محمد بن زاهد کوثری
نام کامل | محمد بن زاهد کوثری |
---|---|
سال ولادت | 27 شوال 1296 قمری |
سال وفات | 19 ذیالعقده 1371 قمری |
زادگاه | روستای دُوزجه ترکیه |
مذهب | اهل سنت/ حنفی مذهب |
برخی از اساتید | پدرش |
برخی از شاگردان | شیخ عبدالفتاح ابوغُده؛ سید احمد خیری |
برخی از آثار | التبصیر فیالدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالكین؛ العقیدة و علم الكلام من أعمال الإمام محمد زاهد الكوثری؛ |
محمد بن زاهد کوثری با نام کامل شیخ محمد بن زاهد بن حسن حلمی کوثری در روز 27 شوال 1296 قمری در روستایی بهنام «دُوزجه» در کشور ترکیه به دنیا آمد. بهخاطر انتساب خاندان او به قبیلهای از «چِرکِس» بهنام «کوثر»، نام «کوثری» بر آنان نهاده شد.[۱] وی محدث، فقیه، علامه و مورخ و یکی از علمای بزرگ اهل سنت و مخالف و منتقد وهابیت بود.
زندگی علمی
وی، که در خانوادهای علمی زاده شده بود، نزد پدرش بهرۀ فراوان علمی برد. او پانزدهساله بود که به شهر آستانه[۲] رفت، در دارالحدیث اقامت کرد و در آنجا در «مسجد سلطان محمد فاتح» نزد افراد بسیاری به کسب علم و دانش پرداخت. او 29 ساله بود که در دانشگاه فاتح به تدریس پرداخت و این فعالیت را تا اوایل جنگ جهانیِ اول ادامه داد. در این شرایط محمد زاهد به فعالیتهای علمیِ خود ادامه داد تا اینکه توانست به درجۀ وکیل مشیخۀ عثمانی (نمایندۀ مجلس بزرگان عثمانی) نائل شود که سمتی همتراز با سمت شیخ الأزهرِ مصر است.[۳]
بعد از فروپاشیِ خلافت اسلامی محمد زاهد در برابر جریانهای بهوجودآمده برای دفاع از دین اسلام اقداماتی انجام میدهد که بهموجب آنها به اعدام محکوم میشود. در این شرایط او مهاجرت میکند و در سال 1341 قمری وارد مصر میشود. در این بین،چندین بار به شام سفر میکند تا بتواند از نسخههای خطیِ «کتابخانۀ ظاهریه» بهرهمند شود؛ اما در نهایت به مصر بازمیگردد و تا آخر عمرِ خود یعنی 19 ذیالعقدۀ 1371ق در همین کشور زندگی میکند.
دربارۀ زندگیِ علمیِ محمد زاهد کوثری برخی اندیشمندان ترجمههایی را نگاشتهاند که از جملۀ آنها میتوان به ترجمۀ نفیسِ «سید عزت عطار» که در ابتدای کتاب تأنیب الخطیب چاپ شده است و همچنین ترجمۀ استاد السراوی که در ابتدای کتاب الطبقات الکبری لابن سعد چاپ شده است،[۴] اشاره کرد. همچنین استاد احمد خیری، از شاگردان محمد زاهد کوثری، دربارۀ ایشان حدود صد صفحه با عنوان «الإمام الکوثری» نگاشته است که این ترجمه در کتاب مقالات الکوثری به چاپ رسیده است.[۵] محمد ابوزهره نیز در ابتدای کتاب الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثری، ترجمهای کوتاه از زندگیِ محمد زاهد کوثری با عنوانِ «الإمام الکوثری» نگاشته است که برای آگاهیِ بیشتر از زندگیِ علمی و عملی ایشان میتوان به چنین آثاری مراجعه کرد.
جایگاه علمی
محمد ابوزهره دربارۀ جایگاه علمیِ کوثری چنین میگوید که در سالهای اخیر، جز امام کوثری، دانشمندی را نمیشناسم که با مرگ او جای خالیاش پُر شده باشد.[۶] عبدالله بن صدیق غماری، کوثری را «عالم به فقه و اصول» و «عالم به علم کلام و رجال» دانسته است و میگوید که تواناییِ او در علم حدیث بهحدی است که میداند راجع به حدیث چگونه بحث کند و تخصصِ او در علم جرح و تعدیل بهحدی است که بهخوبی میتواند دربارۀ راویان اظهارنظر کند.[۷] گفته شده است که توان وی در علم حدیث بهحدی است که برخی مخالفانِ فکریِ او لب به اعتراف گشودهاند و معتقدند که او در علم حدیث و علم رجال بهرۀ علمیِ وافری برده است.[۸]
معروفترین شاگردان
«شیخ عبدالفتاح ابوغُده» را میتوان معروفترین شاگرد او معرفی کرد که از دانشآموختگانِ دانشگاه الأزهرِ مصر بود و بسیار دیده میشد که نزد محمد زاهد کوثری رفتوآمد میکرد و به او تمایل شدیدی داشت؛ بهحدی که نَسَب خود را با نام استادش همراه میکرد و خود را بهصورت «عبدالفتاح ابوغدۀ حنفیِ کوثری» معرفی میکرد.[۹]
از ابوغُده تعلیقات زیادی بر جای مانده است و آرای محمد زاهد کوثری بهخوبی در آثار عبدالفتاح مشهود است و همین امر، دلیل واضحی بر تأثیرِ بسزای کوثری بر عبدالفتاح بوده است؛ بهطوری که میتوان او را «کوثریُ المَشرَب» خواند.[۱۰] عشق و علاقۀ او به استادش بهحدی بود که نام فرزند بزرگش را از باب تبرک و زنده نگهداشتنِ نامِ استادِ خویش، همنامِ او قرار داد.
