جماعت اسلامی اندونزی

از ویکی‌وحدت

جماعت اسلامی اندونزی مدخلی است به زبان فارسی که ذیل موضوع پروژه معرفی جریانات جهان اسلام می گنجد. [۱]


مقدمه

امروزه یکی از مظاهر رادیکالیسم اسلامی در آسیای جنوب شرقی حزب جماعت اسلامی اندونزی است که ارتباط نزدیکی نیز با القاعده دارد. از زمانی که جنگ داخلی در افغانستان در دهه 1980 آغاز شد و چریک‌های افغان با حمایت کامل امریکا وارد میدان نبرد علیه نیروهای روسی شدند، حرکت‌های رادیکال مسلحانه در جنوب شرقی آسیا به تدریج گسترش یافت.

گرایش‌های تندروانه در آسیای جنوب شرقی با ظهور حرکت مقاومت مجاهدین افغان علیه نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق و حمایت ائتلاف بین‌المللی از آنها، تقویت شد. بسیاری از رهبران گروه‌های تندرو در جنوب شرق آسیا یا در جنگ‌های افغان‌ها شرکت داشتند یا بعدها در این مناطق آموزش دیدند. علاوه بر این، بیشتر آنها در مدارس علوم دینی تحصیل کرده‌اند.

برای نمونه، پاکستان به علت داشتن موقعیتی خاص برای تفسیر تندروانه‌تر از اندیشه‌های اسلامی، محلی برای تحصیل نیروهای افراطی از کشورهای مختلف اسلامی از جمله جنوب شرق آسیا بوده است.


علاوه بر این، گروه‌های محلی مستقر در منطقه با توسعه ارتباطات خود زمینه‌های لازم را برای الهام گرفتن، کمک گرفتن و هم‌چنین تغذیه مالی گروه‌های رادیکال بین‌المللی پیدا کردند. تا سال 1980، در جنوب شرق آسیا چندین گروه جدایی‌طلب و تندرو اسلامی وجود داشت.


برای مثال، حرکت‌های تجزیه‌طلبانه مسلمانان جنوب تایلند، مقاومت طولانی مردم آچه اندونزی برای استقلال و جریان‌های تجزیه‌طلبی مثل «شورشیان مورو» در فیلیپین تا پیش از آغاز جنگ افغانستان تأثیرات مهمی در منطقه بر جای گذاشتند. امروزه یکی از مظاهر رادیکالیسم اسلامی در آسیای جنوب شرقی حزب جماعت اسلامی اندونزی است که ارتباط نزدیکی نیز با القاعده دارد.


تأسیس

ریشه‌های جماعت اسلامی به دو روحانی تندرو مسلمان اندونزی در منطقه زولو به نام‌های «عبدالله سونگ‌کار» و «ابوبکر بشیر» باز می‌گردد. این دو رهبر روحانی که در سال 1973 فعالیت‌های خود را گسترش دادند به شدت تحت تأثیر جنبش دارالاسلام قرار داشتند.(1)

آنها از همان ابتدا تلاش کردند با الهام از دارالاسلام این تعالیم را وارد منطقه خود کنند. هر دو رهبر روحانی در اندونزی متولد شدند، اما اصل و نسب آنها به خانواده‌های یمنی بازمی‌گردد. سونگ‌کار در سال 1937 در زولو، منطقه مرکزی جاوه، متولد شد و بشیر نیز در سال 1938 در گامبانگ (شرق جاوه) به دنیا آمد.4 طی سال‌های دهه 1960 این دو فعالیت‌هایی را برای تشکیل کلوپ اسلامی آغاز کردند.


آنها در سال 1963، یعنی درست زمانی که بشیر دورة آموزشی دوساله‌ای را در منطقه «پسانترن» در پوندوک گونتور تمام کرد، با یکدیگر آشنا شدند.5 در سال 1971 آنها حرکتی را به نام «المکمین» بنیان نهادند که در سال 1973 فعالیت‌های خود را به خارج از منطقه زولو یعنی روستای «نگراتی» گسترش داد.(2)


بشیر و سونگ‌کار با تشکیل حرکت پوندوک نگراتی، زمینه‌های همکاری را برای ایجاد دارالاسلامفراهم کردند و هم‌زمان به تبلیغ در خصوص ضرورت ایجاد سازمانی برای تشکیل حکومت اسلامی در منطقه پرداختند. سونگ‌کار سازمان مورد نظر را در قالب جماعت اسلامی یا جامعه اسلامی معرفی کرد. با وجود این، چنین سازمانی تا سال‌ها بعد ایجاد نشد. دولت سوهارتو، سونگ‌کار و بشیر را در سال 1978 دستگیر و آنها را به اتهام فعالیت‌های خرابکارانه به 9 سال زندان محکوم کرد.(3) اما محکومیت آنها تخفیف یافت و در سال 1982 از زندان آزاد شدند.(4) آنها پس از آزادی، به مالزی فرار کردند و توانستند جامعه تبعیدی اندونزی را در مالزی سازماندهی کنند. مرکز فعالیت آنها جوهور بود.


