مراتب فهم پذیری قرآن
عنوان مقاله | مراتب فهم پذیری قران از منظر فریقین |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
نویسنده | سید مصطفی حسینی رودباری |
مراتب فهم پذیری قران
الف - شکی نیست که مراتب فهم انسانها در موضوعات گوناگون متفاوت بوده و هر قدر سطح عقلانی و اندیشه انسانها قوی تر باشد به همان میزان برداشتهای عالیتری از منابع معرفتی خواهند داشت .
ب - از مختصات قرآن کریم - که قطعا یکی از ابعاد اعجاز ان نیز شمرده می شود – ان است که حقائق عالیه در این کتاب اسمانی بگونه ای تنظیم شده است که برای تمامی زمانها و همه اقشار گوناگون انسانها- با همه تفاوتهائی که در سطوح فکری شان وجود دارد - قابلیت هدایگری داشته و معارف عالیه اش پاسخگوی تمامی نیازهای بشریت درهمه ادوار بشری می باشد .
عمق معارف قرانی بگونه ای است که عجائب و شگفتی های ان بی نهایت بوده و بشریت قادر است در همه زمانها با تدبر و تعمق و نیز متمسک شدن بدان برترین حیات علمی ، فکری، اجتماعی ،سیاسی و ...را برای خویش فراهم کند.
درروایات اهل بیت ع نیز به گستردگی معانی و محتوای قرانی و نیز سلسله مراتب فهم ان نسبت به مخاطبین متنوع اشاره شده است چنانکه از امام صادق ع نقل شده است :
کتاب خدا در چهار مرتبه است: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق اما عبارت آن برای عوام است و اشارات آن برای خواص و لطایف آن برای اولیاء و حقایق آن برای انبیا است. [۱]
گفتار امام علی علیه السلام در مراتب فهم پذیری قران
اما م علی ع در گفتاری مراتب سه گانه ای را برای فهم و درک قران مطرح نموده می فرماید :
بخشی از معارف قران برای عالم و جاهل قابل فهم است . برخی دیگر از معارف الهی تنها برای کسانی قابل فهم است که از ذهنی صاف و قلبی مهذب برخوردار باشند و برخی معارف الهی در قران نیز فقط برای خداوند ، ملائکه الهی و راسخان در علم ، معلوم می باشد . [۲]
ج - در بیانات اهل بیت ع ، قران ، بعنوان مادبه الله شمرده شده است : ان هذا القرآن مادبه الله فتعلموا مادبته [۳] ، مفهوم این گفتار ان است که قران از ظرفیت گسترده ای برخوردار بوده که هر یک از انسانها به تناسب استعداد و توانائی فکری شان می توانند از ان بهره گیرند.
تبصره : از انجا که مراتب فهم قران بحسب ظرفیت ها و سطح علمی انسانها متفاوت می باشد این امر سبب پیدایش تفاسیر گوناگون ادبی، هنری ، فلسفی ، عرفانی و .... در سطوح مختلف گردیده است .
سئوال : چگونه ممکن است قران برای همه اعصار و همه اقشار انسانها در طول زمان قابل بهره برداری باشد ؟
چگونه ممکن است حقائق و معارف قران در همه اعصار و برای همه انسانها قابلیت بهره گیری داشته باشد ؟ ایا این سخن بمعنای ان نیست که کلمات و ترکیبات قرانی دارای معانی متعدد بوده و بتدریج هر یک از انها برای عده ای مکشوف می گردد و یا بمعنای ان نیست که یک حقیقت دارای معانی طولی است که بتدریج در استمرار زمان کشف می شود ؟
در پاسخ این سئوال باید گفت :
هر دو احتمالی که بیان گردید در قران کریم متصور است بدین معنا که اولا قران کریم بدلیل ظرفیت عظیم هنری و شکلی و محتوائی - تراکیب ، هیئات و کلمات بکار رفته در ان - بیانگر حقیقتی واحد است که از مراتب گسترده ای برخوردار است و بتدریج در طول زمان این مراتب مکشوف می گردد .
ثانیا برخی ایات قران مشتمل بر معانی و نکات متعددی بوده که بتدریج برای انسانها کشف می گردد . به عبارت دیگر تکامل و توسعه فکری بشر نسبت به فهم قران گاه توسعه عرضی- کشف معانی متعدد - و گاه توسعه طولی- کشف مراتب مختلف یک حقیقت و معنا - می باشد .
از طرفی هر دو نوع قابلیت معنائی در قران – توسعه طولی و عرضی - بگونه ای که پایانی برای ان متصور نیست ، بیانگر اعجاز این کتاب اسمانی نیز می باشد .
بحثی در معانی ظاهری و باطنی قران در روایات – روایات بطون
یکی از مباحثی که در زمینه مراحل فهم قران لازم است مورد بررسی قرار گیرد روایاتی است که بیانگر وجود معانی بطنی برای قران کریم می باشد.
در منابع روائی فریقین روایاتی وجود دارد که بیانگر ان است که قران علاوه بر معانی ظاهری ، مشتمل بر معانی باطنی نیز می باشد بگونه ای که چنین معانی از دسترسی عموم خارج بوده و فقط خواص قادرند اگاهی از ان پیدا کنند . در اغاز روایات فریقین را در این باره نقل نموده و انگاه دیدگاه مفسرین را نسبت به ان بیان می کنیم :
روایات بطون معانی قران
از حمران بن أعین نقل شده است که امام باقر ع در پاسخ سئوال او نسبت به مفهوم " معانی ظاهری و باطنی قران" فرمود : ظهره الذین نزل فیهم القرآن ، وبطنه الذین عملوا بمثل أعمالهم یجری فیهم ما نزل فی أولئك [۴]
تبیین : در این روایت مراد از معانی ظاهری قران کسانی هستند که در زمان نزول قران حاضر بوده و قران با عنایت به عقائد و رفتار انها نازل شده است و مراد از معانی باطنی قران کسانی هستند که نظیر اعمال مردم عصر نزول را انجام داده در نتیجه سنت و سرنوشتی که بر انان جاری شده بود بر اینان نیز جریان دارد . بنابر این مراد از معانی بطنی جری و تطبیق سنت ها و احکام قرانی بر مردمی است که در اعصار گوناگون پدید می ایند .