عبدالفتاح صددرصد با آرای کوثری همراه بود و در هیچیک از تعلیقات استادش، اعتراض علمی نکرد. وی هنگام یادکردن از ابنتیمیه، هیچگاه عنوانی بیش از «شیخ ابنتیمیه» مطرح نکرد که این لفظ مشخص نمیکند که مرادِ وی، شیخوخیت در علم و فضل است، یا شیخوخیت در سن و سال، یا شیخوخیت در ضلالت و گمراهی. آنچه تعبیرِ او را از معنای اول دور میسازد، تأثیرپذیریِ فکریِ زیادِ عبدالفتاح از استادش، محمد زاهد کوثری است و او نیز در بسیاری از موارد ابنتیمیه را ضال و گمراه دانسته است.
رویکردهای مذهبی
محمد زاهد کوثری حنفیمذهب بود و تعصب زیادی به ابوحنیفه داشت؛ بهحدی که او را «مجنون ابوحنیفه» خواندند.[۱۱] همچنین در پاسداری از آرا و افکار دینیِ خود، که بر اساس آرای ابوحنیفه و شاگردانش بود، حساسیت نشان میداد؛ لذا با هر فرقه، گروه یا شخصی که آرا و نظریههای او را در تنافی با معتقدات اسلام میدید تقابل جدی داشت. بر این اساس، حتی وی با برخی علمای زمانِ خود همچون مراغی، عبدالمجید سلیم و شلتوت، که پیروِ رویکرد اصلاحیِ «محمد عبده» بودند، به تقابل فکری پرداخت و در آثارِ خود همواره آرا و افکارِ محمد عبده را نقد میکرد.[۱۲] در آن دوران، یکی از استادان معروفِ دانشگاه الأزهر بهنام شیخ یوسف دجوی، شیخ محمد زاهد را یاری و همراهی میکرد.
تقابل با اندیشۀ سلفیت
همان طور که قبلاً گفته شد، کوثری تعصب ویژهای به مذهب حنفیِ خود داشت؛ بر این اساس، با آرا و افکار اکثر اهلحدیث، چه متقدمان و چه متأخرانِ آنان، سرسختانه مبارزه میکرد.[۱۳] او معتقد بود از حیث عمل و اعتقاد نمیتوان به احمد بن حنبل خرده گرفت؛ اما شاگردان فکریِ ابنحنبل چیزهایی را به احمد و مذهب او نسبت دادند که با اندیشۀ او سازگاری نداشت. برای نمونه، فرزندش عبدالله در کتاب خود بهنام السنة، تحتتأثیر جریان حشویه مطالبی را در کتابِ خود نگاشت که با دین خدا در تنافی بود؛ به همین دلیل، علمای اسلام بهخاطر فضاحتهایی که کتاب عبدالله بن احمد داشت، هیچگاه درصدد اظهار آن بر نمیآمدند.[۱۴]
کوثری در بحث توحید به اهلحدیث خرده میگرفت و برخی از آنان را مُشَبِّه و مُجَسِّم میخواند. برای نمونه، او ابنخزیمه را مجسّم و جاهل به اصول دین میدانست و کتاب التوحیدِ او را «کتاب الشرک» میخوانْد.[۱۵]
تقابل با ابنتیمیه
در میان تقابلات کوثری با جماعت اهلحدیث، مبارزات فکریِ او با «اندیشۀ ابنتیمیه و شاگردان فکریِ او» رنگوبوی دیگری داشت. کوثری در طول زندگانیِ علمیِ خود به مبارزه علیه ابنتیمیه پرداخت و چنین رویکردی در بسیاری از آثار نگاشتهشدۀ او و تعلیقههایش بر کتابهای متعدد، مشهود است.[۱۶] بهنظرِ او، اسلام در دوران اخیر بهخاطر تفرقۀ بین مسلمانان بهدلیل افکارِ ابنتیمیه، صدمات زیادی دیده است؛ بهطوری که ابنتیمه با یهود و نصاری مسامحه کرده است ولی حملات شدیدی بر فِرَق اسلامی، بهویژه شیعه، روا داشته است.[۱۷]
کوثری معتقد است که ابنتیمیه در آثار خود دروغهای زیادی را به کار بسته و مطالب بسیاری را بهدروغ از دیگران نقل کرده است؛ لذا بههیچوجه در نقل اقوال از دیگران قابلاطمینان نیست. کوثری در کتاب الإشفاق علی أحکام الطلاق، آرا و معتقدات ابنتیمیه را بهمناسبتْ ذکر میکند و بعد از آن میگوید: «اگر چنین شخصی را که دارای چنین عقایدی است، «شیخالاسلام» بخوانیم، باید فاتحۀ اسلام را بخوانیم».