شاخة تندرو تازه ‌تأسیس در مالزی، از طـــریق یک مــــدرسه مــــذهبی به نام Pondok Pesontrom Lugmonul Hokicm که به وسیله سونگ‌کار اداره می‌شد، به تبلیغ ایــدئولوژی سلفی و نیز ایدئولوژی تندرو و افراطی «سید قطب» و «حسن البنا» پرداخت.(5)

بشیر و سونگ‌کار از طریق همین مدرسه به بیان دیدگاه‌های خود درباره دارالاسلام تفسیر کردند. گفتنی است تفسیر جدید با برداشت‌های قبلی اندکی متفاوت‌تر و در عین حال، تندروانه‌تر بود. برای مثال، آنها که در ابتدا بر ضرورت ایجاد حکومتی اسلامی در اندونزی تأکید می‌کردند، پس از تجدید سازمان در مالزی، تغییر عقیده دادند و کوشش خود را برای ایجاد یک حکومت اسلامی در میان جوامع مسلمان در جنوب شرق آسیا متمرکز کردند. در این راستا، حدوداً در سال 1993 سونگ‌کار و بشیر اولین سازمان بین‌المللی جماعت اسلامی را تشکیل دادند.

جماعت اسلامی در ابتدا یک سازمان زیر‌زمینی بود که از اعمال خشونت برای رسیدن به هدف استفاده می‌کرد. بحران اقتصادی آسیا در سال 1997، آشفتگی‌های فراوانی در اندونزی برجا گذاشــت و همین آشفتگی‌ها فرصت لازم را برای تشدید فعالیت‌های جماعت اسلامی فراهم کرد. اما وقوع یک اتفاق باعث دگرگونی‌هایی در روند تکامل جماعت اسلامی شد و آن مرگ عبدالله سونگ‌کار در نـوامبر 1999 بود. وی در زمان مـرگ در مـــالزی زنـــدگی می‌کرد.


در غیاب او، بشیر نقش رهبری جماعت اسلامی را برعهده گرفت و پس از اندک زمــانی به اندونزی نقل مکان کرد. در این هنگام انشعاباتی در سازمان به وجود آمد، زیرا بسیاری از جوان‌تــرها و اعضای تندرو از رهبری بشیر ناخرسند بودند. از جمله این افراد می‌توان به «رودیوان عصام‌الدین الیاس» معروف به «حمبلی» اشاره کرد که در 11 آگوست 2003 به اتهام شرکت در عملیات تروریستی در منطقه دستگیر شد.

فرد دیگر «عبدالعزیز الیاس سامودرا» بود که وی نیز به علت شرکت در عملیات بمب‌گذاری بالی به مرگ محکوم گردید. نفر سوم «علی غفران الیاس مخلص» بود که او نیز به اتهام شرکت و همراهی در این عملیات به سرنوشت مشابهی گرفتار شد. بعدها اعضای جوان، بشیر را کنار گذاشتند، زیرا وی ضعیف بود و به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار می‌گرفت.(6)

انشعاب در داخل سازمان زمانی گسترده شد که بشیر اعلام کرد شورای مجاهدین اندونزی (مجلس مجاهدین اندونزی) را در آگوست 2000 تشکیل خواهد داد. دوره بعد از سوهارتو در اندونزی،دوره‌ای جدید برای ظهور سازمان‌های اسلامی بود و بشیر احساس کرد زمان فعالیت سیاسی و حرکت به سوی تشکیل احزاب سیاسی فرارسیده است و می‌توان از این توان و فضا استفاده کرد. در حقیقت، تمایل بشیر به پیشبرد اهداف از طریق سیاسی و تمایل سونگ‌کار به پیشبرد اهداف از طریق نظامی مهم‌ترین عامل جدایی و انشعاب جماعت اسلامی پس از مرگ سونگ‌کار بود.

