یونس بن عبدالرحمن
یونس بن عبدالرحمن | |
---|---|
نام کامل | یونس بن عبدالرحمن |
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | قم |
محل درگذشت | مدینه |
فعالیتها | از اصحاب امام صادق (علیهالسلام)، امام کاظم (علیهالسلام) و خصوصا امام رضا(علیهالسلام)، از اصحاب اجماع و از اولین فقهای شیعه |
یونس بن عبدالرحمن یونس بن عبدالرحمن از یاران امام رضا(ع) و از راویان ثقه شیعه و از اصحاب اجماع است. وی و امام صادق(ع) را ملاقات کرده ولی تنها از امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) روایت نقل کرده است. منابع رجالی او را ستودهاند. امام رضا(ع) سه بار بهشت را برای یونس ضمانت کرده است. یونس بن عبدالرحمن آثار مکتوب بسیاری از خود بر جای گذاشته است. وی در سال ۲۰۸ه.ق وفات یافت.
نسب و خاندان
كنیه یونس بن عبدالرحمن ابومحمد[۱]، معروف به «مولی آل یقطین» [۲]و نسبش، قمّی است.[۳] جمعی از عالمان رجالی تاریخ ولادتش را نیمه اول از سده دوم هجرت و دوران زمامداری هشام بن عبدالملک(بین سالهای ۱۰۵ تا ۱۲۵ق[۴]) ذکر کردهاند.[۵]
جایگاه علمی
جایگاه علمي يونس بن عبدالرحمن آن قدر بالاست که دربارهاش گفتهاند: «انتهي علم الائمه (ع) الي اربعه نفر اولهم سلمان الفارسي و الثاني جابر، و الثالث السيد، و الرابع يونس بن عبدالرحمن»[۶]. علم ائمه (ع) به چهار نفر پايان يافته است، سلمان فارسي، جابر بن يزيد جعفي، سيد اسماعيل حميري، يونس بن عبدالرحمان. امام رضا (ع) او را معتمد خود و ثقه در امور دینی و سؤالات علمی شیعیان معرفی میکرد.[۷] فضل بن شاذان نیشابوری از عبدالعزیز مهتدی كه از نیكان و خوبان قم بود نقل کرده که از حضرت امام رضا (ع) پرسیدم: من در هر موقعیّتی نمیتوانم به حضور شما مشرّف شوم؛ برای فراگرفتن مسائل و احكام دینی خود، از چه كسی سؤال كنم؟ امام در جواب فرمود: از یونس بن عبدالرحمن. [۸] در روایت دیگری از فضل بن شاذان آمده که گفت: از حضرت رضا(ع)پرسیدم: آیا یونس بن عبدالرحمن نزد شما مورد اطمینان و اعتماد هست تا احكام دین را از او فرا گیرم؟ امام فرمود: بله [۹] جناب نجاشی بعد از نقل روایت فوق از عبدالعزیز چنین اظهارنظر میکند: این كلام امام، شأن و فضیلت والایی در حقّ یونس است [۱۰] راویانی همانند یونس كه ائمه دین، شیعیان را برای فراگرفتن آموزههای دینی و روایات آل پیغمبر (ع) به آنان ارجاع دادهاند، بین یاران امامان تنها چند نفر هستند؛ ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابو بصیر، زكریا بن آدم، عثمان بن سعید و محمد بن عثمان بن سعید [۱۱]
یونس مورد مدح امام و ذم عوام
از منظر امامان شیعه یونس نزد امامان شیعه و بهخصوص امام رضا (ع) جایگاه ویژهای داشت و بارها از وی با عنوان عبد صالح و بنده نیک خدا یاد شده است [۱۲] روایات فراوانی در مدح و عظمت این عالم بزرگ صادر شده است: امام رضا (ع) سه بار بهشت را از طرف خود و پدرانش برای وی ضمانت کرده [۱۳] امام رضا (ع) فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.»[۱۴]
الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْمُهْتَدِي الْأَشْعَرِيُّ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، وَ كَانَ خَيْرَ قُمِّيٍّ رَأَيْتُهُ، وَ كَانَ وَكِيلَ الرِّضَا (ع) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ إِنِّي لَا أَلْقَاكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي قَالَ خُذْ مِنْ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.» [۱۵]در این نقل راوی از امام رضا ع میخواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی می نماید. عن عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْمُهْتَدِي الْقُمِّيُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ، بِذَلِكَ أَيْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَا أَكَادُ أَصِلُ إِلَيْكَ أَسْأَلُكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي، أَ فَيُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ.[۱۶] در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله.
عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) إِنَّ شُقَّتِي بَعِيدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِينِي مِنْ يُونُسَ مَوْلَى ابْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: نَعَمْ. [۱۷]
جعفر بن عیسی این چنین گزارش میدهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا (ع) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره كرد كه به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حركتی كند تا هنگامی كه خود به وی اجازه دهد. سپس آنها كه از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی كردند و تهمتهایی به او روا داشتند. امام سر مباركش را پایین انداخته و ساكت بود. در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. این جا بود كه حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی كه آمد، قطرات اشك از گوشههای چشمانش جاری بود و گریه میکرد. عرض كرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهلبیت دفاع میکنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ای یونس، وقتی كه امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم بهاندازه فهم و درك آنان سخن بگو و در آن زمینههایی كه بالاتر از درک و استعداد آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن گاه امام مثال جالبی بیان كرد و فرمود: بر تو باكی نیست اگر در دست تو یك دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض كرد: نه. فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی كه در راه ولایت و پاسداری از مكتب و آیین اهلبیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود. [۱۸]
هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگوییها از رضایت امام نسبت به او نمیکاهد. [۱۹] احمد بن خلف این گونه گزارش میدهد: من بیمار بودم. حضرت جواد (ع) به عیادتم آمد و در بالای سر من كتابی از یونس به نام «یوم و لیله» را دید. آن را برداشت و با دقّت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه كرد تا كتاب به پایان رسید؛ آن گاه سه مرتبه، فرمود: خداوند یونس را رحمت كند رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ. [۲۰] ابوهاشم جعفری نقل میکند كه: از امام جواد (ع) در شأن و منزلت یونس سؤال كردم، فرمود: خداوند او را رحمت كند [۲۱] ابوهاشم جعفری كه از یاران برجسته امامان شیعه است، میگوید: كتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسكری (ع) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام كتاب نگاه كرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این كتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این كتاب حقّ و حقیقت است [۲۲] بنا بر نقل مرحوم نجاشی، امام عسكری (ع) فرمود: خداوند به یونس در عوض هر حرفی از این كتاب، نوری در روز قیامت عنایت فرماید [۲۳] باز میگوید: از امام جواد (ع) پرسیدم: درباره یونس چه میفرمایید؟ فرمود: كدام یونس؟ گفتم: یونس بن عبدالرحمن. فرمود: گویا نظر تو مولی آل یقطین است؟ عرض كردم: بله. فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهلبیت بود. یکبار دیگر فرمود: خدا رحمتش كند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت كند، بنده صالح خدا بود. [۲۴]
عدم صحت روایات ذم
بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده كه البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نكته، حضرت رضا (ع) به یونس توصیه فرمود كه باید هر سخنی را برای هر كس نگویی. استعدادها، قریحهها و ظرفیتها مختلف است. حكمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (ص) فرمود: ما پیامبران مأموریم كه ظرفیتهای فكری مردم را مراعات كنیم و بهاندازه فهم و دركشان با آنان سخن بگوییم. [۲۵] گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را كه درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عده ای نقل میکرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درك این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد می فرمود. از منظر دیگر، این مذمّت ها و انتقادها برای این بود كه شخصیت های بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آنها صدمه و زیانی وارد نشود. [۲۶] یونس بن عبدالرحمن با وجود جلالت و عظمت