بهنظر کوثری علمای اسلام در همان قرن هفتم توانستند با تقابلهای جدیِ خود با اندیشههای ابنتیمیه، جلوی حرکت فکریِ او را با برهان و حجت قاطع بگیرند؛ اما در عصر حاضر ضعف علمیِ مسلمانان موجب شده است که این اندیشه دوباره احیا شود و ظهور و بروز داشته باشد.[۱۸]
تقابل با ابنقیم
او با ابنقیم جوزی، که از یاریدهندگانِ بدعتِ ابنتیمیه به شمار میرود، دشمنیِ ویژهای داشت. او از کتاب السیف الصقیلِ تقیالدین سُبکی، که در ردّ ابنقیم نگاشته شده است، با عنوانِ السیف الصقیل فی الرد علیٰ ابن زفیل یاد کرده است و در این نامگذاری، ابنقیم را به جد مادریاش نسبت داده است که چنین امری در میان عرب، نوعی تحقیر به حساب میآید. برخی مخالفانِ اندیشۀ سلفیت همچون سلامه عزامی در کتاب فرقان القرآن،[۱۹] از کوثری در انتساب «ابنقیم» به «ابنزفیل» تبعیت کردهاند.[۲۰]
بهاعتقاد کوثری، ابنقیم کسی بود که در تمامی اقوالِ شاذ استادش، ابنتیمیه، چه در زمان حیات و چه در زمان پس از فوت وی، با وی همراه بود و از تمامیِ اقوال حق و باطل استادش کورکورانه تقلید میکرد و اگرچه ظاهراً استدلالهایی در آثارش دیده میشود، اما چنین استدلالهایی، همگی ساختگی و برای نشر اقوال استادش است.[۲۱] کوثری راجع به تألیفات متعدد ابنقیم معتقد است که آثار او مملو از اقوال متناقضی است که بدون فهم و هضم مطالب، از بزرگان ادیان نقل کرده است.
برخی مطرح کردهاند که ابنقیم از عقاید و اندیشههای فکریِ استاد خود، ابنتیمیه، برگشته است؛ ولی کوثری چنین مطلبی را باطل میداند؛ به این دلیل که ابنرجب حنبلی در کتاب طبقات الحنابلة نقل کرده که در اواخر عمرِ ابنقیم، او را در حالی زیارت کرده است که قصیدۀ نونیه میسرایید. محتوای انحرافیِ این قصیده دلیلی است که نشان میدهد که ابنقیم تا اواخر عمرِ خودش، بر این اندیشۀ باطل ثابتقدم بوده است.[۲۲]
علامه کوثری از نظر علما
شیخ محمد ابوزهره می گوید: من در سال های اخیر جز امام کوثری دانشمندی نمی شناسم که با مرگ او، جای خالی اش پر نشود. ایشان مصداق روایت «دانشمندان میراث داران پیامبران می باشند» بود. این دانشمند بزرگوار، نه پیرو مذهبی جدید و نه مبلغ امری نو پیدا و نه از شمار کسانی بود که مردم آنها را مجدّد می خوانند؛ بلکه ایشان از چنین افرادی بیزار بود و به جای اینکه بدعت آور باشد، پیرو بود. اما با این حال، ایشان مجدّد به معنای واقعی کلمه بود. چون نوگرایی برخلاف تصور مردم، کنار گذاشتن همه چیز و رد کردن عهد نبوت نیست؛ بلکه نوگرایی به معنای رونق بخشی دوباره به دین و زدودن پیرایه های آن می باشد تا دین، با زلالی خود و آن گونه که هست، برای مردم تبیین شود[۲۳].
شیخ محمد اسماعیل عبده، واعظ قاهره می گوید: در روز یکشنبه، نوزدهم ذیقعده سال 1371 هجری قمری در کوی العباسیه مصر، دانشمندی جهانی، پژوهشگری تیزهوش و محققی زبردست و بلندنظر، مفسری نابغه و مناظره کننده ای که هرگز کسی بر وی چیره نگشت، شمشیری نهاده شده بر گردن ملحدان و فرقه های گمراه، تواناترین فرد و بهترین یاری رسان سنت نبوی، برجسته ترین مدافع باورهای صحیح دینی و صاحب تألیفات ارزشمند و سودمند در هر علمی و همچنین فردی صاحب نظر در فنون و علوم مختلف به رحمت خدا پیوست[۲۴].