تشکیلات سیاسی جدید (شورای مجاهدین اندونزی) با این هدف به وجود آمد که بتواند گروه‌های اسلامی ـ سیاسی را در اندونزی گرد یک تشکل آشکار جمع کند. گفتنی اعضای این ائتلاف به پنجاه هزار‌نفر رسید.(7)


ایدئولوژی و هدف

هدف اصلی جماعت اسلامی ایجاد دولت اسلامی در آسیای جنوب شرقی شامل جنوب تایلند، مالزی، برونئی، اندونزی، کامبوج و جنوب فیلیپین است.(8) افکار سونگ‌کار نیرو محرکه ایدئولوژی جماعت اسلامی تا زمان مرگش بود. سونگ‌کار در موعظه‌هایش به مقایسه مبارزه مردم اندونزی و اصحاب پیامبر در مکه می‌پرداخت و مسحیت و یهودیت را همان دشمنان پیامبر در 14 قرن پیش می‌پنداشت که اکنون مبارزه مسلمانان با آنها واجب است.(9) سونگ‌کار هم‌چنین معتقد بود که نباید با نظام‌های سیاسی غیراسلامی سازش کرد، زیرا آنها مانعی در راه تشکیل امت اسلامی هستند و فرایند شکل‌گیری دولت اسلامی را با مشکل مواجه می‌سازند.(10)

از دید سونگ‌کار، مبارزه جماعت اسلامی در جنوب شرق آسیا در فضای کنونی باید سرّی باقی بماند؛ زیرا در غیر این صورت ممکن است دوام نیابد. او هم‌چنین بر ایجاد سازمانی برای ساخت سه بازوی قدرت، یعنی بازوی نظامی، بـــازوی روانی و بازوی برادری و همبستگی تأکید داشت.(11) مؤلفه‌های کلیدی در افزایش این توان نیز استخدام نیرو، آموزش، اطاعت و جهاد بود.(12)

مسأله مهم دیگر از دید سونگ‌کار، حمایت جامعه جهانی اسلامی است.(13) همان‌گونه که گفته شد، پس از مرگ سونگ‌کار، بشیر به عنوان رهبر معنوی جماعت اسلامی انتخاب شد. تلاش بشیر برای تغییر مسیر جنبش به سوی تحرکات سیاسی باعث انتقاداتی در دورن جماعت اسلامی شد. امروزه به درستی معلوم نیست که بشیر تا چه اندازه در عمل بر جماعت اسلامی کنترل دارد.

ساختار فرماندهی

یک شورای مشورتی منطقه‌ای متشکل از پنج عضو کنترل عملیات جماعت اسلامی را برعهده دارد. حمبلی، یکی از مجاهدین سابق افغان، به عنوان رهبر گروه، نقش کلیدی در عملیات تروریستی در درون منطقه پس از دهه 1990 ایفا کرد. او در سال 1966 در منطقه «ساکاماناح» در جاوه غربی متولد شد. در سال 1985 برای تأمین مالی خانواده‌اش، که سیزده عضو داشت، روانه مالزی شد.


در سال 1988 به افغانستان رفت تا در جنگ مجاهدین افغانستان علیه ارتش سرخ شوروی شرکت کند. در دهه 1990 مجدداً به مالزی برگشت و در مکتب سونگ‌کار و بشیر به فراگیری تعالیم دینی پرداخت. در سال 1993، او به بشیر در تشکیل سازمان جماعت اسلامی کمک کرد و پس از آن در اغلب عملیات‌های تروریستی در جنوب شرق آسیا شرکت داشت.(14) در یازدهم آگوست 2003 توسط مقامات تایلند دستگیر و تحویل امریکا شد. او اکنون در امریکا زندانی است.

از دیگر اعضای شورای جماعت اسلامی می‌توان از محمد اقبال رحمان معروف به «ابوجبرئیل»، «ابوحنیفه» و «فائض بن ابوبکر بافانا» نام برد. دبیر شورا فردی به نام «فکری ساگوندو» است که رابطه نزدیکی با ابوبکر بشیر دارد و رئیس مکتب بشیر نیز می‌باشد.(15) ابوجبرئیل نیز یک مجاهد سابق افغان است که مدت زیادی با حمبلی همکاری داشت. او در ژوئن 2001 در مالزی دستگیر شد.(16)


فائض بافانا نیز به عنوان یکی از فعالان اصلی عملیات جبرئیل در ژانویه 2002 در سنگاپور دستگیر شد.(17) به درستی معلوم نیست که اکنون چه کسی جایگزین این دو در شورا شده است.

