ابوالعباس المرسی
نام | شهاب الدین أبوالعباس أحمد بن حسن بن علی الخزرجی الأنصاری المرسی |
---|---|
نامهای دیگر | ابوالعباس المرسی |
درگذشت | 686ق |
مذهب | صوفی شاذلی |
ابوالعباس المُرسی از علمای دینی با گرایشات صوفیانه او یکی از برجستهترین افراد طریقه شاذلیه بود.
نسب و تولد
او شهابالدین أبوالعباس أحمد بن حسن بن علی الخزرجی الأنصاری المرسی او در مرسیه اندلس سال616 هـ برابر با 1219م متولد شد. نسب او به یکی از صحابی به نام سعد بن عبادة میرسد. جلی اعلی او قیس بن سعد بن عبادة که امیر مصر در قبل از دوره خلافت امام علی(ع) در سال 36هجری قمری بود.
تربیت
پدرش به تجارت مشغول بود و همین امر باعث شد تا برای پسرش معلمی برای آموختن قرآن کریم و فقه و مسائل مذهبی بگیرد او کل قرآن را در یک سال حفظ کرد و اصول فقه، خواندن و نوشتن را در اندلس آموخت. بنابراین مشغله او این بود که هر روز قدمی در راه حق و حقیقت بردارد. ابوالعباس در صداقت، عفاف در تجارت مشهور بود. او صدها هزار صدقه میداد. در مراقبت از حقوق الهی کوشا بود. او روزهای زیادی از هر ماه را روزه میگرفت و شبها به نماز می پرداخت و زبان خود را از سخنان بیهوده و تهمت باز میداشت. در محیطی مناسب برای تصوف بزرگ شد. در سال 640 هجری قمری برابر با سال 1242 میلادی پدرش قصد زیارت حج را داشت. بنابراین او و برادر و مادرش وی را همراهی کردند. آنها از طریق الجزایر و از طریق دریا سفر خود را شروع کردند در سواحل تونس باد و طوفانی درگرفت و قایق آنها غرق شد اما عنایت خداوند شامل حال آنها شد و ابوالعباس مرسی و برادرش هر دو از غرق شدن جان سالم به در بردند. به تونس رفته و در آنجا به سال 640 هجری قمری با ابوالحسن شاذلی ملاقات کرد و در سال 1244 میلادی با او به مصر رفت [۱].
سلوک صوفیانه
ابوالعباس مرسی تصوف را به دست معروف ترین شیخ صوفی ابوالحسن شاذلی دریافت کرد و به او گفت: "ای ابوالعباس! من فقط تو را همنشینی و استادی کرده ام تا من باشی و من تو هستم. [۲]" پس از آنکه علوم زمان خود مانند فقه، تفسیر، حدیث، منطق و فلسفه را آموخت به مسیر تصوف و دریافت این علوم روی آورد. ابوالحسن شاذلی ـ استاد ـ و ابوالعباس مرسی ـ جانشین وی ـ کتاب و رساله ای تألیف نکردند و از خود هیچ تألیفی برجای نگذاشتند [۳].
ملاقات با شاذلی
خودش می گوید وقتی از راه مرسیه در اندلس وارد تونس شدم جوان بودم در آن زمان شخصی به من پیشنهاد کرد که به محضر شاذلی بروم و من گفتم استخاره خواهم کرد شب در عالم رویا دیدم از کوهی بالا میروم و دو نفر در سمت چپ و راست من هستند از یکی از آنها پرسیدم تو که هستی گفت من خلیفه زمان هستم بعد از نماز صبح این داستان را به دوستی که مرا به دیدار شاذلی دعوت کرد گفتم و به دیدار او رفتم او از من اسم و نسبم را پرسید و من گفتم و او در جواب گفت ده سال است که منتظر تو هستم و بعد از آن ملازم او شد و با او به مصر سفر کرد[۴]. شاذلی در او فطرتی پاک وآمادگی لازم برای حرکت در مسیر سلوک میدید پس تربیت او را به دست گرفت و به او گفت آنچه در اولیای خدا هست در تو نیز هست و آنچه در تو هست در اولیای خدا نیست که کنایه به آمادگی روحی بالای ابوالعباس دارد. ابوالعباس پس از مرگ ابوالحسن شاذلی در سال 656 هجری قمری / 1258 میلادی رهبری طریقه شاذلی را بر عهده گرفت و او در آن زمان چهل سال داشت[۵].