عبدالله بن صدیق غماری، کوثری را «عالم به فقه و اصول» و «عالم به علم کلام و رجال» دانسته است و میگوید که تواناییِ او در علم حدیث بهحدی است که میداند راجع به حدیث چگونه بحث کند و تخصصِ او در علم جرح و تعدیل بهحدی است که بهخوبی میتواند دربارۀ راویان اظهارنظر کند[۲۵].
دیدگاهها
جواز سفر برای زیارت قبر پیامبر ص: از این رو علامه کوثری معتقد بود ابن تیمیه در اکثر فتاوایش تابع هوای نفس خویش بود و دین خداوند را به بازیچه گرفت[۲۶]. جواز توسل به پیامبر (ص) چه در زمان حیات و چه در زمان ممات: لذا وی کتابی به نام محق التقول فی مسألة التوسل در این باره نوشت. سماع موتی: علامه کوثری قائل است که مردگان دارای شنوایی و درک هستند[۲۷]. علامه کوثری معتقد است ابن تیمیه مضر ترین شخص به اسلام و مسلمین است به طوری که اسلام در طول دوران اخیر ضرر رسانده تر از ابن تیمیه در تفرقه بین مسلمانان ندیده است[۲۸]. در جای دیگر می آورد: اگر ابن تیمیه همچنان شیخ الاسلام شمرده شود باید با اسلام خداحافظی کرد (یعنی فاتحه اسلام باید خوانده شود)[۲۹]. علامه کوثری معتقد است اگر کسی مثل ابن قیم، الگو و پیشوا برای اهل علم و علما باشد، بر علم سلام است (یعنی فاتحه علم باید خوانده شود)[۳۰]. بی مذهبی پل بی دینی: علامه کوثری ضد بی مذهب بود و اعتقاد داشت مذاهب اسلامی موجب سعادت دنیا و رسیدن به بهشت می شود[۳۱]. عقیده تنزیه: علامه کوثری در بحث توحید به اهلحدیث خرده میگرفت و برخی از آنان را مُشَبِّه و مُجَسِّم میخواند. برای نمونه، او ابنخزیمه را مجسّم و جاهل به اصول دین میدانست و کتاب التوحید او را «کتاب الشرک» میخواند[۳۲].
انتقادات تند علامه کوثری بر شاه ولی الله دهلوی: علامه کوثری درباره شاه ولی الله دهلوی می نویسد: آگاهی های او از کتابهای متقدمین کم است و کمیت او در شناخت رجال احادیث و تاریخ علوم و مذاهب می لنگد تا جایی که در بسیاری از مباحث علمی دچار لغزش می گردد[۳۳]. در ادامه می نویسد: وی در اعتقادات و فقه پیرو حنفیان پیشین بود، اما از زمانی که به حجاز سفر کرد و حلقه شاگردان شیخ ابوطاهر بن ابراهیم کورانی شافعی درآمد، از راه صحیح حنفیان خارج شد و در توحید ازدیدگاه صحیح استادش در هند شیخ احمد بن عبد الأحد سرهندى معروف به امام ربّانى ( توحید شهودی ) متمایل به وحدت وجود از طریق نظریه تجلی گردید. کوثری می گوید که این نظریه منجر به اتحاد و حلول می شود و این دیدگاه در نزد اندیشمندان باطل است. وی در ادامه دهلوی را متهم به لامذهبیت می کند که تقلید را رها کرده و گونه ای از حشویه حنفیه نادر و منحرف را در اعتقادات و فقه تبلیغ می نماید که منجر به گسترش لامذهبیت در شبه قاره گردید[۳۴].
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
مقابله با نفوذ یهودیان: با نفوذ یهودیان «دونمه»[۳۵] و دیگران (نصرانی ها و ارمنی ها) در ارتش اسلامی ترکیه و نیز در حوزه های تربیتی و مطبوعات و همچنین خرید عناصر ترک، علوم دینی را محدود و ستم نسبت به دانشمندان را آغاز کردند و سرانجام حکومت خلافت اسلامی را به فروپاشی کشاندند. علامه کوثری در برابر این جریان از اسلام دفاع می کرد. به همین دلیل او را از سمت خود برکنار کردند و حکم به اعدام وی دادند. در نتیجه وی این سرزمین را ترک کرد و بستگان و دارایی خود را رها کرد[۳۶]. وکیل مشیخۀ عثمانی (نمایندۀ مجلس بزرگان عثمانی): وظیفه او اشراف بر علم و مدارس و علما بود و سمت وی هم تراز «شیخ الازهر» در مصر بود[۳۷]. رئیس تحقیقات شرعیه: وظیفه او تعیین قضات و برکناری آنها و اشراف بر قاضیان بود[۳۸].
تالیفات بر علیه سلفیت و وهابیت
تألیفات محمد زاهد کوثری به دو قسمت تقسیم میشوند:
قسمت اول: تألیفاتی که تا قبل از زمان هجرتِ او از شهر «آستانه» نگاشته شده است.
قسمت دوم: تألیفاتی که مربوط به دوران بعد از هجرت او از شهر آستانه است.
