محمود سعید ممدوح

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۷ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۸ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'می‌گوید')
محمود سعید ممدوح
نام کامل محمود سعید بن محمد ممدوح بن عبدالحمید بن محمد بن سلیمان قاهری مصری
سال ولادت ماه جمادی الاولی سال 1371 قمری
کشور مصر
مذهب اهل سنت/ شافعی مذهب
برخی از اساتید عبدالعزیز غماری

عبدالله غماری
عبدالله لحجی
سیداحمد محمد صقر
شیخ محمد عوض منقش زبیدی و ...

برخی از آثار تنبیه المسلم إلى تعدی الألبانی على صحیح مسلم

رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل والزیارة
کشف السُتور عما أشکل من أحادیث القبور
الإعلام باستحباب شد الرِّحال لزیارة قبر خیر الأنام علیه وعلى آله الصَّلاة والسَّلام
وصول التَّهانی بإثبات سُنیة السُّبحة والرد على الألبانی و ...

محمود سعید ممدوح با نام کامل محمود سعید بن محمد ممدوح بن عبدالحمید بن محمد بن سلیمان قاهری مصری" محدث وعالم اهل سنت شافعی مذهب در قرن معاصر است. او در ماه جمادی الاولی سال 1371 قمری در شهرک کوبری قاهره متولد شد. ایشان از چهره‌های سرشناس مخالف وهابیت به شمار می‌رود.

زندگی‌نامه

او در سن جوانی و زمانی که در مقطع دبیرستان بود با شخصی به نام ابراهیم یحیی آشنا شد همین آشنایی او را به مباحث حدیثی علاقه‌مند کرد به تدریج مطالعات حدیثی خود را شروع کرد. پس از مدتی نزد سیداحمد محمد صقر از جمله عالمان حدیث رفت و جدی تر از پیش، برخی دروس حدیث را از وی فراگرفت. محمود سعید ممدوح تلمذ از اساتید و مشایخ متعدد و به نامی را تجربه کرده است اما در میان اساتید متعدد وی عبدالعزیز غماری و عبدالله غماری دو شیخ و استاد برجسته و تاثیرگذار ممدوح بوده‌اند. این عالم شافعی دکترای خود را از دانشگاه ملک محمد الخامس المغرب در سال 1405ه. ق. با عنوان الاتجاهات الحدیثیة فی القرن الرابع عشر به اتمام رساند.[۱]

او در سال 1401 به عربستان رفت و در خلال سال‌های 1401 قمری تا 1406 قمری ساکن مکه مکرمه و مجاور بیت الله شد. در این مدت از دروس علماء شافعی همچون عبدالله لحجی، شیخ اسماعیل الزین، شیخ احمد جابر، شیخ محمد عوض منقش زبیدی حاضر شده و علومی همچون حدیث، فقه شافعی، توحید، نحو، صرف و بلاغت را آموخت. ممدوح در مدت سکونت در مکه رسائل و کتاب‌هایی همچون «وصول التَّهانی - سُنیة السُّبحة و تنبیه المسلم بتعدی الألبانی على صحیح مسلم» را نوشت. با بروز نشانه‌های نبوغ و درایت علمی ممدوح به وی کرسی درس در مدرسه دارالعلوم دینیه مکه داده شد. اما این درس چندان دوام نیافت. اندکی ممدوح به دلیل سعایت برخی وهابیان بازداشت شد و مدت 2 هفته را در زندان به سر برد در نهایت سال 1406 قمری وادار به خروج از مکه شده و به دبی رفت و به عنوان محقق در وزارت اوقاف امارات مشغول به کار شد. ممدوح در کتاب "نثر الجواهر و الدرر فی علماء القرن الرابع عشر"درباره خروجش از مکه گفته است: ((واجبرت علی الخروج من مکة المکرمة، اخرجنی منها..... هدانی الله و ایاهم)) حضور ممدوح در دبی چندان طول نکشید به ناچار پس از مدتی به مصر بازگشت. محمود سعید ممدوح در سال 1427ه. ق. به مصر برگشت و از سال1428الی 1435 به عنوان مشاور علمی موسسه اقرا مشغول به کار است.[۲]

سعید ممدوح از نظر علما

محمد بن عمرالسالک الشنقیطی: وی در تقریظی که به کتاب «الإعلام باستحباب شد الرحل لزیارة قبر خیر الانام علیه الصلاة و السلام» نقد وهابیت می­‌نویسد: مشاهده کردم برادر فاضل شیخ محمود سعید ممدوح رساله‌­ای با این عنوان نگاشته است که اسمی مطابق با مدعاست که قبل از ایشان بزرگانی مانند تقی الدین سبکی در این موضوع تألیفاتی را داشته‌­اند، امید می‌­رود خداوند متعال او را در این رساله نافع موفق گرداند و از خطاها او را بپوشاند.[۳]

