کاربر:Mahdi/صفحه تمرین
این صفحه کاربری هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۴:۴۵، ۱۹ آوریل ۲۰۲۳ (ساعت هماهنگ جهانی) (۱۸ ماه پیش) تغییر یافتهاست؛(الگو:پاکسازی) لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با {{در دست ساخت}} جایگزین میکنید. |
وفد به معنى واردشدن به محضر حكمران براى ارسال پيام، استمداد، اعلان الحاق و نحو آن است.
وفد در لغت
وافد شخص[۱] و یا گروهی[۲] که بهعنوان فرستادهی [۳] از سوی انسانی محترم و یا مجموعهای از انسانها بهسوی بزرگی یا امیری یا مَلِکی فرستاده میشوند[۴] این هیئتهای نمایندگی به جهت زیارت و یا ابلاغ پیام و یا یاری خواستن و یا طلب نیکوییکردن و یا ...[۵] و یا برای بیان حوائج و طلب آن فرستاده میشوند،[۶] البته وقتی به این هیئت نمایندگی وفد گفته میشود که سواره آمده باشند و شهسواران ارجمند (الرکبان المکرمون) باشند.[۷]
پس كلمه" وفد" به معناى قومى است كه بهمنظور زيارت و ديدار كسى و يا گرفتن حاجتى و امثال آنها بر او وارد شوند، و اين قوم وقتى به نام وفد ناميده میشوند كه سواره بيايند، كلمه وفد جمع و مفرد آن وافد است.[۸]
وفد در لغتنامههای فارسی
وفد در فارسی، پیامبردن نزد کسی و گروه معنا شده، فرهنگ عمید، لغتنامه دهخدا وفد را گروهی دانسته که به جهت امر مهمی نزد سلطان روند و فرهنگ معین معنای وفد را پیامآوری، رسالت و رفتن کسی یا گروهی برای رسانیدن پیام نزد شاه دانسته است.[۹] معنای کلمه وفود معادل هیئتهای نمایندگی است و در اصطلاح به نمایندگان قبایل و گروههایی اطلاق میشود که خدمت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) رسیدهاند و اسلام آوردهاند و مورد اکرام پیامبر واقع شده و پیمان همکاری امضا کردهاند.
وفد در قرآن
این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است: (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ اِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً)[۱۰] روزی پرهیزگاران را جمع میکنیم به پیشگاه خدا وارد میشوند. تقدیر آن «وافدین الی الرّحمن» است.[۱۱]
علامه طباطبایی[۱۲] در روایات ذیل این آیه آوردهاند که
و در محاسن برقى به سند خود از حماد بن عثمان و غير او از امام صادق (علیهالسلام) روايت كرده كه در معناى كلام خداى عزّ وجلّ" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" فرموده: سوار بر اسبان نجيب محشور مىشوند.[۱۳]
و در تفسير قمى به سند خود از عبد اللَّه بن شريك عامرى، از امام صادق (علیهالسلام) روايت كرده كه فرمود: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) تفسير آيه" يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً" را پرسيد، حضرت فرمود: يا على" وفد" جز بر سوارگان اطلاق نمیشود، و مردانى كه موردنظر اين آيه است، مردانى هستند كه تقوى پيشه كردند، و خداى عزوجل ايشان را دوست داشت و اختصاص به خود داد و از اعمالشان راضى شد، و بدين جهت نام متقين بر آنان نهاد... .[۱۴]
وی روايتى طولانى نقل مىكند كه رسول خدا در آن جزئيات بيرون آمدن متقين از قبور، و سوارشدن بر ناقههاى بهشتى، و حركتشان بهسوی بهشت، و داخلشدن و تنعمشان را به آنچه از نعمتهای آن روزى شدهاند، بيان فرموده است.[۱۵]
و در الدرالمنثور است كه ابن مردويه از على (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) روايت كرده كه در ذيل اين آيه فرمود: بدانيد كه به خدا سوگند با پاى خود محشور نمىشوند، و هيچكس سوقشان نمىدهد، بلكه برايشان از بهشت ناقههايى مىآورند كه نظير آنها را خلايق نديده است، جهازشان از طلا، و مهارشان از زبرجد، بر آن مىنشينند تا درب بهشت را بكوبند[۱۶] و نيز اين معنا از ابن ابى الدنيا، و ابن ابى حاتم، ابن مردويه، از طرق چندى، از على (علیهالسلام) از رسول خدا رسول خدا روايت شده كه در حديثى طولانى، طرز سوارشدن متقين و حركت بهسوی بهشت و داخلشدن و استقرارشان در آن، و تنعم به نعمتهای آن را بيان فرموده، و در همان كتاب حديث را از عدهاى از ارباب جوامع از على (علیهالسلام) آورده است.[۱۷]
