تصوف در تونس
تصوف در تونس، تصوف و انواع خانقاهها نقش مهمی در دستيابی به ثبات و امنيت اجتماعی به ويژه در زمان حكومت علی داشت پس از استقلال، بورقيبه سعی كرد اين رويكرد دينی را با همه عناصر خود از بين ببرد، اما موفق نشد؛ بنابراين وی با پيشنهاد مشاوران خود مجبور شد از روشها و خانقاههای صوفيانه برای مقابله با گسترش سلفی افراطی در آن زمان استفاده كند. برنامه صوفيان به مثابه يك خروجی مذهبي معتدل برای مردم در نظر گرفته شد و صرفاً وسيلهای برای قدرت سياسی در نظر گرفته میشود؛ بنابراين اهداف اين برنامه با توجه به الزامات صلح و امنيت اجتماعی در نظر بورقيبه و بن علی ترسيم شد.
نقش تصوف و خانقاه در جامعه و فرهنگ تونس
روند تصوف در شمال آفريقا از قرن دوم هجری از طريق اسدبن الفورات و امام سحنون كه ريشه تفكر مذهبی خود را از شرق گرفتند و به گسترش مكتب مالكي در كل آفريقای شمالی كمك كردند، انتشار يافت. آن هنگام كه يكتا پرستان به آفريقا آمدند و مكتب مالكی زمينهای بارور برای ظهور طريقتهای تصوف كه نمايانگر تدوام آن و شكل جديدی از دينداری موازی بود. مهمترين ركن آن تسلط تصوف اهل سنت بود. اين پديده جديد در مناطق شهری و به طور كلی در ميان جمعيت روستايی رواج پيدا كرد و چيزی جز بازنمايی جديد تصوف كه توسط الغزالی در كتابهای مختلف خود از جمله كتاب «احياء علوم الدين منتشر» شده است نبود.
دليل گسترش و تثبیت تصوف
آنچه باعث گسترش و تثبيت تصوف شد، گسترش شهرت شيخ صوفی معروف به ابومدين شعيب بود كه زمينه را برای ظهور تصوف اهل سنت هموار كرد. نقل قولهای مشهوری وجود دارد كه پيروان او ذكر كرده اند،
اين نقل قولها در قالب شعارهای بيان شده است كه راحت تر به حافظه سپرده شود، و به دليل سادگی زبان و صراحت معنی به راحتی نزد اهل تصوف رواج مییابد.
روشن است كه اين امر تأثير مستقيمی بر قلب ساكنان روستا به ويژه كسانی كه از نآرامی و هجوم ارتشهای متجاوز، ماليات و درگيری بين قبايل و قحطی رنج میبرند داشته است. اين افراد به كسی احتياج داشتند كه به آنها اميد به آينده را القا كند تا اميد و مأيوس نشوند. تونس پايتخت دولت، نيمه دوم قرن هفتم هجری نيز متاثر از شيخ صوفی ابوالحسن الشاذلی است كه مورد استقبال گسترده مردم قرار گرفت و نقش مهمی در گسترش تصوف اهل سنت داشت. وی همچنين به ميراث ابومدين شعيب عموميت بيشتری بخشيد و موجب پذيرش از سوی اهل تونس از جمله مريدانی چون علی النفطی شد. از قرن هفتم هجری، طريقتهای صوفيان شروع به شكلگيری و گسترش يافت، كه مهمترين آنها در سرزمينهای تونس چون: القادريه- الشاذليه-العيساويه- السلاميه- العروسيه ... نشر يافت.
راهها و محافل ذكر و پرستش در شهرهای تونس و دهكدهها به سبب اعنقاد به آن انتشار يافت و خانقاههايی كه مكان ملاقات پيروان يكی از طرق اهل تصوف برای انزوا و عبادت و ذكر دعا، نزديک شدن به خدا و تمجيد از مريدی كه متعلق به آنهاست بنا شد.
