علی بن ابی بکر السکران
علی بن ابی بکر السکران (۸۱۸ - ۸۹۵ هجری قمری) پیشوا و شیخ صوفیه و از علمای برجسته حضرموت در زمان خود بود[۱]. او شاعری با شعرهای فراوان است و اشعار او بیش از همه عرفانی محور در تدبر خدا و در مدح رسول است. او مسجد معروفی در شهر تریم دارد که همان مسجد شیخ علی است و «السکران» کنیه ای است که به خاطر شدت علاقه اش به عبادت به گونه ای که دیدگانش را مست کرده است پدرش به او داده است.
نسب
علی بن أبی بکر السکران بن عبد الرحمن السقاف بن محمد مولى الدویلة بن علی بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب، و علی همسر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.
وی بیست و دومین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
تولد و تربیت
وی در سال 818 هجری قمری در شهر تریم حضرموت متولد شد. مادرش مریم بنت احمد بن محمد بارشید است. یک ساله بود که پدربزرگش در گذشت و سه ساله بود که پدرش نیز از دنیا رفت. به سرپرستی برادرش عبدالله عیدروس و عمویش عمر المحضار رشد کرد. از دانشمندان بزرگ تریم و مجتهدین آن زمان آموزش دید[۲]. قرآن را حفظ کرد و با تجوید و بر مبنای ابو عمرو و نافع قرائت می کرد. کتاب "الحاوی الصغیر" نوشته آقای قزوینی در فقه و "القاعده -هاوی» در لغت و چندین متن در بسیاری از هنرها را حفظ شده بود. او به کتاب «تحفه المتعبد» و عمل به آن بسیار اهتمام می ورزید همچنین به کتاب های امام غزالی به ویژه کتاب «إحیاء علوم الدین» بسیار علاقه داشت و بیست و پنج مرتبه آن را نزد برادرش عبدالله العیدروس خواند و در پایان هر بار، برادرش برای او ضیافتی برای طلاب و فقرا برپا می کرد.[۳]
اساتید
او به الشحر و الغیل سفر کرد و به مدت چهار سال در آنجا ماند و از درس فقها بهره برد و بر دانش خود افزود. سپس به عدن و زبید رفت و از دانشمندان آنجا آموخت. سپس به در سال 849 ق، به حرمین شریفین رفت و حج و عمره به جا آورد و جدش را زیارت کرد و از علمای زیادی در آنجا کسب علم کرد، سپس به تریم بازگشت. از جمله اساتیدی او عبارتند از[۴]:
عمویش عمر بن عبدالرحمن المحضار
برادرش عبدالله بن أبی بکر العیدروس
محمد بن حسن جمل اللیل
سعد بن علی مذحج
محمد بن علی مولى عیدید
محمد بن أحمد بافضل
محمد بن علی باعدیلة
إبراهیم بن محمد باهرمز
محمد بن أحمد باغشیر
عبدالله بن محمد باغشیر
عبدالله بن عبدالرحمن باوزیر
مسعود بن سعد باشکیل
شاگردان
وقتی به تریم آمد، خود را وقف تدریس و فتوا و قضاوت کرد. افراد بسیاری در زمینه های مختلف از او کسب علم کردند. از جمله ایشان:
عمر بن عبدالرحمن صاحب الحمراء
ابن أخیه أبوبکر بن عبدالله العدنی
محمد بن عبدالرحمن الأسقع
أحمد بن عبدالله شنبل
محمد بن أحمد باجرفیل
قاسم بن محمد العراقی
محمد بن سهل باقشیر
محمد بن عبد الرحمن باصهی
سخنان او
برخی از سخنان و نصیحت های ایشان از این قرار است:
با همه خوب باش و نیت های آنها را به خدا واگذار؛
خود را عادت دهید که بر مردم خرده گیر نباشید؛
آموزش پسر توسط شخص دیگری غیر از پدر بهتر است. زیرا تربیت پدر به پسر، سخت گیری به دنبال دارد و کم کاری فرزند ممکن است عاق والدین به بار آورد.
ادب باطن و ادب ظاهری اثر دارد، پس اگر پسر آدم گناه کند دلها از او بیزار می شود. و اگر پشیمان شود، این پشیمانی در دل ها اثر می کند و دلها به او متمایل می شود. این پشیمانی لازم است.
