اخوان المسلمین
نام جریان | اخوانالمسلمین |
---|---|
جمعیت طرفدار | تعداد قابل توجهی از مردم مصر |
رهبران | حسن البنا، سید قطب و... |
اهداف | بازگرداندن مردم به اسلام؛ ایجاد حکومت |
مبانی | ؟؟؟ |
جهتگیری نسبت به حاکمیت | عموما در تضاد با حکومت |
وضعیت اقتصادی | ؟؟؟ |
نحوه تبلیغات جهت جذب افراد | ؟؟؟ |
وضعیت کنونی |
جریانشناسی اخوانالمسلمین در مصر عنوان مقالهای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی در موضوع جریانشناسی جهان اسلام به نگارش در آمده است.
مقدمه
بنیانگذار «إخوان المسلمین» امام حسن البنّا بود. وی با اینکه هنوز به سن چهل سالگی نرسیده بود توانست مهمترین جریان جهان اسلام؛ یعنی جمعیت اخوانالمسلمین را پایهریزی کند و آن را به یکی از با نفوذترین جریانهای تأثیرگذار در جهان اسلام تبدیل نماید. درک واقعیتها، قدرت یافتن راهحلها و نیز مهارتهای عملی برای اجرای تصمیمات، از ویژگیهای مهم حسن البنّا بود. او توانست «اخوانالمسلمین» را به دو بخش تقسیم کند؛ یک بخش کلی برای بازگرداندن مردم به اسلام و یک بخشِ خاص تحت عنوان «تشکیلات ویژه» برای ایجاد قدرتِ لازم جهت محقق ساختن اهداف.
معرفی حسن البنّا بنیانگذار اخوانالمسلمین
هوش و نبوغ حسن البنا موجب برتری او بر تمامی همعصران و پیروانش شد. یکی از مشکلات این بود که او «شورا» را هدایتگر میدانست و نه لازم و ضروری و در نهایت نتوانست نسل دومی را برای انتقال رسالت خود پرورش دهد. در نتیجه اخوانالمسلمین در حسن البنا و حسن البنا در اخوانالمسلمین خلاصه شد. دشمنان اسلام به خطرناک بودن رسالت اسلامی حسن البنا پی بُردند و در تمامی تلاشهای خود برای مَهار او ناکام ماندند. خطر این رسالت اسلامی به ویژه در جریان جنگ فلسطین آشکار شد. بدینترتیب، تصمیمِ از میان برداشتن حسن البنا اتخاذ شد. حسن البنا در حالی که هنوز در دهه چهارم عمر خود قرار داشت، ترور و کشته شد. از آنجایی که پس از او نسل دوم و یا یک رهبر جایگزین پرورش داده نشده بود، جمعیت اخوانالمسلمین با یک آشفتگی واقعی مواجه شد. به عقیده من این مرحله، مرحله پایانِ جمعیت اخوانالمسلمین بود؛ جمعیتی که حسن البنا آن را تأسیس کرد اما پس از او نسل متفاوتی وارد این جمعیت شد.
اخوانالمسلمین پس از ترور حسن البنّا
پس از گذشت 3 سال از مرگ حسن البنا جمعیت اخوانالمسلمین به تدریج توانست شکافهای ایجادشده را پُر کند. در طول این سالها، بسیاری از حوادث و فجایع تأثیرگذار به وقوع پیوست که به مهمترین آنها اشاره میشود: ـ فروپاشی «تشکیلات ویژه» که در واقع نشانگر قدرت واقعیِ اخوانالمسلمین بود. ـ قرار گرفتن اراذل و اوباش و افراد فاسد در ساختارِ «تشکیلات ویژه» توسط «عبدالناصر» بدون اطلاع جمعیت اخوانالمسلمین. یکی از مشکلات این بود که او «شورا» را فقط هدایتگر میدانست و نه لازم و ضروری، و در نهایت نتوانست نسل دومی را برای انتقال رسالت خود پرورش دهد. در نتیجه اخوانالمسلمین در حسن البنا و حسن البنا در اخوانالمسلمین خلاصه شد.