دیدگاه­ های محمود سعید ممدوح

حجیت خبر واحد

محمود سعید ممدوح به دلیل اینکه شخصیت حدیثی داشتند همانند سایر محدثین قائل به تلقی به قبول در صحیحین است. وی با تألیف کتابی به نام «تنبیه المسلم الی تعدی الالبانی علی صحیح مسلم» در دفاع از احادیث اهل سنت بر آمده و اشکالات البانی به صحیح مسلم را پاسخ داده است. او در مقابل تضعیف روایات مسلم توسط البانی او را نسبت مخالفت با اجماع داده و می­نویسد تمام اهل سنت براین قائل هستند که روایات صحیحین متفق علیه است و البانی در مقابل این اجماع ایستاده است. او با ذکر عبارتی از ابن صلاح در این کتاب در مورد تلقی به قبول احادیث صحیحین توسط امت می­نویسد: «و حاصل معه لاتفاق الامة علی تلقی ما اتفقا علیه بالقبول و هذا القسم مقطوع بصحته ...وقد کنت امیل الی هذا واحسبه قویا ثم بان لی ان المذهب الذی اخترناه اولا هو الصحیح لأن الظن من هو معصوم من الخطاء لا یخطیء والامة فی اجماعها معصومة من الخطأ»اینکه برخی قائل هستند اخبار وارد شده در صحیح مفید ظن هستند اما وقتی امت تلقی به قبول کرده باشند عمل به آنها واجب خواهد بود و من نیز به این قول میل دارم زیرا ظن کسی که معصوم از خطا باشد خطاپذیر نیست و امت نیز معصوم از خطا هستند. بنابراین آنچه از عبارت محمود سعید ممدوح بدست آمد دو نکته بود:

او اخبار آحاد را مفید ظن می­داند و اصل در آنها را ظنی الصدور بیان کرده است.
اخبار آحادی که ظنی الصدور باشند اگر در صحیحین ذکر شده و امت آن اخبار را تلقی به قبول کرده باشند آن اخبار واجب العمل خواهند بود؛ زیرا امت معصوم است و اگر خبری را تلقی به قبول کرد عمل به آن خبر واجب می شود.[۴]

ایمان و کفر

وی ایمان را مشتمل از دو عنصر بیان نموده:
عنصر اول ایمان معرفت خداوند متعال است. عنصر دوم ترک اعتقادات فاسده است.
بنابراین ممدوح ایمان را همانند سایر بزرگان از مذاهب اسلامی به امر قلبی و تصدیق باطنی تعریف کرده­اندو عمل را در تعریف ایمان بیان نکرده­اند، بر خلاف وهابیت و سلفیت که عمل را در ایمان داخل کرده و به همین دلیل گرفتار محذورات بسیاری شده‌اند.
همچنین وی در تعریف کفر اینچنین می‌نویسد: کفر در زمان جاهلیت درآیه شریفه:«فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون»[۵] و سایر آیات به این معنا بود که مشرکین آله خود را به عنوان همتا برای خداوند متعال قرار می‌دادند. بنابراین آیا ممکن است مشرکین زمان جاهلیت که آله خود را همتای خداوند متعال قرارمی­دادند بگوییم در ربوبیت موحد بودند؟ این خلاف صریح قرآن است:«و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علی بشر من شیء»[۶] ابن عباس می‌گوید این مشرکان ایمان نداشتند براینکه خداوند بر هر شیئ قادر است.[۷] بنابراین گفته محمد بن عبدالوهاب در اینکه شرک مشرکین زمان ما «که مسلمانان باشند» شدیدتر از مشرکین زمان پیامبر باشد باطل است.[۸]

مفهوم عبادت

وی بعد از بیان تعریف علماء از عبادت می‌نویسد: عبادت بر دو اساس استوار است: قلبی و قالبی: قلبی همان اعتقاد و کمال ربوبیت در معبود است. قالبی عبارت از انجام انواع خضوع ظاهری از قیام و رکوع و سجود و دعا است. بنابراین اگر قالب باشد بدون اعتقاد قلبی این عبادت محسوب نمی‌شود. لذا اگر مشاهده می‌­گردد برخی از علماء سجده بر بت یا صلیب را کفر می‌دانند و شخص سجده کننده را تکفیر می‌کنند به دلیل این است که سجده او علامتی بر کفر است و کفر بالذات نیست. از همین روی است کلام خداوند متعال: «و خروا له سجدا»[۹] دلالت بر عدم کفر سجده کنندگان بر یوسف می کند.[۱۰]