نظر لطيفه الاخضر در مورد تصوف
لطيفه الاخضر در كتاب" الاسلام الطرقی: دراسة موقعه من المجتمع و من القضية الوطنية" بيان میدارد كه تصوف به شكل فعلی خود به عنوان يک دوره تاريخی وارد شمال آفريقا و تونس شد، كه در آن، بحث و مناقشه در سطح كل جهان اسلام بر خلاف شكوفايی آن در عصر عباسی از بين رفت. وی همچنين يادآور میشود كه روش الشابيه از نيمه اول قرن شانزدهم ميلادی موفق به ايجاد يك دولت در بخشی از كشور تونس بود. اين روش استقلال خود را تحميل كرد. كسانی كه اقرار كردند كه حزب گرایی بخشی اساسی در توازن سياسی و اجتماعی دولت آنها است. تصوف به صورت جداگانه در قالب شبكهها آغاز شد و سپس به شكل سازمانی قوی كه برای انتقال ولايت در درون خانواده به سمت خانقاهها حركت كرد تا منجر به تقاضای نقش سياسی شد. تصوف خود يکی از اركان هويت در تونس به حساب میآيد، زيرا به اسلام غير رسمی نسبت داده شده است كه مورد استقبال و پذيرش افراد عادی قرار گرفته و اهل تصوف معتقد است كه برای تحقق نيازهای خود به ميانجيگری بين آنها و پروردگارش احتياج دارد.
با گذشت زمان، ارتباط جامعه تونس با تصوف و خانقاهها به سبب چندين پديده، متاثر از تغيير نقشها و گرايشهای صوفيانه از طريق بنياد خانقاه در انواع مختلف تغيير كرده و شكل گرفته است. بر هيچ پژوهشگر متخصص در پديدههای ديني در هيچ جامعهای مخفی نيست كه آن را با تغييرات سياسی و اجتماعی پيوند میدهد وهمن رويكردی است كه ما را به مراحل سياسی تاريخی در سرزمين های تونس سوق میدهد و هنوز هم تأثير زياد و عميقی بر دينداری مردمی جامعه تونس به ويژه در تصوف اهل سنت و بنياد خانقاه دارد كه در نهايت صحنههای مذهبی، اجتماعی و فرهنگی در سرزمينهای تونس شكل خواهد گرفت.
اولين مرحله تاريخی و اساسی
اولين مرحلهٔ تاريخی و اساسی در تعريف ويژگیها و وضعيت تصوف و خانقاهها، مرحله ساختن دولت ملی پس از استقلال به دست رهبر بورقيبه است. به گونهای كه پروژه مدرنيستی وی به منزله آغاز اعتصاب تصوف و انحراف برخی از خانقاهها از رويكرد تصوف است كه منجر به تداخل زياد بين مفاهيم حقيقی تصوف و شيوههای جديد مردمی در تصوف و خانقاهها شد. بنابراين پروژه مدرنيستی او بر پايه جذب ملت در دولت بود، كه اين امر از طريق تضعيف اقتدار مذهبی و نمادين شيوخ خانقاهها و منحل كردن سيستم وقف پس از يك سال استقلال و تلاش برای ولايت يگانه يعنی ولايت تونسيیها نسبت به دولت و رهبر سياسی آن صورت گرفت.
برای اينكه كشور ملی تجسم عملی استراتژی خود را بر اساس خنثی كردن نيروهای محافظه كار سنتی و انجماد نهادهای مرتبط با آن (مانند خانقاهها، جزوهها و ...) تضمين كند، به فعال كردن مؤسسات جديدی كه ايجاد كرده بود پرداخت. اين در حالی است كه گاه دولتها در برابر آنها ميايستادند، اما اين امر مانع از ادامه وجود صوفيان و خانقاهها در جامعه تونس نشد، برعكس، آيينهای صوفيان در محلات، حومه شهر و روستا همچنان ادامه داشت.