ناکارآمدی حسن الهضیبی رئیس جدید اخوانالمسلمین
در جریان حوادثی که همچنان مانند یک معمّای حلنشده باقی ماندهاند حسن الهضیبی به عنوان رئیس دفتر ارشاد انتخاب شد. با روی کار آمدن «حسن الهضیبی» که یک حقوقدان بود، مجموعهای متشکل از بسیاری از حقوقدانان مانند «عبدالقادر عوده»، «حسن عشماوی» و … نیز روی کار آمدند و سیاستهایشان موجب فراگیر شدن آشفتگی در صفوف داخلی اخوانالمسلمین شد. آثار و تبعات ناشی از این آشفتگی در 2 مسأله قابل رؤیت است؛ یکی آنکه رهبران جدید اخوانالمسلمین نتوانستند مانند حسن البنا قلبها و عقلها را به سمت خود جذب کنند و دوم آنکه هرجومرج تمامی تشکیلات ویژه اخوان را فراگرفت. جمال عبدالناصر به عنوان یکی از اعضای سابق «تشکیلات ویژه» توانست با هوش خود از غفلت رهبران جدید اخوانالمسلمین استفاده کرده و آنها را بازی دهد. بدینترتیب، «عبدالناصر» توانست «تشکیلات ویژه» را به طور کامل از بین ببرد و برخی از اعضای آن را نیز به سمت خود جذب کند. در ادامه شکافهایی نیز در اخوانالمسلمین ایجاد شد و برخی در مقابل حسن الهضیبی ایستادند. در ادامه جمعیت اخوانالمسلمین به یک گروه تبلیغیِ ضعیف تحت رهبری حسن الهضیبی تبدیل شد و دیگر از تشکیلات ویژهای که بتواند از این جمعیت در برابر حوادث مختلف حمایت به عمل آورد، برخوردار نبود. در این مرحله عبدالناصر کمر به نابودی اخوانیها بست و محنت سال 1954 میلادی به وقوع پیوست. کسانی که با عبدالناصر موافق بودند حرکت زیر پرچم حسن الهضیبی را رد کردند. برخی اخوانیها گمان میکردند که عبدالناصر برادر آنهاست. این دسته از اخوانیها با سوزش ضربات شلاق عبدالناصر بر پیکرهایشان در زندانها، از خوابِ خود بیدار شدند.
نقش سید قطب در احیاء اخوانالمسلمین
«سید قطب» تلاش کرد تا خط مشیِ حسن البنا را احیا سازد اما سید قطب بیش از آنکه یک فردِ سازمانی و حزبی باشد، یک متفکرِ ادیب بود. او خط مشیِ حسن البنا را با الفاظ و عباراتی که با طعم رنج و محنت همراه بود، ترسیم نمود. با این حال، تلاشهای مذکور با اقدامات خشونتآمیز نظام حاکم از یک سوی و مبارزات فکری حسن الهضیبی و گروهِ تحت امرش از سوی دیگر، خنثی شدند. الهضیبی به پیروانش القاء کرده بود که اخوانالمسلمین تنها یک گروه تبلیغی است و نه بیشتر. این درحالی است که هرکسی که آثار به جای مانده از حسن البنا را مطالعه کرده باشد به یقین درخواهد یافت که البنا هیچگاه به اخوان به عنوان یک گروه صرفا تبلیغی نگاه نکرد.