توسل و شد رحال

از جمله معتقدات عامه و علماء اهل سنت مشروع دانستن توسل و زیارت است. به همین جهت تألیفات بسیاری در این رابطه نگاشته شده است. ازجمله تألیفات می­توان به کتاب «رفع المنارة لتخریج احادیث التوسل و الزیارة» اشاره کرد. در این کتاب می­نویسد مساله توسل و زیارت از جمله مسائلی هستند که تألیفات بسیاری در رابطه به آنان نوشته شده است. از آخرین نوشته‌هایی که در رد توسل نگاشته شده کتابی به عنوان«الأخطاء الاساسیة فی توحید الالوهیة الواقعة فی فتح الباری» مولف دراین کتاب ابن حجر را بسیار مورد سرزنش قرار داده که نشان از جهالت و تعصب و غلو مولف دارد. از این روی بنده با استعانت از خداوند متعال احادیث وارده در مورد توسل و زیارت را در این کتاب را تخریج نمودم. غرض بنده در نگاشتن این کتاب این است که ثابت نمایم اختلاف در مساله توسل اختلافی در فروع بشمار می­رود و به همین جهت کسی نمی­تواند دیگری را به دلیل توسل او به اولیاء مورد مذمت و سرزنش قرار دهد و عیب بشمار آورد. آنچه که از علمای اسلام رسیده و اجماع در آن وجود دارد استحباب و وجوب زیارت قبر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم حال با شدرحال باشد یا بدون شد رحال است. بنابراین حرام دانستن شد رحال یک بدعت و مخالف نصوص صریح و اجماع علماء به‌شمار می‌­رود.[۱۱]

او در تعریف توسل می‌نویسد: شخص متوسل تنها خدا را می خواند و خداست که معطی، مانع، نافع و ضار است و اما متوسل وسیله­ای را می­گیرد به امید قبول دعا و قربت در دعا به اتفاق مشروع است. ایشان وسیله را به قربه معنا نموده و قربه نیز امر مشروعی است. اما توسلی که مورد نزاع بیان کرده عبارتست از: درخواست از نبی یا ولی یا بحق و جاه و حرمت و به ذات نبی و یا ولی باشد. می‌گوید این موردی که در آن اختلاف کرده اند در اقوال سلف وجود ندارد که این نوع را حرام یا بدعت دانسته باشند؛ بلکه این بدعت حرمت این نوع از توسل از قرن هفتم به بعد ایجاد شد.[۱۲]

سماع موتی

محمود سعید ممدوح تمامی روایاتی که در باب زیارت قبر مطهر نبی مکرم اسلام (نسبت به مساله سماع موتی) ذکر شده را تخریج کرده و ثقه بودن آن روایات را ثابت نموده‌است. در ذیل به چندین اشاره می‌شود:
«من زارنی فی مماتی کان کمن زارنی فی حیاتی ومن زارنی حتی ینتهی الی قبری کنت له شهیدا یوم القیامة» بعد از بررسی حدیث می‌فرماید حاصل تحقیق این است که در سند این روایت یک راوی وجود دارد که نهایت علتی که می توان برای آن ذکر کرد مجهول بودن آن است و دارقطنی و ذهبی توثیق کرده و ابن حبان تصحیح کرده‌­اند.[۱۳] «من صلی علیّ عند قبری سمعته ومن صلی علی نائیا ابلغته»حاصل اینکه این حدیث سند بسیار خوبی دارد و هرکسی حکم بر وضعی بودن این حدیث نماید نشان از عدم اطلاع او از روایت ابی شیخ دارد. بنابرای این حدیث ادعای ابن تیمیه و پیروان او را ابطال می کند.[۱۴] «ما من احد یسلم علی الا رد الله علی روحی حتی ارد علیه»این حدیث را احمد، ابو داود، بیهقی در سنن کبری ذکر کرده اند و طرق این حدیث از ابی صخر حمیدبن زیاد و یزید بن عبدالله بن قسیط از ابی هریره نقل شده است. اشکالی که شده در حمید بن زیاد است که مصنف می‌گوید مسلم احادیث این شخص را در صحیح خود ذکر کرده و امت نیز تلقی به قبول آن احادیث کرده اند و به همین جهت حمید بن زیاد حسن الحدیث است. اما یزید بن عبدالله نسائی و ابن حبان و ابن عبدالبر او را توثیق کرده اند.[۱۵]

