نیاز به تفسیر قرآن (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۶ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می گردد' به 'می‌گردد')

از سوالات رایج در مباحث تفسیر قرآن این است که به رغم آنکه مخاطبین قران عموم مردم بوده و از طرفی در برخی از آیات از آن بعنوان احسن تفسیر یاد شده است چگونه فهم آن نیاز به تفسیر مفسران دارد. در این مقاله دیدگاه برخی از عالمان فریقین در این زمینه تبیین شده است.

دلائل نیاز به تفسیر قران از منظر عالمان فریقین

از جمله سئوالاتی که قبل از ورود در مباحث اصلی مبانی تفسیری لازم است مورد بررسی قرار گیرد این است که اساسا وقتی قران خود را بعنوان "احسن تفسیرا" معرفی می کند (وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً [۱] چه نیازی به تفسیر قران خواهد بود ؟

در پاسخ این سئوال جوابهای گوناگونی از طرف مفسران و عالمان فریقین داده شده است که در اینجا گفتار برخی از انها را بیان می کنیم :

1- زرکشی

ایشان در کتاب "البرهان فی علوم القران البرهان "درزمینه علت نیاز به تفسیر قران نخست به ذکر مقدمه ای پرداخته و می نویسد: هر چند قاعده اولیه مقتضی ان است که کتاب هر مولفی بدون شرح و تفسیر قابل فهم باشد اما برخی از کتب بدلیل تبیین افکار متعالی و دقیق مولف، تبیین برخی مقدمات لازم در فهم متن و اشتراک برخی از الفاظ در معانی متعدد و اموری نظیر ان نیازمند تفسیرند.[۲]


ایشان بعد از ذکر این مقدمه به علت نیاز قران به تفسیر پرداخته و می نویسد:

هر چند زبان قران عربی فصیح بوده و ظواهر ان قابل فهم برای عموم می باشد اما بجهت انکه مشتمل بر اندیشه های متعالی و نکات دقیق می باشد نیازمند تفسیر می باشد بهمین جهت پیامبر ص نسبت به سئوالات گوناگون مردم در مسائل قرانی به تبیین ان می پرداخت. [۳]

ایشان در زمینه شدید نیازجوامع اسلامی -بعد ا ز عصر صحابه - به تفسیرقران می نویسد: همانگونه که در عصر رسالت مردم به تفسیر قران نیاز داشتند در اعصار بعد این نیاز بدلیل انکه مجموعه روایات تفسیری و تاویلی بدست ما نرسیده است تشدید گردید.

نتیجه انکه از منظر زرکشی نیاز مسلمانان به تفسیر قران امری لازم است بعلاوه انکه مراد از تفسیر قران تبیین مفردات، ترکیبات و ارتباط ایات با یکدیگر و درک لطائف ان بوده که با تدبر در ایات، مراجعه به کتب لغت و نیز مراجعه به روایات حاصل می شود .

2- محمد بن صالح بن محمد العثیمین (معاصر)

ایشان در کتاب:" أصول فی التفسیر "یادگیری تفسیر قران را امری لازم دانسته و دلائلی از ایات، روایات و نیز سیره صحابه را در اثبات ان ذکر می کند .

ایشان در وجوب یادگیری تفسیربا استناد به ایات قرانی می نویسد:

وتعلم التفسیر واجب لقوله تعالى: (کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (صّ:29) ولقوله تعالى: (أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا)[۴]

ایشان در تبیین دلالت ایه نخست- کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ...-: بر لزوم تعلم تفسیر قران می نویسد: مفاد ایه مذکور ان است که حکمت نزول قران تدبر در ایات جهت متاثر شدن از ان می باشد بنابراین بدون تدبردر ایات و فهم دقیق انها هدف مذکور از نزول محقق نمی‌گردد. [۵]

ایشان در بیان دلالت ایه دوم - أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ - نسبت به لزوم تعلم تفسیر می نویسد: درایه مذکورخداوند متعال کسانی را که ازتدبر در ایات فاصله می گیرند مورد سرزنش قرار داده و قلوب انان را بجهت انکه بوسیله قفلها و زنجیرهای جهالت مسدود گردیده است محروم از نیل به برکات قران می داند . [۶]

ایشان در زمینه سیره سلف - صحابه و تابعین – در اهمیت دادن به تفسیر قران می نویسد:

سیره سلف بر این بود که در جهت اموزش و یادگیری الفاظ و معانی قران اقدام می کردند چون عمل به قران بدون فهم مراد الهی ممکن نیست.

