جنگ
÷
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
جنگ یک درگیری شدید مسلحانه میان دولتها و حکومتها و جوامع یا گروههای شبه نظامی مانند مزدور ها و شورشگران و شبه نظامیان است از آنجا که جنگ یک درگیری مسلحانه واقعی ارادی و گسترده بین جوامع سیاسی است می توان آن را نوعی خشونت سیاسی تلقی کرد هنگامی که جنگ و دیگر گونه های خشونت در جریان نباشند وضعیت صلح بر قرار است. البته از جنگ، تعریف واحدی نشده است. اصولاً از هیچ واژه مربوط به حوزه علوم انسانی، مفهوم یکسانی وجود ندارد؛ از این رو، هرکس و هر اندیشهای جنگ را به گونهای تعریف میکند که با تعریف دیگری ناسازگار است. تعدد در تعریف جنگ، تنوع در طبقه بندی و انواع آن را نیز پدید میآورد. به همین نسبت، انگیزه جنگ نیز متفاوت است و بر سر انگیزه مشروعیت جنگ اتفاق نظر نیست.
تعریف مفهوم جنگ
درباره جنگ نیز، همانند سایر مفاهیم، تعریفهای مختلفی بیان شده است که هر یک بیانگر نگرش خاصی، به جنگ است. به عنوان مثال، هدلی بال جنگ را خشونتی سازمان یافته میداند که دو یا چند کشور علیه همدیگر انجام میدهند. این تعریف، جنگهای داخلی را در برنمیگیرد. کلاو زوتیس معتقد است جنگ، به کارگیری حد اعلای خشونت در راه خدمت به دولت یا کشور است. البته همه جنگها در راه خدمت به دولت و کشور صورت نمیگیرد. در مجموع، به نظر میرسد تعریفی که کوئینی از جنگ ارائه میدهد، جامعتر از تعریفهای بالا باشد.
وی میگوید: «جنگ هنر سازمان دادن و به کارگرفتن نیروهای مسلّح برای انجام مقصود است[۱].» تعریف از جنگ، در این مقاله، ترکیبی از تعاریف فوق است؛ به گونهای که شامل عناصری چون خشونت اعلا، به کارگیری از نیروهای مسلح، خشونت سازمان یافته و وقوع آن بین دو یا چند کشور میگردد. مصداق عینی چنین تعریفی، در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به وضوح دیده میشود.
انواع جنگ و جایگاه جنگ تحمیلی
جنگ بر اساس معیارهای مختلف به چند قسم تقسیم میشود. به عنوان مثال
- بر اساس هدف، جنگ به جنگهای عادلانه و غیرعادلانه[۲]؛
- بر مبنای مقیاسهای جغرافیایی، به جنگهای محلّی، منطقهای، فرامنطقهای و جهانی (عمومی)؛
- با توجه به انضباط و تاکتیک، به جنگهای منظم (کلاسیک) و نامنظم (چریکی)؛
- بر اساس سطح جغرافیایی، به جنگهای دریایی، هوایی و زمینی؛
- بر اساس قلمرو، به جنگهای داخلی و خارجی تقسیم میشوند[۳].
همچنین جنگها بر مبنای نوع ابزار، به جنگهای هستهای و غیر هستهای قابل تقسیم است. این تقسیم یکی از جامعترین تقسیماتی است که برای جنگ بیان کردهاند[۴]. اهمیت این تقسیم به دو دلیل است:
الف) تا حد زیادی از ابهاماتی که تقسیمات دیگر دارند دور است. به عنوان مثال، تقسیم جنگ به عادلانه و غیر عادلانه این ابهام را به وجود میآورد که کدام جنگ عادلانه و کدام جنگ غیر عادلانه است؟
ب) این چارچوب شامل جنگهای بیشتری میشود.
به خاطر دلایل مذکور است که این تقسیم را برگزیده و به توضیح آن میپردازیم.
جنگ هستهای
به عقیده نویسنده آمریکایی کتاب «دام سلاح هستهای و راهی برای گریز از آن[۵]»، نظامیان و دولتمردان آمریکایی فکر میکردند شوروی(سابق) با در اختیار داشتن هارتْلند(قلب زمین)، به راحتی میتواند به اروپای غربی(متحد آمریکا) حمله کند. بنابراین، تنها راهی که بتوان جلوی پیشروی شوروی(سابق) را سد کرد توسعه سلاحهای هستهای است؛ زیرا شوروی(سابق) را نمیتوان به علت دارا بودن سربازان بی شمار و عمق استراتژیک و مهمتر از آن، یخبندان همیشگی اقیانوس منجمد شمالی، از طریق زمین و دریا مورد حمله قرار داد[۶].
واقعیت آن است که سخن درباره ابعاد مختلف جنگ هستهای، به کمک تصورات ذهنی صورت میگیرد. زیرا پس از بمباران اتمی ژاپن، در هیچیک از میدانهای جنگ از سلاحهای اتمی استفاده نشده است؛ چون در کنار پیشرفتهای کمی و کیفی سلاحهای هستهای، محدودیتهای جدّی(مانند وحشت از طرف مقابل) در زمینه تولید، انبار سازی و به کارگیری آن وضع شد. همچنین با فروپاشی شوروی(سابق) روند مسابقه تسلیحات(هستهای) رو به کاهش گذاشته است؛ ولی کره زمین همچنان بر لبه پرتگاه هستهای قرار دارد، زیرا هم اکنون مقادیر زیادی از تسلیحات هستهای وجود دارند که تضمین صد در صد در عدم به کارگیری آنها موجود نیست. بنابراین، هنوز ضرورت دارد که درباره جنگ هستهای سخن گفته شود[۷]. به علاوه، اصرار آمریکا به افزایش قدرت اتمیاش و تلاش برای ممانعت از دسترسی دیگر کشورها به تسلیحات هستهای، اهمیت پرداختن به جنگ و ابعاد آن را دو چندان میکند. سؤال اصلی این است که، در صورت وقوع یک جنگ هستهای چه اتفاق خواهد افتاد؟ پاسخ این است که آثار تخریبی چنین جنگی طبق بررسیهای آماری انجام شده و در مقایسه با آنچه در ژاپن اتفاق افتاده است بسیار زیاد خواهد بود. به عنوان مثال، در یک جنگ هستهای میلیونها انسان میمیرند و به میلیونها نفر دیگر آسیبهای جدّی[۸] و جبران ناپذیری چون ابتلا به غدد سرطانی، ناراحتیهای عصبی مانند نومیدی، اضطراب، ترس و «گروه ستیزی» وارد میشود[۹].
جنگ هستهای به دو بخش تقسیم میشود:
الف) جنگ عمومی:
طبق یکی از تعریفها، جنگ عمومی[۱۰] جنگی است که شامل حمله آمریکا و شوروی(سابق)، علیه یکدیگر میشود. در چنین جنگی از سلاحهای اتمی استفاده خواهد شد و در زمانی کوتاه، جنگ به اکثر کشورهای جهان گسترش مییابد و همه امکانات مادی و معنوی آنان درگیر جنگ خواهند شد. این احتمال وجود دارد که برتری سلاحهای اتمی یکی از طرفین درگیری و یا مهارت در استفاده فوری از آن، باعث شود قبل از آن که جنگ عمومی (هستهای) گسترش یابد پایان پذیرد. یا ممکن است تهدید به جنگ عمومی هستهای(بازدارندگی) که توأم به توانایی لازم و تصمیم جدی در به کارگیری آن است، مانع از وقوع آن گردد[۱۱]. هرگاه بازدارندگی، اثر خود را از دست بدهد ممکن است به دوران «جمود هستهای»[۱۲] پایان یابد و از «سلاحهای گرما هستهای» نیز استفاده گردد. در چنین حالتی یک جنگ هستهای عمومی واقع خواهد شد[۱۳]. در هر صورت، این مشکل در تعریف جنگ عمومی هستهای وجود دارد که گرچه این جنگ کل جهان را در بر میگیرد؛ ولی جنگی است که بر کشورهای فاقد قدرت هستهای هم تحمیل میشود و خساراتی جبران ناپذیر بر آنها وارد میسازد.
ب) جنگ محدود:
بازدارندگی، وقوع جنگ را به کلی منتفی نمیکند. به بیان دیگر، خطر جنگ همواره وجود دارد و در صورت بروز یک جنگ هستهای، موجودیت کشور به کار گیرنده و درگیر جنگ هستهای در معرض خطر جدی قرار میگیرد. بنابراین برای آماده بودن به منظور جنگ و پرهیز از انهدام کامل، جنگ محدود میتواند یک راه حل مناسب باشد. در واقع جنگ محدود، راهی بین «انهدام و تسلیم» است[۱۴]. جنگ محدود همانند جنگ عمومی، دارای تعریفهای متعددی است. یکی از تعریفهای جنگ محدود، مفهوم هستهای آن است. در این مفهوم، جنگ محدود(هستهای) یک جنگ اتمی است که شامل خاک آمریکا و شوروی(سابق) نگردد. در چنین جنگی آمریکا و شوروی(سابق)، فقط به حمایت همه جانبه از یکی از طرفهای درگیر در جنگ میپردازند و از درگیری مستقیم علیه یکدیگر اجتناب میکنند[۱۵]؛ اما هیچگونه تضمینی وجود ندارد که در صورت وقوع یک جنگ محدود هستهای، دیگر کشورهای دارنده سلاحهای هستهای از خود خویشتنداری نشان دهند و از هرگونه اقدامی که منجر به «تصاعد جنگی[۱۶]» شود، خودداری نمایند[۱۷]. در جنگ محدود هستهای هم، بیش از آنکه خطر هستهای متوجه ابرقدرتها و اعضای باشگاه هستهای(کلوپ هستهای) باشد، متوجه کشورهای فاقد چنین سلاحهایی است.
جنگ غیر هستهای
جنگهای غیر هستهای برخلاف جنگهای هستهای به دفعات مورد استفاده انسان قرار گرفته است؛ زیرا انسان آشنایی و تجربه بیشتری در به کارگیری جنگهای غیر هستهای داشته و همچنین آثار مرگبار و تخریبی آن در مقایسه با جنگهای هستهای بسیار کمتر است.
جنگهای غیر هستهای
الف) جنگ محدود:
جنگ محدود علاوه بر مفهوم هستهای، معنای غیر هسته ای هم دارد. جنگ محدود غیر هسته ای در معانی مختلفی به کار رفته است که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
- جنگ محدود از لحاظ جغرافیایی[۱۸]: در چنین جنگی، دامنه و وسعت میدان جنگ محدود به یک منطقه جغرافیایی کوچک است. بر این اساس در جنگ محدود، در مقایسه با جنگ عمومی، به علت کوچک بودن محل درگیری آزادی عمل کمتری وجود دارد. البته در آن هیچگونه محدودیتی در استفاده از سلاحهای مختلف(به استثنای جنگ افزارهای هستهای) وجود ندارد. در این صورت، چنین جنگی یک جنگ محدود غیر هستهای است.
- تعریف جنگ محدود جغرافیایی(جنگ محلی) حداقل دارای یک نقص است، زیرا این تعریف، جنگهایی را که از لحاظ جغرافیایی بین جنگهای محدود و عمومی(غیر هستهای) قرار میگیرند را شامل نمیشود. به بیان دیگر، جایگاه جنگهای منطقهای و فرامنطقهای(قارهای) در چنین تعریفی نامشخص است.
- جنگ محدود از لحاظ هدف: در این جنگ، طرفین درگیری دارای هدف محدودی هستند؛ امّا اگر یکی از طرفین درگیر دارای هدف نامحدود در جنگ باشد، طبقه بندی چنین جنگی در جنگهای محدود خالی از اِشکال نیست. افزون بر این، در چنین جنگی معلوم نیست که هدف چه معنایی دارد. همچنین دایره و معیاری که محدود بودن هدف را مشخص نماید، به درستی معنا نشده است.
- جنگ محدود از لحاظ ابزار: در چنین جنگی، طرفهای متخاصم از ابزارهای غیر هسته ای استفاده میکنند. هرگاه در این نوع از جنگ، طرفین و یا یکی از طرفهای درگیر، از سلاحهای اتمی استفاده کند، نمیتوان آن را یک جنگ محدود از لحاظ ابزار، محسوب کرد. جنگی را جنگ محدود مینامند که در آن از نفرات محدود استفاده گردد و یا اینکه دامنه تخریب آن اندک باشد. ممکن است یک جنگی که با تخریب اندک و یا نفرات محدود آغاز میشود، منجر به یک جنگ عمومی غیر هسته ای گردد؛ زیرا غولی که آزاد میشود، هرچند با طنابهای محکم او را بسته باشند، باز تضمینی در کنترل صد در صد آن وجود ندارد.
ب) جنگ چریکی[۱۹]:
جنگ چریکی دارای یک سابقه طولانی است. اصطلاح چریک و جنگهای چریکی در سال 1186 ش. (1807 م.) در پی حمله فرانسه به شبه جزیره ایبری[۲۰] وارد فرهنگ نظامی شد. به دنبال آن، به صورت محدود از جنگهای چریکی در جنگ جهانی دوم استفاده گردید. بعد از جنگ جهانی دوم نمونههای برجسته جنگ چریکی در چین، کوبا و ویتنام اتفاق افتاد[۲۱]. هرگاه برای سرنگون کردن حکومت ضد مردمی حاکم یا به منظور بیرون راندن نیروهای متجاوز استعمار، ابزار، امکانات و در نهایت قدرت کافی فراهم نباشد، ممکن است جنگ چریکی بدین منظور آغاز شود. بر این اساس، نیروهای چریکی بیش از هر چیز، به قدرت و امکانات مردمی متکی میشوند و در تلاشند برای دستیابی به پیروزی، پشتوانه مردمی لازم را فراهم آورند.
جنگ چریکی، جنگ نامنظم و دراز مدتی است که توسط دستههای کوچک مسلّح، علیه دشمن(داخلی و یا خارجی) صورت میگیرد. در این جنگ بیش از سایر جنگها، بر اصولی چون ایجاد انفجار در پشت خطوط اصلی، به ستوه آوردن دشمن، ناامن کردن و قطع راههای ارتباطی دشمن، عملیات ناگهانی علیه آن، تغییر دائم میدان جنگ و نظایر آن تکیه میشود[۲۲]. اقدامات فوق به عقیده مائو تسه تونگ[۲۳] ـ رهبر انقلاب چین ـ در سه مرحله انجام میشود.
اوّل مرحله دفاع استراتژیک:
که در آن ضمن تلاش در جهت متحد کردن مردم، به تدریج برای عملیات نظامی و سیاسی(مانند اعتصابات) صورت میپذیرد.
دوم، مرحله تدارک آفندی:
در این مرحله چریکها در جهت یکپارچگی بیشتر مردم، توسعه عملیات و تدارک سلاح و لوازم پزشکی و آذوقه اقدام میکنند.
سوم، مرحله آفند استراتژیک:
چریکها در صورت گذراندن موفقیت آمیز دو مرحله قبلی، توانایی لازم را برای نیل به پیروزی پیدا میکنند. بنابراین، با استفاده از قدرت حاصله در جهت تسلیم یا انهدام دشمن اقدام میکنند[۲۴]. به رغم این که جنگ چریکی متکی بر مردم است؛ ولی مردم همواره به دلیل انگیزههای مذهبی از آن حمایت نمیکنند.
ج ـ جنگ روانى[۲۵]:
سابقه کاربرد عملى جنگ روانى بسیار طولانى است؛ ولى به طور مشخص، چینیها[۲۶] و سپس مسلمانان اولین کسانى بودند که از جنگ روانى استفاده کردند[۲۷]. بعدها در قرن بیستم و به خصوص در جنگ جهانى اول و به میزان بیشترى در جنگ جهانى دوم و در دوران جنگ سرد، از آن استفاده گردید. از ابداع واژه جنگ روانى زمان کمى میگذرد، زیرا در سال 1282ش. (1902 م) جان فُولِر انگلیسى، اولین کسى بود که اصطلاح جنگ روانى را به کار برد. 22 سال بعد، دولت انگلیس اصطلاح «جنگ سیاسى» را به جاى آن، مورد استفاده قرار داد و سرانجام در سال 1319ش. (1940 م) با انتشار مقاله «جنگ روانى و چگونگى به راه اندازى آن» واژه جنگ روانى وارد فرهنگ نظامى آمریکا و سپس جهان گردید[۲۸].
ویلیام داقرتى نویسنده آمریکایى مقاله «جنگ روانى»، تعریفى را که در مطبوعات علمى و عمومى از جنگ روانى آمده است به این صورت ذکر میکند: «جنگ روانى عبارت است از مجموع اقدامات یک کشور به منظور اثرگذارى و نفوذ بر عقاید و رفتار دولتها و مردم خارجى در جهت مطلوب (که) با ابزارهایى غیر از ابزار نظامى، سیاسى و اقتصادى یعنى تبلیغاتى انجام میشود[۲۹].» برخلاف تعریف فوق، جنگ روانى میتواند کاربرد داخلى هم داشته باشد که در این حالت، شامل حملههاى شدید تبلیغاتى دو گروه داخلى نسبت به یکدیگر میشود. این تبلیغات براى ایجاد نگرش دلخواه در مردم صورت میگیرد. همان طور که از تعریف جنگ روانى مشخص است، هدف اصلى در جنگ روانى تضعیف و انحراف افکار عمومى به منظور تحمیل اراده بر آنهاست؛ چه این افکار عمومى حق باشد یا ناحق. زیرا در این صورت بدون به کاربردن ابزار نظامى، سیاسى و اقتصادى داراى هزینه بالا، دشمن آماده تسلیم در برابر طرف مقابل میگردد. براى دستیابى به این هدف، در ابتدا اطلاعات لازم و دقیق جمع آورى میشود؛ سپس این اطلاعات به وسیله ابزاهاى جنگ روانى به کار گرفته میشود و در نهایت، میزان تأثیر جنگ روانى بر دشمن به منظور تقویت نقاط قوت و کاهش نقایص، مورد ارزیابى قرار میگیرد[۳۰]. براى تحقق جنگ روانى، ابزارهاى مختلفى از جمله «شایعه سازى» به کار میرود که با رعایت اختصار به شرح کوتاهى از آن میپردازیم.
شایعه به معناى انتقال اخبار غیر موثق است که در جاهایى که وسائل اطلاع رسانى کم بوده یا مسؤولین اجرایى اطلاعات کافى در اختیار مردم نگذارند، گسترش مییابد. کسانى که شایعه را گسترش میدهند، هدفهایى چون، سلب اعتماد طرف مقابل، بیرون ریختن ناراحتیهاى درونى و نظایر آن را دنبال میکنند. در هر صورت، نتیجه نهایى «شایع پراکنى» کاهش روحیه مردم و سربازان[۳۱]، بى اعتمادى و ایجاد تفرقه است. البته جنگ روانى کاربردهاى دوسویه دارد: یعنى هم به نفع دشمن و هم علیه آن قابل استفاده است؛ ولى هر کشورى که از ابزارهاى تبلیغى فراوانترى برخوردار باشد، مؤفقیت آن نیز در جنگ روانى علیه دشمن بیشتر خواهد بود.
پانویس
- ↑ احمد نخجوان، جنگ، چاپخانه فردین و برادر، تهران، 1317، صص 35ـ19.
- ↑ هر کسی ممکن است براساس ارزشهایی که به آن اعتقاد دارد، جنگ عادلانه را به گونهای خاص تعریف نماید که با تعریف دیگری در تضاد باشد. به عنوان مثال، مسیحیان جنگهای صلیبی را عادلانه و مسلمانان آن را ناعادلانه میدانند.
- ↑ تقسیمات دیگری درباره جنگ وجود دارد که هر یک بر مبنای خاصی صورت گرفته است. مانند جنگ اردوگاهها، جنگ نفتکشها، جنگ شهرها، جنگ الکترونیکی، جنگهایی که نام امکنه دارند و نظایر آن.
- ↑ جفری ام الیوت و رابرت رجینالد، فرهنگ اصطلاحات سیاسی و استراتژیک، ترجمه میرحسین رئیسزاده، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1378، ص421.
- ↑ ذکر نظرات این نویسنده آمریکایی به معنای تأیید کامل آن نیست. به طور عمده نویسندگان و نظریه پردازان آمریکایی،گناه بسیاری از کارها را به گردن شوروی (سابق) میانداختند، در حالی که این بخشی از واقیت است.
- ↑ رابرت والترز، دام سلاح هسته ای و راهی برای گریز از آن، ترجمه محمد رضا فتاحی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1363، صص 11ـ3.
- ↑ مجله سروش، شماره 500، 1368، ص 7.
- ↑ جان فاستر دالس (وزیر امور خارجه اسبق آمریکا) در سال 1329ش. (1950 م) برآورد کرده بود که در روزهای نخستین یک جنگ هسته ای، 72 میلیون کشته و 20 میلیون مجروح خواهند شد. ر. ک: برتراند راسل، جنگ هسته ای، ترجمه فریدون حاجتی، اکباتان، تهران، 1362، ص 32.
- ↑ برای اطلاعات بیشتر ر ک: روزنامه اطلاعات، 19 شهریور 1362، ص 11.
- ↑ جنگ عمومی در معنای غیر هسته ای آن عبارت است از: جنگ مسلحانه بین اکثر کشورهای جهان که در آن تمام منابع طرفهای درگیر برای حفظ بقاء و یا پیروزی در جنگ به کار گرفته میشود.
- ↑ جان ام. کالینز، استراتژی بزرگ اصول و رویهها، ترجمه کورش بایندر، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1370، صص 87ـ79.
- ↑ جمود هسته ای یعنی این که در دوران موازنه وحشت با این که سلاحهای اتمی در دسترس است؛ اما مورد استفاده قرار نمیگیرند.
- ↑ سلاحهای گرما هسته ای سلاحهایی هستند که در آن از مهمات هیدروژنی استفاده شده است.
- ↑ جان بلیس و دیگران، استراتژی معاصر نظریات و خط مشیها، ترجمه هوشمند فخرایی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1369، ص 153.
- ↑ چنین جنگهایی را جنگ نیابتی یا وکالتی گویند که طی آن آمریکا و شوروی (سابق) از مقابله مستقیم نظامی با یکدیگر خودداری میکردند؛ ولی برای دستیابی به منافع خود از طریق ایجاد جنگ بین کشورهایی که وابسته به آنها بودند، حرکت میکردند. جنگ محدود هسته ای بر افکار هرمان کان آمریکایی استوار است؛ وی جنگ هسته ای را باعث انهدام بشر نمیداند.
- ↑ افزایش وسعت یا شدت یک جنگ را تصاعد در جنگ مینامند.
- ↑ جان ام.کالینز، پیشین، ص 73.
- ↑ به جنگ محدود جغرافیایی، جنگ محلی نیز گفته میشود.
- ↑ جنگ چریکى (Guerrilla War Fare) به نام جنگ پارتیزانى و جنگ آزادیبخش نیز به کار میرود. چریک که ترجمه Guerrilla است یک لغت ترکى محسوب میشود و به معناى گروه کوچک مسلّحى میباشد، که پیشقراول مردم در مبارزه علیه دشمن است.
- ↑ شبه جزایر ایبرى شامل دو کشور اسپانیا و پرتقال میشود.
- ↑ بهمن آقایى و غلامرضا على بابایى، فرهنگ علوم سیاسى، نشر ویس، تهران، 1366، ص 253.
- ↑ فونگوین جیاپ، هنر نظامى جنگ خلق، ترجمه احمد تدین، آگاه، تهران، 1359، ص6.
- ↑ مائو یکى از بنیانگذاران جنگ چریکى جدید محسوب میشود.
- ↑ جان ام، کالینز، پیشین، ص 107.
- ↑ جنگ روانى (Psychological Warfare) با اصطلاحاتى چون جنگ اذهان، تبلیغات، جهت دهى سیاسى، تهاجم غیر مستقیم و جنگ سیاسى مترادف است.
- ↑ شستشوى مغزى توسط چینیها ابداع شد.
- ↑ خداوند در بخشى از آیه 12 سوره انفال با بیان «من ترس در دل کافران مىافکنم»، مجوز استفاده از جنگ روانى را داده است و پیامبر(ص) بارها از آن استفاده کرده است، مانند آتش افروختن در بلندیهاى مکه، هنگام فتح آن که به منظور ایجاد ترس در دل کافران انجام شد.
- ↑ ویلیام داقرتى، جنگ روانى، ترجمه حسین حسینى، دانشگاه امام حسین علیهالسلام ، تهران، 1372، ص 41.
- ↑ همان.
- ↑ فصلنامه سیاست دفاعى، پیش شماره تابستان 1371، ص 17.
- ↑ رابرت ناپ، شایعه، ترجمه حسین حسینى، دانشگاه امام حسین علیهالسلام ، تهران، 1372، ص36.