فراوان، مورد طعن و تهمتهای فراوانی از سوی شیعیان واقع شده است که علت اصلی آن همان گونه که امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام به وی گوشزد نمودهاند بیان نابجای معارف بلند اهلبیت برای غیر اهلش و کسانی که ظرفیت فهم آن را نداشتهاند، بوده است. عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِيُّ، وَ كَانَ ثِقَةً فَاضِلًا صَالِحاً، قَالَ، دَخَلْتُ مَعَ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن عَلَى الرِّضَا علیه السلام فَشَكَا إِلَيْهِ مَا يَلْقَى مِنْ أَصْحَابِهِ مِنَ الْوَقِيعَةِ! فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: دَارِهِمْ فَإِنَّ عُقُولَهُمْ لَا تَبْلُغُ. [۲۷]
امام کاظم علیه السلام در روایتی به یونس فرمودند: يَا يُونُسُ ارْفُقْ بِهِمْ فَإِنَّ كَلَامَكَ يَدِقُّ عَلَيْهِم. قال: قلت إنهم يقولون لي زنديق . قال: و ما يضرّك أن تكون في يدك لؤلؤة فيقول لك النّاس هي حصاة، و ما كان ينفعك اذا كان في يدك حصاة فيقول النّاس هي لؤلؤة» . [۲۸]
البته یونس بن عبدالرحمن با روح بلند خود بر اهل ولایت خرده نمیگرفت و آنان را بخشیده بود: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي الْفَضْلُ، قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ يُونُسَ بْنَ عبدالرحمن قِيلَ لَهُ: إِنَّ كَثِيراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ يَقَعُونَ فِيكَ وَ يَذْكُرُونَكَ بِغَيْرِ الْجَمِيلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُكُمْ أَنَّ كُلَّ مَنْ لَهُ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَعلیه السلام نَصِيبٌ فَهُوَ فِي حِلٍّ مِمَّا قَالَ. [۲۹] البته باید توجه داشت که در برخی موارد ائمه (ع) عمدا از برخی از اصحاب خاص بدگویی می کردند تا دشمنان دست از سرشان بردارند و آنان را به خاطر قربشان به ائمه اذیت نکنند؛ چنانکه در مورد زراره این قضیه صادق است که امام صادق (ع) عمدا از زراره بدگویی می کرد تا او را از گزند دشمنان حفظ کند و خود امام صادق (ع) نیز به این امر تصریح نموده است: ” الجواب عمّا یوهم ذمّه هو ما أجابه الصادق علیهالسلام فی علّه ذمّه لزراره و أنّها لدفع الظلم عنه مثل ما صنع الخضر على نبیّنا و آله و علیهالسلام بالسفینه عابها لتسلم من السلطان [۳۰] از امام صادق (ع) روایت شده که به فرزند زراره فرمود: ” عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَهَ، قَالَ، قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) اقْرَأْ مِنِّی عَلَى وَالِدِکَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّی إِنَّمَا أَعِیبُکَ دِفَاعاً مِنِّی عَنْکَ، فَإِنَّ النَّاسَ وَ الْعَدُوَّ یُسَارِعُونَ إِلَى کُلِّ مَنْ قَرَّبْنَاهُ وَ حَمِدْنَا مَکَانَهُ لِإِدْخَالِ الْأَذَى فِی مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُهُ، وَ یَرْمُونَهُ لِمَحَبَّتِنَا لَهُ وَ قُرْبِهِ وَ دُنُوِّهِ مِنَّا، وَ یَرَوْنَ إِدْخَالَ الْأَذَى عَلَیْهِ وَ قَتْلَهُ، وَ یَحْمَدُونَ کُلَّ مَنْ عِبْنَاهُ نَحْنُ وَ إِنْ نَحْمَدَ أَمْرَهُ، فَإِنَّمَا أَعِیبُکَ لِأَنَّکَ رَجُلٌ اشْتَهَرْتَ بِنَا وَ لِمَیْلِکَ إِلَیْنَا …. ” [۳۱] به پدرت از قول من سلام برسان، و بگو اگر من در بعضى از مجالس از تو بدگویى مىکنم بخاطر آن است که دشمنان ما مراقب این هستند که ما نسبت به چه کسى اظهار محبت مىکنیم، تا او را بخاطر محبتى که ما به او داریم مورد آزار قرار دهند، بعکس اگر ما از کسى مذمت کنیم آنها از او ستایش مىکنند، من اگر گاهى پشت سر تو بدگویى مىکنم بخاطر آن است که تو در میان مردم به ولایت و محبت ما مشهور شدهاى، و به همین جهت مخالفان ما از تو مذمت مىکنند، من دوست داشتم عیب بر تو نهم تا دفع شر آنها شود، آن چنان که خداوند از زبان دوست عالم موسى مىفرماید أَمَّا السَّفِینَهُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً … این مثل را درست درک کن، اما به خدا سوگند تو محبوبترین مردم نزد منى، و محبوبترین یاران پدرم اعم از زندگان و مردگان تویى، تو برترین کشتىهاى این دریاى خروشانى و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبى است که دقیقا مراقب عبور کشتىهاى سالمى است که از این اقیانوس هدایت مىگذرد، تا آنها را غصب کند، رحمت خدا بر تو باد در حال حیات و بعد از ممات[۳۲].