اخوانالمسلمین در دوران انورسادات
حدود 20 سال پس از محنت، دوران «انور سادات» آغاز شد. طبیعتا او برای مستحکمتر کردن ارکان حکومتش به پایگاه جدیدی نیاز داشت. این درحالی است که عبدالناصر میراثی متشکل از کمونیستها و چپگرایان را برای او باقی گذاشته بود. انور سادات به عنوان باهوشترین رؤسای جمهور مصر یک «دموکراسی جعلی» را پدید آورد و اسلامگرایان را فریب داد. او اسلامگرایان را اینگونه قانع ساخت که فضا در برابر آنها کاملا باز است و آنها از آزادی کاملی برخوردار هستند؛ این درحالی است که تمام قدرت در دستان او قرار داشت. جمعیت اخوانالمسلمین به یک گروه تبلیغیِ ضعیف تحت رهبری حسن الهضیبی تبدیل شد و دیگر از تشکیلات ویژهای که بتواند از این جمعیت در برابر حوادث مختلف حمایت به عمل آورد، برخوردار نبود. در این مرحله عبدالناصر کمر به نابودی اخوانیها بست.
نسل اسلامگرای دهه 70 میلادی
باید از نسل اسلامگرایِ دهه 70 میلادی به عنوان «نسل فریفتهشده» یاد کرد؛ نسلی که گمان میکرد از آزادی فراوانی برخوردار است. این در حالی است که برخورداری این نسل از آزادی در واقع در گروِ رغبت و تمایل نظام حاکم بود؛ نظامی که قدرتش بر تمامی بخشهای کشور سایه گسترانیده بود. به همین دلیل همگان در برابر راه و مسیر دعوت و تبلیغِ صِرف تسلیم شدند؛ بدون آنکه از یک قدرت واقعی برای حمایت از خود و فعالیتهای تبلیغیشان برخوردار باشند. هرچند که آنها حقیقتا در مسیر تبلیغ موفق عمل کردند اما همواره در سایه کنترل نظام حاکم قرار گرفتند؛ نظامی که میتوانست هرچیزی را که بخواهد، نابود کند و از بین ببرد. تنها کسانی به این خدعه و فریبِ نظام حاکم پی بردند که سلاح به دست گرفتند. این جمعیت همان «جماعت اسلامی الجهاد مصر» است. در همین حال، «جماعت اسلامی» نیز ــ ولو در سطوح خیلی پائین ــ اما به این خدعه و فریب پی بُرد. در این میان، اخوانالمسلمین و سلفیها به طور کامل در دام این نیرنگ گرفتار شدند. در دهه 70 بود که جمعیت اخوانالمسلمین مهمترین افکار و ایدئولوژیهای حسن البنا را کنار گذاشت. این جمعیت از اقدامات خشونتآمیز در پیش از کودتای ژوئیه برائت جست. به طور کلی جمعیت اخوانالمسلمین افکار و ایدئولوژیهایی را که به مذاق نظام حاکم خوش نمیآمد، عملا کنار گذاشت.
اخوانالمسلمین به رهبری عُمَر التلمسانی
در این مرحله «عمرالتلمسانی» رهبری اخوانالمسلمین را برعهده داشت. او نیز یک حقوقدان بود. به طور کلی باید گفت که هیچ جنبشی در مصر نتوانست با رهبران حقوقدان به موفقیت دست پیدا کند. به هر حال، این مسأله نیازمند بحث و بررسی وسیعتری است. از زمان روی کار آمدن عمرالتلمسانی 2 گروه در اخوانالمسلمین پدید آمد؛ گروه اول به طور کامل فریفته نظام حاکم شدند، اما گروه دوم در برابر خدعه و نیرنگ نظام حاکم مقاومت کردند. از مهمترین چهرههای برجسته این گروه میتوان به «مصطفی مشهور» اشاره کرد که از اعضای سابق «تشکیلات ویژه» اخوان بود. گروه دوم اعلام کرد که فعالیتهای تبلیغی میبایست در سایه یک تشکیلات ویژه و قدرتمند انجام گیرد. وجود چنین گروهی در ساختار اخوانالمسلمین موجب شد تا این گروه همچنان از اندک قدرتی در برابر نظام حاکم برخوردار گردد.
