند 81 قانون اساسی، در ساختار سوسیالیزم و توسعه ملی باید سهیم باشند. ظاهرا همسر و مادر بودن در درجه اول قرار دارد و حق شغل در صورتی که به وظیفه اصلی آنان صدمه ای وارد نیاورده و برای کودکان تهدیدی نباشد، بلامانع تشخیص داده شده است. به علاوه زنان در حفظ ارزشها و فرهنگ جامعه، سهم بسزایی را دارا میباشند. لذا در مورد نوع استخدام و کار آنها که بتوانند در خارج از خانه انجام دهند، دقت کافی لازم است.[۲]
زن و نظام خانواده بعد از استقلال
نظام خانوادگی سنتی الجزایری که دارای خصوصیت همبستگی و استحکام میباشد، در جامعه الجزایر رو به متلاشی شدن میرود. سفارت فرانسه در الجزایر، تعدادی از جمعیتهای زنان با گرایش غربی را تأسیس کرد که این جمعیتها بسیاری از زنان مخالف بافت جامعه سنتی الجزایری که به آنان اجازه نداد تا بر اساس آنچه که دلشان میخواهد زندگی کنند را به خود جذب کرد.
این جمعیتها، برای محکوم کردن قانون خانواده که «تعدد زوجات» را اجازه میدهد و اختیار طلاق را به دست مرد میگذارد، با تحریک و تشویق «کمونیستها» و «فرانکوبورژواها» اقدام به راهپیمایی کردند. گروههای اسلامی در پاسخ به راهپیمایی تخریب کننده مذکور، یک راهپیمایی بزرگ و بی سابقه در تاریخ الجزایر که در آن 250 هزار زن شرکت کردند، به راه انداخته و بر ضرورت حمایت احکام شریعت اسلامی، در قانون خانواده و پایبندی به ارزشها و اصالت ملت تأکید نمودند. تأکید همهجانبه استعمار گران برای برداشتن حجاب زن، و کشانیدن او به صحنه فعالیتهای اجتماعی و حقیر شمردن خانه داری و فرزندزایی و ناچیز جلوه دادن خانواده و همچنین اطاعت زن از مرد در شمار محدودیتهای زن، توانست ایجاد شکاف بین دو نسل به وجود آورده و زن را محور کشمکش و جدال در جامعه الجزایر قرار دهد.
جامعه الجزایر که از قبل یک جامعه پدرسالاری بود، اکنون بین گرایش به سوی فرانسه و ضرورت قطع رابطه با این کشور دست و پا میزند. در الجزایر که قبل از مبارزه برای استقلال در وضعیتی به سر میبرد که زنان حفظ حجاب فردی برای آنها اصل بود و دختران پس از رسیدن به دوران بلوغ به نوعی با شرم و حیا با پدر و برادران روبه رو میشدند و مسائل خود را از طریق مادر به پدر انتقال میدادند، در طول دوران جنگ 132 ساله، دخترانی که هیچ گاه از خانه به جز موارد ضروری همراه برادر یا پدر و یا اقوام نزدیک (محارم مرد) بیرون نیامده بودند، به جبهه آزادیبخش پیوستند و برای سربلندی میهن، شروع به فعالیت نمودند.
وضع به جایی رسید که گاه گاه حتی شبها نیز به منزل نیامده و در پادگانها و مراکز مخفی انقلابی خویش به سر میبردند و زمانی که رفت و آمد زنان الجزایری تحت کنترل پاسگاههای فرانسوی قرار گرفت، در قرارگاههای مخفیانه چنین تصمیمگیری شد که زنان رابط نظامی بهتر است خود را به پوشش زنان فرانسوی درآورند. بدین ترتیب به نظر میرسد مسأله حجاب و پایبندی به سنتها و اصالتها نیز تحت الشعاع جنگ برای میهن قرار گرفت. زنان با استفاده از لباس اروپایی و کلاه گیسهای مصنوعی، به حمل اطلاعات و مواد دارویی و اعلامیه ها ادامه دادند.
متأسفانه پس از پایان جنگ 8 ساله، بسیاری از این زنان همان روش پوشش اروپایی را ترجیح داده و پشت پا به سنّت اسلامی زدند و عده بسیار کمی نیز از پوشش قبلی اسلامی خود استفاده نمودند. بدین ترتیب، تفاوتی اساسی که بین ساختار و اصالت فرهنگ سنتی در خانوادههای الجزایر با فرهنگ در طول جنگ 132 ساله وجود داشت فرو ریخت. و حالا زنان الجزایر در دو جبهه قرار گرفتهاند. جبهه ای که هنوز چشمشان به سوی غرب است و جبهه ای که خواستار اجرای دقیق احکام اسلامی است. بین این دو گروه ارتباط و گفتگویی وجود ندارد. افراد جبهه اول با سوءظن به اینها نگاه میکنند و به عنوان هواداران غرب تلقی میشوند. البته بیشتر جوانها جذب اسلام میشوند تا جذب جنبشهای هوادار زنان.