روایاتی که بر مذمت ایشان دلالت دارد. برخی دال بر لعن و برائت امام رضا علیهالسلام از وی و برخی نسبت کذب و غیره به ایشان میدهند: مثلاً: روایت ضعیف کتاب مستطرفات چنین است که محمّد بن فضل بصرى میگوید: ” حضرت رضا علیهالسلام شبى به بصره آمد نماز مغرب را بالاى پشتبامی خواند شنیدم در سجده میگفت: «اللهم العن الفاسق بن الفاسق» از نماز که فراغت حاصل کرد گفتم: آقا چه کسى را لعنت فرمودید در سجده. گفت: یونس غلام ابن یقطین را. عرض کردم: او گروهى از دوستان شما را گمراه کرده فتوا میداد به آنها که نماز بعد از طلوع فجر تا طلوع خورشید و بعد از عصر تا خورشید غروب کند اشکالى ندارد فرمود: خدا او را لعنت کند دروغ بسته بر پدرم یا فرمود: پدرانم، چه ارزشى دارد یک غلام بیابانى. ” ” نَزَلَ بِنَا أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْبَصْرَهِ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ فَوْقَ سَطْحٍ مِنْ سُطُوحِنَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْفَاسِقَ بْنَ الْفَاسِقِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَنْ هَذَا الَّذِی لَعَنْتَهُ فِی سُجُودِکَ فَقَالَ هَذَا یُونُسُ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُ قَدْ أَضَلَّ خَلْقاً مِنْ مَوَالِیکَ إِنَّهُ کَانَ یُفْتِیهِمْ عَنْ آبَائِکَ ع أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَى أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ فَقَالَ کَذَبَ لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَى أَبِی أَوْ قَالَ عَلَى آبَائِی وَ مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ قِیمَهُ عَبْدٍ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ [۳۳]
مرحوم آیت الله خویی تمامی این روایات را ضعیف میدانند و تنها دو روایت ذم را صحیح السند میدانند اما میفرمایند علم آن را باید به اهلش واگذار کرد. علاوه بر این که اين دو روایت توان معارضه با روایات مستفیضه متعاضده با تسالم فقها و بزرگان بر جلالت امر یونس را ندارد. [۳۴]
ویژگیهای یونس بن عبدالرحمن
الف - مبارزه با انحرافها موضع يونس، در دفاع از امامت بسيار صريح بود بهطوری که از همان آغاز شهادت موسي بن جعفر (ع) حتي براي یکلحظه هم در امامت حضرت رضا (ع) ترديد نکرد. چنان که گفتهاند يونس بن عبدالرحمان در مجلس عيسي بن سليمان در بغداد نشسته بود که شخصي وارد شد و خبر از دنيا رفتن امام کاظم (ع) را به حاضران ابلاغ نمود. يونس تا اين خبر را شنيد بلافاصله جمع حاضر را مورد خطاب قرار داد و گفت: «يا معشر اهل المجلس انه ليس بيني و بینالله امام الا علي بن موسي (ع) فهو امامي»رجال کشي، خ 933، ص 489.. «اي همه اهل مجلس بين من و خدا امامي جز علي بن موسيالرضا (ع) نيست پس او امام من ميباشد». دفاع يونس از امامت حضرت رضا(ع) به اين شکل بود که او در برابر بدعتها و انحرافها ساکت ننشيند و با شجاعت و قاطعيت به افشاگري پردازد. احمد بن فضل از این محدّث جلیل، نقل میکند: وقتی حضرت موسی بن جعفر (ع) به شهادت رسید و از دنیا رفت، نزد وكلای آن حضرت كه در شهرها بودند، اموال فراوانی بود. وجود این اموال در نزد آنان، باعث شد آنها مذهب باطل «واقفیه» را اختراع كنند؛ لذا مرگ امام موسی بن جعفر (ع) را انكار كردند تا اموال را خود تصاحب كنند؛ زیاد قندی هفتاد هزار دینار و علی بن ابی حمزه سی هزار دینار نزد خود داشتند. هنگامی كه من این انحراف آشكار را مشاهده كردم و امامت حضرت رضا (ع) برای من ثابت و مسلّم شد، به تبلیغ و حمایت از شأن و منزلت و امامت حضرت رضا (ع) پرداختم و شیعیان را بهسوی آن وجود گرامی دعوت كردم. آن دو نفر تا مبارزه سخت مرا دیدند، نمایندهای بهسوی من فرستادند و پرسیدند: به چه دلیل مردم را بهسوی او حضرت رضا (ع) دعوت میکنی؟ اگر پول میخواهی، ما تو را بینیاز میکنیم. آنان متعهّد شدند كه دههزار دینار به من بدهند تا از این تبلیغ و افشاگری دست بردارم. به آنان گفتم: این روایت از امامان شیعه به ما رسیده است كه: «هر زمانی كه دیدید در جامعه اسلامی انحراف و بدعت به وجود آمد، باید در مقابل آن بایستید، موضع بگیرید و ساكت و خاموش ننشینید وگرنه نور ایمان از شما سلب خواهد شد.» من هرگز جهاد و مبارزه در راه خدا را ترك نخواهم كرد. برایناساس بود كه آنها كینه مرا در دل گرفتند و مبارزه سختی را بر علیه من شروع كردند. رجال كشی، ج 2، ص 786. يونس بن عبدالرحمان ميگويد: آن گه که موسي بن جعفر (ع) از دنيا رفت در نزد نمايندگان آن حضرت اموال فراواني جمع شده بود تا جايي که در نزد زياد قندي هفتاد هزار و نزد علي بن حمزه سيصد هزار دينار گرد آمده بود و همين اموال هم موجبات لغزش و انحراف اين گونه نمايندگان را فراهم آورد و سرانجام به خاطر تصاحب اموال بر امامت موسي بن جعفر (ع) توقف نموده و امامت حضرت رضا (ع) را انکار کردند. يونس بن عبدالرحمان سخنان خود را چنين ادامه ميدهد که: چون اين حرکت انحرافي را مشاهده نمودم و براي من حقيقت امر مبني بر انحراف واقفيه و اثبات امامت حضرت رضا آشکار گرديد به افشاگري عليه اين باند دنياپرست زبان گشودم و مردم را از افتادن به دام انحراف واقفيه برحذر داشتم و به صراط مستقيم امامت که در شخصيت با عظمت علي بن موسي تجلي يافته بود دعوت کردم. زياد قندي و علي بن ابی حمزه چون موضعگیری مرا مطلع شدند طي پيامي براي من، اظهار داشتند که آنچه نياز مالي دارم برآورده خواهند کرد بهشرط اين که از مخالفت دست بردارم و مردم را به امامت حضرت رضا (ع) دعوت نکنم بيست هزار دينار را ضمانت نمودند. يونس ميگويد: در پاسخ آنان گفتم: از امام باقر و امام صادق (ع) شنيدهايم که ميفرمودند: «اذا ظهرت البدع فعلي العالم ان يظهر علمه فان لم يفعل سلب نور الايمان و ما کنت لادع الجهاد و امر الله علي حال فناصباني و اظهرا لي العداوة» رجال کشي، خ 946، ص 493؛ المقالات و الفرق، ص 237. «آن گاه که بدعتها آشکار گرديد بر عالم است که علم خود را ظاهر کند و اگر رسالت خود را در برابر بدعت انجام نداد نور ايمان از او سلب ميگردد. و من چنين نبودم که جهاد و مبارزه با بدعت را رها کنم زيرا فرمان خداوند را در انجام مسؤوليت در هر حالي لازم ميداند، ولي واقفيه مرا طرد نموده و دشمني خويش را نسبت به من ظاهر ساختند». مرحوم نجاشی در مورد یونس گزارش میدهد که وی از کسانی بود که واقفیه تلاش فراوان نمودند او را از جادة حق منحرف سازند و حتی برای تطمیع ایشان مال فراوانی در اختیارش قرار دادند؛ اما او از پذیرش آن امتناع ورزید و ثابتقدم در مسیر حق باقی ماند: کان ممن بذل له على الوقف مال جزيل فامتنع من أخذه و ثبت على الحق. رجال نجاشی ص447
ب - پایبندی به عبادت حسن بن علویّه كه شخصی موثّق است، میگوید: از فضل بن شاذان شنیدم كه میگفت: یونس پنجاه و چهار حج و پنجاه و چهار عمره به جای آورد.( رجال كشی، ج 2 ، ص 780 و بحارالانوار ، ج 48، ص 252. محمد بن عیسی بن عبید نیز میگوید: یونس چند برادر داشت. هر روز به خانه آنان می رفت و احوالشان را می پرسید و بعد به خانه خود می آمد، مختصر غذایی تناول میکرد و كم كم آماده نماز می شد. بعد از انجام فریضه نماز، می نشست و كتاب تألیف میکرد. رجال كشی ، ج 2 ، ص 780. ج - از یاران اجماع در بین یاران و اصحاب امامان شیعه، عده ای چهره شاخص و شناخته شده ای دارند كه در زبان علمی اهل رجال، به «اصحاب اجماع» مشهورند و فقیهان شیعه از صدر اول تا زمان ما به این جمع علاقه و عنایت ویژه ای دارند و به اخبار و روایاتی كه آنان نقل می كنند، توجّه تامّ و تمام دارند. عده آنها هیجده نفر است و یونس نیز یكی از آن هاست. ریشه این اجماع و اتفاق، سخنی است كه رجال شناس معروف، كشّی، از قول عالمان اصحاب شیعه روایت میکند. او در دو، سه مورد از كتاب خود می نویسد: «اصحاب ما، اتّفاق دارند بر صحیح شمردن روایاتی كه از این جمع و گروه روایت شود و به مقام فقهی و دانش آنان اعتراف دارند. یكی از آنها یونس بن عبدالرحمن است. رجال كشی، ج 2، ص 830، 673، 507. فقیهی دین شناس و مرجع دیگران حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْمُهْتَدِي الْأَشْعَرِيُّ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، وَ كَانَ خَيْرَ قُمِّيٍّ رَأَيْتُهُ، وَ كَانَ وَكِيلَ الرِّضَاعلیه السلام وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ، سَأَلْتُ الرِّضَاعلیه السلام فَقُلْتُ إِنِّي لَا أَلْقَاكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِيکم. قَالَ خُذْ مِنْ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن. . رجال الكشي – إختيار معرفة الرجال؛ النص؛ ص490 بهشتی بودن محمد بن یونس میگوید: حضرت امام رضا (ع) سه بار، برای یونس بهشت را ضمانت كرد.