امام صادق ع به نقل از رسول اکرم ص می فرماید :
....فإذا التبست علیكم الفتن كقطع اللیل المظلم فعلیكم بالقرآن...وله ظهر وبطن فظاهره حكم وباطنه علم ، ظاهره أنیق وباطنه عمیق ، له نجوم [۵]
مفاد حدیث مذکوران است که ظاهر قران از سنخ حکم بوده و باطنش از مقوله علم است بعلاوه اینکه ظاهرش زیبا و باطنش بسیار عمیق است .
درروایتی دیگر از پیامبر ص نقل شده است که : " ان للقرآن ظهرا وبطنا ، ولبطنه بطن إلى سبعة أبطن " [۶]
در این حدیث – هر چند مرسل است – برای قران لایه های هفتگانه باطنی که بیانگر گستردگی و عمق معارف قرانی است اثبات شده است.
دررایتی دیگر که از رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) رسیده است که فرمود : ما أنزل الله عز وجل آیة إلا لها ظهر وبطن ، وكل حرف حد ، وكل حد مطلع [۷]
حدیث مذکور نیز بیانگر ان است که درجنب معانی ظاهری همه ایات قرانی ، معانی باطنی نیز وجود دارد .
از فضیل بن یسار نقل شده است که از امام باقر علیه السلام در تفسیر روایت "ما من القرآن آیة ، إلا ولها ظهر وبطن " ان حضرت در پاسخ فرمود :
مراد از ظهرقران ، تنزیل و مراد از بطن قران ، تاویل قران می باشد. [۸]
عبد الرزاق در تفسیرش روایتی را از ابن عباس نقل می کند که او تفسیر قران را در چهار مرتبه قرار می داد :
مرتبه اول ان بصورتی است که فقط برای افراد عرب – و کسانی که اشنائی به لغت عرب دارند- قابل درک است . مرتبه دوم ان بگونه ای است که هیچکس – عرب و غیر عرب - نسبت به عدم اگاهی از ان معذور نیست.مرتبه سوم مختص عالمان خاص بوده و علم به مرتبه چهارم ان نیز به خداوند اختصاص داشته و از دیگران پوشیده می باشد . [۹]
ایشان بعد از ذکر مراتب چهارگانه تفسیر می نویسد : وهذا تقسیم صحیح . - [۱۰]
دیدگاه مفسران فریقین پیرامون روایات بطون و مراتب فهم قران
باید گفت قول به اشتمال قران بر معانی باطنی از اموری است که اغلب مفسران و عالمان علوم قرانی فریقین بدان اذعان داشته و اختصاص به مذهب خاص ندارد . اینان معتقدند دلیل این امر ایات و روایات و نیز برخی براهین عقلی است که در اثبات ان بیان گردیده است . در اینجا گفتار برخی از اندیشمندان فریقین را در تبیین مطلب مذکور بیان می کنیم :
زرکشی در البرهان
ایشان در زمینه مراتب فهم قران تحت عنوان "فی حاجة المفسر إلى الفهم والتبحر فی العلوم" و با توجه به روایاتی که در بیان مراتب چهارگانه فهم قران – عبارات اشارات لطائف و حقائق رسیده است ، می نویسد :
كتاب الله بحره عمیق ، وفهمه دقیق ، لا یصل إلى فهمة إلا من تبحر فی العلوم ،وعامل الله بتقواه فی السر والعلانیة ، وأجله عند مواقف الشبهات . واللطائف والحقائق لا یفهمها فیه إلا من القى السمع وهو شهید ، فالعبارات للعموم وهی للسمع ، والإشارات للخصوص وهی للعقل ، وللطائف للأولیاء وهی المشاهد ، والحقائق للأنبیاء ،وهی الاستسلام .
ایشان هریک از مراتب چهار گانه فوق را مشتمل بر معانی ظاهر و باطن دانسته و اظهار می دارد مراد از ظاهرقران ، تلاوت و مراد از باطن قران، فهم ان می باشد :
وللكل وصف ظاهر وباطن ، وحد ومطلع ، فالظاهر التلاوة ، والباطن الفهم ، ایشان درادامه به اقوال برخی از عالمان در زمینه مراتب گسترده فهم قران اشاره نموده و از برخی انان نقل می کند که هر ایه ، ظرفیت 60 هزار برداشت را داراست و از برخی دیگر نقل می کند که قران مشتمل بر 77هزار نوع علم می باشد.[۱۱]
ایشان در ادامه به تبین نکته مذکور پرداخته و می نویسد : از انجا که همه علوم زیر مجموعه افعال و صفات الهی قرار دارند بنابر این قران را می توان شرح همه این علوم که- بیانگر ذات ، صفات و افعال خداوند هستند- دانست . بدیهی است این امر مستلزم وجود مراتب گسترده در معانی قران و فهم ان می باشد . [۱۲]
ایشان به نقل از سهل بن عبدالله دربارة لایههای معنایی قرآن (بطون) میگوید:
اگر خداوند به هر انسان در برابر حرفی از قران قدرت هزار نوع فهم را تفضل کند باز به معانی نهائی قران نخواهد رسید بجهت انکه قران کلام خداوند و بیان اوصاف الهی است بنابر این همانگونه که وجود مقدس الله بی نهایت است کلامش نیز بی نهایت خواهد بود . هر فرد تنها بمقدار استطاعتش قدرت برداشت از ان را خواهد داشت . [۱۳]
سیوطی در الاتقان فی علوم القران
ایشان در الاتقان ضمن نقل روایات ودیدگاه عالمان پیشین در معنای ظاهر و باطن شش وجه را در این زمینه نقل می کند. ایشان در بین وجوه مطرح شده وجه ششم را موید به روایتی از ابن عباس می داند. گفتار ایشان در وجه ششم این است که برخی می گویند : مراد از معنای ظاهر ی قران ، تلاوه ظاهری و و مراد از باطن ، فهم و درک قران می باشد.