اخوانالمسلمین در دوران حسنی مبارک
پس از تحولات مذکور یک چهره نظامی مصری یعنی «حسنی مبارک» روی کار آمد. او نه از جرأت و جسارت عبدالناصر برخوردار بود که اخوانالمسلمین را قتل عام کند و نه زیرکی انور سادات را داشت که آنها را به بازی گرفته و فریب دهد. جمعیت اخوانالمسلمین تا اوایل دهه 90 خطری برای حسنی مبارک محسوب نمیشد. در طول سالهای 1981 تا 1990 میلادی جمعیت اخوانالمسلمین علیرغم سنگاندازیهای نظام حاکم، در انتخابات پارلمانی به پیروزی رسید. در همین سالها حسنی مبارک نیز به صورت موازی، ارکان حکومت دیکتاتوری خود را تثبیت کرد تا اینکه یک عملیات مسلحانه بدونِ هدف از سوی جماعت اسلامی انجام شد. اینجا بود که نظام مبارک اقدامات خشونتآمیز علیه تمامی گروههای مسلحِ اسلامگرا را کلید زد. نظام مبارک از اخوانالمسلمین و سلفیها برای ضربه زدن به گروههای مسلح بهرهبرداری کرد اما به محض اینکه گروههای مسلح را نابود کرد، اخوانیها و سلفیها را نیز به زندان انداخت و آنها را در دادگاههای نظامی محاکمه کرد. در واقع دهه 90 دهه شکست اخوانالمسلمین محسوب میشود، زیرا در این مرحله بود که نظام حاکم آنها را به شدت مورد هدف قرار داد و به حاشیه راند. در مراحل پایانی این دههی سرشار از شکست، اختلافات میان التلمسانی رهبر اخوانالمسلمین و اعضای آن آشکار شد. گروهی معتقد بودند که بسته بودن فضا موجب شده است تا اخوانالمسلمین با مشکل مواجه شود و گروه دیگر نیز بر این باور بودند که اندیشه و ایدئولوژی حاکم بر بخشی از اخوانالمسلمین خود به تنهایی برای فروپاشی این جمعیت کافی است.
اخوانالمسلمین در سده 21 میلادی
قرن 21 فرارسید و حوادث هولناکی به وقوع پیوست که از جمله آنها میتوان به «انتفاضه»، «حادثه 11 سپتامبر»، «جنگ افغانستان»، «جنگ عراق» و ترور «احمد یاسین» اشاره کرد. در این میان، گروههای تبلیغیِ شکستخورده چارهای جز تلاش برای اثبات عدم تروریستی بودنشان نداشتند. اما نظام حاکم با حمایت آمریکا هیچ ترحمی در قبال این گروهها به خرج نداد. در این دهه پس از مدتی نشانههایی از ارتقاء مجدد اسلامگرایان و شکست آمریکا آشکار گشت. از جمله این نشانهها میتوان به «انتخابات فلسطین»، «پیروزی حزبالله»، «پیروزی حماس»، «شکست آمریکا در افغانستان و عراق» و… اشاره کرد. با تمامی اینها مصلحتاندیشی اخوانالمسلمین موجب شد تا این جمعیت بیش از آنکه در قامت یک گروه فعال و مؤثر ظاهر شود، یک گروه محتاط باشد و جانب احتیاط را رعایت کند. بر اساس آنچه گفته شد جمعیت اخوانالمسلمین تنها در دوران حسن البنا یک جمعیت فعال و مؤثر بود و در دیگر دوران کاملا منفعل ظاهر گشت.
