جمال البناء
شیخ جمال البناء عنوان مقالهای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی، درباره جمال البناء و شخصیت و فعالیتهایش، و ذیل پروژه جریانشناسی جهان اسلام در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به نگارش در آمده است. [۱] و [۲]
چکیده
جمال البنا تحت سیطره نام برادرش، چندان شهره نشد. بسیاری حتی از وجود تحقیقات وی اطلاعی نداشتند. حسن البنا برادر بزرگتر جمال، بنیانگذار اخوانالمسلمین بود و نامش بر سر زبانها افتاده بود. حتی پدرش عبدالرحمن البنا هم شناخته شده بود. عبدالرحمن شیخ الازهر مصر بود و کتاب مسند الامام احمد بن حنبل الشیبانی را در ۲۴ جلد نوشته بود. این کتاب دایره المعارفی در حدیث بود. شیخ عبدالرحمن -پدر جمال و حسن البنا- معروف بود به “الساعاتی”. گفته شده که این شیخ الازهر برای آنکه از وجوهات شرعی و حقوق اوقاف استفاده نکند، با تعمیر ساعت امرار معاش میکرده و به همین دلیل به الساعاتی معروف شده بود. در محله خان الخلیلی که شیخ عبدالرحمن مغازه خود را برپا کرده بود، مسجد سیدنا الحسین نیز وجود داشت. این مسجد مدتهای مدیدی محل اقامت سیدجمالالدین اسدآبادی بود. منزل سیدجمالالدین مرکز توجه طلاب الازهر و روشنفکران مصری بود. شیخ عبدالرحمن البنا هم در همانجا با افکار سیدجمال آشنا شد. این افکار بعدها در شکلگیری اندیشه حسن البنا، فرزند بزرگتر شیخ عبدالرحمن اثر بسیاری گذاشت. از همین رو بود که حسن البنا گفته بود حرکت او استمرار راه سیدجمال و شیخ محمد عبده است. شیخ عبدالرحمن شاید تحت تاثیر سید جمال بود که نام فرزند دیگر خود را جمال گذاشت.
معرفی شیخ جمال البناء
جمال البنا در ۱۵ دسامبر ۱۹۲۰میلادی در شهر محمودیه نزدیک اسکندریه مصر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در اسکندیه پشت سرگذاشت و سپس در مدرسه خدیوی با استاد زبان انگلیسی، که فردی انگلیسی تبار بود به مشاجره پرداخت و مدرسه را رها کرد، اما به تحصیل در مدارس دیگر پرداخت و علاقه خود به تحقیق و نگارش را نشان داد. محیط خانوادهاش چون سرشار از علم و فرهیختگی بود نتوانست از تحصیل و تحقیق فروگذار کند. از اینرو مطالعات خود را بیشتر نمود و به نگارش اقدام کرد و در مطبوعات مصر مطالبی را در خصوص اصلاح اجتماعی به نگارش در آورد. وقتی که ۲۵ ساله بود نخستین کتابش را با نام «اصلاح اجتماعی» منتشر کرد. این کتاب در خصوص جهل و فقر در مصر نوشته شده بود. یک سال بعد کتاب «دموکراسی نوین» را نگاشت. در این کتاب وی در خصوص فهم جدید از قرآن هم مطالبی عنوان کرد. این کتاب موجب بحثهایی در محافل اسلامگرایان و روشنفکران شد. جمال البنا رفته رفته جرقههای یک تحول فکری را نشان میداد. بر خلاف برادرش که رویکردهای اسلامگرایانه داشت، جمال از رویکرد نوگرایانه و توجه به دموکراسی و دستاوردهای جدید بشر سخن میگفت.