ایشان در تایید این وجه به روایتی از ابن عباس استشهاد می کند:
إن القرآن ذو شجون وفنون وظهور وبطون .... وظهر وبطن فظهره التلاوة وبطنه التأویل فجالسوا به العلماء وجانبوا به السفهاء –- [۱۴]
سیوطی در الاتقان در روایتی از ابی درداءنقل می کند که فقاهت واقعی مبتنی بر ان است که به معانی ظاهری قران بسنده نکرده و انرا دارای وجوه و معانی گسترده بدانیم :
وقال ابن سبع فی شفاء الصدور ورد عن أبی الدرداء أنه قال لا یفقه الرجل كل الفقه حتى یجعل للقرآن وجوها -انتهى [۱۵]
سعدالدین تفتازانی
ایشان اعتقاد به معانی بطنی و مخفی قرآن را -افزون بر ظاهر آن- نشانه کمال ایمان و محض عرفان می داند : ..وأما ما یذهب إلیه بعض المحققین من أن النصوص على ظواهرها ومع ذلك فیها إشارات خفیة إلى دقائق تنكشف على أرباب السلوك یمكن التطبیق بینها وبین الظواهر المرادة فهو من كمال الإیمان ومحض العرفان [۱۶]
دیدگاه اعلام شیعه در مفهوم روایات بطون
شیخ طوسی در التبیان
ایشان در ذیل روایت نبوی و ائمه معصومین علیهم السلام (ما نَزَلَ مِن القُرآنِ مِن آیَةٍ اٍّلا وَلَها ظَهرٌ وَ بطنٌ) چهار وجه را در معنای ظهر و بطن محتمل می داند :
وجه اول : مقصود از ظاهر، قصص نابودی امتهای پیشین و مقصود از باطن، مواعظ و عبرتهایی است که از آن داستانها برای دیگران مانده است.
وجه دوم : مقصود از ظاهر این است که هیچ آیهای نیست، مگر آن که گروهی طبق آن عمل کردهاند و منظور از باطن، این است که اقوام دیگری نیز در عصرها و نسلهای بعدی طبق آن عمل خواهند کرد.
وجه سوم : منظور از ظاهر، لفظ قرآن، و مقصود از باطن، تأویل آن است.
وجه چهارم : مقصود از ظاهر و باطن این است که شما هرگاه از باطن آیه جستوجو، و آن را برظاهر آیه قیاس کنید، بر معنای صحیح آیه وقوف خواهی یافت .[۱۷]
بنظر می رسد در بین وجوه چهارگانه وجه نخست مورد تایید شیخ طوسی می باشد.
فیض کاشانی در تفسیر الاصفی
ایشان در آغاز تفسیر الاصفی اظهار می دارد در فهم معانی قران نباید به معانی ظاهری ان اکتفا نمود بلکه لازم است به حقائق معانی و لایه های باطنی ان نیز توجه داشت . تنها دراین صورت تناقضات بدوی در قران مرتفع شده و به اسرار قران می توان نائل شد .[۱۸]
ایشان در ادامه ضمن بیان اینکه ائمه علیهم السلام به مقدار عقول مردم سخن می گفتند به یکی از برداشتهای عمیق امام صادق ع از قران کریم اشاره کرده می نویسد :
امام علیه السلام ایه ای که در زمینه صله رحم نسبت به اهل البیت ع وارد شده است را به مطلق صله ارحام تعمیم داد بدلیل انکه نمی توان ایه را مختص موردی که ایه در ان نازل شده است دانست بلکه قران کتابی است که از معانی باطنی عمیقی برخوردار است . [۱۹]
علامه طباطبائی در القران فی الاسلام
ایشان در تحقیقی جامع به معانی ظاهر و باطنی قران پرداخته و مطالب ارزشمندی را در حکمت بکارگیری چنین شیوه ای در قران بیان نموده است . ایشان در بخش نخست کلامشان ذیل عنوان" للقرآن ظاهر وباطن" می فرماید :
مراد از معانی باطنی امور غیرقابل ادراک نیست بلکه مراد ان است که با تدبر و تعمق در قران می توان به لایه های عمیق معانی ایات پی برد بگونه ای که ان معانی هم بعد از تدبر بعنوان ظواهر تلقی خواهد شد بعبارت دیگر ظواهر معانی قران از لایه های مختلفی برخوردار است که در سلسله طولی قرار داشته بگونه ای که با تدبر قابل دسترسی می باشد. ایشان نکته مذکور را در قالب بیان شواهدی از قران توضیح می دهند .[۲۰]
ایشان معتقد است درک معانی طولی ایات تنها در پرتو تدبر بدست می اید و این امر در سراسر قران جاری است .ایشان بعد از بیان نکته مذکور به روایات بطون اشاره کرده و معتقد است این روایات بیانگر وجود معانی عمیق قران در قران است که با تدبر بدست می اید . [۲۱]
گفتارعلامه طباطبائی در زمینه علت بکار گیری معانی باطنی وظاهر ی در قران
ایشان تحت عنوان : لماذا تكلم القرآن بأسلوب الظاهر والباطن بعد از بیان سه مقدمه می فرماید :
از انجا که تعالیم عالی قران ناظر به مقام والای انسانیت بوده و او را قابل سیر در مدارج کمال می داند و از طرفی استعداد انسانها در فهم امور معنوی با یکدیگر متفاوت بوده و نمی توان مسائل عالی را در یک سطح ارائه داد به همین دلیل قران کریم مسائل را بصورت ساده در اختیار بشریت گذاشته اما در باطن این معانی بظاهر ساده معارف عمیقی نهاده است که تنها اهل معرفت قادر به درک انها می باشند . [۲۲]
بعبارت دیگر عمق معارف قران و نیز تفاوت ظرفیت انسانها مقتضی ان بود که ایات قران بگونه ای تنظیم گردد تا همگان در هر سطحی که هستند بتوانند مراتبی از معانی عالیه ان را درک کنند به همین جهت ظواهر ایات در قران کریم دارای سلسله مراتبی هستند که سطوح مختلف متدبرین در ان می توانند معرفت خویش را ارتقا بخشد .
باید گفت علاوه بر نکات ذکر شده ، جاودانگی و ابدیت قران کریم نیز مقتضی ان است که چنین روشی در بیان معارف قرانی بکار رود بدین معنا که اگر بناست قران در تمامی اعصار پاسخگوی نیازهای جوامع بشری باشد جز طریق مذکور راهی جهت رسیدن به این هدف نخواهد بود .
