سی دقیقه پس از نیمه شب (فیلم)
نام | سی دقیقه پس از نیمهشب یا سی دقیقه بامداد (به انگلیسی: Zero Dark Thirty) |
---|---|
محصول | کشور آمریکا |
نویسنده و کارگردان | Mark Boal،Kathryn Bigelow |
ژانر | اكشن ، درام و تاریخی |
سال تولید | 2012م |
تاریخ انتشار | December 19, 2012 (لس آنجلس) |
زبان | انگلیسی و فارسی |
ستارگان | Jessica Chastain, Jason Clarke, Joel Edgerton, Kyle Chandler, Chris Pratt, Jennifer Ehle |
زمان | 157 دقیقه |
هزینهٔ فیلم | 40 میلیون دلار |
مخاطب | بدون محدودیت |
سی دقیقه پس از نیمهشب یا سی دقیقه بامداد (به انگلیسی: Zero Dark Thirty) یک فیلم مهیج درام آمریکایی به کارگردانی کاترین بیگلو و نویسندگی مارک بول است که بر اساس «داستان بزرگترین تعقیب یک جنایتکار در تاریخ برای خطرناکترین مرد جهان» نوشته شدهاست. در این فیلم داستان عملیات یافتن و قتل اسامه بن لادن رهبر القاعده توسط ایالات متحده آمریکا به تصویر کشیده شدهاست. این فیلم توسط بول، بیگلو و مگان الیسون تهیه شده است. این فیلم برای بار اول در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۲ در لس آنجلس به نمایش درآمد و در ۱۱ ژانویه ۲۰۱۳ اکران سراسری آن آغاز شد. سی دقیقه پس از نیمهشب مورد تحسین شد و در ده لیست برتر ۹۵ منتقد سال ۲۰۱۲ قرار گرفت [۱].
داستان و نقد آن
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بیش از سه هزار نفر در جهنمی از دود و آتش زنده به گور شدند در حالی که فقط صدای فریاد التماسشان در پشت گوشیهای همراه باقی مانده بود. از همان موقع تلاشهای پیگیرانهای برای پیدا کردن مسئولین این حادثه و به خصوص بن لادن آغاز شد. سازمان جاسوسی آمریکا برای یافتن رهبر القاعده تمام تلاش خود را بکار میگیرد اما پیدا کردن این شخص که بیشتر عمرش را مثل یک شبح زندگی کرده سختتر از آنی است که در ابتدا میپنداشتهاند…[۲]
مأمور سازمان سیایی که میدانست حق با اوست
همه میدانند که اسامه بن لادن مرده است و وقایع مهمی که به مرگ او ختم شدند نیز بر کسی پوشیده نیست. در نتیجه ساخت یک فیلم مهیج تحت عنوان Zero Dark Thirty و عرضه آن به بازار سینما جرأت زیادی میخواهد. (عنوان فیلم را براساس کد رمز عملیات جاسوسی برای زمان مرگ بن لادن انتخاب کرده اند: «سی دقیقه پس از نیمه شب»)
خلاصه داستان: فیلم Zero Dark Thirty (سی دقیقه پس از نیمه شب) داستان تلاش نیروهای آمریکایی با محوریت شخصیتی با نام مایا از زمان حمله به برجهای تجارت جهانی تا حمله به مخفیگاه اسامه بن لادن برای قتل رهبر القاعده را روایت میکند. …
جسیکا چستین ستاره فیلم Zero Dark Thirty (سی دقیقه پس از نیمه شب) است؛ ستاره نوظهوری که اکنون همه جا حضور دارد و چشم انداز سینمای آمریکا را تماماً از آن خود کرده است. حتی میتوان ادعا کرد که این فیلم تمام و کمال در جسیکا چستین و کاراکترش خلاصه میشود. او نقش «مایا» را بازی میکند؛ یک مأمور تکرو سازمان سیا که سرسختانه معتقد است که بن لادن در غاری در افغانستان زیر دستگاه دیالیز کلیه نخوابیده است، بلکه به احتمال قوی در مکانی نسبتاً باز و آشکار زندگی میکند.