زنان مسلمان الجزایر یا جبهه دوم اکنون با الهام از دو الگوی تاریخی موفق، و پیگیر اهداف متعالی خویش میباشند. الگوی اول، اهمیت اساسی حضور و نقش آنها در انقلاب رهایی بخش الجزایر و الگوی دوم اهمیت حضور و نقش زنان مسلمان ایران در پیروزی انقلاب اسلامی. در اینجا به جمله ای از شورای انقلاب الجزایر بسنده میکنیم که ضمن تجلیل در مورد حضور و نقش زنان قهرمان و مبارز الجزایر اعلام کرد: «تمام راههایی را که زن به عضویت کامل جامعه الجزایر در میآورد، باز بماند.»
طرح آزادی زن در الجزایر یک طرح فرانسوی بود که با آغاز دهه سوم این قرن و ظهور نظریه مخلوط کردن و شناسنامه فرانسوی دادن و مسیحی کردن الجزایریها، به هدف ملحق نمودن الجزایر به فرانسه به طور کلی به عنوان ایالتی از فرانسه شروع شد و این اقدام بر اساس نتیجه بررسیهایی که فرانسه در سال 1309 به آن رسیده بود صورت گرفته است.
استعمار به این نتیجه رسیده بود که الجزایر به صورت عربی و اسلامیخواهد ماند تا زمانی که عامل دین و زبان عربی از زندگی کلی الجزایریها رانده شود و اینکه نظام خانوادگی بسته و بهم آمیخته جامعه الجزایر همیشه عنصرهای مقاوم در برابر فرهنگ و تمدن و وجود فرانسوی به وجود خواهد آورد، بنابراین باید این نظام مستحکم را به وسیله نفوذ به جهان زن، خرد کرد.
نظریه بالا بردن سطح اجتماعی الجزایریها با دادن شناسنامه فرانسوی از طریق ازدواج مردان الجزایری با زنان فرانسوی و ازدواج زنان الجزایری با مردان فرانسوی که به عنوان آبادکننده در الجزایر به سر میبرند، مطرح گردید. برای این منظور دولت فرانسه، راهپیماییهای زنان الجزایری را به راه انداخت که در این راهپیمایی برخی از زنان در برابر دیدگان مردم لباسهای خود را که به نام (الملاء یا الحایک) معروف است و معادل چادر ایرانی میباشد، آتش زدند!! و بدین ترتیب جدال و کشمکش فرهنگ، میان طرفداران غربزدگی و طرفداران حفظ شخصیت ملی اتفاق افتاد.
در واقع هیچ وقت مسأله زن و آزادی زن، موضوع کشمکش و درگیری در میان الجزایریها نبوده است بلکه اصل درگیری و کشمکش درباره عربی بودن الجزایر و طرح غربزدگی آن بوده است، ولی فرانسه خواست محور درگیری و کشمکش مسأله زن باشد که این چنین نیز شد.
پس از استقلال، گروهی از زنان الجزایر با عدم رعایت حجاب، مقام خود را تنزل دادند و در واقع وضعیت زن الجزایر در طول جنگ و بعد از آن در حال ایجاد تغییر و تحول انقلابی بود. زنی که در اسلام در مورد او با دادن حقوق و با تأکید بر او به عنوان پایهها و دژهای پاکدامنی، تقوا، فضیلت و عفت و یکی از عوامل اساسی بنیاد خانواده یاد شده است اکنون با برنامهریزی استعمار، گروهی از آنها از اصول اسلامی به خصوص حجاب دور افتاده اند و اساس و بنیان خانوادهها با ابقاء پارهای فرهنگ بیگانه به خطر افتاده است.
جمعیتها و تشکلهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنان الجزایر
پس از قیام مردمی سال 1367 و آزادی فعالیت سیاسی بر اثر مبارزات مسلمانان کشور و تأسیس احزاب متعدد، جمعیتهایی برای زنان مسلمان که وابسته به احزاب اسلامی بودند، تأسیس گردید. همچنین جمعیتهایی برای زنان وابسته به گروههای سوسیالیستی و کمونیستی و لائیک تأسیس گردید. این گروه اخیر با وجود در اقلیت بودن، تحت عنوان دفاع از آزادی زن و تساوی حقوق و غیره، اقدام به تأسیس انجمنها و سازمانهای زنان نموده و خود را مدافع زن و حقوق و تنها نماینده شرعی و واقعی زنان عنوان نمود. ولی در واقع این زنان ابزار دست غربیها بودند که شعار آزادی سر داده و تاکنون کاری مثمرثمر، حتی در زمینههای اقتصادی و دفاع از زنان نیازمند و طلاق داده شده و پیرزنان بی سرپرست انجام نداده و تنها به برپایی جشنها و سمینارها اکتفا نموده است؛ در حالی که اغلب زنان الجزایری چه در پایتخت و چه در شهرهای کوچک و روستاها، هیچ چیز را بجز اسلام به عنوان دین و نظام و برنامه زندگی نمی پذیرند. و در میان این اکثریت، زنان تحصیلکرده و متخصص بسیارند.