سید حیدراملی در تفسیر المحیط الاعظم
ایشان تحت عنوان : فی بیان "أنّ للقرآن ظهرا وبطنا والمراد منهما " بعد از نقل دو روایت : "ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا إلى سبعة أبطن" و روایت : "ما من آیة إلا ولها ، ظهر وبطن ، ولكل حرف حد ، ولكلّ حد مطلع "می نویسد : این دو روایت بیانگر ان است که قران مشتمل بر ظواهری است که تفسیر ان لازم است و نیز مشتمل بر معانی باطنی است که تاویل ان ضروری است . از طرفی تاویل قران نیز دارای مراتب هفتگانه می باشد.
ایشان در ادامه می نویسد :
از انجا که کلام خداوند و انبیاء و اولیای الهی مشتمل بر معانی و اسرار گوناگون است از اینرو لازم است در تبین کلمات انان به معانی ظاهری شان بسنده نکرده و در فهم وجوه گوناگون ان همت گماشت. [۲۳]
انگاه به تبیین مطلب فوق – مراد از معانی باطنی و تفاسیر مختلفی که از انها شده است - می پردازد .
امام خمینی
امام خمینی بر «ظاهر» و «باطن» قرآن تأکید ورزیده و بسنده کردن به ظاهر و بازماندن از مغز و ژرفای آن را مرگ و نابودی آدمی میداند. وی براین باور است که همة نادانیها و انکار نبوتها و ولایتها، در عدم درک و راه نیافتن به ژرفای قرآن ریشه دارد .[۲۴]
محمدهادی معرفت
ایشان معنای بطنی را از جمله معانی تاویل دانسته و انرا در مقابل معنای ظاهری الفاظ می داند.
ایشان معنای باطنی ایات را تکمیل کننده رسالت قران دانسته و منحصر کردن معانی ایات در معانی ظاهری و اختصاص ان به شان نزول و مناسبتها ، سبب عقیم ماندن قران نسبت به مسائل مستحدثه در زمانهای مختلف خواهد بود .
ایشان در ادامه روایاتی را که بیانگر اشتمال قران بر معانی ظاهری و باطنی می باشد نقل می کند که از جمله انها دو روایت ذیل می باشد :
قال النبی ص: ان للقران ظهرا و بطنا و قد سئل الامام ابوجعفر الباقر ع عن تفسیر هذاالحدیث فقال: ظهره تنزیله و بطنه تاویله منه ما قد مضی و منه ما لم یکن یجری کما تجری الشمس و القمر [۲۵]
دیدگاه متفاوت محمد جواد مغنیه با دیگران در روایات بطون
ایشان در کتاب"نظرات فی التصوف و الکرامات " نخست بخشی از گفتار متصوفه را در زمینه معانی باطنی قران و نیز روایاتی که در این باب وارد شده است بیان می کند. سپس به سبب تعدد معانی باطنی قران از منظر متصوفه پرداخته و از منظر انان می نویسد :
از انجا که حالات و استعداد مردم متفاوت است بنابر این بر حکیم لازم است که در تنزیلش مراعات همگان را بنماید بهمین دلیل قران مشتمل بر معانی باطنی می باشد مضافا به اینکه معانی باطنی نیز بدلیل اختلاف اهل معرفت در ظرفیتهای فکری و قلبی شان دارای مراتبی می باشد . [۲۶]
ایشان در رد دیدگاه مذکور می نویسد :
یدگاه متصوفه در قبول معانی باطنی قابل پذیرش نیست بجهت انکه خداوند تکلیف واحدی را بر همگان مطرح کرده و بین انسانها تفاوتی در این جهت قائل نشده است و ممکن نیست انان را به امری فراخواند که قادر به فهم ان نباشند بعلاوه انکه چنین نیست که در وراء ظاهر قران معانی باطنی باشد بگونه ای که ظاهر ان برای عوام و باطنش خاص خواص باشد. [۲۷]
نقد و بررسی گفتار متصوفه و پاسخ مغنیه نسبت به ان
بنظر می رسد بین گفتاری که از متصوفه بیان گردید ونقدهائی که از جانب مغنیه بر ان وارد شد بتوان جمع نمود از این جهت که مفاد گفتاری که از متصوفه بیان شد ان است که قران علاوه بر دارا بودن معانی ظاهری از معانی باطنی هم برخوردار است دلیل این امر هم تعدد مراتب فهم و ظرفیت انسانهاست که حکمت الهی مقتضی ان است که هر یک به تناسب ظرفیتشان بتوانند از معارف و لطائف قران بهره گیرند گردد .
بدیهی است نکته مذکور امری است که بوضوح مشهود بوده و صحت ان مورد تایید اغلب اندیشمندان قرانی است اما ایراد مغنیه اشاره به برداشتهای ناصوابی است که برخی از متصوفه از معانی باطنی قران نموده و معتقدند که تکالیف الهی از انان بدلیل وصولشان به روح عبادت ساقط می گردد؛ بدیهی است چنین برداشتی نوعی تفسیربه رای بوده و مخالف مفاد بسیاری از ایات است که امر به عبودیت الهی نموده و هیچگاه کسی را معاف از ان نمی داند .
تبیین و بررسی نهائی در روایات بطون معانی قران
قبل از بررسی روایات مذکور لازم است بدانیم : درقران کریم ایات متعددی است که انسانها را دعوت به تفکر نموده و انها را از سطحی نگری درقران باز داشته است نظیر ایات : { أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا – محمد ص ، ایه 24} وَقَالَ تَعَالَى : { أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ یَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِینَ – مومنون ایه 68 } وَقَالَ تَعَالَى : { أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافاً كَثِیراً –نساء ایه 82}
بدیهی است مفاد ایات مذکور ان است که در جنب معانی ظاهری قران ، معانی وجود دارد که جز با تفکر و تدبر نمی توان به انها دست یافت.
ایات دیگری که بیانگر وجود معانی فراتر از معانی ظاهری درقران - نظیر تاویل – می باشد عبارتند از :
قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب – رعد ایه 43-
و مایعلم تاویله الاالله و الراسخون فی العلم – ال عمران ایه 7- ذالک تاویل مالم تسطع علیه صبرا – کهف ایه 82-
لو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم – نساء ایه 83- و....