موج بیداری اسلامی و مواضع منفعلانه اخوانالمسلمین
کار اخوان ادامه پیدا کرد تا موج بیداری اسلامی و انقلابهای عربی فرا رسید. این جمعیت تمام تلاش خود را در این دوران به کار بست تا به نظام داخلی و قدرتهای خارجی تضمین دهد که خطری برای آنها محسوب نمیشود. در واقع اخوانالمسلمین در جریان انقلابهای عربی هیچ موضعی اتخاذ نکرد. با این حال، سلسله اتفاقات مختلفی به وقوع پیوست که موجب شد تا اخوانالمسلمین برای نقشآفرینی در قدرت پس از انقلاب، وارد میدان شود. یکی از این اتفاقات عدم توافق با شورای نظامی بود؛ به ویژه اینکه فردی خونریز نظیر «عمر سلیمان» نیز برای تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری در انتخابات کاندیدا شد. در این شرایط بود که اخوانیها تصمیم خود برای کاندیداتوری در انتخابات مذکور را گرفتند. از سوی دیگر، سران اخوانالمسلمین به این نتیجه رسیدند که سکولارها تمام تلاش خود را برای به حاشیه راندن اخوانیها در مرحله پساانقلاب به کار بستهاند. لذا رهبران این جمعیت درحالی که تنها به دنبال کاندیداتوری برای کسب یک سومِ کرسیهای پارلمان بودند، تصمیم خود برای به دست گرفتن قدرت در کشور و تصاحب کرسی ریاست جمهوری اتخاذ کردند. به هر حال، شرایطی رقم خورد که رهبران اخوانالمسلمین خود را در برابر 2 گزینه «قصر» یا «قبر» ببینند. ازهمینروی، ناگزیر گزینه «قصر» را انتخاب کردند تا در دوران پساانقلاب از صحنه اسلامی و سیاسی به طور کامل کنار گذاشته نشوند.
جمعیت اخوانالمسلمین در سایر کشورها
فلسطین
سوریه
لبنان
الجماعة الاسلامیة اخوانالمسلمین لبنان
سازماندهی و تشکیلات از عوامل بنبادین حرکت اسلامی معاصر به ویژه در دنیای اهل سنت است. مسلمانان سنی همواره خود را در پناه خلافت اسلامی آسوده یافتهاند و ضرورتی برای قیام نمیدیدند و به همین دلیل نهضتهای «دولت اسلامی» بر ضد اصلاحطلبان در تاریخ اسلام سنی، وابسته به کارهای فردی مصلحان بود و آنگونه که باید به سازماندهی و تشکیلات اهمیت نمیدادند و ضرورتی برای آن احساس نمیکردند. با سقوط نظام خلافت و از بین رفتن مشروعیت حکومتها در اذهان،دیگر مواضع اصلاحگرایانه مصلحان, کافی به نظر نمیرسید؛ چرا که بنیاد نظام از بین رفته بود و با ظاهرسازی و نقش و نگار نمیشد که ایوان حکومت را مرمت کرد و سر پا نگهداشت. شاید در میان اهل سنت نخستین کسی که بر ضرورت ایجاد تشکیلات توجه کرد و آن را با مسئله تشکیل نظام اسلامی پیوند داده حسن البنا بود. نخستین نمایندگان اعزامی اخوانالمسلمین به فلسطین، سوریه و لبنان عبدالرحمن الساعاتی و محمد اسعدالحکیم بودند که رهبر تونسی، الْثعالبی نیز آنها را همراهی مینمود. آنها در بیتالمقدس، بیروت و دمشق مورد استقبال قرار گرفتند و در طی این دیدارها افراد زیادی به اخوانالمسلمین اعلام وفاداری نمودند. پس از این بازدیدها به دعوت جمعیت مقاصد خیریه در بیروت محمد الهادی عطیه وکیل دادگستری به نمایندگی از اخوانالمسلمین به بیروت رفت. انجمن اخوانالمسلمین سوریه پس ازانجمن اخوانالمسلمین مصر مهمترین انجمن محسوب میشود. این انجمن آن قدررشد کرد و مورد توجه قرار گرفت که پس ازترور حسن البنا در سال 1949 میلادی و همچنین انحلال انجمن در سال 1954 بیشترین توجه اخوانها به اخوان سوریه و شخص مصطفی السباعی که مهمترین کاندیدای رهبری اخوانالمسلمین محسوب میگردید، جلب