اولین سازمان رسمی زنان الجزایر در سال 1367 تحت عنوان «اتحادیه زنان مسلمان الجزایری» تأسیس شد. زنان در این تشکیلات در انجام امور انقلابی علیه استعمارگران بر یکدیگر سبقت می گرفتند. در سال 1331 این جمعیت همانند سایر گروهها به جبهه آزادیبخش ملی پیوسته و در آن جذب شد. از آن پس زنان زیر لوای جبهه آزادیبخش ملی به فعالیت پرداخته و نمونههای بارزی از شهادت، فداکاری و ایثار برای دیگر زنان شدند. زنان در جنگهای مسلحانه نیز تأکید بر استقلال کشور مشارکت داشتند و در مسیر انقلاب، همبستگی الجزایر و همبستگی ملی را تکامل بخشیدند. پس از استقلال، فعالیتهای بخش نظامی جبهه آزادیبخش ملی که مجاهدین، کشاورزان، کارگران، جوانان و زنان در آن فعالیت داشتند، محدود گردید.
همزمان با استقلال در سال 1341 اتحادیه ملی زنان الجزایر با تأکید بر سازمان بخشیدن به جمعیت زنان تشکیل گردید و هدفش رسیدن به پرورش و تربیت زنان، همچنین رشد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی آنان بود. در ماده 5 از اساسنامه اتحادیه چنین آمده است: اتحادیه ملی زنان الجزایر یک سازمان مردمی است و زنان برای کسب حقوق حقه خود در آن گرد هم می آیند تا سهم خود را در پیشبرد انقلاب انجام دهند.
حجاب زن الجزایری
نقش حجاب در مبارزات ضد استعماری زنان الجزایر علیه استعمارگران فرانسوی در تاریخ مبارزات این ملت ثبت شده است. پس از استقلال، بخصوص دختران نسل جوان بدون پوشش اسلامی در اماکن عمومی ظاهر شده و عادات سنتی و اسلامی به تدریج در میان آنها تضعیف گردید. حفظ حجاب از نظر اشغالگران به عنوان عقب ماندگی معرّفی شده بود. هدف استعمارگران تأکید بر بی حجابی بود چون بی حجابی خود عامل رواج فساد در جامعه میباشد. چرا که زنانی که در صحنه مبارزاتی ظهور کردند، زنانی مسلمان و محجبه بودند و هدف استعمار از این اعمال، جلب توجه زنان به مسائل بی اهمیت و در نهایت خارج شدن آنها از صحنه سیاست و مبارزه بود. زنان الجزایری در جریان مبارزات از حجاب به عنوان سنگری پولادین علیه استعمارگران بهره بردند و بر زنان الجزایری است که حجاب را افتخار خود بدانند و به عنوان سلب آزادیی که دائما از جانب اجانب مطرح میگردد به حساب نیاورند.
در میان زنان الجزایری اکنون سه نوع عمده حجاب وجود دارد:
ـ حجاب سنتی یا «الحایک» که از یک چادر سفید همراه با روبند سفید تشکیل شده و اغلب در میان زنان الجزایری اصیل متداول است.
ـ «الملایه» که نوع دیگری از حجاب سنتی است که از یک چادر مشکی شبیه عبا تشکیل شده غالبا در شهرهای شرق کشور الجزایر متداول است.
ـ «الجباب» که بعضی اوقات به شکل چادر مشکی یا سرمه ای با نقاب که تمام صورت به جز دو چشم را می پوشاند و گاهی هم به شکل چادر و حجاب زنان ایرانی و لبنانی مورد استفاده قرار نمیگیرد.
حجاب و هویت اسلامی الجزایر
اگر اسلام در الجزایر ریشه ندوانیده بود، این کشور هویت خود را به راحتی از دست میداد چرا که فساد و فشار به محو و نابودی هویت اصلی الجزایر می انجامید.
زنان مسلمان الجزایری با حفظ حجاب خود زمانی طولانی برای استقلال با استعمار فرانسه جنگیدند و حجاب آنها سنگری و سلاحی در مبارزات علیه استعمار گران بود و این خود عامل بسیار مهمی برای مبارزه با استعمار بوده و هست و لازم داشتن استراتژی معین و دورنمای حساب شده و معین برای یک انقلاب، فقط و فقط با پایبندی به اصول عالیه اسلام امکانپذیر بوده است. بنابراین اگر کشور الجزایر در ادامه به بیراهه رفت، میتوان گفت چون استراتژی معینی جز بیرون راندن خارجی و بیگانه از خاک خود نداشت، حال با توسل و دست آویز به هر استراتژی و دست آویزی؛ در حالی که در کشور عزیزمان ایران پایبندی به شؤونات اسلامی با هدف و دورنمای معینی برای انقلاب اسلامی ایران، استراتژی اصلی به شمار میآید.[۳]
پانویس
- ↑ خانم پوراندخت فاضلیان، هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم و محقق
- ↑ همان.
- ↑ پایگاه اطلاع رسانی حوزه، مجله پیام زن بهمن 1375، شماره 59، زنان در الجزایر