با توجه به نکات مذکور می گوئیم :
اولا روایات بطون بیانگر ظرفیت عمیق و تمام ناشدنی این کتاب اسمانی است بگونه ای که در همه زمانها و اعصار پاسخگوی نیازهای انسانها است بنابر این هیچگاه نباید به معانی که تاکنون در زمینه ایات الهی بیان گردیده اکتفا نمود بلکه می توان با اندیشیدن درقران کریم در همه زمانها بهره برد چنانکه در بیانی از رسول اکرم ص در معرفی قران امده است : ...وله ظهر وبطن فظاهره حكم وباطنه علم ، ظاهره أنیق وباطنه عمیق ، له نجوم وعلى نجومه نجوم لا تحصى عجائبه ولا تبلى غرائبه [۲۸]
ثانیا مفاد روایات بطون ان است که همه انسانها در هر مرحله از تفکر و رشد فکر ی که باشند به تناسب ظرفیت شان می توانند از قران بهره گیرند چنانکه در روایات می خوانیم : أن هذا القرآن مأدبة الله فتعلموا مأدبته ما استطعتم إن هذا القرآن حبل الله وهو النور البین والشفاء النافع عصمة لمن تمسك به ونجاة لمن تبعه الحدیث [۲۹]
و نیز روایت معروف از امام صادق ع: "كتاب الله عز وجل على أربعة أشیاء : على العبارة ، والإشارة ، واللطائف ، والحقائق . فالعبارة للعوام ، والإشارة للخواص ، واللطائف للأولیاء ، والحقائق للأنبیاء " [۳۰] که مراتب فهم قران را به تناسب ظرفیت فهم انسانها - عوام ، خواص ، اولیا و انبیاء - می داند .
مراد از معانی بطون در روایات
درروایتی از پیامبر ص نقل شده است که در ان مراد از معانی بطون بیان شده است . متن روایت بشرح ذیل می باشد :
برخی از صحابه پیامبرص به ان حضرت اظهار داشتند : یا رسول الله إنا لنجد للقرآن منك ما لا نجده من أنفسنا إذا نحن خلونا - (بهنگام قرائت قران حالاتی در شما می بینیم که ان را بهنگام قرائت مان نسبت به قران در وجود خویش احساس نمی کنیم )
ان حضرت فرمود :
أجل أنا أقرأه لبطن وأنتم تقرؤونه لظهر (شما ظاهر قران را می خوانید اما من باطن انرا می خوانم. سپس از حضرت سئوال شد : یا رسول الله ما البطن ؟
حضرت فرمود : اقرأ أتدبره واعمل بما فیه وتقرؤونه أنتم هكذا وأشار بیده فأمرها [۳۱]
نتیجه انکه شایسته نیست روایات بطون را بگونه ای معنا کنیم که مستلزم خروج قران کریم از دسترس مردم باشد چنانکه برخی از اخباریین نظیر مولف " الفوائد المدنیه" به چنین برداشت ناصوابی از روایات بطون رسیده و معتقدند که فهم قران بدلیل روایات بطون مختص اهل بیت ع می باشد بگونه ای که دیگران جز از طریق روایات اهل بیت نمی توانند به معارف قران دست یابند .
باید گفت : از دلائل بطلان این تفکر ، مخالفت ان با مضامین بسیاری از ایات قرانی است که همه بشریت را دعوت به تفکر در محتوای این کتاب اسمانی نموده و حتی با اظهار تحدی از مخالفانش می خواهد اگر در اعجاز ان تردید دارند سوره ای همانند ان ارائه دهند . از طرفی بر اساس روایات لزوم عرض احادیث به قران و عدم مخالفت ان با قران ، برداشت مذکور از روایات بطون – که مستلزم عدم دسترسی بشر به قران است - مقبول نخواهد بود .
پرسش و پاسخ :ایا تفسیر قران و اگاهی از لایه های درونی معانی ان امری تخصصی است ؟
در پاسخ سئوال مذکور باید گفت :
1-همانطو که در مباحث گذشته بیان گردید فهم قران دارای مراتبی است که ورود در هر مرتبه ان مستلزم اگاهی از اموری است که فهم ان مرحله بدان بستگی دارد بعنوان نمونه در مرتبه فهم عمومی قران ، نیاز به اگاهی از مسائل پیچیده اصول فقه و ادبیات عربی و .... نیست
درحالی که جهت فهم معانی عمیق قران ، مقدماتی بیشتری لازم است . بدیهی است درک زیبائی های ادبی و بلاغی قران بدون اگاهی از ظرافت های ادبیات عرب ممکن نیست همینطور درک معارف عرفانی وروانشناسی در قران کریم بدون اگاهی از اصول روانشناسی و عرفان های مذاهب و ادیان دیگر ممکن نیست .
2- فهم عمیق محتوای هر نوع اثر – مکتوب و غیر مکتوب - ، مستلزم داشتن دانش مربوط به ان امر خواهد بود؛ بنابر این درک و اگاهی از محتوای قران کریم نیز همانند سائر کتب و علوم بشری نیازمند مقدمات لازم در ان دانش می باشد .
درنتیجه تنها کسانی که واجد چنین مقدماتی باشند حق ورود در حوزه قران کریم را خواهد داشت . برخی از این مقدمات بشرح ذیل می باشد :
آشنایى با ادبیات عرب،آگاهى از شان نزول ایات – تاریخ ایات -اگاهی از تاریخ صدر اسلام، اطلاع از علوم قرآن، مثل ناسخ، منسوخ، متشابه و...،آگاهى از احادیث و مراجعه به آنها،اگاهی از قواعد اصول الفقه،پرهیز از پیش داورى
بر این اساس هر قدر سطح اگاهی انسان در مقدمات ذکر شده بیشتر و عمیق تر باشد ظرفیتش در فهم دقائق قران بیشتر خواهد بود .
نتائج :
دراین مقاله امور ذیل اثبات گردید :
1-عمق معارف قرانی بگونه ای است که عجائب و شگفتی های ان بی نهایت بوده و بشریت قادر است در همه زمانها با تدبر و تعمق و نیزمتمسک شدن بدان برترین حیات علمی ، فکری، اجتماعی ،سیاسی و ...را برای خویش فراهم کند.
2- در ایات و روایات اهل بیت ع به گستره معانی و محتوای قرانی و نیز سلسله مراتب فهم ان نسبت به مخاطبین متنوع اشاره شده است.