از امام جواد (ع) نیز نقل میکند كه آن بزرگوار از طرف خود و پدران گرامی اش بهشت را برای یونس بن عبدالرحمن ضمانت كرد. رجال كشی، ج 2ص 779.
یکی از برترین اصحاب اجماع از نگاه کشی مرحوم کشی بعد از ذکر اسامی دسته سوم اصحاب اجماع میفرماید: و أفقه هؤلاء يونس بن عبدالرحمن و صفوان بن يحيى. رجال الكشي – إختيار معرفة الرجال؛ النص؛ ص556 گره گشا از مسائل پیچیده حدیثی ابن فضال که از بزرگان حدیث و از علمای بزرگ و باتقوا و همچنین از اصحاب اجماع میباشد خطاب به یونس میگويد: تو پیوسته گرهگشای مسائل پیچیده حدیثی هستی: ... قَالَ فَقَامَ ابْنُ فَضَّالٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ قَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَا تَزَالُ تَجِيءُ بِالْحَدِيثِ الْحَقِّ الَّذِي يُفَرِّجُ اللَّهُ بِهِ عَنَّا. (کافی ج1 ص388)
مشایخ و راویان
صحابی امام (ع) تمام دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا (ع) میدانند خلاصه علامه، ص 184.. شیخ طوسی در یك مورد او را از یاران امام موسی بن جعفر(ع) و در جای دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا(ع)می داند. رجال شیخ طوسی، ص 343و 395.همچنین نوشته اند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق(ع) را یافت؛ اولین بار در كنار قبر رسول كرم(ص) در مدینه و یکبار هم هنگام سعی بین صفا و مروه. خودش میگوید: برای من ممكن نشد از امام(ع)حدیثی و روایتی بپرسم. رجال كشی، ج 2ص 780و نجاشی، ص 343. حضرت رضا (ع) موقعيت يونس بن عبدالرحمان را همانند موقعيت سلمان فارسي ميداند و ميفرمايد: «يونس بن عبدالرحمن في زمانه کسلمان الفارسي في زمانه رجال کشي، خ 919، ص 486 خ 926، ص 488. .«يونس بن عبدالرحمان در زمان خودش مانند سلمان فارسي در زمان خودش ميباشد». مشایخ یكی از دلایل رشد و بالندگی این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانی برجسته بود كه در درجه اول، امامان معصوم(ع) قرار داشتند. وی نهایت بهره و فیض را از وجود بابركت آنان برد و بعد از امامان، اساتید بزرگی داشته كه تعداد آنان حدوداً به 25نفر می رسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمر بخش نخواهد بود؛ ولی به عنوان نمونه، به ذكر چند نفر از شاخص ترین آنان بسنده میکنیم: 1 - عبدالله بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه كه به گفته نجاشی: مسئولیت بیتالمال را در حكومت منصور و مهدی و هادی و هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است كه هیچ گونه طعنی بر او روا نیست رجال نجاشی، ص 148. 2 - عبدالله بن مسكان: از نیكان و ستاره ای درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدّثی بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است رجال نجاشی، ص 148. 3 - هشام بن سالم: محدّثی است كه به طور كامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر(ع) به شمار می رود. رجال نجاشی، ص 305. 4 - هشام بن حكم: همان كسی است كه با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره كرد و او را از نظر استدلال و دلیل محكوم كرد رجال كشی، ج 1ص 550. میگویند در اصل اهل كوفه بود، ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یك شیعه راستین بود. وی در سال 179ه. ق در كوفه چشم از جهان فرو بست رجال نجاشی، ص 305و رجال كشی، ج 1ص 526. 5- حمّاد بن عیسی: از راویان امام كاظم و حضرت رضا(ع) و از اصحاب اجماع است رجال كشی، ج 2ص 830و نجاشی، ص 104. 6 - حمّاد بن عثمان رواسی: از اصحاب اجماع و شخصی مورد اطمینان است. رجال نجاشی، ص 106و رجال كشی، ج 2ص 830. 