بناء بر قبور

وی روایت بیان شده در اتخاذ قبور به عنوان مسجد را به معنای اینکه نهی می کند از بناء مسجد در کنار قبور رد کرده و می‌نویسد: اینکه تصور شود روایات نهی از اتخاذ قبور به این معنا باشد که نباید روی قبری بنائی درست شود خطا و غیر معقول است؛ زیرا اولا در عصر صحابه و بزرگان از تابعین در عصرهای مختلف با اختلاف در عقیده ومذهب قائل بر جواز وارد کردن قبر در مسجد نبوی بودند. ثانیا حضرت خود خبر از این دادند که قبر شریفشان در داخل مسجد خواهد بود. «مابین قبری و منبری روضة من ریاض الجنة» ثالثا با اسناد بسیار معتبری ثابت شده است که تعدادی از انبیاء در مسجد خیف دفن شده‌اند. رابعا همچنین با اسناد صحیحه ثبت شده که اسماعیل و انبیاء دیگری در مسجد الحرام مدفون هستند. خامسا ثبت شده تعدادی از صحابه در کنار یا روی قبر صحابی مجاهد ابی بصیر بناء ساخته اند. سادسا نقل شده عایشه در حجره ای که قبر مطهر پیامبر بودن نماز می خواند. سابعا امت متفق است بر اینکه دفن میت در بنا مسقف جایز است و جمهور علماء فتوی بر جواز نماز در این بنا داده‌اند.[۱۶] بنابراین آنچه البانی در کتاب «تحذیر الساجد من اتخاذ القبور مساجد» بیان کرده که مراد از بناء مسجد سه معنا است که معنای اول سجده بر روی قبر و معنای دوم سجده به سوی قبر و معنای سوم بناء مسجد بر قبر است، صحیح نیست. بلکه از روایت عایشه تنها دو معنا اول استفاده می شود.[۱۷]

تالیفات

او به عنوان محدث تألیفات بسیاری را به رشته تحریر در آورده و خطاهایی که البانی در تمسک به روایات و برداشت ناصحیح از آنان در اعتقادات داشته است را مورد نقادی حدیثی قرار داده است که می­‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