برخلاف آثارِ قسمت دوم از تألیفاتی وی، بیشترِ آثارِ قسمت اول هنوز بهصورت خطی باقی ماندهاند[۳۹]. علامه کوثری از علمای بزرگ اهل سنت کتاب هایی علیه سلفیه و وهابیت نوشت که در ضمن نام بردن آثار و تالیفات وی به آن اشاره می شود.
اما آثار و تالیفات وی عبارتند از:
محق التقول فی مسألة التوسل: علامه کوثری در این کتاب اتهام شرک ورزی به توسل جویندگان به رسول خدا و خاندان پاکش را ردّ کرد و آنها را واسطه حقیقی ارتباط با خداوند می داند[۴۰]. وی در این کتاب می نویسد: برخی از حشویه بخاطر زیارت قبور و توسل مسلمانان را متهم به شرک می کنند و با تبیین ادلۀ توسل از کتاب و سنت و عقل و سیرۀ مسلمانان (اعم از صحابه و تابعین و علما)، جواز آن را اثبات می کند؛
التعقب الحثیث لما ینفیه ابن تیمیة من الحدیث (خطی): ابن تیمیه در کتاب "منهاج السنة" ورود برخی روایت ها در برخی موضوعات را رد کرده است. کوثری در این کتاب نقدی بر نوشته های ابن تیمیه نگاشته است[۴۱]. این کتاب جزو تألیفاتی که تا قبل از زمان هجرتِ او از شهر «آستانه» نگاشته شده است و به صورت خطی است و هنوز چاب نشد. سعید ممدوح می نویسد: احتمال دارد این کتاب مفقود شده است[۴۲].
الإشفاق علی أحکام الطلاق: چاپخانه «مجلة الاسلام» این اثر را چاپ کرد. و این کتاب پاسخ به کتاب "نظام الطلاق"، اثر شیخ احمد شاکر است[۴۳]. وی در این کتاب به نقد اندیشۀ ابنتیمیه و ابنقیم جوزی و ادله آنها میپردازد.
تبدید الظلام المخیم من نونیة ابن القیم: این اثر نیز مقدمه و تعلیقه بر کتاب «السیف الصقیل فی الرد علی ابن زفیل للسبکی الکبیر» است. علامه کوثری در این کتاب می نویسد ابن تیمیه به مذهب حشویه دعوت کرد و ابن قیم مقلد ابن تیمیه است[۴۴].
البحوث الوفیة فی مفردات ابن تیمیة (خطی): این کتاب نیز از آثاری است که محمد زاهد کوثری قبل از سفر خود به شهر آستانه، در نقد آرای ابنتیمیه نگاشته است و هنوز بهصورت خطی باقی مانده و به چاپ نرسیده است[۴۵].
تالیفات دیگر
- التحریر الوجیز فیما یبتغیه المستجیز: این کتاب در سال 1360 قمری در 47 صفحه توسط چاپخانه «الأنوار» منتشر شد. این کتاب نام استادان و شیوخ مرحوم کوثری و استادان اساتیدش را آورده و شرح زندگی بسیاری از آنها را نیز ارائه کرده است. این اثر در عین کوچکی، بسیار سودمند است[۴۶]؛
- تأنیب الخطیب علی ما ساقه فی ترجمة ابی حنیفة من الأکاذیب:[۴۷]؛
- نظم عوامل الإعراب (به زبان فارسی). این کتاب خطی، اولین اثر ایشان است[۴۸]؛
- ازاحة شبهة المعمم عن عبارة المحرم (خطی): عالمی با نام "محرم" شرحی بر شرح عبدالرحمان جامی بر کتاب "کافیه ابن حاجب" در موضوع نحو می نگارد. ایشان در باب "ندبه در منصوبات" عبارتی می نویسد. یکی از شاگردان شیخ را می بیند که چند سطر از این شرح را حذف کرده تا معنای عبارت کتاب ـ از نظر اوـ درست شود. اما به اعتقاد ایشان باید این عبارت را حفظ کرد و آن را به گونه ای تأویل کرد تا عبارت با معنا شود. به همین دلیل رساله ای ده صفحه ای در این باره نوشت؛
الجواب الوفیّ فی الرّدّ علی الواعظ الأوفی (خطی): در ساحل دریای سیاه سرزمینی به نام "اوف" وجود دارد. این منطقه به داشتن واعظان بسیار، شهرت دارد. یکی از این واعظان به شهر سکونت استاد عزیمت کرد و در آن جا به وعظ و خطابه مشغول بود. این واعظ در کار خود شهرت یافت. روزی استاد کوثری در جلسه سخنرانی او حاظر شد. واعظ مشهور در این جلسه که بعد از ظهر برگزار شده بود، حمله تندی به صوفیه کرد. از آنجا که مرحوم کوثری در آن زمان از هواداران صوفی ها بود، از این جلسه خارج شد و به منزل خود رفت و تا پیش از ظهر روز بعد رساله ای بیست صفحه ای نوشت. این رساله در پاسخ به اظهارات واعظ بود. پیش از ظهر روز بعد که این رساله را به واعظ داد، زبان واعظ بند آمد و دست از بدگویی نسبت به صوفیه کشید؛