فشار حکومت بر جمال البناء
وقتی که در ژوئیه ۱۹۵۲ قیام افسران آزاد در مصر با موفقیت همراه شد، و سرهنگ جمال عبدالناصر بر مسند امور نشست، اختلافی درگرفت که آیا این حرکت «انقلاب» است یا «کودتا»؟ حامیان ناصر معتقد بودند که انقلابی صورت گرفته و از یک حرکت مقطعی و کودتا فراتر است. جمال البنا کتابی نوشت و در آن به تمایز میان کودتا و انقلاب پرداخت. این کتاب «ترشید النهضة» نام داشت که در آن نتیجه گرفت که حرکت عبدالناصر یک کودتا بوده و از مشخصههای یک انقلاب در آن خبری نیست. این کتاب اما توقیف و جمعآوری شد. جمال البنا به همین بهانه مقالهای با عنوان «مقدمهای بر دیکتاتوری نظامی» نوشت و عنوان کرد که جمعآوری کتاب، خود دلیل روشنی است بر کودتا بودن این قیام. وی به دلیل گستردگی فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در دوران حکومت جمال عبدالناصر، به تدریج از یکسو فشارهای حکومت بر او بیشتر شد و از سوی دیگر حرکت اخوانالمسلمین نیز با سرکوب مواجه گشت، و رهبران آن به دستور جمال عبدالناصر اعدام شدند. از اینرو جمال البنا به فعالیتهای اجتماعی روی آورد و در حوزه سندیکا فعالیت کرد و کتابها و نشریاتی را در این چارچوب منتشر نمود. وی مرکز فعالیتهای خود را اینک به ژنو منتقل کرده بود. در آنجا «اتحادیه بینالمللی اسلامیِ کار» را تأسیس کرد و فعالیتهای خود را از مصر فراتر برده و به سراسر جهان اسلام گسترش داده بود. وی در سال ۱۹۵۳ نیز «جمعیت حمایت از زندانیان سیاسی» را در مصر تأسیس کرد و ریاست آن را خود بر عهده گرفت. جمال البنا در خصوص کار و فلسفه کارگری و ارتباط آن با اسلام هم به تحقیق پرداخت. کتاب «نگاه ژرف به کار در جامعه اسلامی» را نوشت. این کتاب برداشتی جدید از روایتهای متعدد در فرهنگ اسلامی بود. او در این کتاب گفت که مهمترین دعوت اسلام به عدالت است و دفاع از حقوق کارگران که بزرگترین قشر جامعه هستند در حقیقت حرکت در راه عدالت اسلامی است. وی گفت که بر این اساس لازم است برخی از تعارضات و بی توجهیها را در این زمینه گوشزد کرد و آنها را به سمت توجه به حقوق کارگران، بیشتر مایل نمود.
فعالتهای علمی او پس از جمال عبدالناصر
پس از مرگ جمال عبدالناصر در سال ۱۹۷۰، فضای مصر از آن محدودیتهای سابق قدری فاصله گرفت. جمال البنا در این زمان بود که دست به انتشار دو کتاب زد که گرایشهای متجددانه نسبت به اسلام را در آن مطرح میکرد. یکی «روح اسلام» نام داشت و دیگری «کتاب و سنت دو اصل بزرگ». او اینک فعالیتهای خود را معطوف به فهم آموزههای دینی کرده بود. میکوشید تا قرائتی جدید و امروزی از دین ارائه دهد. به همین منظور کتاب «نحو فقه جدید» (به سوی فقهی نو) را به رشته تحریر درآورد و در سه جلد منتشر کرد. وی در این کتاب، در خصوص فقه سخن گفت و خواستار تنظیم فقهی جدید شد. فقهی که مد نظر او بود، منطبق با فقه سنتی نبود. وی مدعی شد که در فقه جدید، نیازی نیست که لزوماً از منابع فقهی قدیم استفاده شود و از دل آنها سخنی برای امرزو بیان گردد. همچنین لازم نیست به منابع سنتی و قدیمیمانند اصول فقه، علم الحدیث بسنده کنیم، بلکه باید از روشهای نوینی بهره برد که متناسب با نیازهای امروز باشد و مشکلات امروز مسلمانان را مرتفع سازد. این کتاب فتح بابی در برداشت جدید از مفاهیم دینی بود و ایجاد معیارهای اجتهاد عصری را مطرح کرده بود. این کتاب با مخالفت علمای الازهر و اسلامگرایان سنتی روبرو شد. گفته میشود که جمال البنا پس از انتشار این کتاب، از جامعه علمی مصر منزویتر گردید.