3- تکامل و توسعه فکری بشر نسبت به فهم قران گاه توسعه عرضی- کشف معانی متعدد - و گاه توسعه طولی- کشف مراتب مختلف یک حقیقت و معنا - می باشد.
4- در منابع روائی فریقین نیز روایاتی وجود دارد که بیانگر ان است که قران علاوه بر معانی ظاهری مشتمل بر معانی باطنی نیز می باشد بر این اساس مفسران و عالمان علوم قرانی فریقین ، قائل به مراتب متنوع معانی قران بوده و معتقدند هر قدر سطح اندیشه انسانها وظرفیت علمی و معنوی شان عمیق تر باشد بهمان نسبت از درک بیشتری در قران کریم برخوردار خواهند بود .
منابع
- ↑ التفسیر الصافی ج 1ص31 کتاب الله علی أربعة أشیاء: العبارة و الإشارة و اللطایف و الحقایق. فالعبارة للعوام والإشارة للخواصّ و اللطایف للأولیاء و الحقایق للانبیاء.»
- ↑ وسائل الشیعه ج 27ص 194: ثم إن الله قسم كلامه ثلاثة أقسام : فجعل قسما منه یعرفه العالم والجاهل ، وقسما لا یعرفه إلا من صفا ذهنه ، ولطف حسه وصح تمییزه ، ممن شرح الله صدره للإسلام ، وقسما لا یعلمه إلا الله وملائكته والراسخون فی العلم . وإنما فعل ذلك لئلا یدعی أهل الباطل المستولین على میراث رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) من علم الكتاب ما لم یجعله الله لهم ، ولیقودهم الاضطرار إلى الائتمام بمن ولی أمرهم فاستكبروا عن طاعته
- ↑ ما استطعتم وسائل الشیعه ج 6ص 168
- ↑ معانی الاخبار ص 259
- ↑ الکافی ج 2ص 599
- ↑ عوالی اللئالی ج 4ص 107 ؛ نظیر این روایت از امام علی ع نیزنقل شده است : - الإمام علی ( علیه السلام ) : القرآن ظاهره أنیق ، وباطنه عمیق ؛ زرکشی در البرهان فی علوم القران ج 2ص 164
- ↑ کنز العمال ج 1ص 550 ظهره [ تنزیله ] وبطنه تأویله ، ومنه ما قد مضى ومنه ما لم یكن ، یجری كما تجری الشمس والقمر كل ما جاء تأویل شئ یكون على الأموات ، كما یكون على الأحیاء ، قال الله : * ( وما یعلم تأویله إلا الله والراسخون فی العلم ) * نحن نعلمه.
- ↑ وسائل الشیعه ج 27ص 197
- ↑ وسائل الشیعه ج 27ص 197 زرکشی در البرهان فی علوم القران ج 2ص 164 : عن ابن عباس ، أنه قسم التفسیر إلى أربعة أقسام : قسم تعرفه العرب فی كلامها ، وقسم لا یعذر أحد بجهالته ، یقول من الحلال والحرام ، وقسم یعلمه العلماء خاصة ، وقسم لا یعلمه إلا الله ، ومن ادعى علمه فهو كاذب
- ↑ همان
- ↑ البرهان : ج 2ص 154 قال ابن سبع فی " شفاء الصدور " : ...وقد قال بعض العلماء : لكل آیة ستون الف فهم ، وما بقی من فهمها أكثر . وقال آخر : القرآن یحوى سبعة وسبعین ألف علم ومائتی علم ،إذ لكل كلمة علم ، ثم یتضاعف ذلك أربعة ، إذ لكل كلمة ظاهر وباطن ، وحد ومطلع
- ↑ همان : وبالجملة فالعلوم كلها داخلة فی أفعال الله تعالى وصفاته ، وفى القرآن شرح ذاته وصفاته وأفعاله ، فهذه الأمور تدل على أن فهم معانی القرآن مجالا " رحبا ، ومتسعا بالغا ، وأن المنقول من ظاهر التفسیر لیس ینتهی الإدراك فیه بالنقل ، والسماع لا بد منه فی ظاهر التفسیر ، لیتقى به مواضع الغلط ، ثم بعد ذلك یتسع الفهم ولاستنباط ، والغرائب التی لا تفهم إلا باستماع فنون كثیرة ....ومن ادعى فهم أسرار القرآن ولم یحكم التفسیر الظاهر ، فهو كمن ادعى البلوغ إلى صدر البیت قبل تجاوز الباب ، فظاهر التفسیر یجرى مجرى تعلم اللغة التی لا بد منها للفهم ، وما لا بد فیها من استماع كثیر ، لأن القرآن نزل بلغة العرب ، فما كان الرجوع فیه إلى لغتهم ، فلا بد من معرفتها أو معرفة أكثرها ، إذ الغرض مما ذكرناه التنبیه على طریق الفهم لیفتح بابه ، ...
