رویکردهای تقریبی (مقاله)
عنوان مقاله | رويکردشناسی «تقريب مذاهب اسلامی» |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
اطلاعات نشر | ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی |
نویسنده | ذبیح الله نعیمیان |
رويکردشناسي «تقريب مذاهب اسلامی»
در زمينه تقريب مذاهب اسلامی اين پرسش مطرح است که چه رويکردی مناسب است؟ رويکردهای مختلفی را میتوان سراغ گرفت:
1. رويکرد دوگانه «برجستهسازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»؛
2. رويکرد دوگانه «برجستهسازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات».
رويکرد دوگانه «برجستهسازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»
اشتراکات فراوانی در ميان مذاهب اسلامی به چشم ميخورد. بهطور طبيعی، برجستهسازی اشتراکات میتواند در تقريب مذاهب اسلامی تأثيرگذار باشد. اگر بپذيريم که تمايل به حاکميت صلح و پرهيز از چالشهای خشن امری است که در عامه مسلمانان وجود دارد، بايد بپذيريم که توجه به اشتراکات در ميان عامه مسلمانان امری طبيعی است.
در طول تاريخ اسلام همواره وجود اشتراکات فراوان باعث شده است تا مانعی در برابر فروپاشی جامعه اسلامی باشد؛ اما اشتراکات مزبور را نمیتوان علّت تامهای برای حفظ وحدت و انسجام درونی دانست. چه آنکه، افزون بر نقشآفرينی هوای نفس و خواهشهای افسار گسيخته در طول تاريخ اسلام، اختلاف برداشتها و ذهنيتها متفاوت نيز به اختلافات مذهبی دامن میزنند. گو آنکه، بسياری از اختلاف برداشتها نيز مستقيم يا غير مستقيم در برخی از تلاشهای نفسانی و دنياگرايانه ريشه دارند.
تکيه بر اشتراکات میتواند متضمن تغافل نسبت به اختلافات باشد و در بسياری از موارد اين رويکرد توانسته است مانع از رشد اختلافات باشد. چنانکه، بسياری از خيرخواهان در مذاهب مختلف اسلامی با تأکيد بر اين اشتراکات مانع از شکلگيری يا توسعه چالشهايی شوند که عمدتاً از جانب جريانهای افراطی يا از جانب قدرتهای سياسی دامن زده میشدند.
رويکرد دوگانه «برجستهسازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات»
وجود اشتراکات مهمترين علّت يکپارچگی يا حفظ اتحاد مذهبی يا دستکم مانع توسعه اختلافات است. ازاينرو، برجستهسازی اشتراکات شيوهای پرتأثير برای صيانت از دستيابی به وحدت يا حفظ اتحاد نسبی در ميان مسلمانان است. اما اين اشتراکات همواره در کنار اختلافات نقشآفرينی میکنند و به تنهايی در عرصه انديشهها و رفتارهای مذهبی تأثيرگذار نيستند. به تعبير ديگر، گرچه برجستهسازی اشتراکات در ميان مذاهب اسلامی امری پسنديده و پرتأثير است و نمیتوان از آن چشم پوشيد، اما مهم است که بدانيم آيا اين رويکرد تقليلگرايانه و حداقلی نيست؟ و میتواند از کارآيی لازم برای حلّ مشکلات جامعه اسلامی برآيد؟
به نظر میرسد اين رويکرد تقليلگرايانه و حداقلی است و کسانی که اين رويکرد حداقلی را برای دستيابی به وحدت يا اتحاد اسلامی برگزيدهاند، نمیتوانند از شکلگيری يا توسعه اختلافات خطرناک مانع شوند. چه آنکه، برجستهسازی اشتراکات تنها تا حدی میتواند مفيد واقع شود و تغافل نسبت به اختلافات به منزله رها شدن از نقشآفرينی آنها برای هميشه نيست. اختلافات در زمينهها و شرايط مختلف میتوانند بيشتر مورد عنايت قرار گيرند يا برجسته شوند. چنانکه، در طول تاريخ اختلافآفرينان در بسترهای مناسب به اين برجستهسازی اقدام کرده و جامعه اسلامی را دچار مخاطرات جدی کردهاند.
از اين گذشته بسياری از اختلافات ريشه فکری دارند و بدون تأمل در آنها نمیتوان انتظار داشت که کسی به انديشهای باور داشته باشد و مطابق با لوازم آنها عمل نکند. بلکه، مفهوم تعصب صحيح از همين نکته نشئت میگيرد. اگر کسی بدون استدلال يا به صورت تقليدی به امری باور پيدا کند، پايبندی به آن امر شکل خاصی پيدا میکند و آن فرد تابع کسانی خواهد بود که انديشه مزبور را برای او ترسيم کردهاند. اين امر مقتضی آن است که اگر آن افراد تأثيرگذار و مراجع فکری و مذهبی نسبت به امری حساسيت نشان داده و برخی امور اختلافی را برجسته کنند، پيروان آنان نيز به طور طبيعی وارد صحنه اختلاف خواهند شد و در بسياری از موارد، راهبرد برجستهسازی اشتراکات نمیتواند مانع از پيروی اين افراد تابع از مراجع فکری و دينی آنان باشد.
نکته مزبور متضمن اولويت تلاش برای حل اختلاف با مراجع فکری و علمای مذاهب اسلامی است. چرا که عوام مردم پيرو آنها هستند. اما تغافل نسبت به اختلافاتی که در ميان علما وجود دارد، مانع از آن نيست که آنان اختلافات ميان خود را فراموش کنند. بنابراين، راهبرد مناسب اين است که تلاش کنيم اختلافات مزبور را از ميان برداريم يا دستکم اقدام به کاهش دايره آن اختلافات يا کاهش تأثيرگذاری آنها کنيم.
اگر فرض کنيم برخی از اختلافات مزبور از طريق مباحثه شفاف و مستدل اطراف اختلاف قابل حل باشند، میبايست بستر مناسبی برای تضارب آرا در سطح علما و نخبگان ايجاد کنيم.
اگر بخشی از اختلافات از چنان پيچيدگی برخوردار باشند که به راحتی قابل حل نباشند، میبايست نسبت به حدود و ريشههای اختلاف به دنبال دستيابی به تفاهم باشيم تا برداشتهای نامناسب نسبت به ديگران يا استدلالها و ريشههای فکری آنان زمينهساز اختلافات بيشتر نشود.