تفریج البال بحل تاریخ ابن الکمال (خطی)؛
الصحف المنشرة فی شرح الاصول العشرة لنجم الدین الطامة الکبری (خطی)؛
ترویض القریحة بموازین الفکر الصحیحة فی المنطق (خطی)؛
قرة النواظر فی آداب المناظر (خطی)؛
النظم العتید فی توسل المرید: این اثر در اواخر عمر وی و در شش صفحه چاپ شد. به سال 1318ق در 34 بیت تألیف کرد[۴۹]؛
ارغام المَرید فی شرح النظم العتید لتوسل المُرید. این اثر در آستانه به سال 1328 قمری در 114 صفحه و بدون فهرست و غلط گیری (تصحیح) به چاپ رسید؛
إصعاد الراقی فی المراقی (خطی) به سال 1320ه.ق تألیف شد؛
النقد الطامی علی العقد النامی علی شرح الجامی (خطی): کتاب "العقد النامی" توسط شیخ محمد رحمی الکینی از دانشمندان آستانه در یک جلد نگاشته شد. این کتاب تعلیقی بر کتاب "الفوائد الضیائیة، شرح الکافیة لعبدالرحمان جامی" [در علم نحو] بود. اما استاد کوثری این اثر را نقد کرد و نام کتاب نقد خود را "النقد الطامی" گذاشت[۵۰]؛
الفوائد الکافیة فی العروض والقافیة: این کتاب به چاپ رسیده، اما نام مؤلف بر روی آن درج نشد؛
تدریب الوصیف علی قواعد التصریف (خطی)؛
تدریب الطلاب علی قواعد الإعراب (خطی)؛
حنین المتفجع وأنین المتوجع، قصیدة فی ویلات الحرب العظمی الأولی (چاپی)؛
إبداء وجوه التعدی فی کامل ابن عدی (خطی)؛
نقد کتاب الضعفاء (خطی)؛
الروض الناظر الوردی فی ترجمة الإمام الربانی السرهندی (وفات: 1034ق): وی این کتاب را در قسطمونی تألیف کرد. این تنها کتابی است که به زبان ترکی نگاشته است(خطی)؛
المدخل العام لعلوم القرآن (خطی): این کتاب دو جلدی را در آستانه تألیف کرد. این کتاب به دلیل پژوهش، دقت و تحقیق، مهم ترین اثر کوثری به شمار می آید. تطبیق میان مفسرین، از بعد رجالی و نیز متون تفسیر، تبیین مطالب مربوط به جمع آوری قرآن در دوره های سه گانة آن (دوره پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، دوره ابوبکر و دوره عثمان)، مطالب مربوط به خط قرآن، قرائت های چهارده گانه و طبقات قراء و نیز آگاهی کامل از آثار نوشته شده در حوزه های قرائت، خط و رسم قرآن و شرح حال مفسران به ترتیب تاریخی، از ویژگی های این کتاب است. کوثری برای هیچ چیز مانند از بین رفتن این کتاب افسوس نمی خورد. او نمی دانست این کتاب کجاست و چه بر سر آن آمده است[۵۱]؛
رفع الریبة عن تخبطات ابن قتیبة (خطی)؛
صفعات البرهان علی صفحات العدوان: این کتاب پاسخ به نوشته های سید محب الدین خطیب، در مجله "الزهراء" است؛
بلوغ الأمانی فی سیرة الإمام محمد بن الحسن الشیبانی: این اثر بدون فهرست و تصحیح در 72 صفحه در ضمن رساله های کم یابی که خانجی چاپ می کرد، انتشار یافت؛
احقاق الحق بإبطال الباطل فی مغیث الخلق: این کتاب به اظهارات نادرست نوشته شده در کتاب "مغیث الخلق" پاسخ می دهد؛ زیرا در صفحات یازدهم و دوازدهم این کتاب مطالب ناروایی درباره حنفی ها مطرح شده است؛
أقوم المسالک فی بحث روایة مالک عن ابی حنیفة و روایة ابی حنیفة عن مالک. این اثر در آخر کتاب «إحقاق الحق» به چاپ رسیده است؛
تذهیب التاج اللجینی فی ترجمة البدر العینی (وفات: 855ق): وی شرح خود بر صحیح بخاری را تلخیص و در ابتدای این کتاب چاپ کرده است؛
الإهتمام بترجمة ابن الهمام (وفات: 861 ق): این کتاب چاپ نشده است؛
عتب المغترین بدجاجلة المعمرین (خطی)؛
تحذیر الخلف من مخازی أدعیاء السلف (خطی)؛
قطرات الغیث من حیاة اللیث (وفات: 175 ق) (خطی)؛
الحاوی فی سیرة الإمام ابی جعفر الطحاوی (وفات: 321 ق) این کتاب در سال 1368 قمری در چاپخانه الانوار در 43 صفحه به چاپ رسید؛