شعرهای او
اگر نگاهی به شعر او بیندازیم، احساسات ملی را در آن مییابیم و از فضای عرفانی فراتر نمیرود و نمونهای از آن را با تکههایی از شعرهای مطول او میآوریم[۵]:
......................................... فی الکون وعجائبه
سبحان من فطر الکونین مقتدرا.....................وشق رتقهما فی الروح والصور
وأحکم الکل فی إتقان صنعته.......................وأحسن الخلق والإبداع فی الفطر
وزین الکون فی ترتیب محکمه.......................کنظم عقد من الیاقوت والدرر
وانظر عجائبه تشهد لموجده........................منطوق ذراته فی کل منتشر
لا یشهد الکون إلا من مکونه........................ولا الوجود سوى جود لمقتدر
إن تملت فی الکون آیات موسعة.....................یطول مجموعها فی مشهد النظر
فارجع لأنموذج یحکی عجائبها.......................ویشهد الکون فی المأثور والأثر
فقد طوى الکون رب فی عوالمه......................بکل أسراره فی الهیکل البشری
وقد توسع فی أنوار جوهره.........................ووسع أسراه فی الجوهر الخطر
ومن تمکن فی هذا رأى عجبا........................فی کل کلیه والجزء والثمر
...........................................منظر قومی
فأعظم بسادات حووا فی انتسابهم...................على شرفی مجد یطول ویکبر
بنو علوی الأکرمون بهم علت........................تریم ومن فیها یعز ویفخر
محبهم والجار یسمو بفضلهم........................وفضل نداهم للأباعد یغمر
وأسرارهم تمتد من بحر أحمد.......................إلى جاههم أم البرایا وکبروا
............................................فی العلم
بالعلم یعلو الورى مجدا ویفتخر..................وینبت الخیر والأنوار تنتشر
فالعلم أس أصول المجد أجمعها....................وفضله لیس یحصیه لنا بشر
لا غنیة عنه فی الدنیا وآخرة.....................فالعلم للقلب غیث هاطل غمر
تحیى القلوب بفیض العلم زاکیة...................بکل فضل ومجد یاله ثمر
یحکی ریاضا زهت فی حسن بهجتها...................مطولة فی الضحى أغصانها الخضر
لا فخر کالعلم فیه کل منفعة......................وفضله فی کلا الدارین منتشر
والجهل داء عضال مهلک وبه.......................لا شک یدرس رسم الخیر والأثر
کم فوت الجهل للسادات من خبر....................وکنز علم وآیات بها اشتهروا
تالیفات
گروهی از علما او را با حسن نگارش و بیان نیکو و فصاحت کامل توصیف کرده اند. کتابهای او در موضوعات مختلف از جمله در تکبیر الحرام، آغاز نماز، تعوذ و بسم الله گفتن و نیز در نکاح، احکام صرف و نحو و علم الوقت بسیار است. همچنین توصیه نامه ای نافع در تقوی و اهمیت کسب علم و دانش و فضیلت دارد. از جمله تالیفات او عبارتند از:
«معارج الهدایة إلى ذوق جنى المعاملة فی النهایة»
«البرقة المشیقة فی ذکر الخرقة الأنیقة وشیوخ الطریقة»
«الدر المدهش البهی فی مناقب الشیخ سعد بن علی المذحجی»
دیوان شعر أکثره فی علوم الصوفیة وفی الحضرات الربانیة
فرزندان
او هفت پسر و پنج دختر دارد، و دختران: بهیه، علویه، رقیه، مریم، عایشه، و پسران: عبدالرحمن، محمد، عمر، عبدالله، علوی، حسن و ابوبکر.[۶]
وفات
در دوازدهم محرم 895 ق در تریم درگذشت و در کنار عمویش المحضار در قبرستان زنبل به خاک سپرده شد.
منابع
الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 470.
خرد, محمد بن علی (2002). غرر البهاء الضوی و درر الجمال البدیع البهی. القاهرة، مصر: المکتبة الأزهریة للتراث. صفحة 296.
پانویس
- ↑ الزركلي, خير الدين (2002). الأعلام (PDF). الجزء الرابع. بيروت، لبنان: دار العلم للملايين. صفحة 267. مؤرشف من الأصل (PDF) في 22 سبتمبر 2020.
- ↑ الحامد, صالح بن علي (1423 هـ). تاريخ حضرموت. الجزء الثاني. صنعاء، اليمن: مكتبة الإرشاد. صفحة 767.
- ↑ الحبشي, أحمد بن زين. شرح العينية. سنغافورة: مطبعة كرجاي المحدودة. صفحة 200.
- ↑ الحبشي, عيدروس بن عمر (1430 هـ). عقد اليواقيت الجوهرية. الجزء الثاني. تريم، اليمن: دار العلم والدعوة. صفحة 980.
- ↑ السقاف, عبد الله بن محمد (1356 هـ). تاريخ الشعراء الحضرميين. الجزء الأول. القاهرة، مصر: مطبعة حجازي. صفحة 78.
- ↑ المشهور, عبد الرحمن بن محمد (1404 هـ). شمس الظهيرة (PDF). الجزء الأول. جدة، السعودية: عالم المعرفة. صفحة 130. مؤرشف من الأصل (PDF) في 2 يناير 2020.