سال وفود
ازآنجاکه عمده این گروهها در سال نهم هجری خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیدهاند ـ این سال را «عام الوفود» سال ورود هیئتهای نمایندگی نام نهادهاند. البته قبل از سال نهم و پس از آن نیز وفدهایی نزد پیامبر آمدهاند.[۱۸]
چرایی تحقق وفود
طوایف و گروههای مختلف پس از شکست قریش از پیامبر در فتح مکه، متوجه شدند که توان مقابله با پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) و مسلمانان را ندارند، لذا به حضور پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) رسیدند و اظهار اسلام کردند. اعراب مترصد کار قریش بودند و منتظر بودند ببینند کار آنان با پیامبر به کجا میانجامد. با فتح مکه و تسلیمشدن قریش (که مقام رهبری و سیادت را در میان عرب داشت)، دریافتند که توان جنگ با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) را ندارند. ازاینرو به اسلام تمکین کردند و فوج فوج به اسلام گرویدند.[۱۹] طبرسی نیز مینویسد: «وقتی قبیله ثقیف اسلام آوردند، وفود عرب به محضر پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) آمدند و گروهگروه در دین خدا داخل شدند».[۲۰] برخی از قبایل هم وقتی میدیدند سایر قبایل گروههایی را به محضر پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میفرستند و اسلام میآوردند، تشویق میشدند که اسلام بیاورند. «برخی از افراد قبیله غسان میگفتند: «آیا ما باید بدترین عرب باشیم ما به همین جهت به حضور پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) رسیدیم و مسلمان شدیم و او را تصدیق کردیم».[۲۱]
اولین وفد
اولین گروهی که بهصورت رسمی افرادی را به مدینه اعزام کردند، قبیله «ثقیف» بودند. این قبیله مهم ساکن شهر طائف بودند.[۲۲]
ابن هشام هم مینویسد: «پس از فتح مکه و مراجعت پیامبر از تبوک مردم طائف (قبیله ثقیف)، نمایندگان و برگزیدگان عرب از مناطق مختلف بر پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) وارد شدند.[۲۳]
مکان دیدار وفود با پیامبر اعظم(ص)
این گروهها عمدتاً برای دیدار در مسجدالنبی و در کنار ستون وفود « اسطوانة الوفود» خدمت پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه وآله وسلّم) میرسیدند.[۲۴]
تعداد هیئتهای وفود
ابن سعد تعداد این هیئتها را بیش از ۷۰ گروه دانسته به تکتک این گروهها و حضور آنها در مدینه و گفتگوهای آنها با پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) اشاره کرده است.[۲۵] همچنین صالحی شامی به بیش از ۹۰ گروه از این گروهها اشاره کرده است.[۲۶]
پیمان رسولالله با وفود
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) به همه وافدین، هدایایی میدادند و آنها علاوه بر اخذ عطایا و هدایا، خط امانی از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) میگرفتند. این امان بهمثابه پیمان امنیتی - نظامی و به این معنا بود که قبیله مذکور مسلمان شده و از حقوق مسلمانی برخوردار است و نباید مورد حمله مسلمانان قرار گیرد، بلکه حکومت اسلامی باید از آنها در برابر تجاوز دیگران دفاع کند». [۲۷]
وفدها و گرایش به اسلام
بعد از فتح مکه مردم گروهگروه از قبیلههای مختلف به شهر مدینه نزد پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) آمدند و اسلام آوردند و اعلام کردند پیرو آن حضرتاند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نیز با لطف و محبت و توجه آنان را پذیرفت؛[۲۸] بنابراین جزیرة العرب یکپارچه شد و جنگها و درگیریها به صلح و آرامش تبدیل شد.