اگر دوره بيهودگی كه مشخصه روابط تأسيس طارق با پيشگامان نهضت ملی و رژيم بوروجيبا بود را كنار بگذاريم، آنگاه يک مرحله تاريخی جديد با رژيم بن علی آغاز شد كه اكثر دستورات صوفيان را احيا كرد و برای تحريک آنها تلاش كرد تا جلوی خلاء مذهبی باقی مانده از مبازرات خونين او با اسلام سياسی را بگيرد؛ بنابراين تصوف به صورت مذهبی تبديل سد. بنابراين بر اساس آن صحنه اجتماعی و حتی فرهنگی جامعه تونس در آن دوره ساخته شد.
بحث پيرامون عرفان و خانقاهها بين پذيرش و طرد باقی مانده است، كسانی هستند كه خانقاهها را لانههای بدعت و خرافات، مراكز فساد و منشأ عادتهای بد میدانند كه فرد را به عقب میكشاند، و از طرف ديگر كسانی هستند كه اين خانقاهها را مراكز تابش معنوی و علمی و منشأ هدايت، فضيلت و اخلاق میدانند و آنها صاحبان فضل و استمرار در عقايد صوفيانه و همچنين حفظ اسلام و قرآن هستند. اين مكان جايی است كه شاگردان با شيوخ صوفيان ملاقات میكنند، و به تدريس فقه و علوم دينی میپردازد.
ظهور طريقتهای صوفیانه
پس از سال 2011 انقلاب به عنوان يک نقطه عطف واقعی برای همه پديدههای مذهبی و به عنوان بازتاب واقعيت و بدون فشار و محدوديت است و جريانهای مختلف مذهبی در صحنه ملی ظهور كرده اند كه اين نشان دهنده آزمون واقعی برای طريقتهای صوفيانه و برای آنچه كه عرفان عامه خوانده میشود بود. خطر اسلام سياسی و جريان وهابی در مورد تصوف در تونس و عدم موفقيت فرامين صوفيان در نقش سنتی خود با وجود برخی از اصلاحات در گفتمان دينی صوفيان وجود دارد.
بنابراین، خانقاهها و روشهای صوفیانه پدیدهای اجتماعی را تشكیل داده است كه از نظر پایداری آن در سراسر زمان و مكان، فراوانی، گسترش در شهرها، حومه شهرها، كوهستانها و بیابانهای وسیع و تقاضای مردم برای گرفتن دانش از شیوخ خود، قابل توجه است. این همه بیانگر جایگاه آن در جامعه و تأثیر آن بر جامعه است، به گونهای كه علاقه به موضوع پدیده دینی و بویژه نقش تصوف و خانقاهها در جامعه و فرهنگ تونس، به یكی از مهمترین مباحثی تبدیل میشود كه باید با مطالعه و تحلیل به آن توجه و پرداخته شود تا متغیرها و میزان استمرار تصوف و ساختار خانقاهبه عنوان بخشی از هویت دینی مردم تونس از یک سو و به عنوان یک میراث فرهنگی كه در این آداب و رسوم دینی تجسم یافته در جامعه تونس از سوی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
نقش تصوف و خانقاههادر جامعه تونس
تصوف و انواع خانقاهها نقش مهمی در دستیابی به ثبات و امنیت اجتماعی به ویژه در زمان حكومت علی داشت پس از استقلال، بورقیبه سعی كرد این رویكرد دینی را با همه عناصر خود از بین ببرد، اما موفق نشد، بنابراین وی با پیشنهاد مشاوران خود مجبور شد از روشها و خانقاههای صوفیانه برای مقابله با گسترش سلفی افراطی در آن زمان استفاده كند.
برنامه صوفیان به مثابه یک خروجی مذهبی معتدل برای مردم در نظر گرفته شد و صرفاً وسیلهای برای قدرت سیاسی در نظر گرفته میشود؛ بنابراین اهداف این برنامه با توجه به الزامات صلح و امنیت اجتماعی در نظر بورقیبه و بن علی ترسیم شد.
