خلیفه

از ویکی‌وحدت
خلیفه
خلیفه
نام خلیفه

خلیفه (به عربی: خليفة) شخص نخست و پادشاه یک خلافت به‌شمار می‌رود. این واژه، عنوان و لقبی است که در قانون جوامع اسلامی یا شریعت به رهبر امت اسلامی داده می‌شود. خلافت، اصطلاحی سیاسی - مذهبی به معنای جانشینی پیامبر اکرم (ص)در امر سیاست، حکومت و دیانت. شخصی که این منصب را به دوش می کشد خلیفه نامیده می شود.

خلافت در آموزه‌های شیعه، جانشینی پیامبر(ص) در همه امور دنیوی و اخروی است. خلفای رسول الله(ص) در مذهب تشیع، دوازده امام معصوم(ع) از اهل بیت آن حضرتند و تنها تفاوتی که با او دارند، این است که وحی بر آنها نازل نمی‌شود. پس از وفات پیامبر اسلام، خلافت رسمی، (به جز دوره‌ کوتاه حکومت امام علی(ع) و امام حسن مجتبی (ع)، عملاً به غیرمعصومان رسید و در حدود سیزده قرن اشخاص و خاندان‌های متعددی در گستره جهان اسلام خود را مصداق خلیفه پیامبر(ص) معرفی کردند.

مسلمانان همچنین به خلیفه، امیرالمؤمنین، امام الامه، امام مؤمنین و در زبان گفتگو و مکالمه رهبر مسلمین نیز می‌گویند. پس از خلفای راشدین این عنوان توسط امویان، عباسیان، فاطمیان[۱]، عثمانی[۲] و آل سعود نیز استفاده گردید.

مفهوم خلیفه

خلافت، واژه‌ای عربی به معنای جانشین ساختن، و واژه خلیفه (جمع آن خلفاء و خلائف) به معنای جانشین، وکیل و قائم‌مقام است.[۳] واژه‌های خلیفه[۴]، خلفاء[۵] و خلائف[۶] در قرآن به همین معنای لغوی به کار رفته است.

بیشترین کاربرد دو واژه خلافت و خلیفه، کاربرد اصطلاحی آنهاست که در تحولات سیاسی جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر(ص) به کار گرفته شد؛ اولی به معنای جانشینی در امر حکومت و مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و دومی، در معنای شخص جانشین پیامبر در امر حکومت. کاربرد فراوان اصطلاحات مذکور، این دو واژه را به کلیدی‌ترین مفاهیم فرهنگ سیاسی مسلمانان بدل ساخت و حتی بعدها، گروه‌هایی از مسلمانان در تبیین مشروعیت نظام خلافت، به کاربرد واژه خلیفه در قرآن استناد کردند.[۷] در همین معنا، دو واژه امامت و امام بارها در آثار مؤلفان مسلمان نخستین به کار رفته که با مفهوم امامت از دیدگاه شیعی تفاوت بسیار دارد.

خلافت در تاریخ اسلامی، عنوان ساختار حکومتی است که اداره امور جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر در قالب آن شکل گرفت و متصدی آن یعنی خلیفه، جانشین پیامبر اکرم در امر حکومت اسلامی محسوب می‌شد.

معنی خلیفه در فرهنگ لغت

هر واژه‌ای به‌صورت منفرد از دیگر واژگان، معنای اساسی دارد که خارج از بافت و سیاق قرآنی، آن معنا را برای خود حفظ کرده است و واژه خلیفـه و ترکیب خلیفة الله از واژه‌های مألوف است که در منابع معتبر به معنی جانشین و نایب و حاکم به کار برده شده است. مصطفوی درباره کاربردهای این واژه در قرآن کریم می‌نویسد: معنی لغوی خلیفه از ماده [خلف] است، اصل واحد در این ماده، مقابل «قدّام» [جلو] است و به معنای چیزی است که پس از چیز دیگر می‌آید.[۸] چنانچه در قرآن به معنی جانشینی شب و روز به کار رفته است:

﴿وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ خِلفَةً لِمَن أَرادَ أَن یَذَّکَّرَ أَو أَرادَ شُکُورا﴾ او همان کسی است که شب و روز را پس از یکدیگر قرار داد برای کسی که بخواهد متذکر شود یا شکرگزاری کند. [۹]

براساس این آیه، شب و روز به اراده خداوند متعال به‌جای یکدیگر آمده جانشین هم می‌شوند.

و در معنای لغوی و اساسی به معنی جانشینی ملائکه نیز آمده است:

﴿وَ لَو نَشاءُ لَجَعَلنا مِنکُم مَلائِکَةً فِی الأَرضِ یَخلُفُون﴾اگر ما می‌خواستیم به‌جای شما فرشتگانی را در زمین جانشین می‌کردیم.[۱۰]

و از سوی دیگر در راستای معنی اساسی، توجه به دلالت‌های التزامی واژگان ما را در فهم و تفسیر آیات قرآن یاری می‌دهد و مرز و محدوده هر واژه معین می‌گردد تا از آمیختن معنای واژگان به یکدیگر جلوگیری شود؛ در نتیجه سوء‌ فهم و عدم تفاهم را برطرف کرده و از به‌کاربردن الفاظ مبهم باز می‌دارد. برداشت‌های متفاوت از دلالت‌های التزامی مفهوم خلیفه، موجب بروز احتمالات تفسیری گوناگون شده که باید لحاظ شوند:

الف) به جانشین، نائب و قائم‌مقام کسی، خلیفه، مستخلَف یا خالف گویند.

ب) به کسی که خلیفه را تعیین و نصب می‌کند و مقام خلافت را اعطا می‌نماید، مستخلِف، جاعل خلیفه، معطِی خلیفه یا خلیفه‌گذار اطلاق می‌شود.

ج) فرد یا افرادی که خلیفه، قائم‌مقام و نایب آنها می‌شود مستخلَف عنه است.

د) مستخلَفٌ علیه یا مستخلَفٌ فیه یعنی افراد یا اموری که خلیفه به‌خاطر آنها گمارده شده است؛ چنانچه راغب با توجه به معانی التزامی خلیفه بیان می‌دارد: خلافت نیابت از غیر است در اثر غیبت منوبٌ عنه؛ یا به خاطر مرگش و یا برای عاجز بودنش و یا به‌خاطر شرافتی که نائب (مستخلَف) دارد و از این قبیل است که خداوند اولیاء خویش را در زمین خلیفه کرده است .[۱۱] در کتاب العین [۱۲] و لسان العرب [۱۳]، علاوه بر معنای جانشینی، خلافت به معنی حکومت و خلیفه به معنی سلطان و حاکم هم آمده است.


پانویس

  1. ر.ک:مقاله فاطمیان
  2. ر.ک:مقاله عثمانی
  3. ابن منظور، ذیل خَلَفَ ؛ زبیدی، ج ۲۳، ص ۲۶۳ـ۲۶۵
  4. بقره: ۳۰
  5. اعراف: ۶۹، ۷۴؛ نمل: ۶۲
  6. انعام:۱۶۵؛ یونس: ۱۴، ۷۳؛ فاطر: ۳۹
  7. ماوردی، ۱۴۰۹، ص ۴؛ قلقشندی، مآثرالأنافة فی معالم الخلافة (بیروت)، ج ۱، ص ۸ـ۱۲، ۱۴ـ۱۶
  8. مصطفوی،1360: 3/29
  9. فرقان/62
  10. زخرف/60
  11. راغب‌اصفهانی، 1412: 1/294
  12. فراهیدی، 1409: 4/267
  13. ابن‌منظور، 1414: 9/83