محمد کاظم خراسانی
آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، معروف به آخوند خراسانی در سال ۱۲۵۵ قمری در مشهد تولد یافت. پس از تحصیلات مقدماتی در ۲۲ سالگی ، در سال ۱۲۷۷ قمری به تهران رفت و در نزد اساتید آن زمان به فراگیری درس حکمت پرداخت و پس از یک سال و نیم ، در ذیحجه ی ۱۲۷۸ برای تکمیل تحصیلات در فقه و اصول به نجف رفت.
نام | محمد کاظم خراسانی |
---|---|
شهرت | آخوند خراسانی |
متولد | ۱۲۵۵ قمری |
زادگاه | مشهد |
محل زندگی | نجف |
آثار | کفایة الاصول |
مذهب | شیعه |
درگذشت | ۲۰ ذیالحجه ۱۳۲۹ قمری |
محل تدفین | نجف |
تولد
آخوند خراسانى در سال ۱۲۵۵ ق. در مشهد دیده به جهان گشود. پدرش، ملّا حسین هراتى علاوه بر تبلیغ به تجارت ابریشم نیز مشغول بود. ملّا حسین، روحانى وارستهاى بود که براى گذران زندگى، همواره در بین راه هرات و مشهد، در رفت و آمد بود. وى در سفرهاى تبلیغىاش مردم را با احکام اسلامى آشنا مىساخت. در یکى از همین سفرها، در کاشان ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهاى نصراللَّه، محمّدرضا، غلامرضا و محمد کاظم(آخوند خراسانى) بود. سرانجام مهر پیشواى هشتم او را به مشهد کشاند تا براى همیشه در شهر شهادت ساکن شود.
هجرت و تحصیل
آخوند خراسانى در دوازده سالگى وارد حوزه علمیه مشهد شد. ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را در حوزه مشهد فراگرفت. در هیجده سالگى ازدواج کرد و در ۲۲ سالگى همراه کاروان زیارتى عتبات عالیات، براى ادامه تحصیل عازم عراق شد. شوق تحصیل او را بر آن داشت تا سرپرستى همسر و فرزندش را به پدر بسپارد و آنها را به خاطر مشکلات سفر و مشکل مسکن در نجف، همراه خود نبرد.
کاروان زائران به سبزوار رسید. قافله براى استراحت، رحل اقامت افکند تا پس از توقّفى کوتاه، به سوى عراق حرکت نمایند. آخوند خراسانى چون آوازه دانش ملاهادى سبزوارى را شنیده بود، تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و براى بهره جستن از دریاى علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند.
آخوند، ماههاى رجب، شعبان و رمضان ۱۲۷۷ ه’.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادى سبزوارى بهره برد. آنگاه از سبزوار به تهران رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس ملا حسین خویى و میرزا ابوالحسن جلوه شرکت کرد. و سرانجام به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس شیخ انصارى و میرزا حسن شیرازى شرکت کرد.[۱]
آخوند خراسانى شب و روز در تلاش براى اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا مىکوشید و در این راه از هیچ مشکلى نهراسید. خودش مىگوید: «تنها خوراک من فکر بود. ولى قانع نبودم. هیچگاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمىخوابیدم. شبها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالى بسیار مشکل است.»[۲]
آخوند خراسانى غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامهاى رشته افکارش را از هم گسست و اشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خُردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامهاى به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتى در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدس، به مشهد برگشت.
داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو مىشد. زن و مرد جوان در انتظار تولّد فرزندى دیگر روزشمارى مىکردند. اما بازهم، مصیبت بر خانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مُرد و بچه مرده به دنیا آمد. همسرش نیز پس از مدتى بیمارى از دنیا رفت. داغ مرگ همسر، آتش به جانش افکند. تاب مقاومت نداشت. مرگ همسر و دو فرزند ، کمرِ طاقتش را در جوانى خم کرد. تنها حَرَم حضرت على(ع) و دامن پر مهر اشک توانست قامتش را راست کند.[۳]