در زمان سلطنت رئیس جمهور بی علی، صرف نظر از اهداف سیاسی او، در ترمیم نقش تصوف و خانقاههای صوفیان از طریق نقش داشته است؛ زیرا آنها بخشی از میراث قدرت سلطه به شمار میروند. وی همچنین تصوف را به آداب و رسوم فصلی تبدیل كرده است، اما نمیداند كه به تصوف خدمت كرده است، بدون اینكه متوجه این امر باشد.
تصوف تأثیر و نقش خود را در جامعه از طریق خانقاه اعمال میكرد، جایی كه دستورات صوفیان در حفظ ساختار و انسجام جامعه در زمانی كه یک خلاء شبه مذهبی نقش اصلی و محوری را در جامعه تونس آغاز كرد كه با ساده سازی اعتقاد دینی نزد عامه مردم آغاز شد و به مقاومت در برابر افراط گرایی مذهبی رسید.
نقش اجتماعی تصوف و خانقاهها در جامعه تونس
تصوف و خانقاهها با توجه به نقشها و كاركردهایی كه در درون جامعه انجام میدهند، براساس الگوهای اجتماعی متفاوت بنا شده اند و محیطی كه خانقاهها در آن وجود دارند و دستورات صوفی كه در آیینهای مذهبی آنها انجام میشود، بر خصوصیات الگوی اجتماعی آنها تأثیر میگذارد، كه منجر به نوعی تفاوت در نقشهای اجتماعی صوفیان و گوشه و كنار از یك كشور به كشور دیگر میشود؛ بنابراین تونس، مانند كشورهای مغرب عربی، تصوف سنی را گسترش داده و از طریق نقشهای اجتماعی خود به جامعه تونس نفوذ كرده است كه مهمترین آنها ایجاد اصل همبستگی اجتماعی و تعیین سنتهای دینداری مردمی است.
هنر تصوف ملی حضره (حضور)
«حضور» به عنوان یكی از آیینهای طریقتهای صوفی است كه در تجلی صحنه فرهنگی نقش دارد و ابعاد عمیقی از تجلی معنوی پیروان تصوف را محقق میكند. حضرة اصطلاح اسلامی صوفی است كه به مجالس ذكر دسته جمعی و به شكل خاص، به طریقتهای صوفی اهل سنت اطلاق میشود. در رأس آن شیخی است كه به این طریقت شناخت دارد و به همه چیزهایی كه آرامش را مختل میكند توجه دارد. دلیل نامگذاری «الحضرة» این است كه باعث حضور قلب در پیشگاه خداوند است و این از اركان مهم طریقت صوفی به شمار میآید. در این عمل، انواع مختلف ذكر مانند خطبهها تلاوت قرآن و دیگر متون؛ دعاها، اوراد، اشعار، سرودههای دینی و مدائح نبوی، اذكار گروهی به صورت ریتمی و با تلاوت اسماءالحسنی خوانده میشود. گاهی محافظه كاران تصوف از ساز دف در مراسم «حضرات» خود استفاده میكنند در حالی كه برخی طریقتها، سازهای موسیقی دیگری به كار میبرند.
«حضرة» در كشورهای عربی و برخی كشورهای اسلامی غیر عربی مانند: اندونزی و مالزی با همین نام شناخته شدهاند و كشورهای دیگر مانند تركیه و بالكان با نامهای دیگر از آن نام می برند. این مراسم اكثرا در شب پنجشنبه و بعد از نماز عشاء یا در روز جمعه، بعد از نماز جمعه برگزار می شود. مسلمانان صوفی، معتقدند اصل «حضرة» در شریعت اسلام به تفسیرآنان از آیات قرآن و احادیث نبوی بر میگردد كه به برگزاری مراسم ذكر و دعا دسته جمعی و صلوات بر پیامبر فرا میخواند و آن را وسیله ای برای افزایش رغبت انسان برای اداء واجبات دینی میدانند.