شد. بزرگترین تشکل رسمی اخوانالمسلمین در لبنان الجماعة الاسلامیة، که از سال 1964 فعالیت خود را در این کشور آغاز کرده است. این جماعت ضمن اینکه اندیشههای اصلاحطلبانه و میانه را مبنا قرار داده، حامی جریان مقاومت لبنان در قبال تجاوزات رژیم صهیونیستی نیز میباشد. در اوایل دهه پنجاه، جنبش اسلامی در تعدادی از کشورهای عرب رشد نمود و تبدیل به یک روند فکری و سیاسی روشن در عرصه عربی شد. نوشتههای حسن البنا،سید قطب و مصطفی السباعی و کتابهای منتشر شده ابوالعلامودودی در پاکستان ونسخههای از اخوانالمسلمین مثل مجله الدعوه و المسلمون از مصر و الشهاب ازسوریه و الکفاح الاسلامی از اردن شروع به تشکیل روند فکری وسیاسی اسلامی در مناطق مختلفی از لبنان گردید. پناهندگی مصطفی السباعی (رهبر اخوانالمسلمین سوریه) به لبنان در سال 1952 در زمان سلطنت سرهنگ ادیب شیشکلی در سوریه،برای تبلور این روند در لبنان کمک نمود. هنگام فوران حوادث سال 1958 و همزمان با طبقه بندی ملی و طائفهای تشکیل یک گروه جدید برای پاسخگویی به خواستههای نهضت اسلامی به شکل جامع تحت عنوان الجماعة الاسلامیة در دستور کار قرار گرفت. یکی از رهبران این گروه دبیر کل بنیانگذار فتحی محمد عنایه معروف به فتحی یکن میباشد. افکار اساسی یکن با اندیشه اخوانالمسلمین اشتراک دارد. بعد از ترور رفیق حریری یکن به ائتلاف مخالفان دولت به رهبری حزبالله پیوست. با وجود احترام زیادی که به جایگاه عربستان سعودی میگذارد، به شدت از روش مقاومت و پایداری دفاع میکند. ارتباطات شخصی و دیدارهای متعدد،او را با رهبر تشکیلات القاعده مرتبط کرده از او دفاع میکند و معتقد است بزرگترین دشمن آمریکاست. حوادث 11 سپتامبر را نفی نمیکند ولی با برخی سیاستهای القاعده به ویژه به عملکرد ابومصیب زرقاوی در بریدن سر گروگانها و... بسیار مخالف است.
اهداف، ساختار و چارچوبهای الجماعة الاسلامیة
میتوان الجماعة الاسلامیة را با ادبیات آن شناخت. آنها معتقدند که این جماعت، جماعت مسلمانان نیست بلکه جماعتی از مسلمانان است، همچنین این جماعت گروهی، شخصی نیست و دبیر کل آن خادم گروه است، این جماعت فقط گروهی سیاسی نبوده و نگرانیهایی در جهت فرهنگی, تربیتی و اسلامیدارد. برخی از اهداف اصلی این جماعت عبارتند از: 1- تبیغ ندای اسلام به مردم در ارتباط با زمانه و مشکلات آن» و لزوم پیوند بین مسلمانان در درک ایمان و عمل. 2- آموزش، تریت و حمایت پاسخ دهندگان به ندای اسلام و جذب تودهها به اسلام. برای رویارویی با چالش تمدن غربی و فلسفه الحادی و امواج فساد و هرزه نگاری. 3- ایجاد یک جامعه جدید که در آن اسلام تنها معیار اقدامات فردی است. اینها باب و اساس روابط خانوادگی و معاملات بین مردم است. 4- تلاش برای جمع آوری آموزههای فرق اسلامی با رجوع به ریشههای اسلام. 5- مبارزه با فرقهگرایی نکوهید. البته این اهداف در طول سالیان فعالیت متمادی الجماعة الاسلامیة در لبنان با توجه به شرایط موجود تغییر، تعدیل و تکمیل شده است. مهمترین زمینههایی که این گروه به آن توجه دارد، بخش خانواده، بخش عضویت، بخش دانشجویان و بخش فرهنگی است. ساختار منحصر به فرد الجماعة الاسلامیة مانند جنبش اخوان منحصر به فرد است. ساختار هرمی الجماعة الاسلامیة که به جای راس به قاعده، از قاعده به راس میباشد در توسعه وگسترش تفکر این گروه در جامعه لبنان نقش بسزایی داشت.