شیخ طبرسی در اعلام الوری مینویسد: «چـون قبیله ثقیف (اهل طائف) مسلمان شدند، قبائل فوجفوج و گروهگروه نمایندگان خویش را به مدینه فرستاده و داخل دین مبین اسلام شدند؛ همچنان که خداوند فرموده است: یَدخُلونَ فی دینِ الله افواجا)[۲۹]». [۳۰]
مهمترین وفود
یعقوبی در تاریخش از ۲۶ قبیله نام میبرد که رؤسای آنها با گروهی به مدینه آمدند.[۳۱] که عبارتاند از :
- قـبیله مزینه به ریاست خزاعی؛
- قبیله اشجع به ریاست عبدالله بن مالک؛
- قبیله اسلم به ریاست بریدة؛
- قبیله سلیم به ریاست وقاص بن قمامه؛
- قبیله بنولیث به ریاست صعب بـن جـثـامـه؛
- قـبـیـله بنر قـزاره به ریاست عینیة بن حصین؛
- قبیله بنوبکر به ریاست عدی بن شراحیل؛
- قبیله طی به سرپرستی عدی بن حاتم؛
- قبیله بجیله به ریاست قیس بن غربه؛
- قبیله ازد به ریاست صرد بن عبدالله؛
- قبیله خثعم به ریاست عمیس بن عمرو؛
- گروه دیگری از طـی بـه سـرپرستی زید بن مهلهل؛
- قبیله بنوشیبان؛
- قبیله عبدالقیس به ریاست اشجع الحـصـری؛
- نـمـایـنـدگـان پـادشـاه حـمـیـر؛
- قـبـیله جذام به ریاست فروة بن عمرو؛
- قبیله حـضـرموت به ریاست وائل بن حجر؛
- قبیله ضباب به سرپرستی ذوالجوشن؛
- قبیله بنیاسد به ریاست ضرار بن ازور؛
- قبیله بنی اکارث به ریاست، یزید بن عبدالمدان؛
- قبیله بنی کنانه به سرپرستی قطن بن حارثه و انس بن حارثه؛
- قبیله همدان به ریاست مسلمة بن هـزان؛
- قـبیله باهله به ریاست مطرف بن کاهن؛
- قبیله بنوحنیفه به همراهی مسلیمه کذاب؛
- قبیله مراد به ریاست فروة بن مسیک؛
- قبیله مهره به سرپرستی مهری بن ابیض.
و نیز:
- وفد ثقیف؛
- وفد بنیتمیم؛
- وفد عامر بن صعصعه؛
- وفد ربیعه؛
- وفد کلاب؛
- وفد بنی هلال بن عامر؛
- وفد تُجیب.
برای آشنایی با دیگر وفدها و شرح حال آنان به کتب زیر مراجعه شود:
- آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام محمد، با تجدید نظر و اضافات ابوالقاسم گرجی، چ۶، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۸.
- ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۷، تهران، فرهنگ و اندیشه
- صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۱۸ - ۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول.
- ↑ الصحاح، ج2، ص: 553
- ↑ جمهرة اللغة؛ ج2؛ ص674
- ↑ تاج العروس؛ ج5؛ ص321
- ↑ تهذيب اللغة؛ ج14؛ ص140
- ↑ النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ ج5؛ ص209
- ↑ مفردات ألفاظ القرآن؛ ص877
- ↑ لسان العرب؛ ج3؛ ص464.
- ↑ ترجمه تفسير الميزان،ج14،ص151.
- ↑ https://www. ajehyab.com/?q=%D9%88%D9%81%D8%AF&d=en
- ↑ مریم، ۸۵.
- ↑ قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وفد»، ج۷، ص۲۲۹.
- ↑ ترجمه تفسير الميزان ج14ص156
- ↑ محاسن ص 180، ح 170.
- ↑ تفسير قمى، ج 2، ص 53.
- ↑ تفسير قمى، ج 2، ص 53.
- ↑ الدرالمنثور، ج 4، ص 285.
- ↑ الدر المنثور، ج 4، ص 285.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹.
- ↑ ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۹۸۵، بیروت، دارالمعرفة، پنجم. مقریزی، تقیالدین، امتاع الاسماع، ج۲، ص۸۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۲۵۰، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۰، سوم
- ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۲، ص۸۰، تهران، فرهنگ و اندیشه
- ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، ج۱، ص۳۹۴، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱، ششم.
- ↑ ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۹۸۵، بیروت، دارالمعرفة، پنجم.
- ↑ شیخی، حمیدرضا، فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص۴۳، تهران، مشعر، ۱۳۸۳، اول.
- ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۷، تهران، فرهنگ و اندیشه
- ↑ صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۱۸ - ۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول.
- ↑ جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ص۶۵۶، قم، دلیل ما، ۱۳۸۵، چهارم.
- ↑ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام محمد، ص۵۳۷
- ↑ سوره نصر
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