نظرات
امام ابوالعباس مرسی اوقات افراد را به چهار قسمت تقسیم میکند:
نعمت، مصیبت، اطاعت، نافرمانی خداوند در هر زمان بر شما حاکم است و سهمی از بندگی به واسطه حاکمیت ربوبیت به حق از شما خواسته میشود. در زمان نعمت راه جبران شکرگزاری است و بدین وسیله قلب الهی میشود. در زمان بلا مسیر راهگشا رضایت از قضای الهی و صبر است. و در زمان اطاعت، راه او این است که شاهد فضل خدا بر خود باشد، همانطور که خداوند او را به آن هدایت کرد و او را به انجام آن ترغیب و موفق داشته است. و در زمان معصیت تنها راه نجات استغفار است.
بزرگترین ذکر از منظر ابوالعباس مرسی: توصیه میکند که ذکر خدا بگویید و به اصحاب خود در اینباره گفت: "به یاد الله باش، زیرا این نام سلطان اسماء است و دارای ثمراتی است. به عنوان مثال، اگر شما او را حلیم بخوانی، او شما را با نام بردبار خود خطاب میکند، من حلیم هستم، بنده ای حلیم باش و اگر او را با نام کریم صدا کنید، او شما را با نام کریم خطاب میکند، من سخاوتمند هستم، پس تو هم کریم باش، همین امر در مورد همه نامهای او صدق میکند به جز نام الله که اسم ذات است، زیرا محتوای آن از الوهیتش حکایت میکند والوهیت مختص به ذات است.
گفتار
پیامبران برای امم خود به عنوان عطیه هستند و پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله هدیه است. تفاوت هدیه با عطیه در این است که عطیه برای نیازمندان و هدیه برای محبوبان است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى مردم! من در حقیقت رحمتى اهدایى [از جانب خدا ] هستم.
طی به دو قسمت تقسیم میشود: یک طی اصغر داریم و یک طی اکبر. طی اصغر برای بسیاری اتفاق میافتد که زمین را از شرق به غرب آن با یک نفس طی میکنند ولی طی اکبر یعنی طی مراتب روح و نفس. او از استادش نقل میکند که پیامبر فرمود: من سید اولاد آدم هستم ولی این فخری ندارد و آنچه من به آن فخر می کنم عبودیت حضرت حق است.
من تهدید شدم که اگر با مردم ننشینم (ایشان را هدایت نکنم و عزلت گزینم) آنچه را به من عنایت کردند از من سلب میکنند.
وفات
ابوالعباس مرسی 43 سال در اسکندریه زندگی کرد[۶]و به نشر علم، تربیت روحی شاگردان در تصوف عملی پرداخت. ابوالعباس مرسی در 25 ذی القعده 686 ق / 1287 م درگذشت و پسرش محمد و احمد به همراه او در مسجدش که قبر وی در آنجا واقع شده است در محله راس التین مدفونند.
تاریخچه مسجد
در زمان درگذشت مرسی در اسکندریه او در قبرستان باب البحر به خاک سپرده شد. در زمان مرگ او این مکان قبرستانی بود که بزرگان در آن دفن می شدند و در سال 706 هجری قمری بنایی بر قبر او احداث شد تا از قبور دیگر متمایز شود به مرور زمان این مکان به یک زیارتگاه تبدیل شد و بعد به وسیله زینالدین قطان مسجد کوچکی در این مکان بنا شد و وقف گردید و در سال 1189 هجری تجدید بنا و توسعه یافت. تا اینکه در سال 1362 هجری موافق با1943م تجدید بنا و به شکل فعلی در آمد و امروز یکی از بزرگترین مساجد اسکندریه است که مهندس آن یک ایتالیایی به نام ماریو روسی بود او علاقه زیادی به ساختن مساجد داشت و خیلی زود مسلمان شد. وی در حجاز درگذشت و فرزندانش هنوز در مصر زندگی میکنند. در اطراف مسجد مساجد شاگردان وی ساخته شده است: البوصیری، یاقوت العرش، الموازینى، الواسطى و... [۷].