- ↑ البرهان ج 1ص9 كان سهل بن عبد الله یقول : لو أعطى العبد بكل حرف من القرآن ألف فهم لم یبلغ نهایة ما أودعه فی آیة من كتابه ; لأنه كلام الله ، وكلامه صفته . وكما أنه لیس لله نهایة ، فكذلك لا نهایة لفهم كلامه ; وإنما یفهم كل بمقدار ما یفتح الله علیه . وكلام الله غیر مخلوق ، ولا تبلغ إلى نهایة فهمه فهو محدثة مخلوقة .ولما كانت علوم القرآن لا تنحصر ، ومعانیه لا تستقصى ، وجبت العنایة بالقدرالممكن
- ↑ الاتقان ، ج 2، ص 486-488 وقال بعضهم الظاهر التلاوة والباطن الفهم والحد أحكام الحلال والحرام والمطلع الإشراف على الوعد والوعید قلت یؤید هذا ما أخرجه ابن أبی حاتم من طریق الضحاك عن ابن عباس قال إن القرآن ذو شجون وفنون وظهور وبطون لا تنقضی عجائبه ولا تبلغ غایته فمن أوغل فیه برفق نجا ومن أوغل فیه بعنف هوى أخبار وأمثال وحلال وحرام وناسخ ومنسوخ ومحكم ومتشابه وظهر وبطن فظهره التلاوة وبطنه التأویل فجالسوا به العلماء وجانبوا به السفهاء – انتهی
- ↑ الاتقان ج 2ص 487
- ↑ الاتقان، ج 2، ص 486
- ↑ التبیان فی تفسیر القران ج 1ص9 أحدها - ما روی فی أخبارنا عن الصادقین علیهما السلام وحكی ذلك عن أبی عبیدة أن المراد بذلك القصص باخبار هلاك الأولین وباطنها عظة للآخرین والثانی - ما حكی عن ابن مسعود أنه قال : [ ما من آیة إلا وقد عمل بها قوم ولها قوم یعملون بها ] والثالث - معناها أن ظاهرها لفظها وباطنها تأویلها ذكره الطبری واختاره البلخی والرابع - ما قال الحسن البصری : [ انك إذا فتشت عن باطنها وقسته على ظاهرها وقفت على معناها ]
- ↑ ینبغی لمن أراد فهم معانی القرآن من الأخبار من دون توهم تناقض وتضاد ، أن لا یجمد فی تفسیره ومعناه على خصوص بعض الآحاد والأفراد ، بل یعمم المعنى والمفهوم فی كل ما یحتمل الإحاطة والعموم ، كما ورد فی بعض الآیات من الروایات . فإن وهم التناقض فی الأخبار المخصصة إنما یرتفع بذلك ، وفهم أسرار القرآن یبتنی على ذلك ، وإن نظر أهل البصیرة إنما یكون على الحقائق الكلیة ، دون الأفراد الجزئیة . فما ورد فی بعض الأخبار من التخصیص ، فإنما ورد للتنبیه على المنزل فیه ، أو الإشارة إلى أحد بطون معانیه ، أو غیر ذلك . وذلك بحسب فهم المخاطب على سبیل الاستئناس ، إذ كان كلامهم مع الناس على قدر عقول الناس
- ↑ تفسیر الاصفی ص 3-5 وقد عمم مولانا الصادق علیه السلام الآیة التی وردت فی صلة رحم آل محمد علیهم السلام صلة كل رحم ، ثم قال : " ولا تكونن ممن یقول فی الشئ : إنه فی شئ واحد " .... فإنه-قران - " بحر لا ینزف ،ظاهره أنیق ، وباطنه عمیق ، لا تحصى عجائبه ، ولا تبلى غرائبه " . كما ورد –انتهی-
- ↑ القرآن فی الاسلام : یقول الله تعالى فی كلامه المجید : ( واعبدوا الله ولا تشركوا به شیئا ) ظاهر هذه الآیة الكریمة أنها تنهى عن عبادة الأصنام كما جاء فی قوله تعالى ( فاجتنبوا الرجس من الأوثان ) ، ولكن بعد التأمل والتحلیل یظهر أن العلة فی المنع من عبادة الأصنام أنها خضوع لغیر الله تعالى . وهذا لا یختص بعبادة الأصنام بل عبر عز شأنه عن إطاعة الشیطان أیضا بالعبادة حیث قال : ( ألم أعهد إلیكم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان ) ومن جهة أخرى یتبین أنه لا فرق فی الطاعة الممقوتة بین أن تكون للغیر أو للانسان نفسه ، فان إطاعة شهوات النفس أیضا عبادة من دون الله تعالى كما یشیر الیه فی قوله : ( أفرأیت من اتخذ الهه هواه ) .... عند التدبر فی هذه الآیات الكریمة نرى بالنظرة البدائیة فی قوله ( ولا تشركوا به شیئا ) أنه تعالى ینهی عن عبادة الأصنام وعندما نتوسع بعض التوسع نرى النهی عن عبادة غیر الله من دون أذنه ، ولو توسعنا أكثر من هذا لنرى النهی عن عبادة الانسان نفسه باتباع شهواتها ، أما لو ذهبنا إلى توسع أكثر فنرى النهی عن الغفلة عن الله والتوجه إلى غیره
- ↑ القران فی الاسلام ص 27-26- ...ان هذا التدرج - ونعنی به ظهور معنى بدائی من الآیة ثم ظهور معنى أوسع وهكذا – جار فی كل من الآیات الكریمة بلا استثناء ..وبالتأمل فی هذا الموضوع یظهر معنى ما روی عن النبی صلى الله علیه وآله فی كتب الحدیث والتفسیر من قوله : ( ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا إلى سبعة أبطن ) وعلى هذا للقرآن ظاهر وباطن أو ظهر وبطن ، وكلا المعنیین یرادان من الآیات الكریمة ، الا أنهما واقعا فی الطول لا فی العرض ، فان إرادة الظاهر لا تنفی إرادة الباطن وإرادة الباطن لا تزاحم إرادة الظاهر
- ↑ القران فی الاسلام ص 30-32 بعد تقدیم هذه المقدمات الثلاث نقول : ان القرآن الكریم ینظر فی تعالیمه القیمة إلى الانسانیة بما أنها انسانیة ، ونعنی أنه یوسع تعالیمه على الانسان باعتباره قابلا للتربیة والسیر فی مدارج الكمال .ونظرا إلى أن الأفهام والعقول تختلف فی ادراك المعنویات ولا یؤمن الخطر عند القاء المعارف العالیة كما أسلفنا . .. یستعرض القرآن الكریم تعالیمه بأبسط المستویات التی تناسب العامة ویتكلم فی حدود فهمهم ومداركهم الساذجة . ایشان ادامه می دهد : ان هذه الطریقة الحكیمة نتیجتها أن تبث المعارف العالیة بلغة ساذجة یفهمها عامة الناس ، وتؤدی ظواهر الألفاظ فی هذه الطریقة عملیة الالقاء بشكل محسوس أو ما یقرب منه وتبقى الحقائق المعنویة وراء ستار الظواهر فتتجلى حسب الأفهام ویدرك منها كل شخص بقدر عقله ومداركه یقول تعالى : ( انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون . وانه فی أم الكتاب لدینا لعلی حكیم ). ویقول ممثلا للحق والباطل ومقدار الأفهام : ( أنزل من السماء ماءا فسالت أودیة بقدرها ) ویقول الرسول صلى الله علیه وآله فی حدیث مشهور : انا معاشر الأنبیاء نكلم الناس على قدر عقولهم. ونتیجة أخرى لهذه الطریقة ان ظواهر الآیات تكون كأمثلة بالنسبة إلى البواطن ، یعنی بالنسبة إلى المعارف الإلهیة التی هی أعلى مستوى من أفهام العامة
- ↑ تفسیر المحیط الاعظم ج 1ص 303-302، وهذان الخبران دالان على أن للقرآن ظواهر تجب التفسیر ، وبواطن تجب التأویل ، إلى أن یصل التأویل إلى نهایة المراتب السبع ، وبل لكل آیة منه ، وبل لكل حرف ، وعلى هذا التقدیر یجب الشروع فی بیانهما حتى یتحقق بعض هذا المعنى عندك وعند غیرك . ...، وحیث إن كلام اللَّه تعالى وكلام أنبیائه وأولیائه ( ع ) ، یجب أن یكون محتملا على معان مختلفة وأسرار متنوعة لیشمل الكل بقدر فهمهم واستعدادهم ویأخذ كل أحد من العباد منه حظَّه ونصیبه ، ولا یلزم منه ومن نفیه الإخلال بالواجب بالنسبة إلى بعض العبید ، نشرع فیه بوجوه مختلفة ممّا ذهب إلیه أهل الظاهر وأهل الباطن ، لیحصل المقصود فی الوسط
- ↑ امام خمینی، 1374، ص 38 و 59 و همچنین 1378، ص 136).