7- علی بن رئاب: جلیل القدر و محلّ اطمینان و اعتماد و صاحب كتاب و اصلی بزرگ است فهرست شیخ طوسی، ص 87. 8- حارث بن مغیره: یار سه معصوم (حضرت امام باقر، امام صادق و امام كاظم(ع)) و صاحب جایگاه رفیع و بلندی نزد رجال نویسان شیعی است. رجال نجاشی، ص 101جامع الروات، ج 2ص 357و تنقیح المقال، ج 3ص 374. راویان تربیت شاگردان كارآمد یكی دیگر از نكات مثبت در زندگی یونس بن عبدالرحمن است. وی در این عرصه به توفیقات زیادی دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدمهای بلندی در راه نشر حدیث و معارف اهلبیت برداشت. او دانش خود را از كوثر زلال و ناب امامان معصوم (ع) فرا گرفته بود؛ لذا یافتههایش را به افراد لایق و مستعد میآموخت. در این راستا جمعی از دینباوران و دانشپژوهان، پروانهوار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشتهاند، كه عدهای از آنان بدون تردید، از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب میشوند تنقیح المقال، ج 2ص 374.به نام چند تن از آنان اشاره میکنیم: 1 - محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین روایاتی كه عیسی بن عبید نقل كرده، از یونس بن عبدالرحمن است. او از كسانی است كه کتابهای یونس را گزارش داده و میگویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است. نجاشی، ص 235. 2 - عبدالعزیز مهتدی قمی: از وكلا و خاصّان حضرت رضا(ع)بود و در قم زندگی میکرد. او مورد عنایت و اطمینان است. رجال كشسی، ج 2ص 779. 3 - حسن بن علیّ الوشاء: یاز امام رضا(ع)و از چهرهای برجسته و شاخص شیعه است. احمد بن محمد بن عیسی قمی میگوید: «هنگامی كه برای طلب حدیث به كوفه رفتم، در آن جا با حسن بن علیّ الوشاء ملاقات كردم...» تا این كه از قول استادش حسن بن علیّ وشاء نقل میکند. من در این مسجد نهصد محدّث و استاد حدیث را دیدم كه هر یك میگفت: حدیث كرد مرا، جعفر بن محمّد (ص) رجال نجاشی، ص 29. 4- عباس بن معروف قمی: از برجستگان حوزه حدیث، اهل قم و مورد اطمینان است. همان، ص 200. 5 - محمد بن خالد برقی قمی: پدر احمد بن محمد بن خالد است. محمد بن خالد را از یاران موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد(ع) شمرده اند و به او اعتماد دارند رجال شیخ طوسی، ص 386و 404. 6 - ریان بن شبیب: سكن قم و از یاران حضرت رضا(ع)بود. او موثّق و مورد اطمینان است. رجال نجاشی، ص 118. 7 - احمد بن محمد بن خالد برقی: صاحب كتاب محاسن. تنقیح المقال، ج 339 3.
یونس بن عبدالرحمن از منظر بزرگان
• ابن ندیم (متوفّای سال380ه. ق) در كتاب معتبر و مشهور خود، هنگامی كه فقیهان و عالمان برجسته شیعی را نام میبرد، این چنین میگوید: یونس بن عبدالرحمن از آنان است. او علّامه روزگار خویش بود. فهرست ابن ندیم، ص 376. • مرحوم شیخ طوسی در رجال میگوید: در نظر من محدّثی مورد اطمینان است. رجال شیخ، ص 363. • نجاشی مینگارد: یونس بن عبدالرحمن از برجستهترین و شاخصترین عالمان شیعی و صاحبمنزلت و مقامی رفیع است. حضرت رضا (ع) یارانش را برای فراگیری فتوا و دانش به او ارجاع میداد و پیروان مذهب باطل وقف (واقفیه)، مال فراوانی به او پیشنهاد كردند، ولی وی از پذیرش اموال امتناع ورزید و بر روش مستقیم ثابت و پابرجا ماند رجال نجاشی، ص 313. • فضل بن شاذان میگوید: در زمان زندگی پیامبر كرم (ص) در میان یاران و صحابه پیامبر گرامی از منظر فقاهت و دانش دینی، كسی بهپای سلمان فارسی نرسید و فقیهترین و عالمترین دانشمند بعد از روزگار پیامبر در بین یاران امامان معصوم شیعی، یونس بن عبدالرحمن است رجال كشی، ج 2، ص 780. • و علّامه حلّی میفرماید: او انسانی بزرگ و از پیشگامان مكتب تشیّع است. خلاصه علامه، ص 184 و مجالس المومنین، ج 1 ، ص 411.
