نظریه کسب
نظریه کسب یک نظریه معروف کلامی است که نحوه مواجهه انسان با جبر و اختیار در حوزه افعال اختیاری وی را تفسیر می کند. سابقه این نظریه به قبل از تاسیس دو مکتب اشاعره و ماتریدیه بر می گردد، اما کسب در زمان ابو الحسن اشعری با بسط و توسعه به نام یک نظریه کلامی مطرح شد و در ادامه ابو منصور ماتریدی به عنوان موسس مکتب ماتریدیه به مثل اشاعره در تفسیر و ترویج کسب کوشش نمودند. پیروان کسب از طرح این نظریه، به دو هدف محوری فکر می کردند از یک طرف برای حفظ مرز توحید در خالقیت خلق را منحصر به خدا می دانستند و از طرف دیگر چون می دیدند حاصل این نظریه هر چند مسیر شرک را برای دیگر موجودات خصوصا انسان می بندد، اما می تواند محملی برای جبر گرایی باشد و انسان را نسبت به افعالش مسوول نداند. به همین دلیل با ارایه نظریه کسب انسان را به عنوان فاعل کاسب پاسخگوی افعالش دانستند. حاصل این تلاش ها موجب شد تابت شود انسان به عنوان فاعل کاسب، در افعال خویش سهمی به نام کسب دارد و به عنوان فاعل مسئول، مستحق ثواب یا عذاب شود.