تالیفات صوفیانه فارسی

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۳۵ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها)

تالیفات صوفیانه فارسی از حدود نیمۀ سدۀ ۵ ق به بعد توسط نویسندگان دینی شهرهای غرب خراسان به خصوص نیشابور طوس، مرو و هرات آغاز گردید.

آثار سده پنجم

آثار بُستی

یکی از نخستین صوفیان فارسی‌نویس در نیشابور ابوالحسن بُستی (د ربع آخر سدۀ ۵ ق) است که افزون بر چند بیت صوفیانۀ فارسی که از او به جا مانده است، رسالۀ کوتاهی نیز در شرح لااله‌الاالله دارد که در آن معراج باطنی و صوفیانه را از راه تحلیل کلمۀ توحید و با زبان رمز بیان کرده است. [۱]

آثار غزالی

اما نخستین کتاب صوفیانه که در ناحیۀ طوس نوشته شد، کیمیای سعادت ابوحامد محمد غزالی (د ۵۰۵ ق) بود؛ کتابی که بی‌تردید یکی از آثار برجستۀ کلاسیک در زبان فارسی است. کیمیای سعادت عمدتاً ترجمه و تلخیصی از کتاب بزرگ ابوحامد به عربی، یعنی احیاء علوم‌الدین است، اما در عین حال کتاب فارسی ابوحامد خالی از بعضی مطالب جدید نیست. منابع کیمیا و احیاء در مسائل تصوف همانا کتاب‌های قوت القلوب ابوطالب مکی و نیز نویسندگان خراسانی مانند ابونصر سراج طوسی، ابوسعد خرگوشی و ابوالقاسم قشیری است. غزالی در احیاء اقوال و حکایت‌های بسیاری را عیناً از تهذیب الاسرار خرگوشی نقل کرده، و در کیمیا بعضی از آن‌ها را به فارسی برگردانده است. [۲] و البته، مطالب کیمیا نیز به سبب شهرت و موفقیتی که این کتاب داشته، به کتاب‌های پس از آن راه یافته است.

روضة الفریقین

کتاب دیگری که در باب مسائل اعتقادی و عبادی فقهی در غرب خراسان، این بار در مرو پدید آمد، دستینه‌ای با عنوان روضة الفریقین بود. نویسندۀ این کتاب ناشناخته است. همین قدر می‌دانیم که او یکی از پیروان شیخ ابوالرجاء خُمرکی مروی (د ۵۱۶-۵۱۷ ق) بوده، ولی کتاب او، به خلاف آن‌چه مصحح گفته است، [۳] صرفاً امالی ابوالرجا نیست. نویسنده خواسته است که در این کتاب مسائل اعتقادی و فقهی دو مذهب حنفی و شافعی را جمع کند، و مراد او از «فریقین» نیز پیروان همین دو مذهب است، نه چنان‌که مصحح گفته است [۴] اهل ظاهر و اهل باطن، یعنی صوفیه؛ هر چند که مسائل عبادی و فقهی در این کتاب از دیدگاه تصوف نیز تفسیر و تأویل شده، و در ضمن حکایت‌ها و سخنان مشایخ صوفیه نیز نقل شده است.

آثار سده‌های بعد

نوشتن دستینه به فارسی توسط نویسندگان صوفی در سده‌های بعد چندان رواج نداشت، و صوفیه بیش‌تر مباحث مختلف کتاب‌های جامع را به صورت کتاب‌ها یا رسائل مستقل مطرح می‌کردند. اما بعضی از مشایخ نیز می‌کوشیدند تا مریدان خود را از داشتن این نوع کتاب‌ها محروم نکنند. یکی از این مشایخ ابوالمفاخر یحیی باخرزی (د ۷۳۶ق) بود که کتابی با عنوان اوراد الاحباب و فصوص الآداب نوشت. یکی از مباحث قابل توجه این کتاب باب (یا به قول نویسنده: «فص») سماع است که در آن الفاظ رمزی شعر صوفیانۀ فارسی تعریف شده است.[۵] در سده‌های بعد بخشی از نیازهای سالکان فارسی‌زبان به کتاب‌های جامع را ترجمه‌هایی برآورده می‌کرد که از کتاب‌های عربی برگردانده می‌شد. رسالۀ قشیری که یکی از آثار کلاسیک صوفیه است، ظاهراً اندکی پس از فوت قشیری به قلم یکی از مریدان او به فارسی برگردانده شد. کتاب عوارف المعارف تألیف شهاب‌الدین عمر سهروردی (د ۶۳۲ق) را چند مترجم به فارسی برگرداندند که مهم‌ترین این ترجمه‌ها مصباح الهدایة و مفتاح الکفایۀ عزالدین محمود کاشانی (د ۷۳۵ق) است که در واقع بیش از یک ترجمۀ صرف است و خود یکی از نمونه‌های درخشان نثر ادبی و دقیق عرفانی به شمار می‌آید.

آثار کوتاه در احوال و مقامات و آداب

دستینه‌های صوفیه از مباحث مختلف تشکیل می‌شد. چنان‌که گفته شد، بعضی از این مباحث دربارۀ اصول اعتقادات صوفیه به ویژه توحید، و بعضی دربارۀ احوال و مقامات، و بعضی دربارۀ آداب اجتماعی و شخصی بود. بعضی از این مباحث را نویسندگان پیشین، مانند ابوعبدالرحمان سلمی نیشابوری (د ۴۱۲ق) موضوع رساله‌های خاصی قرار داده بودند. این شیوه را فارسی‌نویسان نیز از نیمۀ سدۀ ۵ ق به بعد دنبال کردند و آثار متعددی به صورت رساله‌های کوتاه در موضوعات مختلف پدید آوردند.