در واقعیت، وقتی سرانجام رد بن لادن را گرفتند و او را کشتند، دنیا در بهت فرو رفت، زیرا مخفیگاه او یک محوطه وسیع دیوارکشیده شده واقع در ایبت آباد پاکستان بود و محل سکونت او نیز مکانی نسبتاً شناخته شده بود _در واقع همان منطقه ای که یکی از دانشکدههای نظامی پاکستان در آن قرار دارد.
بیشتر بخشهای فیلم Zero Dark Thirty شامل جستجو طرف متحد و گرفتن رد سرنخها میشود که از نظر بسیاری از آمریکاییها آن قدر بدیهی و جلوی چشم بودند که باورکردنی و معقول نیستند. اما از نظر مایا تمام زیبایی حقه بن لادن در همین موضوع خلاصه میشد؛ که در واقع یادآور داستان کوتاه «نامه ربوده شده» اثر ادگار آلن پو است: پنهان کردن چیزی در ملاءعام کاری است عاقلانه. میتوان براساس حدس و گمان دست به عمل زد _ مایا به کمک این انگیزه که چنین چیزی معقول و محتمل است، از حدس و گمان خود حمایت کرد. در اینجا یک اختلاف نظر وجود دارد بین روشهای جاسوسی قدیمی که امتحان خود را پس داده اند و یک روش سریعتر و غریزیتر که حدس و گمانی را شامل میشود که آن قدر خوب است که باورکردنی نیست.
تقریباً در دو ساعت اول فیلم سی دقیقه بعد از نیمه شب شاهد کشمکش میان گروه افراد هم نظر با مایا و گروه مخالفان مایا هستیم. تصمیم گیری بر سر اقدام به انجام چنین کاری بسیار پرریسک است. شرمساری علنی را تصور کنید که درصورت اشتباه بودن این حدس گریبان گیر رئیس جمهور وقت آمریکا یعنی باراک اوباما و مشاورانش میشد. شما نمی توانید نیروی دریایی را فرا بخوانید تا با زور وارد یک محوطه وسیع در خاک کشوری شوند که به لحاظ تئوری متحد شما به حساب میآید. دورنمایی که دولت آمریکا از عواقب آن لحظاتِ تعیین کننده و احتمالِ اشتباه بودن آن حدس متصور میشد بسیار قابل قبول است.
جوانب پنهان این تصمیم گیری به تنهایی لایق یک فیلم جداگانه است؛ اختلاف نظر میان مردان مردسالاری که از شکنجه افراد و سرسختی و دل و جرأت خود لذت میبرند و زنی که بیشتر به قدرت هوش و تخیل خود تکیه میکند. در بخش آغازین فیلم Zero Dark Thirty هنرپیشههای مرد اصلی سُنت همیشگی را به جا میآورند و فرمول محبوب موفقیت را به اجرا میگذارند: یک تیم متخصص به همکاری یکدیگر و با کمک تکنولوژی پیشرفته عملیاتی را به انجام میرساند. در مقابل، مایا بیشتر شبیه به آن قهرمان زن وظیفهشناس در یکی از آن داستانهای مهیجی است که پیرامون امور مهم سازمانی و امور مالی شرکتی رخ میدهند. مایا به هیچ اطلاعات ویژه ای دسترسی ندارد و با این حال حاضر است که با روش همیشگی مردها برای انجام امور مخالفت کند.
بخش اعظمی از اعتبار فیلم Zero Dark Thirty متوجه مارک بول، روزنامه نگار سابق، فیلمنامه نویس و برنده جایزه اسکار برای فیلم The Hurt Locker به کارگردانی کارترین بیگلو است؛ او کار خود را با حقایق آغاز میکند، نه با فرمولی که به راحتی فیلم را به یک داستان تخیلی معمولی تبدیل میکند. به تصور من بول و بیگلو پیش از اینکه مشخص شود که پایان این فیلم نمی تواند مطابق با انتظارات مردم پیش برود، بخش اعظمی از کار آماده سازی اولیه آن را انجام داده بودند.