- ↑ التاویل فی مختلف المذاهب و الاراء ص33 : التاویل بمعنی تبیین المفهوم العام للایه (البطن فی مقابل الظهر ) و هذا هو المعنی الثانی للتاویل فی مصطلحهم یریدون به تبیین المفهوم العام الذی انطوت علیه الایه فی مدلولها الشامل و الذی یبدو خاصا حسب ظاهر التنزیل فان غالبیه الایات النازله حسب المناسبات المواتیه و المستدعیه لنزول ایه او ایات تبدو بحسب ظاهرها الاولی خاصه بموارد نزولها لاتتعداها ظاهریا و هذا یجعل من رساله القران عقیمه علی مدی الایام غیر ان النبی ص تدارک هذا الجانب الخطیر و اکد علی ضروره استخلاص الایه من ملابساتها لتصبح ذات رساله عامه و شامله لجمیع القوام و الاعصار
- ↑ نظرات فی التصوف و الکرامات – ص 35قال جماعة من الصوفیة : ان للنصوص الشرعیة ظاهرا ، وباطنا ، والظاهر هو النص الجلی الواضح ، تماما كالصورة المحسوسة الملموسة ، والنص الخفی هو الدقیق الغامض كالأرواح المحجوبة عن العیان ، وقد جاء فی الأحادیث النبویة ان للقرآن ظهرأ و بطنا ، وان لبطنه سبعة ابطن ، وفی حدیث آخر سبعین بطنا ، اما السبب لتعدد البطون فهو ان أحوال الناس مختلفة متباینة ، وعلى الحكیم ان یخاطب المستمعین حسب أفهامهم وواقعهم ، فمنهم من یخاطب بالظاهر فقط ، لأنه لا یفهم سواه ، ومنهم من یخاطب بالباطن ، لأنه یدركه ویفهمه ، ثم إن أهل الباطن على مراتب فی عمق الفهم وبعد الادراك ، فمنهم من یخترق ادراكه حجابا واحدا ، ومنهم من یخترق أكثر من حجاب إلى سبعین ، والمدیر الحكیم یخاطب كلا حسب ما بلغ الیه من درجات الفهم والادراك .- وأیضا ان الله سبحانه خلق عالمین : عالم الشهادة ، وهو عالمنا هذا الذی نحیاه ، ونعیش فیه ، وعالم الغیب ، وهو عالم ما وراء الطبیعة ، وكل شئ فی عالم الشهادة ، له أصل فی عالم الغیب ، وهذا الأصل هو الروح والحقیقة واللب الموجود فی عالم الشهادة ، وهذا الموجود هو قشر لذلك اللب ، وجسد لتلك الروح ، وكما أن القشر ظاهر ، واللب باطن ، كذلك الموجودات فی هذا العالم هی ظواهر وإشارات إلى الباطن الذی هو اللب والحقیقة ، ومن اجل هذا قیل : ان الدنیا طریق الآخرة
- ↑ نظرات فی التصوف و الکرامات – ص 35 الجواب : ان هذا الزعم لا یستند إلى دلیل ، فان الله سبحانه قد كلف الناس جمیعا بتكلیف واحد ولم یفرق بین فئة وفئة ولا بین فرد وفرد ، وخاطب الجمیع بالقرآن الكریم وأوجب علیهم العمل به ، ومحال ان یأمرهم بأشیاء لا یفهمونها ولا یهتدون إلیها ،كیف وقد وصف الله القرآن بأنه عربی مبین ؟ ! قال فی الآیة 103 من النحل : " وهذا لسان عربی مبین " وفی الآیة 28 من الزمر ، " قرآنا عربیا غیر ذی عوج " إلى غیر ذلك من الآیات ،هذا إلى أن فی القرآن آیات لا یمكن ان یكون وراء الظاهر شئ كقوله تعالى " محمد رسول الله " وقوله : " قل هو الله أحد " .ومن مزاعم هؤلاء ان ظاهر الشرع لعامة الناس ، وباطنه للخواص العارفین ، فالعبادة كالصوم والصلاة لا تجب على الصوفی العارف ، وانما تجب على العامة ، لان الغایة من العبادة هی الوصول ، ومتى وصل العارف فقد بلغ الغایة ، وانتهى كل شئ ، ولم یبق للوسیلة من اثر ، فالدین لیس عقیدة یعتقدها الناس ، ولا شعیرة یؤدونها بین مجموعة من الأحجار تسمى معبدا ، وانما العقیدة هی الاعتقاد الحق بالله الذی یستلزم الانصراف الكامل عن الخلق ، والمعبد الحق هو القائم فی القلب المقدس .نظرات فی التصوف و الکرامات
- ↑ الکافی ج 2ص 599
- ↑ وسائل ج 6ص 168
- ↑ بحارالانوار ج 75ص 278
- ↑ کنز العمال ج 1ص 622