  • «تنبیه المسلم إلى تعدی الألبانی على صحیح مسلم» این کتاب در رد بر جرات و جسارت البانی نسبت به صحیح مسلم است؛
  • «رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل والزیارة» این کتاب در رد بر دیدگاه وهابیان در مسائل توسل و زیارت نوشته شده است لازم به ذکر است این اثر چاپ های متعددی داشته و در ایران توسط نشر مشعر به زبان فارسی ترجمه شده است؛
  • «کشف السُتور عما أشکل من أحادیث القبور» این کتاب در رد بر دیدگاه وهابیان در باب توسل، بناء بر قبور و... نوشته شده است؛
  • «الإعلام باستحباب شد الرِّحال لزیارة قبر خیر الأنام علیه وعلى آله الصَّلاة والسَّلام» این کتاب در رد بر دیدگاه وهابیان در باب شد رحال و سقر به قصد زیارت قبور نوشته شده است. محمد بن عمرالسالک الشنقیطی: وی در تقریظی که به کتاب «الإعلام باستحباب شد الرحل لزیارة قبر خیر الانام علیه الصلاة و السلام»نقد وهابیت می­‌نویسد: مشاهده کردم برادر فاضل شیخ محمود سعید ممدوح رساله­ای با این عنوان نگاشته است که اسمی مطابق با مدعاست که قبل از ایشان بزرگانی مانند تقی الدین سبکی در این موضوع تألیفاتی را داشته­اند امید می­رود خداوند متعال او را در این رساله نافع موفق گرداند و از خطاها او را بپوشاند[۱۸]
  • «القول المستوفی فی توثیق عطیة العَوفی» این کتاب در رد بر دیدگاه وهابیان در باب وثاقت عطیه عوفی نوشته شده است؛
  • «مباحثة السَّائرین بحدیث اللهم إنی أسالک بحق السَّائلین» این کتاب در دفاع از حدیث توسل به حق درخواست کنندگان از خدواند نوشته شده است؛
  • «إتحاف الأکابر بتصحیح حدیث الطائر». این کتاب در بررسی حدیث الطیر نگاشته شده و شبهات سندی وارده را پاسخ داده است؛
  • «وصول التَّهانی بإثبات سُنیة السُّبحة والرد على الألبانی»؛
  • «الاحتفال بمعرفة الرُّوات الثِّقات الذین لیسوا فی تهذیب الکمال»؛
  • «التَّعریف بأوهام من قسم السُّنن إلى صحیح وضعیف» در 6جلد؛
  • «الاتجاهات الحدِّیثیة فی القرن الرَّابع عشر» این کتاب رساله دکتری شیخ محمود سعید ممدوح بوده و تا کنون دو بار منتشر شده است؛
  • «غایة التَّبجیل وترک القطع بالتَّفضیل»؛
  • «تشنیف الأسماع بشیوخ الإجازة والسَّماع»، این کتاب در دو جلد در باب علم مصطلح الحدیث نگاشته شده است؛
  • دراسات حدیثیة «تخریج» حول «مجمع الزوائد» للحافظ الهیتمی در ده جلد؛
  • دراسات حدیثیة «تخریج» على «زوائد السُّنن الخمسة على الصَّحیحن»، در دو جلد؛
  • «طی القرطاس یتعیین مذهب إدریس بن إدریس صاحب فاس»؛
  • «المختصر فی مراتب المشتغلین بالحدیث فی القرن الرابع عشر»؛
  • «المسعى الرَّجیح بتتمیم النَّقد الصحیح»؛
  • «البغیة والأمل فی الجمع فی الجرح والتَّعدیل بین النَّصِ والعمل»؛
  • «التَّعقیب اللطیف والانتصار لکتاب التَّعریف»؛
  • «والمقصد الشَّریف لکتاب التَّعریف»؛
  • «بشارة المؤمن بتصحیح حدیث اتقوا فراسة المؤمن»؛
  • «توجیه اللائمة لفتاوى اللجنة الدائمة»؛
  • «تزیین الألفاظ بتتمیم تذکرة الحفاظ»؛
  • «إعلام القاصی والدانی ببعض ما علا من أسانید الفادانی»؛
  • «تحذیر السَّلف من کتب موضوعه على السَّلف»، أو «الأسانید أنساب الکتب»؛
  • «إسعاف المُلحین بترتیب أحادیث إحیاء علوم الدین»؛
  • «حصول المأمول بتفصیل أحوال الرَّاوی المجهول»؛
  • «الشَّذا الفواح من أخبار سیدی الشیخ عبدالفتاح». طُبع مرات؛
  • «فتح العزیز بأسانید السید عبدالعزیز»؛
  • «ارتشاف الرَّحیق من أسانید عبدالله بن الصَّدِّیق»؛
  • «مسامرة الصدیق ببعض أخبار سیدی أحمد بن الصدیق».

پانویس

  1. ممدوح، محمود سعید، الاتجاهات الحدیثیة فی القرن الرابع عشر، ناشر: دار البصائر، قاهره، چاپ اول، 1430ه. ق. ص1.
  2. المرعشلی، یوسف، نثر الجواهر و الدرر فی علماء القرن الرابع عشر، ص2154 و 2155.
  3. الممدوح، محمود سعید، الإعلام باستحباب شد الرحل لزیارة قبر خیر الانام علیه الصلاة و السلام، ص9.
  4. ممدوح، محمود سعید، تنبیه المسلم الی تعدی الالبانی، ناشر: مکتبة مجلد العربی، چاپ دوم، 1432ه. ق. ص10
  5. سوره بقره، آیه 22.
  6. سوره انعام، آیه 91.
  7. ممدوح، محمود سعید، کشف الستور عما اشکل من احکام القبور، ناشر: دارالکتب المصریه، چاپ دوم 1429ه. ق. ص15الی 18.
  8. همان. ص25.
  9. سوره یوسف، آیه 100.
  10. ممدوح، محمود سعید، کشف الستور عما اشکل من احکام القبور، ص 39.
  11. ممدوم، محمود سعید، رفع المنارة لتخریج احادیث التوسل و الزیارة، ناشر: المکتبة الازهریه للتراث، قاهره، 2006م. ص15
  12. همان، ص18.
  13. همان، ص 320الی 323.
  14. همان، ص351الی 354.
  15. همان، ص355و 356.
  16. ممدوح، محمود سعید، کشف الستور عما اشکل من احکام القبور،68
  17. همان، ص74.
  18. الممدوح، محمود سعید، الإعلام باستحباب شد الرحل لزیارة قبر خیر الانام علیه الصلاة و السلام، ص9. ؛