الجماعة الاسلامیة و صحنه سیاسی لبنان
برای محقق دشوار است که تقسیم تاریخی مشخصی برای عملکرد سیاسی الجماعة الاسلامة لبنان مشخص نماید؛ در صورتی که تاریخ عمل سیاسی در این گروه مسیری تکاملی و مرحلهای پیموده بوده است. ازآنجا که الجماعة الاسلامیة خود را امتداد جنبش اخوانالمسلمین و حامل طرحهای سیاسی و دینیاش میداند. این گروه بر اساس ادبیات جامع اخوانی و عملکرد و منافعش در لبنان بنا شده است. این جماعت در دهه 70 قرن گذشته در سراسر مناطق سنینشین لبنان نفوذ خود را توسعه داد؛بیشتر توجه جماعت اسلامی لبنان به موسسات رسمی دینی بود. لذا نمایندگانی را در موسساتی مثل شورای عالی اسلامی و اداره اوقاف منصوب کرد. این جماعت به تدریج وارد فعالیت سیاسی شد به طوری که درسال 1972 اولین نماینده وابسته به جماعت اسلامی وارد پارلمان این شور شد. در جریان جنگهای داخلی لبنان در سال1975جماعت اسلامی لبنان گروه شبه نظامی موسوم به مجاهدین را تشکیل داد تا از مناطق طرابلس، بیروت و صیدا حمایت کند. پس ازجنگ نیروهای وابسته به جماعت اسلامی لبنان سلاحهای خود را به نیروهای عربی تحویل دادند و مراکز نظامی خود را تعطیل کردند، اما با حمله ارتش صهیونیستی به لبنان در سال 1982 نیروهای وابسته به جماعت اسلامی مجددا مسلح شدند و تا خروج آخرین نظامی اسرائیلی ازجنوب لبنان به مبارزه خود ادامه دادند. از آنجایی که این جماعت به جدایی دین از سیاست معتقد نیست و بر این باور است که فعالیتهای سیاسی که در راستای دفاع از حقوق مردم و بر طرف کردن ظلمی از آنان باشد عبادت محسوب میشود. در عرصه سیاسی این کشور حضور فعالی دارد و بعد از ترور رفیق حریری سیاست اعتدال را میان دو جناح اصلی لبنان یعنی 14 مارس و 8 مارس در پیش گرفت. فتحی یکن دبیر کل این جماعت شخصیتی نزدیک به حزبالله لبنان داشت. در بیانیه این حزب که در سال 2010 میلادی منتشر شده است بر اساس آخرین تحولات در لبنان چشم انداز سیاسی الجماعة الاسلامیة با توجه به نکات ذیل تبیین گردید: 1- لغو فرقهگرایی سیاسی واتخاذ یک سیستم انتخاباتی با رضایت نسبی و اتخاذعدم تمرکز اداری. َ 2- نیاز به حفظ همزیستی اسلامی - مسیحی و کمک به توسعه آن. 3- ارتباط با احزاب سیاسی, با توجه به قانون همکاری در اموری که در آن توافق دارند. و معاف کردن یکدیگر در اموری که در آن اختلاف نظر دارند. 4- یکپارچگی لبنان با محیط عربی پیرامونیش و دوراز انتلافها و جناحهای سیاسی منطقهای. 5- حمایت از مقاومت در تمامی اشکال آن در برابر اشغالگر اسرائیلی. 6- محوریت مسئله فلسطین در مناقشه اعراب و اسرائیل . البته طبق گفته ابراهیم المصری دبیر کل الجماعة الاسلامیة سند چشمانداز سیاسی در حال بازنگری است و به زودی متشر میگردد. به گفته ابرهیم المصری, اخوانالمسلمین قوانین بینالمللی ندارد و این تصوری غلط بین مردم است، در حقیفت موضعگیری اخوان در سرتاسرعالم عربی به نسبت هر کشور و مصالح جنبشهای اسلامی در آن کشور متفاوت است. اما در خصوص موضوعات مهم و اساسی مثل موضوع فلسطین، مشورتها و تصمیمات مشترکی اخذ میگردد. بیشتر اسلامگرایانی که در حال حاظر در منطقه خاورمیانهروی کار آمدهاند از گرایشات اخوانالمسلمین هستند؛ اما این اخوانالمسلمین با اخوان دو دهه پیش که هنوزآرم مبارزه مسلحانه داشت تفاوت دارد؛ سلاح از آرم اخوانالمسلمین حذف شده است، در اصول اولیه اخوانالمسلمین سعی شده قرائت جدیدی از اسلام را که با دموکراسی و فرایندهای زندگی مدرن باشد در جوامع مختلف ارائه کند.