فصل المقال فی بحث الأوعال: این کتاب را در زمان های بعد «فصل المقال فی تمحیص أحدوثة الأوعال» نامید. (خطی) در این کتاب به حدیث خرافی مبنی بر اینکه حاملان عرش "قوچ" هستند، پاسخ داده می شود. این کتاب از نزدیک به 12 سال پیش، در کشور مصر تنش ایجاد کرد؛
البحوث السّنیة عن بعض رجال أسانید الطریقة الخلوتیة (خطی و چاپ شده): علامه کوثری این کتاب را در ربیع الثانی سال 1362ه.ق و به دستور شیخ عبدالخالق بشراوی (وفات: 1366ه.ق) نگاشت. در این کتاب شرح حال سیزده شیخ خلوتی را در ده صفحه بزرگ نوشته است. اصل این کتاب که به دست خط خود ایشان است[۵۲]؛
نظرة عابرة فی مزاعم من ینکر نزول عیسی (علیه السلام)؛
نبراس المهتدی فی اجتلاء أنباء العارف دمرداش المحمدی (وفات: 929 ق)؛
النکت الطریفة فی التحدث عن ردود ابن أبی شیبة علی ابی حنیفة[۵۳]؛
رفع الاشتباه عن مسألتی کشف الرؤوس و لبس النعال فی الصلاة؛
ترجمة العلامة محمد منیب العنتابی (وفات: 1238 ق) (خطی)؛
من عبر التاریخ؛
حسن التقاضی فی سیرة الإمام ابی یوسف القاضی (وفات: 182ق)؛
لمحات النظر فی سیرة الإمام زفر (وفات: 158 ق)؛
الإمتاع بسیرة الإمامین الحسن بن زیاد (وفات: 204 ق) و صاحبه محمد بن شجاع (وفات: 266 ق)؛
الترحیب بنقد التأنیب؛
تعطیر الأنفاس بذکر سند ابن أرکماس: این اثر در ضمن مجموعه ای چاپ شد؛
الإفصاح عن حکم الإکراه فی الطلاق والنکاح؛
الاستبصار فی التحدث عن الجبر والاختیار: این آخرین تألیف ایشان است که به چاپ رسیده است. البته شاید آخرین تألیف ایشان نیز باشد[۵۴]؛
لفت اللّحظ إلی ما فی اللفظ: این نوشتار تعلیقه و مقدمه ای بر کتاب «الاختلاف فی اللفظ و الردّ علی الجهمیة و المشبهة» اثر ابن قتیبه است. این اثر را قدسی در چاپخانه سعادت در مصر در 86 صفحه (شامل فهرست) چاپ کرده است[۵۵].
مقالات
کوثری در زمینههای گوناگون مقالههای فراوانی نوشته است. هر یک از این مقالهها به مخاطبان خود، درس های سودمندی می آموزد. این مقاله ها بیشتر در مجله هایی منتشر می شدند که با خط مشی مقالات همسو بودند. مجله «الاسلام» و پس از آن، مجله «الشرق العربی» بیشترین مقالات ایشان را منتشر کرده اند. برخی از شاگردان فاضل ایشان نیز اقدام به گردآوری مقالات در مجموعه ای جداگانه کرده اند و این شرح زندگی نامه را در سرآغاز آن به چاپ رسانده اند. در اینجا یادآور می شوم که محمد زاهد کوثری رساله های علمی فراوانی دارند که به دلیل پراکنده بودن در جهان، جمع آوری آنها آسان نیست. این رساله ها در پاسخ به پرسش گران نگاشته و برای شان ارسال می شد[۵۶]. مقالاتی در این المقالات وجود دارد که در تضاد با اندیشۀ وهابیت و سلفیت است که به برخی از آنها عبارتنداز:
1. اللامذهبیة قنطرة اللادینیة؛
2. بناء مساجد علی القبور و الصلاة إلیها؛
3. خطورة القول بالجهة فضلاً عن القول بالتجسیم الصریح؛
4. ابن عبد الوهاب و الشیخ محمد عبده؛
5. المولد الشریف النبوی.
وفات
علامه کوثری اواخر عمرش را در شهر قاهره گذراند. وی در عصر روز یک شنبه نوزدهم ذیقعده سال 1371 در سن هفتاد و پنج سالگی، در حالی که هنوز از حواس پنج گانه و عقل و هوشیاری کامل برخوردار بود، از دنیا رفت و کنار قبر ابوالعباس طوسی متکلم مشهور، دفن گردید[۵۷]. احمد خیری می نویسد: علامه کوثری در آخرین دیدار من با او به من گفت این شعر را روی قبر من بنویس[۵۸]: یا واقفا بشفیر اللحد معتبرا *** قد صار زائر أمس الیوم قد قبرا فالموت حتم فلا تغفل وکن حذرا***من الفجاءة وادع للذی عبرا فالزاهد الکوثری ثاو بمرقده***مسترحما ضارعا للعفو منتظرا
پانویس
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، با مقدمۀ: وهبی سلیمان غاوجی، ص27.
- ↑ پایتخت حکومت عثمانی که در حکومت ترکیه به «استامبول» شهرت دارد.
