نقش حج در وحدت مسلمین (مقاله)
بزرگترین مانع شکل گیری وحدت اسلامی عدم تفاهم مسلمین جهان نسبت به یکدیگر است . تشریع حج در اسلام که مستلزم برگزاری بررگترین همایش مسلمانان آن هم در ایام خاص حج می باشد نقش عظیمی را در جهت حصول تفاهمات بین مسلمانان جهان ایفا خواهد کرد. در مقاله ذیل به تبیین چگونگی این تاثیر گزاری حج - ایجاد وحدت و تفاهم مسلمانان نسبت به یکدیگر- پرداخته شده است.
نقش حج در وحدت و تفاهم مسلمانان
اندک مطالعه در وضع عمل حج به ما مىفهماند که منظور مقدس شارع اسلام [از] تشریع حج این بوده که مسلمانان به یکدیگر نزدیکتر شوند و وسیله اى به وجود آید که مسلمانان اقطار عالم خواه ناخواه یکدیگر را در یک نقطه ملاقات کنند و پیوندشان محکمتر گردد.
ممکن است بعضى افراد گمان کنند اینها فرضیاتى است که ما از پیش خود مىسازیم و مىبافیم، شارع اسلام چنین منظورهایى نداشته است. ازاینرو لازم است نصوص اسلامى را ذکر کنیم تا معلوم شود اینها مطالبى است که خود اسلام در هزار و چهارصد سال پیش گفته است.
1. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله جمله هاى معروفى دارد که در زمینه وحدت و تساوى مسلمانان و الغاء امتیازات ایراد فرموده است به این مضمون:
ایُّهَا النّاسُ انَّ رَبَّکُمْ واحِدٌ وَ اباکُمْ واحِدٌ، کُلُّکُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرابٍ،، انَّ اکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ وَ لَیْسَ لِعَرَبِىٍ عَلى عَجَمِىّ فَضْلٌ الّا بِالتَّقْوى [۱].
یعنى همانا پروردگار شما یکى است، پدر شما یکى است، همه شما فرزندآدم هستید و آدم از خاک است، گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست، عرب را بر عجم فضیلت نیست مگر به وسیله تقوا.
این جمله ها را که صلاى وحدت و نداى یگانگى و به همبستگى است، در کجا و در چه زمانى و در چه موقعیتى ایراد فرمود؟
در سرزمین مکه و منى و عرفات، در حین انجام عمل حج، در آخرین حج خود که به حجةالوداع معروف است.
چرا اینجا را براى این اعلام انتخاب فرمود؟ براى اینکه تا دامنه قیامت که مراسم حج بپاست، مردم بیایند و به یاد توصیه هاى پیغمبر بزرگوارشان بیفتند و متنبه گردند و راه تفرق نپویند، دست یکدیگر را در اینجا به عنوان دوستى و برادرى بفشارند، موانع را از میان ببرند، قراردادها و پیمانها و مبادلههاى معنوى و مادى با هم برقرار کنند.
این که مسلمانان به صورت ظاهر در مکه اجتماع کنند و دلهاشان نسبت به یکدیگر پر از کینه و عداوت باشد، مصداق کلام خداى متعال باشند: تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلوبُهُمْ شَتّى [۲]. (مىپندارى آنها با هم اند و حال آنکه دلهاشان پراکنده است) و مصداق کلام على علیه السلام بوده باشند: ایُّهَا النّاسُ الْمُجْتَمَعَةُ ابْدانُهُمُ الْمُخْتَلَفَةُ اهْواؤُهُمْ [۳]. (اى مردمى که بدنهاشان در یک جا جمع شده اما خواستهها و آرزوها و هدفهاشان از هم جداست)، این گونه اجتماعى منظور اسلام نیست، حج براى چنین اجتماعى نیست، خداوند به چنین اجتماعى به نظر رحمت نمىنگرد.
2. امام صادق علیه السلام در حدیث معروفى که در کتب حدیث ضبط شده و مفصل است مىفرماید: «فَجَعَلَ فیهِ الْاجْتِماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِیَتَعارَفوا» یعنى خداوند مقرر کرد که از شرق و غرب عالم آنجا جمع شوند براى اینکه یکدیگر را بشناسند.
یکى از کارهاى پسندیدهاى که در دنیاى امروز معمول است این است که افرادى که در یک محفل و یا کنگره براى اولین بار با هم آشنا مىشوند کارتهاى خود را مبادله مىکنند، اسم و آدرس یکدیگر را یاد مىگیرند. این کار وسیله مىشود که بعدها با هم نامه مبادله کنند، از کارهاى یکدیگر آگاه شوند، آثار و تألیفات خود یا آثار و تألیفات مورد علاقه خود را براى یکدیگر بفرستند. بدیهى است که این کارها پیوندها را محکم مىکند.
اکنون میبینیماسلام در چهارده قرن پیش این زمینه را به وجود آورده است و توصیه کرده است که از اجتماع عظیم حج براى این منظور باید استفاده بشود.
امام صادق فرمود: اسلام چنین اجتماعى را مقرر کرده است تا از شرق و غرب عالم جمع شوند و با یکدیگر در آنجا آشنا و دوست بشوند.
لازم است هرکدام از ما کارتهاى معرفى از خود چاپ کنیم و به چند زبان- که یکى از آنها زبان عربى است- آدرس و شغل خود را بنویسیم، در مواقع متعددى که با افرادى از کشورهاى دیگر برخورد مىکنیم کارت خودمان را به آنها بدهیم و از آنها کارت بگیریم و این را وسیله آشنایى قرار داده بعدها نامه مبادله کنیم، کتاب مبادله کنیم، آنها را از اوضاع دینى کشور خود آگاه کنیم و از اوضاع دینى و احوال مسلمانان کشور آنها باخبر شویم، از تحولات و نهضتهایى که له یا علیه اسلام مىشود آگاه بشویم، با تحولات و نهضتهاى سودمند اسلامى هماهنگى کنیم.
3. على علیه السلام در کلمات خود ضمن بیان فلسفه پاره اى از مقررات اسلامى، درباره حج مىفرماید: وَ الْحَجَّ تَقْوِیَةً لِلدّینِ (یا تَقْرِبَةً لِلدّینِ) [۴]
یعنى فلسفه حج تقویت دین است (یا فلسفه حج نزدیک کردن پیروان دین است). به هر حال منظور یکى است. اگر مفهوم کلام این باشد که فلسفه حج تقویت دین است، منظور این است که با اجتماع حج روابط مسلمانان محکمتر مىشود و ایمان مسلمانان نیرومندتر مىگردد و به این وسیله اسلام نیرومندتر مىگردد.
اگر مفهوم کلام این باشد که فلسفه حج نزدیک کردن دین است، باز واضح است که منظور نزدیک شدن دلهاى مسلمانان است و نتیجه تقویت و نیرومندى اسلام است.
4. از سخنان آن حضرت است: جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى لِلْاسْلامِ عَلَماً [۵]. یعنى خداوند کعبه را پرچم اسلام قرار داده است.
از قدیم معمول بوده است که گروههایى که با یکدیگر به جنگ مىپرداخته اندهرکدام پرچم مخصوص به خود داشتهاند و در زیر آن گرد مىآمده اند. پرچم رمز بقا و استقلال و مقاومت آنها به شمار مىآمده است. برافراشته بودن آن دلیل حیات جمعى آنها بوده است و افتادن و خوابیدن آن علامت شکست آنها بوده است. دلیر و دلاورترین آنها نامزد به دست گرفتن پرچم بوده است، گردان و دلاوران دور او را مىگرفتند که برافراشته بماند.
برعکس دشمن کوشش مىکرد که پرچم را بخواباند. پرچم مقدس و محترم بود. امروز نیز پرچم رمز استقلال و وحدت و شخصیت مستقل ملتها و کشورهاست. هر کشورى از خود پرچم و علامتى دارد و آن را مقدس مىشمارد و احیاناً به آن سوگند مىخورد.
امیرالمؤمنین مىفرماید: «کعبه پرچم اسلام است» یعنى همان طورى که پرچمها رمز اتحاد و یگانگى جمعیتها و نشانه همبستگى آنهاست و برپا بودن آن علامت حیات آنهاست، کعبه براى اسلام اینچنین است.
در حدیث دیگرى وارد شده: «لا یَزالُ الدّینُ قائِماً ما قامَتِ الْکَعْبَةُ» ما دام که کعبه بپاست اسلام بپاست، یعنى ما دام که حج زنده و باقى است اسلام زنده و باقى است. کعبه پرچم مقدس اسلام است، رمز وحدت و استقلال مسلمین است.
از اینجا مىتوانیم بفهمیم که منظور اسلام این نبوده که مردم ندانسته و نفهمیده بروند به مکه و فقط یک سلسله مناسک که براى خود آنها نامفهوم است بجا آورند.
منظور اصلى این است که تحت لواى کعبه یعنى همان خانهاى که اولین بار در میان بشر براى پرستش خداى یگانه بنا شد، به صورت یک قوم واحد و ملت واحد و همعزم و همرزم گرد آیند. شعار اصلى و اساسى اسلام «توحید» است. کعبه خانه توحید است. قرآن کریم مىفرماید: «انَّ اوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارَکاً» یعنى اولین خانهاى که براى مردم نهاده شد همان است که در سرزمین مکه است.
منبع
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (حج)، ج25، ص: 49-46-با ویرایش جزئی-