الجماعة الاسلامیة و کار رسانهای
تقریبا سابقه کار رسانهها در الجماعة الاسلامیة به عمرخود گروه و شاید حتی قبل ازتاسیس گروه برمیگردد. علاوه بر این میدانیم که نسل اول از بنیانگذاران الجماعة با فکر اخوانالمسلمین و ازطریق مجلههای الدعوة، المسلمون و سپس الشهاب السوریة که در طرابلس توزیع میشد آشنا شدند. اولین مجموعه از مجلهها یا نشریات این گروه تحت عنوان الثائر در سال 1957 منتشر شد. همچنین مجله المجتمع که در ابتدا با مجوز جماعة عباد الرحمن به چاپ میرسید بعد از جدا شدن نسل اول بنیانگذاران الجماعة الاسلامیة از سال 1958بصورت دوماهنامه به چاپ میرسید. ویرایش، چاپ و توزیع این نشریه در طرابلس انجام میپذیرفت. یکی از کارکنان برجسته این نشریه فتحی یکن مسئول الجماعة بود و او تمامی سرمقالات و نظارت بر نشریه را بر عهده داشت؛ در آن زمان سردبیری مجله المجتمع با ابراهیم المصری بود. بعد از توقیف مجله المجتمع در سال 1966 مجوز چاپ نشریه الشهاب توسط الجماعة الاسلامیة اخذ گردید. این مجله تا سال 1975 منتشر میشد ولی در آن سال بدلیل جنگ لبنان متوقف گردید. مجله الشهاب فقط یک مجله عادی اسلامی نبود بلکه با تشریح سابقه تاریخی آن میتوان از شرایط جهان اسلام درآن زمان مطلع شد. مجله الشهاب تنها نشریه وابسته به حرکت اسلامی در جهان بود بدین خاطر افراد برجستهای مثل فتحی یکن، شیخ فیصل مولوی، ابراهیم المصری،استاد ابوالاعلی مودودی، دکتر یوسف قرضاوی استاد یوسف العظم و برخی مشاهیر دیگر درآن به نگارش مطالب میپرداختند. این مجله به طور قابل توجهی جنبشی (تشکیلاتی) در ذهن و روح خوانندگان خود کمک نمود. مجله الشهاب ادامه مسیر مجله المجتمع بود با این تفاوت که الشهاب کاملا در اختیار الجماعة الاسلامیة بود و در نشر افکار و نظرات هیچ محدودیت و ملاحظهای نداشت. الجماعة الاسلامیة علاوه بر نشر مجلهها مختلف در راهاندازی رادیو نیز فعالیت داشته است. آن جمله میتوان به رادیو صدای لبنان آزاد اشاره کرد که در طول انقلاب سال ۱۹۵۸ نقطه عطفی در حوادث آن سالها به شمار میرفت. بعد از توقف رادیوی صدای آزاد لبنان در تاریخ 26/9/1958 مدتی طولانی فعالیتهای رسانهای شنیداری این گروه متوقف ماند. تا راهاندازی رادیو «المجاهدون» در طول جنگ داخلی لبنان در سال 1975.