صحنههای شروع فیلم از نمونههای یک فیلمسازی فوق العاده نیستند. این صحنهها مبهم و تاریک، پر از تئوری و اصطلاحات تخصصی و محاسبات پیچیده و دشواری هستند که کسی سر از آنها درنمی آورد. اما آن بخشی که همه دوست دارند ببینند، همان بخش حمله است. در اینجا از سبک جدید Shaky-Cam با نور کم استفاده شده است به علاوه دیالوگهای سریع و نامفهوم و وقایع تند و سریعی که در تاریکی رخ میدهند و باعث گیجی و سردرگمی مخاطب میشوند. درنهایت بالاخره نسخه ای از آنچه اتفاق افتاده را میبینیم و حتی کمی از صورت بن لادن و لحظات مرگش را و همه اینها به اندازه کافی خوب ساخته شده اند، اما اگر بخواهم شعار شرکت رسانه ای MGM را به شکلی دیگر بیان کنم؛ باید بگویم: «این سرگرمی نیست.»
قاعدتاً شبیخون نیروی دریایی آمریکا به آن محوطه را نمی توان با نورپردازی خوب صحنه سازی کرد و تصویر بن لادن و سایر ساکنین خانه او را نمی توان براساس اطلاعاتی که از شخصیت بن لادن و انگیزه او داریم به تصویرکشید، زیرا نحوه شروع فیلم اینگونه نیست. بنابراین شبیخون Zero Dark Thirty خیلی شبیه به اتفاقاتی که بر روی پرده سینما ساخته و پرداخته شده اند، نیست، اما شاهکار سرنوشت است.
بخش اعظمی از جاذبه و گیرایی این فیلم به پرده برداری از حقایقی مربوط میشود که به شکلی واضح و مشخص دیده نشدند. این فیلم طرح داستانی کامل و پرآب و تابی ندارد _در اصل تنها در این موضوع خلاصه میشود که مایا فکر میکند حق با اوست و واقعاً هم همین طور است. در حقیقت بیگلو در دنیای امروز به یک کارگردان زن قهرمان تبدیل شده است و احتمالاً به همین دلیل است که تحسین و تمجیدی که از فیلم Zero Dark Thirty میشود حتی بیشتر از فیلم شاهکار او یعنی The Hurt Locker است. فیلم The Hurt Locker اثری است برپایه یک طرح داستانی مستند با کاراکترها و بازیگرانی که شخصیت و انگیزه شان برای مخاطب به خوبی مشخص میشود؛ نمایش و اجرای آن بسیار هوشمندانه و با ریزه کاریهای بسیار همراه است و نقش آفرینی بازیگرانش کنترل شده و زمان بندی آن بی نقص است.
از طرف دیگر، فیلم Zero Dark Thirty یک اثر سینمایی اکشن و بی پروا است که به الهام بخشی مایا متکی است. شاید یکی از مشکلات این فیلم این باشد که معلوم شد حق با مایا است، اما بسط و گسترش طولانی و یکنواخت داستان مخاطب را از نقطه عطف داستان محروم کرد و بیش از هر چیز وارونه پنداری را پدید آورد و واقعیت کاراکتر داستان را از واقعیت آشکارشده بر مخاطب جدا نمود. آیا ما میخواهیم درمورد اسامه بن لادن، القاعده، تاریخچه و نارضایتیهای سیاسی پشت آنها بیشتر بدانیم؟ بله، اما این طور نشد. شرمنده، و تمام[۳].
جوایز
سی دقیقه پس از نیمهشب، کاندیدای ۵ جایزه اسکار (بهترین تدوین - بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی - بهترین بازیگر نقش اول زن و کاندیدای اسکار بهترین فیلم) در سال ۲۰۱۳ شد که نهایتاً اسکار بهترین تدوین صدا را مشترکاً با فیلم اسکایفال بدست آورد. این فیلم همچنین جایز بهترین فیلم انجمن منتقدان فیلم بوستون، حلقه منتقدان فیلم نیویورک و انجمن منتقدان پخشکننده فیلم و انجمن منتقدان فیلم دالاسفورت وورث را تصاحب کرد. جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن فیلم درام نیز به جسیکا چستین تعلق گرفت [۴].