اصولیون
به دانشمندانِ شیعیِ صاحب نظر در علم اصول فقه را اصولیون شیعه گویند؛ اصولیون شیعه واژه " اصولی " را در مقابل " اخباری " به کار میبرند.
اصولیون كسانی هستند كه منابع فقه از نظر آنها چهار منبع میباشد. 1. كتاب خدا (قرآن). 2. سنت، یعنی قول و فعل و تقریر پیامبر ـ ص ـ یا امام. 3. اجماع. 4. عقل. این چهار منبع در اصطلاح فقها و اصولیون «ادله اربعه» خوانده میشوند. اخبارین در میان شیعیان گروهی پیدا شد، كه این ادله اربعه را جزء منابع فقه ندانسته و نظریات خاص خود را اعمال كردند كه ما به آنها و تاریخچهشان اشاره میكنیم.
پس اصولیون كسانی هستند كه ادله اربعه (كتاب، سنت، اجماع و عقل) را از منابع استدلالی فقه میدانند و اخباریین كسانی هستند كه از این ادله چهارگانه فقط «سنت» را منبع فقه میدانند، كه به موجب این نظریه اختلافاتی با اصولیون در مباحث مختلف اصولی و فقهی، به وجود آمده است. مثلا در باب حجیت ظواهر قرآن، اختلاف شدید میان اصولیون و اخباریین وجود دارد. اخباریین معتقدند كه همواره استفاده مسلمین از قرآن باید به صورت غیر مستقیم بوده باشد، یعنی به وسیله اخبار و روایات، میتوان از قرآن استفاده كرد و اگر فرضاً ظاهر آیهای بر مطلبی دلالت كند، ولی حدیثی آمده باشد و بر ضد ظاهر آن آیه باشد، ما باید به مقتضای حدیث عمل كنیم و بگوییم ما معنی واقعی آیه را نمیدانیم، ولی اصولیون ثابت میكنند كه استفاده مسلمین از قرآن، به صورت مستقیم میباشد و بر عكس ادعای اخباریین، ثابت میكنند كه احادیث، معیار و مقیاس قرآن نیستند، بلكه قرآن معیار و مقیاس اخبار و روایات و احادیث است.(3)
انصاری، رسایل، آخوند خراسانی، كفایه، بحث ادله اربعه.
اصولیین كه بعد از قرآن، «سنّت» را از ادله اربعه میدانستند. معتقد بودند كه تنها حدیث صحیح و موثق، قابل اعتماد است و راوی حدیث باید عادل و شخص مورد وثوقی باشد. در غیر این صورت، به این حدیث نمیتوان اعتماد كرد. از این رو «علم رجال» یعنی علم راوی شناسی، در میان مسلمین به وجود آمد.
ولی اخباریین شیعه، تقسیم احادیث به صحیح و موثق و ضعیف را ناروا دانستند و گفتند همه احادیث خصوصا احادیث موجود در كتب اربعه یعنی «كافی»، «من لا یحضره الفقیه»، «تهذیب الاحكام» و «استبصار» معتبرند و به همه آنها میتوان اعتماد و عمل نمود.
اصولیون (عربی: الاصولية) اکثریت مسلمانان شیعه دوازدهامامی هستند. آنان از گروه اکنون بسیار کوچکتر رقیب اخباریون در استفاده از اجتهاد برای ایجاد احکام جدید فقه؛ در ارزیابی حدیث برای کنارگذاشتن روایات نامعتبر؛ و در اجباری دانستن تقلید از یک مجتهد برای تعیین رفتار صحیح اسلامی تفاوت دارند.
اصولی گری از زمان افول اخباری گری در قرن هجدهم، مکتب مسلط در تشیع اثنی عشری بوده و هماکنون در مذهب شیعه اکثریت قریب به اتفاق را تشکیل میدهد.
اصوليون
اصوليون «قياس» و «اجتهاد» و «راى» را از اصول فقه دانند. اصوليين شيعه به قياس و رأى قايل نيستند و اصوليون اهل سنت در مقابل حشويهاند نه در مقابل اخباريون. ص 64