- ↑ همان، ص27 و 28.
- ↑ خیری، احمد، الفقه و أصول الفقه من أعمال الإمام محمد زاهد الكوثري، ص50.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، فقه أهل العراق و حدیثهم، با مقدمۀ: عبدالفتاح ابوغُده، ص6.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، با مقدمۀ: وهبی سلیمان غاوجی، ص29.
- ↑ غماری، عبدالله بن محمد، سبیل التوفیق، ص38.
- ↑ ابن ابیالعز، علی بن علی، شرح العقیدة الطحاویة، تحقیق: محمد ناصرالدین البانی، ص50.
- ↑ خیری، احمد، الفقه و أصول الفقه من أعمال الإمام محمد زاهد الكوثري، ص65.
- ↑ ابن ابیالعز، علی بن علی، شرح العقیدة الطحاویة، تحقیق: محمد ناصرالدین البانی، ص51.
- ↑ غماری، عبدالله بن محمد، بدع التفاسیر، ص179.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مقدمات الإمام الکوثري، ص26.
- ↑ ابن ابیالعز، علی بن علی، شرح العقیدة الطحاویة، تحقیق: محمد ناصرالدین البانی، ص50.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مقالات الکوثري، ص296.
- ↑ ابن ابیالعز، علی بن علی، شرح العقیدة الطحاویة، تحقیق: محمد ناصرالدین البانی، ص50؛ کوثری، محمد زاهد، مقالات الکوثري، ص301.
- ↑ خیری، احمد، الفقه و أصول الفقه من أعمال الإمام محمد زاهد الكوثري، ص29.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، الإشفاق علی أحکام الطلاق، ص68.
- ↑ حمیری، عیسى بن عبدالله، التأمل في حقیقة التوسل، ص48.
- ↑ قضاعی عزامی شافعی، سلامه، فرقان القرآن، ص135 و 137.
- ↑ عَفّانی، سید، زهر البساتین، ج2، ص464.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، السیف الصقیل، ص14.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، السیف الصقیل، ص24.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، تأنيب الخطيب علي ما ساقه في ترجمة ابي حنيفة من الأکاذيب، 1410 ق. ص: ج، د
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 30.
- ↑ غماری، عبدالله بن محمد، سبیل التوفیق؛ في ترجمة عبد الله بن الصدیق الغماري، قاهره: نشر مکتبة القاهرة، چاپسوم، 1433ق. ص 38.
- ↑ الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 29.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 22.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، الأشفاق على أحكام الطلاق، ص 67.
- ↑ همان، ص 70.
- ↑ همان، ص 70.
- ↑ الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 60.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مقالات الکوثري، قاهره: مکتبة التوفیقیة، بیتا. ص 301- ابن ابیالعز، علی بن علی، شرح العقیدة الطحاویة، تحقیق: محمد ناصرالدین البانی، ص50
- ↑ محمد زاهد الکوثری، حسن التقاضی فی سیره الامام ابی یوسف القاضی، مکتبه الازهریه للتراث، ص96.
- ↑ همان، ص 97 و 98.
- ↑ بر گروهي از يهوديان مهاجر که در مناطقي نزديک به قلمرو حکومت عثماني (ترکيه) ساکن شدند و در ظاهر به اسلام گرويدند اطلاق مي شود. آنان پس از نفوذ در ارکان امپراتوري عثماني و به دست گرفتن پست هاي کليدي، نقش مهمي در تضعيف و براندازي امپراتوري عثماني ايفا کرده اند.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 28.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، تأنيب الخطيب علي ما ساقه في ترجمة ابي حنيفة من الأکاذيب، 1410 ق. ص: و- الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 25.
- ↑ الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 25.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 35- الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 40.
- ↑ همان، ص 44.
- ↑ همان، ص 41.
- ↑ ممدوح، محمود سعید، رفع المنارة، ص22.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 38- الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 42.
- ↑ تقی الدین سبکی، السيف الصقيل في الرَّدِّ عَلَى ابنِ زَنجفِيل، علامه کوثری، ص 4 و 6.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 37- الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 41.
- ↑ همان، ص 42.
- ↑ همان، ص 43.
- ↑ همان، ص 40.
- ↑ همان، ص 41.
- ↑ همان، ص 41.
- ↑ همان، ص 42.
- ↑ همان، ص 43.
- ↑ همان، ص 44.
- ↑ همان، ص 45.
- ↑ همان، ص 45.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 49 و 50- الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 49 و 50.
- ↑ کوثری، محمد زاهد، تأنيب الخطيب علي ما ساقه في ترجمة ابي حنيفة من الأکاذيب، 1410 ق. ص ب- کوثری، محمد زاهد، مَحقُ التقوّل في مسألة التوسل، ص 28- الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 15- کوثری، محمد زاهد، التحریر الوجیز فیما یبتغیه المستجیز، ص 22.
- ↑ الفقه و أصول الفقه من أعمال محمد زاهد الکوثري، الامام الکوثری، احمد خیری، ص 22.