ساختار عملیات

از نظر عملیاتی، جماعت اسلامی چند منطقه عملیاتی برای خود تعریف کرده است که هر یک از آنها از شورای فرماندهی پنج عضوی جماعت اسلامی دستور می‌گیرند. این مناطق عبارت‌اند از:

ـ منطقه 1: مالزی (به جز ساراواک و صباح)، سنگاپور، جنوب تایلند و کامبوج؛

ـ منطقه 2: اندونزی (به جز سولاوسی و کالیمانتان)؛

ـ منطقه 3: برونئی، ساراواک، صباح،کالیمانتان، سولاوسی و جنوب فیلیپین؛

ـ منطقه 4: استرالیا و ایریان جایا (پاپوا غربی).(18)

بدین ترتیب از نظر عملیاتی، جماعت اسلامی قلمرو فعالیت خود را به چهار منطقه تقسیم کرده که هر منطقه دارای چند شاخه است. هریک از این شاخه‌ها نیز توسط عناصر عملیاتی هدایت و کنترل می‌شوند که در اصطلاح «واکاله» نامیده می‌شوند. به عبارت دیگر، منطقه دارای عناصر عملیاتی به نام «واکاله» است که تحت کنترل «کولون» منطقه قرار دارند. کولون سطح میانی اقتداری است که فرماندهی و کنترل را برای فعالیت‌های عملیاتی جماعت اسلامی در یک محدوده یا منطقه خاص فراهم می‌کند.

نتیجه‌گیری

همان‌گونه که گفته شد، جماعت اسلامی اندونزی یکی از جریان‌های رادیکال در آسیای جنوب شرقی است. اگرچه ریشه‌های شکل‌گیری این جریان به زمان‌های دور برمی‌گردد، اما جنگ داخلی افغانستان نقش مهمی در رشد و نمو آن داشت. همین جنگ باعث شکل‌گیری ارتباط بین القاعده و جماعت اسلامی شد، به گونه‌ای که از جماعت اسلامی اندونزی به عنوان الگوی منطقه‌ای القاعده در آسیای جنوب شرقی یاد می‌شود.

جماعت اسلامی یکی از پرنفوذترین تشکل‌های اسلامی تندرو در آسیای جنوب شرقی است. از نظر ساختاری و کارکردی نیز یکی از تأثیرگذارترین سازمان‌های اسلامی در آسیای جنوب شرقی به حساب می‌آید؛ به گونه‌ای که ممنوعیت فعالیت آن توسط دولت‌های منطقه به خصوص دولت اندونزی و نیز قرار گرفتن آن در فهرست گروه‌های تروریستی از سوی امریکا، تأثیر چندانی بر دامنه فعالیت و عملکرد آن نداشته است.


شاید علت اصلی آن باشد که این حزب در جامعه اندونزی از پیروان زیادی برخوردار است و در زمینه تشکیلاتی نیز آنچنان ساختاری عمل می‌کند که کمتر تحت تأثیر جریانات و حوادث قرار می‌گیرد.


پی‌نوشت‌ها

1. Robert Day Mc Amis, Malay Muslims, Cambridge:William B. Eerdmans Co, P. 12.

2. International Crisis Group (ICG),"Al-Qaida in Southeast Asia: The Case of the Ingruki Network in Indonesiaz", International Crisis Group Indonesia Briefing, 8 August 2002, P. 3.

3. Ibid.

4. Hamid Algar,Wahhabism: A Critical Essay, Oneonta, NY: Islamic Publications Int l, 2002.

5. Bernard Lewis, The Crisis of lslam, New York: Random House,2003, P. 120.

6. برای آگاهی از دیدگاه هر دو شاخه وهابی ـ سلفی رک:

- Hamid Algar, Wahhabism: A Critical Essay and Haneef; James Oliver, The Wahhabi Myth: Dispelling Prevalent Fallacies and the Fictitious link with Bin Laden,Victoria, Canada: Trafford, 2002.

7. Zachary Abuza,"Tentacles of Terror: AL-Qaida Southeast Asian Network", Transnational Violence and Seams of Lawlessnessin the Asia-Pacific: linkages to Global Terrorism, Asia-Pacific Centre for Security Studies, Hawaii, February 19-21, P. 5.

8. Stephen Schwartz,"Defeating Wahaabbism", Front Page Magazine. com, 2 March 2003, http:// www. Frontpagemag. com/Articles/ReadArticle.asp?ID=4178.

9. Haneef James Oliver, Op. Cit, P. 30.

10. Bernard Lewis, Op. Cit, P.129.

11. Zachary Abuza, Op. Cit., P. 129.

12. Singapore Government,White Paper, P.4.

13. John McBeth,"The Danger Within", For Eastern Economic Review, 27 September 2001, P. 21.

14. Andrew Tan,"Terrorism in the Asia-Pacific: Threat and Response", Singapore, 17 & 18 October 2002, P. 12.

15. Ibid, P. 6.

16. Ibid.

17. Ibid, P. 7.

18. ICG, AL-Qaida in Southeast Asia, Op. Cit.

  1. نویسنده: نوذر شفیعی (عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان)