موسویه (موسائیه)
موسویه یا موسائیه گروهی از فرقه غلاة بودند که از امام کاظم طرفداری کرده و منتظر رجعت او بودند.
شرح حال
به فرقه موسویه واقفیه نیز میگفتند که در برابر فرقه قطعیه قرار داشتند. از این رو واقفیه اصطلاحی است که بر عدهای از منحرفین از اسلام یا مکتب امامیه اطلاق میشود. این عده با توقف بر امامت و مهدویت امام خویش و با انحراف از امامیه به وجود آمدند. با این حال واقفیه به طور مطلق، به افراد یا گروههایی گفته میشود که معتقدند امام موسی بن جعفر علیهالسلام زنده و او مهدی منتظر است. این فرقه در برابر فرقه قطعیه که نامی دیگر از شیعه اثنی عشریه است، قرار دارد که بر مرگ موسی بن جعفر قطع و یقین کردند و به امامت علی بن موسی الرضا و پس از وی به امامت ائمه دیگر قایل گشتند.
عقاید
موسویه معتقد بودند که امام موسی بن جعفر علیه السلام زنده است و به وقت خودش بر شرق و غرب عالم مسلط خواهد شد و جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد. او مهدی قائم است. و اما افرادی چون هارون الرشید و یارانش به مردم وانمود میکردند که امام از دنیا رفته است در حالی که امام زنده و فعلا از دید مردم پنهان شده است. موسویه برای تایید ادعای خویش، به روایتی از امام صادق که درباره مهدویت نقل شده است؛ استناد میکردند که به بخشی از آن اشاره میشود. هو القائم المهدی فان یدهده رأسه علیکم من جبل فلا تصدقوا فانه القائم.یعنی او مهدی قائم است و اگر ببینید سر او غلتان غلتان از کوهی فرود میآید باور نکنید و بدانید که او زنده و مهدی قائم آل محمد (ص) است. و اما برخی از افراد این فرقه معتقد بودند که امام کاظم علیه السلام قائم است، اما از دنیا رفته است و پس از مرگش کسی به عنوان امام معرفی نشده است. پس خود او پس از مرگ رجعت خواهد کرد و در مکانی پنهان میشود و یارانش با وی دیدار میکنند و گوش به امر و نهی او میدهند. این گروه نیز چون گروه سابق، برای تایید ادعای خود به روایتی از امام صادق استناد میکردند که فرمود:«سمی القائم قائما لانه یقوم بعد ما یموت».یعنی بدان جهت قائم را قائم خوانند که پس از مرگ بر میخیزد. و باز عدهای از این فرقه معتقد بودند که حضرت، مثل عیسی بن مریم است، جز آن که عیسی بن مریم باز نمیگردد، ولی او در زمان موعود باز میگردد و جهان پر شده از جور و ستم را از عدل و داد پر خواهد کرد، زیرا که پدرش امام صادق علیه السلام فرمود که او به عیسی (ع) بن مریم شبیه است و به دست بنیعباس کشته میشود و چنان که گفته بود، به دست ایشان کشته شد.برخی دیگر از ایشان میگفتند که امام کشته نشده است، بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و خداوند او را نزد خود به آسمان برده و هنگام قیامش، او را به زمین باز میگرداند.از منظر عدهای دیگر امام رضا (ع) و کسانی که پس از او به امامت برخاستند، در واقع امام نبودند، بلکه جانشینانی بودند که یکی پس از دیگری آمدند تا این که زمان برانگیخته شدن او فرا برسد و بر مردم واجب است که از جانشینان وی فرمان برند. نگاه برخی دیگر این بود که ما نمیدانیم که حضرت زنده است، زیرا پیرو اخبار فراوان، وی مهدی قائم است و دروغ پنداشتن آن جایز نیست. از طرف دیگر، خبر مرگ پدر و نیاکانش به گوش ما رسیده است، بنابر این ما نباید درباره مرگ و زندگی حضرت بحث کنیم، بلکه باید بر امامتش استوار باشیم و پا را فراتر از آن ننهیم تا حقیقت حال روشن شود. و اما عدهای دیگر که « بشریه » نام داشتند، معتقد بودند که موسی بن جعفر (ع) زنده است و به زندان هم نرفته و او مهدی قائم است. [۱] [۲] [۳][۴] [۵]
پانویس
- ↑ ر.ک. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 431 با ویرایش و اصلاح عبارات.
- ↑ نوبختی حسن بن موسی، فرق الشيعة، ترجمه و تحقيق محمد جواد مشكور، تهران، نشر مركز انتشارات علمى و فرهنگى، ص 79- 85.
- ↑ اشعری قمی سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقيق محمد جواد مشكور، تهران، سال 1963 میلادی، صفحات 93، 173، 235، 237.
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، مصر، ص 28
- ↑ اسفرایینی شاهفور بن طاهر، التبصير فى الدين و تمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين، تحقيق شيخ محمد زاهد بن الحسن الكوثرى، قاهره، سال 1940 میلادی، ص 23