آثار ارزشمند يونس بن عبدالرحمن
يونس در ميدان مبارزهي فکري با مخالفين، یکلحظه از پاي ننشست و سرتاسر زندگاني او دفاع از خط ولايت و امامت علوي است تراجم نویسان بزرگ شیعه کتابهای فراوانی را از او نقل كردهاند تا جايي که فضل بن شاذان دربارهٔ او ميگويد: «و الف الف جلد ردا علي المخالفين» تنقيح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشي، خ 917، ص 485. «يونس، هزار جلد کتاب بر رد مخالفين تأليف کرده است». مرحوم نجاشی میگوید: او کتابهای فراوانی دارد. آن گاه به ترتیب كتابهایش را نام میبرد: «كتاب السهو، الادب، الزكاة، جوامع الآثار، فضل القرآن، كتاب النكاح، الحدود، الصلوه، العلل الكبیر، التجارات و كتاب یوم و لیلة رجال نجاشی، ص 313. شیخ طوسی هم در این زمینه مینگارد: او دارای كتاب و تألیفات فراوانی است، همانند: کتابهای حسین سعید اهوازی؛ بلكه بیشتر از آنها فهرست شیخ طوسی، ص 181. عن ابيهاشم الجعفري قال: ادخلت کتاب يوم و ليلة الذي الفه يونس بن عبدالرحمان علي ابيالحسن العسکري (ع) فنظر فيه و تصفحه کله ثم قال! هذا ديني و دين ابائي و هو الحق کله رجالکشي، خ 910، ص 483.» «ابيهاشم جعفري ميگويد: کتابي را که يونس بن عبدالرحمان تاليف کرده بود به امام هادي (ع) ارائه دادم امام (ع) آن را صفحه به صفحه مطالعه کرد و سپس درباره نوشتههاي يونس چنين فرمود: اين نوشتهي يونس، دين من و دين پدران من است و همه آن حق است». در بعضي از روايات آمده است که وقتي امام هادي (ع) کتاب را مطالعه کرد براي يونس از خداوند طلب اجر نمود و فرمود: اعطاه الله بکل حرف نورا يوم القيامة تنقيح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشي، خ 915، ص 484. «خداوند در مقابل هر حرفي که نوشته، روز قيامت نوري به او عطا نمايد». ابوهاشم جعفری نقل کرده است: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسکری(ع) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است. خدواند به ازای هر کلمه از این کتاب نوری در قیامت به او عطا کند.
سفر آخر و سفر آخرت
یونس ۵۴ بار به حج تمتع و ۴۵ دفعه به عمره رفت.[۳۵] وی پس از عمری تلاش خالصانه، در آخرین حج خود که آن را به نیابت از امام رضا(ع) انجام میداد[۳۶] در سال 208ه. ق جان به جان آفرین تسلیم كرد و به ملكوت اعلی پیوست.[۳۷] ضمنا مرحوم قاضی در مجالس، سال رحلت یونس را 280 ه.ق نوشتهاند كه این اشتباه ممكن است از ناسخین باشد. [۳۸] بدن پاك و مطهر او در كنار روضه مطهّره رسول اكرم (ص) در مدینه منوره دفن شد.
پانویس
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹.
- ↑ رجال كشی، ج 2ص 777فهرست شیخ طوسی، ص 181رجال نجاشی، ص 311و الانساب سمعانی، ج 13ص 350.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۵، ص۶۲۹.
- ↑ حیوة الحیوان دمیری، ج 1ص 102و فرهنگ معین، ج 6بخش اعلام، ص 2278.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۴۴۶ و تنقیح المقال، ج 3ص 338.
- ↑ رجال کشي، خ 917، ص 485؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 339؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۰. و نجاشی، رجال، ص۴۴۷.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص.۲۵۱
- ↑ رجال كشی، ج 2ص 779.
- ↑ رجال كشی، ج 2ص 884.
- ↑ رجال نجاشی، ص 312.
- ↑ وسائلالشیعه، ج 18ص 110 - 107اصول اصلیه، سید عبدالله شبّر، ص 138و رجال.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۲ و ۷۸۳ و ۷۸۴.
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹
- ↑ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱.
- ↑ الكشي، رجال الكشي، ص 483، حدیث 910.
- ↑ الكشي، رجال الكشي، ص 490، حدیث 935.
- ↑ الكشي، رجال الكشي، ص 491، حدیث 938
- ↑ رجال كشی، ج 2، ص 782.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۶۶.
- ↑ رجال كشی، ج 2ص 780.
- ↑ كشی، ج 2، ص 781.
- ↑ رجال كشی، ج 2ص 781.
- ↑ رجال نجاشی، ص 313.
- ↑ رجال كشی، ج 2، ص 783.
- ↑ (اصول كافی ، ج 1، ص 23.
- ↑ ر-ك : رجال كشی ، ج 1، ص 342. (حالات زراره).
- ↑ (رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۸؛مستدرك الوسائل ج۱۲ ص۲۱۵.)
- ↑ رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ نوادر الأخبار ج۱ ص۵۶؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۶.
- ↑ (رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 488)
- ↑ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص: ۳۱۲
- ↑ رجال کشی ج ١ ص ٣۴٩
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص: ۵۱۸
- ↑ السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، ج۳، ص: ۵۸۰
- ↑ معجم رجال الحديث ج : 20 ص : 215
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۰۲.
- ↑ اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۲.
- ↑ خلاصه علامه ، ص 186 و چند ماخذ دیگر ،
- ↑ رجال كشی ، ج 2 ، ص 781 و مجالس المومنین، ج 1 ، ص 411.