تأسیس مؤسسه «دارالفکر الأسمی»
جمال البنا با همکاری خواهر ثروتمندش فوزیه موسسهای فرهنگی – اسلامی تأسیس کرد. این موسسه «دارالفکر الاسمی» نام داشت. فوزیه دارای ثروت کلانی بود. پس از فوت فوزیه، جمال البنا تمام وقت خود را به این موسسه اختصاص داد و تألیف و ترجمههای متعددی را با کمک این مؤسسه منتشر کرد. از جمله آنها عبارت بودند از: «المرآه المسلمة»، «الحجاب»، «الاخوان المسلمون الظالمون و المظلومون»، الاسلام و العقلانیة»، «العمل فی الاسلام»، «قضیة الحریة فی الاسلام»، معرکة فقه الجدیدة و...
سفر جمال البناء به ایران
جمال البنا به ایران هم سفر کرد. وی در دیداری با سیدهادی خسروشاهی ابراز علاقه میکند که سفری به ایران داشته باشد. مقدمات سفرش به ایران مهیا میشود و برای شرکت در سمیناری به ایران میآید. گفته میشود که پس از برگشت، آثار حُسن تاثیر این دیدار در وی کاملاً مشهود بوده است. وی همچنین ابراز تمایل کرده بود که آثارش را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه کند. پس از موافقت و ارسال دهها کتاب به نمایشگاه تهران اما به دلیل مشکلات اداری، کتابهایش ترخیص نشد و چون مرجوع کردن آنها به مصر هم هزینه زیادی داشت، کتابهایش در انبار گمرک ماند و عاقبت هم مشخص نشد که چه بر سر آن کتابها آمد. این امر باعث گلایه و نارضایتی شیخ جمال شده بود. سیدهادی خسروشاهی همچنین نقل کرده است که یک بار بعضی از شیوخ الازهر را برای صرف شام به اقامتگاه دعوت کرده بودیم. جمال البنا و دکتر حسن حنفی هم آمدند که بحثشان با شیوخ الأزهر طولانی و به اوج رسید. با دخالت خسروشاهی و اظهارات دوستانه در مورد اینکه بحثهای فلسفی یا فقهی را در حوزههای درسی الازهر و دانشگاه قاهره ادامه دهیم، مباحثه آقایان به منازعه بدل نشد و به خیر گذشت.
دیدگاه متفاوت جمال البناء با برادرش حسن البناء
رویکرد جمال البنا به کلی از برادرش حسن البنا جدا شد. وی در تعبیری گفت که من همیشه مستقل بودهام. برادرم و من رویکردهای متفاوتی داشتیم. او مسلمانی یکسره سنتی بود در حالی که من پرورشی غیر دینی داشتم. او رابطه خوبی با برادرش داشت و از وی دفاع میکرد و میگفت که حسن البنا فردی آزادیخواه است اما آرائش به خوبی فهم نشد. با این وجود اما جمال البنا هیچگاه به اخوانالمسلمین نپیوست. حتی تا مدتی از اسم احمد جمالالدین در نوشتههایش استفاده میکرد تا مبادا او را عضو اخوانالمسلمین بدانند. او گفته بود که نخواستم عضو اخوانالمسلمین باشم زیرا اندیشههایشان را قبول ندارم و اطاعت کورکورانه از هر سیستمی را نمیپذیرم. جمال البنا سرانجام پس از عمری تحقیق و فعالیت در عرصههای علمیو فرهنگی، در سال ۲۰۱۳ در ۹۳ سالگی در قاهره دیده از جهان فروبست.