آثار خواجه عبدالله

پیش از خواجه عبدالله انصاری نویسندگانی چون ابونصر سراج طوسی، صاحب اللمع فی التصوف و ابوبکر کلابادی، صاحب کتاب التعرف، ابوابی را به بحث احوال و مقامات اختصاص داده بودند. ابوعبدالرحمان سلمی نیز در بعضی از رساله‌های خود، از جمله «درجات المعاملات»، به این موضوع پرداخته بود. اما انصاری در نوشتن منازل السائرین و صد میدان بیش از هر کس تحت تأثیر نویسنده و صوفی حنبلی اصفهان، ابومنصور مُعمَّر اصفهانی (د ۴۱۸ق) بود که یک نسل پیش از خواجه در اصفهان می‌زیست و کتابی با عنوان نَهَج الخاص دربارۀ احوال و مقامات اهل تصوف به عربی تألیف کرده بود و منازل سلوک (یا به قول خود او «احوال») را در ۴۰ باب کوتاه شرح داده، و هر یک از این احوال را به ۳ مقام تقسیم کرده بود.

انصاری از این اثر صوفی اصفهانی آگاه بود و بخشی از آن را نیز در یکی دیگر از کتاب‌های خود نقل کرده است.[۶] هر چند که انصاری مانند ابومنصور اصفهانی حنبلی بود، ولی خراسانی بودن او موجب شد که وی زبان فارسی را به عنوان وسیله‌ای برای بیان مقاصد دینی به کار برد و نخستین بار اثری به فارسی دربارۀ مقامات صوفیه بنویسد و با اختیار کردن عنوانی فارسی برای آن، به جای سخن گفتن از منزل، از «میدان» یاد کند. در این رساله انصاری از صد میدان نام برده که نخستین آن‌ها میدان توبه، و صدمین آن‌ها میدان بقاست. همۀ این صد میدان نیز در میدان محبت مستغرق است. اسامی این میدان‌ها عربی است، ولی انصاری بسیاری از آن‌ها را به فارسی ترجمه کرده است (دربارۀ اصالت «صد میدان»، به این منبع رجوع کنید[۷].

مناقب الصوفیه

در سدۀ ۶ق/۱۲م نویسندگان خراسانی چندین رساله یا کتاب نسبتاً کوچک فارسی دربارۀ احوال و مقامات و آداب صوفیه تألیف کردند. قطب‌الدین عبّادی مروزی (د ۵۴۷ ق) کتاب کوچکی با عنوان مناقب الصوفیه نوشت که بسیاری از مطالب آن را از رسالۀ قشیری اقتباس کرده بود. این کتاب هم دربارۀ احوال و مقامات است و هم دربارۀ آداب ظاهری، یا آنچه مؤلف آن را «احوال ظاهر» خوانده است.

آثار نجم‌الدین کبری

از صوفی بزرگ خوارزم نجم‌الدین کبری نیز رساله‌ای فارسی با عنوان السایر الحایر الواجد الی الساتر الواحد الماجد در دست است که در آن دستورهای عملی برای سالکان بیان شده است. رسالۀ دیگری با عنوان آداب الصوفیه از نجم‌الدین در دست است که اشتباهاً آن را به خواجه عبدالله انصاری نسبت داده‌اند.[۸] در این رساله نجم‌الدین آداب خانقاهی را که در سدۀ ۶ ق میان صوفیه، به خصوص در خراسان معمول بوده، شرح داده است.

آثار غیرصوفیان

نوشتن رساله‌هایی دربارۀ مسائل تصوف از جانب نویسندگانی که خود صوفی نبودند، ولی به تصوف علاقه یا تمایل داشتند نیز از سدۀ ۶ ق به بعد صورت گرفته است. سابقۀ این کار البته به ابن سینا می‌رسد که در بعضی از آثار خود، از جمله اشارات و تنبیهات، وارد بحث‌های صوفیانه شده است. توجه به مباحث تصوف در آثار فارسی شیخ اشراق نیز کاملاً مشهود است. و اما فیلسوف و متکلمی که خود اهل تصوف نبود، ولی رساله‌ای صوفیانه دربارۀ احوال و مقامات نوشته، خواجه نصیرالدین طوسی (د ۶۷۲ق) است. رسالۀ فارسی اوصاف الاشراف وی که دربارۀ مقامات سلوک است، از جهاتی به نخستین اثر فارسی در این موضوع، یعنی صد میدان انصاری شباهت دارد."

پانویس

  1. باخرزی، یحیی، ج۱، ص۱۸۰-۲۵۳، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
  2. پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۱۲۵-۱۳۰، مقدمه بر نهج‌الخاص ابومنصور اصفهانی، تحقیقات اسلامی، تهران، ۱۳۶۷ش، س ۳، شم‌ ۱ و ۲.
  3. پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۲۱۳-۲۲۷، پژوهش‌های عرفانی، تهران، ۱۳۸۵ش.
  4. قاسمی، مسعود، ج۱، ص۴-۵، مقدمه بر آداب الصوفیۀ نجم‌الدین کبری، به کوشش مسعود قاسمی، تهران، ۱۳۶۳ش.
  5. باخرزی، یحیی، ج۱، ص۱۸۰-۲۵۳، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
  6. پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۱۲۵-۱۳۰، مقدمه بر نهج‌الخاص ابومنصور اصفهانی، تحقیقات اسلامی، تهران، ۱۳۶۷ش، س ۳، شم‌ ۱ و ۲.
  7. پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۲۱۳-۲۲۷، پژوهش‌های عرفانی، تهران، ۱۳۸۵ش.
  8. قاسمی، مسعود، ج۱، ص۴-۵، مقدمه بر آداب الصوفیۀ نجم‌الدین کبری، به کوشش مسعود قاسمی، تهران، ۱۳۶۳ش.