این در حالی است كه مسلمانان سلفی حضرة را بدعت و جدای از دین اسلام می دانند. صادق رزقی در كتاب «الأغانی التونسیة» بیان میكند: «حضرة عبارت است از ایستادن گروهی پابرنه و با لباس مخصوص صوفی در صف جلو است كه اسم جلاله الله را با ضمیر «هو»، با ضربههای هماهنگ، یكی پس از دیگری بیان می كنند و هماهنگ با ریتم گروه، در بیان این ذكر اوج میگیرند». حضرة اصطلاحی است كه به معنای «حضور قلب در پیشگاه خداوند است كه یكی از مهمترین اصول طریقت صوفی به شمار میآید. و گروهی زیر نظر شیخ یا نائب او به اسم (مقدم)، به ذكر خداوند میپردازند. این مراسم با تلاوت قرآن آغاز میشود. سپس سرودههای عرفایی چون شیخ عبدالغنی نابلسی، ابن فارض، ابن عربی و غیره را می خوانند. پس از آن دوباره با ذكر میپردازند تا زمانی كه شیخ یا مقدم آن را پایان دهند. حضرة از شیوخ و عرفای بزرگ به ارث رسیده است و براساس آنچه در كتاب متصوفه آمده حضرة به عنوان مظهری از مظاهر تصوف به شمار میآید. به عقیده دكتر مراد سیالة: «حضرة به معنای حضور و اجتماعی است كه اشخاصی كه منسوب به طریقت خاصی هستند گرد هم میآیند و به تمرین آیین و عادات خویش در محضر شیخ طریقت میپردازند».
حضرة در تصوف تونسی یكی از مظاهر فعالیتهای طریقت صوفی است كه آن را از سایر طریقتها جدا میكند. عادتا پیروان به همراه شیخ خویش در خانقاه برای تمرین آیین خود گرد هم میآیند. این دیدار به دو بخش تقسیم می شود: بخش اول مربوط به ذكر و تلاوت اوراد، احزاب و بحوری است كه مؤسس طریقت آن را تالیف نموده و بخش دوم كه همان حضرة است از سرودهها و آوازهایی تشكیل شده كه در برخی از طریقتها برای تمجید و مدح ولی مورد استفاده قرار میگیرد. حضرة در طریقت های مختلف متفاوت است. در حالی كه پیروان شاذلیه به ذكر اسم جلاله الله، همراه با حركات ساده بدن میپردازند پیروان طریقتهای دیگر مانند عیساویه، رقص های پیچیده و هماهنگ اجرا میكنند و مجلس، به جشن موسیقی تبدیل میشود كه طبق آیین، درآن تار و دف مینوازند.
بلحسن شاذليه
مؤسس طریقت شاذلیه، بلحسن شاذلی است كه از مشهور ترین اولیای تونس به شمار میرود و مقبره نمادین وی در تونس بر بالای تپهای قرار دارد. وی شاگردان بسیاری داشت و پس از اینكه قاضی شهر، علیه او نزد امیر توطئه چینی كرد برای نجات جان خود به مصر فرار كرد و پس از ترک تونس، پیروانش به نشر طریقت وی پرداختند و شهرت او جهان گیر شد تا جایی كه یكی از قطبهای تصوف اسلامی به شمار میآید و پیروانش تا كنون، همواره به ذكر و دعا میپردازند و به فقرا صدقه میدهند.
ضریح محرز كه در نزد پیروان خود به سلطان مدینه معروف است(در دروازه سویقه در شهر عتیقه) نه تنها زیارتگاه مسلمانان تونسی است بلكه یهودیان هم او را زیارت میكنند و او را به عنوان فقیه و عالم میشناسند و یاری رساندن به مظلومین و ستمدیدگان را جزو سیره او میدانند. وی تفاوتی بین مسلمانان و مسیحی و یهودی قائل نمیشد و با همه، با محبت بر خورد میكرد. برخی روایتهای شفاهی و مكتوب، از نقش وی در ورود یهود به شهر عتیقه و ساخت منطقهای در آن جا سخن میگویند. گفته شده، محرز بر بالای سقف خانقاه خود ایستاد و عصای خود را پرتاب كرد و مكان مشخص شده با عصا را منطقه یهود تعیین كرد كه نزدیک به مسجد و ضریح خود اوست.