انگاه در زمینه سیره نبوی در تعلیم قران به مسلمانان از برخی صحابه نقل می کند که یادگیری انان از قران بدینگونه بود که نخست تفسیر و معانی ده ایه را بخوبی از پیامبر اموخته و تا زمانی که اموزش های علمی و عملی نسبت به ان را به اتمام نمی رساندند اقدام به تعلیم ایات دیگر نمی کردند. [۷]

ایشان در ادامه از ابن تیمیه نیز نقل می کند که تفسیر قران را از مصادیق عهد الهی بر عالمان دینی می دانست: ابن تیمیه معتقد بود وقتی کتبی که در علم طب و ریاضیات تدوین شده است نیازمند شرح می باشد چگونه ممکن است کتاب خداوند که سعادت دنیا و اخرت مردم بدان وابسته است بی نیاز از تفسیر و شرح باشد از اینرو بردانشمندان لازم است به تبیین و تفسیر الفاظ و معانی قران بپردازند و این عهدی است که خداوند از انان گرفته است.[۸]

3 – علامه طباطبائی

علامه طباطبائی در کتاب "القران فی الاسلام" تحت عنوان "کیف یتقبل القرآن التفسیر ؟" به این سئوال مهم پاسخ داده است.

ایشان نیز همانند سایر اعلام دینی تفسیر قران را امری لازم دانسته اما معتقد است که برترین شیوه تفسیر قران مراجعه به قران و تدبر در ایات ان می باشد ایشان معتقد است حتی اهل بیت ع نیز بهمین طریق به تفسیر قران پرداخته و انرا به دیگران اموزش داده اند. بدلیل انکه وقتی قران خود را نور، ضیاء، تبیانا لکل شئی و ... معرفی نموده است.

بدیهی است چنین کتابی نیاز به شرح و تبیین از خارج را نخواهد داشت چون قران، در درون خود احسن التفاسیر را داراست. بنابر این مفسر قران کسی است که با قدرت تدبر و تعمقش در ایات قران به فهم ایات و ارتباط انها با یکدیگر نائل شده و در تبیین بیشتر انها اقدام می کند.

در اینجا بخشهائی از کلام علامه را در مسائل مطرح شده بیان می کنیم:

ایشان در زمینه عدم نیاز تفسیر قران به اموری خارج از قران می نویسد:

قران کتابی جاودان برای همه انسانها بوده که انها را بسوی مقاصد عالی هدایت می کند. در بسیاری از ایاتش تحدی نموده و بشر را از اوردن مشابه ان عاجز می داند . از طرفی قران در معرفی اش خود را نور، ضیاء و بیانگر همه امور می داند بنابر این چنین کتابی با اوصاف مذکور نمی تواند در تبیین خویش نیازمند کتاب یا اشخاص دیگری باشد. [۹]

ایشان استغناء قران در تفسیر ، به اموری خارج از قران را لازمه ایاتی نظیر ایه : أفلا یتدبرون القرآن و...نیزدانسته ودر رد سخن کسانی که تفسیر قران را مبتنی بر رجوع به منابعی خارج از قران می دانند می نویسد:

اگر چنین بود- بشری بودن قران - قطعا در ان ناهماهنگی و اختلاف مشاهده می شد در حالی که با کمترین تدبر اختلاف و ناهماهنگی بدوی درقران مرتفع می‌گردد . بعلاوه بر اساس ایه مذکور لازمه نیاز قران در تبیین مقاصدش به اموردیگر نظیر کلام پیامبر ص، حجت الهی بر کفار به اتمام نمی رسید بدلیل انکه در موارد احتمال ناهماهنگی در ایات قران نمی توان کافران را- بدلیل عدم اعتقادشان به عصمت پیامبر ص- به تفسیر ان حضرت ارجاع داد.[۱۰]

ایشان در مقام نتیجه گیری از مباحث شان می فرماید:

تفسیر واقعی قران بمعنای ان است که باتدبر در ایات ان و ارجاع ایات به یکدیگر به معانی حقیقی ان دست یابیم.[۱۱]

بنابراین از منظر علامه طباطبائی ره تفسیر قران بمعنای تبیین برخی از ایات بوسیله ایات دیگر است که این امر نیز با تدبر و تفکر عمیق در متن قران توسط مفسر قران صورت می گیرد .از اینرو مفهوم این سخن که قران نیاز به تفسیر دارد ان است که قران نیاز به تدبر و تعمق عمیق دارد و مفسر قران با غور و غواصی در ایات قران به معانی لطیف و عمیق ان دست می یابد.

در مقایسه دیدگاه علامه با دیگران باید گفت: نگاه ایشان در مساله لزوم نیاز مسلمین به تفسیر قران با دیگر محققان علوم قرانی هماهنگ بوده هر چند نسبت به روش تفسیر قران بینشان تفاوتهائی وجود دارد که در ادامه مباحث به ان خواهیم پرداخت.

نتیجه: از مطالب ذکر شده از شخصیتهای فریقین، مفهوم تفسیر و علت نیاز به ان معلوم گردید.

منابع

  1. فرقان ایه 33 ترجمه : کافران بر تو هیچ مثل (باطل و اعتراض ناحق) نیاورند مگر آنکه ما در مقابل برای تو سخن حق را با بهترین بیان پاسخ آنها آریم)
  2. البرهان فی علوم القران البرهان - ج 1 - ص 13 - 15 وإنما احتیج إلى التفسیر لما سنذکر ، بعد تقریر قاعدة ; وهی أن کل من وضع من البشر کتابا فإنما وضعه لیفهم بذاته من غیر شرح ; وإنما احتیج إلى الشروح لأمور ثلاثة : أحدها : کمال فضیلة المصنف ; فإنه لقوته العلمیة یجمع المعانی الدقیقة فی اللفظ الوجیز ، فربما عسر فهم مراده ، فقصد بالشرح ظهور تلک المعانی الخفیة ; ومن هنا کان شرح بعض الأئمة تصنیفه أدل على المراد من شرح غیره له . وثانیها [ قد یکون ] حذف بعض مقدمات الأقیسة بکر أو أغفل فیها شروطا اعتمادا على وضوحها ، أو لأنها من علم آخر ; فیحتاج الشارح لبیان المحذوف ومراتبه وثالثها : احتمال اللفظ لمعان ثلاثة ; کما فی المجاز والاشتراک ودلالة الالتزام ; فیحتاج الشارح إلى بیان غرض المصنف وترجیحه . وقد یقع فی التصانیف ما لا یخلو منه بشر من السهو والغلط وتکرار الشئ ، وحذف المهم ; وغیر ذلک ; فیحتاج الشارح للتنبیه على ذلک . .
  3. همان : ... إن القرآن إنما أنزل بلسان عربی مبین فی زمن أفصح العرب وکانوا یعلمون ظواهره وأحکامه ; أما دقائق باطنه فإنما کان یظهر لهم بعد البحث والنظر ، من سؤالهم النبی صلى الله علیه وسلم فی الأکثر ; کسؤالهم لما نزل : * ( ولم یلبسوا إیمانهم بظلم ) * فقالوا : أینا لم یظلم نفسه ! ففسره النبی صلى الله علیه وسلم بالشرک ; واستدل علیه بقوله تعالى : * ( إن الشرک لظلم عظیم ) * وکسؤال عائشة - رضی الله عنها - عن الحساب الیسیر فقال : " ذلک العرض ، ومن نوقش الحساب عذب " وکقصة عدى ابن حاتم فی الخیط الذی وضعه تحت رأسه . وغیر ذلک مما سألوا عن آحاد منه .
  4. محمد:24
  5. أصول فی التفسیر ص 21-22وجه الدلالة من الآیة الأولى أن الله تعالى بین أن الحکمة من إنزال هذا القرآن المبارک ؛ أن یتدبر الناس آیاته ، ویتعظوا بما فیها والتدبر هو التأمل فی الألفاظ للوصول إلى معانیها ، فإذا لم یکن ذلک ، فاتت الحکمة من إنزال القرآن ، وصار مجرد ألفاظ لا تأثیر لها ولأنه لا یمکن الاتعاظ بما فی القرآن بدون فهم معانیه .
  6. همان : ووجه الدلالة من الآیة الثانیة أن الله تعالى وبخ أولئک الذین لا یتدبرون القرآن ، وأشار إلى أن ذلک من الإقفال على قلوبهم ، وعدم وصول الخیر إلیها
  7. همان: وکان سلف الأمة على تلک الطریقة الواجبة ، یتعلمون القرآن ألفاظه ومعانیه ؛ لأنهم بذلک یتمکنون من العمل بالقرآن على مراد الله به فإن العمل بما لا یعرف معناه غیر ممکن ....أنهم کانوا إذا تعلموا من النبی صلى الله علیه وسلم عشر آیات ، لم یجاوزوها ، حتى یتعلموا ما فیها من العلم والعمل ، قالوا : فتعلمنا القرآن والعلم والعمل جمیعا
  8. همان : قال الشیخ الإسلام ابن تیمیه : والعادة تمنع أن یقرأ قوم کتابا فی فن من العلم کالطب والحساب ، ولا یستشرحوه فکیف بکلام الله تعالى الذی هو عصمتهم ، وبه نجاتهم وسعادتهم وقیام دینهم ودنیاهم . ویجب على أهل العلم ، أن یبینوه للناس عن طریق الکتابة أو المشافهة لقوله تعالى : ( وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلا تَکْتُمُونَهُ )(آل عمران: من الآیة 187) وتبین الکتاب للناس شامل لتبین ألفاظه ومعانیه ، فیکون تفسیر القرآن ، مما أخذ الله العهد على أهل العلم ببیانه .- انتهی
  9. القران فی الاسلام ص 52-68 ... فان القرآن الکریم - کما ذکرنا - کتاب دائم للجمیع ، یخاطب الکل ویرشدهم إلى مقاصده ، وقد تحدى فی کثیر من آیاته على الاتیان بمثله واحتج بذلک على الناس ، ووصف نفسه بأنه النور والضیاء والتبیان لکل شئ ، فلا یکون مثل هذا الکتاب محتاجا إلى شئ آخر .
  10. همان : ...یقول محتجا على أنه لیس من کلام البشر : ( أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا. لیس فیه أی اختلاف ، ولو وجد فیه اختلاف بالنظرة البدائیة یرتفع بالتدبر فی القرآن نفسه ومثل هذا الکتاب لو احتاج فی بیان مقاصده إلى شئ آخر لم تتم به الحجة ، لأنه لو فرض أن أحد الکفار وجد اختلافا فی شئ من القرآن لا یرتفع من طریق الدلالة اللفظیة للآیات لم یقنع برفعه من طرق أخرى ، کأن یقول النبی مثلا یرتفع بکذا وکذا ، ذلک لأن هذا الکافر لا یعتقد بصدق النبی ونبوته وعصمته ، فلم یتنازل لقوله ودعاواه
  11. همان: النتیجة التی توصلنا إلیها فی الفصل الماضی هی أن التفسیر الواقعی للقرآن هو التفسیر الذی ینبع من التدبر فی الآیات الکریمة وضم بعضها إلى بعض