عامر هامل ادریسی الحسنی
نام | عامر أبی السباع بن حریز |
---|---|
نامهای دیگر | الهامل |
حیات | قرن هشتم هجری |
عامر أبی السباع بن حریز ملقب به الهامل جد قبیله اولاد ابی سباع که در مغرب گسترش یافته است. او عالمی عابد بود، راه زهد را برگزید و جامه تصوف بر تن کرد و به سیاحت نیز معروف بود. شیخ البعقیلی او را چنین توصیف کرده است: «شیخ بزرگ، عالم صالح»[۱] [۲].
تربیت
عامر ابی سباع در یک خانواده مذهبی قدیمی در فاس بزرگ شد. وی قرآن کریم، فقه مالکی و علم توحید را در سنین کودکی در خانه پدری خود در فاس همزمان با دوره حکومت خاندان ادریسیان آموخت.
زندگی
اولین مقصد او در خارج از شهر فاس، منطقه سوس الاقصی بود، زیرا این منطقه صوفیه ای نشین بود که مردم به طور تصادفی از همه جا به آنجا آمده بودند و پس از آن شهرت آنجاافزایش یافت و پیروانش نیز افزون شدند. قبیله البرابیش در آن زمان بر آن سرزمین تسلط داشتند و چون کثرت مردم و پیروان و شهرت ابوالسباع را دیدند خواستند از اخبار او یقین پیدا کنند پس از او پیروی کنند و هیچ کس از آنان به او نزدیکتر نباشد. در غیر این صورت او را از سرزمین خود بیرون میکردند و از فرمان او آرام می گرفتند. پس هیئتی از اهالی را(در اکثر روایات نود و نه نفر) برای او فرستادند. و حاکم دستور داد تا او را بیازمایند و محدود کنند تا کرامتش نمایان شود وگرنه او را اسیر نزد او می آورند. با ورود هیئت به بهترین نحو از آنها پذیرایی کرد و همه پذیرایی و استقبال خود را به آنها نشان داد. سپس غذای کافی به آنان داداما آنان به آن بسنده نکردند و به او گفتند: «تو در مهمانی ما کوتاهی کردی و حق تقدیر ما را بجا نیاوردی. حالا شما باید برای هر یک از ما یک گوسفند ذبح کنی وگرنه پول شما را می گیریم و شما را به اسارت نزدامیر خود می بریم.»
وقتی نیتشان روشن شد و فهمید چه میخواهند، با صدای بلند فریاد زد: یا میمون! شیرها از هر طرف آنها را احاطه کردند و با آنها به نزاع پرداختند تا اینکه به او پناه بردند و به او گفتند: «ای پدر شیرها، جانوران خود را از ما دریغ کن، زیرا ما از آنچه در حق تو انجام دادهایم توبه کردهایم.» سپس عامر الحمل دستور داد شیر از آنها منصرف شد و به راه خود رفت. این واقعه دلیل تخلص عامر الحمل به ابوسباع بوده است، اما روایات به گفته راویان در مورد این کنیه آخر (یعنی ابوسباع) تعارض دارد: عده ای میگویند گوسفندها همان گوسفندهایی هستند که با قدرت یک به هفت بودهاند و کسانی هم ادعا میکنند که دو پسرش عمر و عمران کسانی بودند که به صورت دو شیر غول پیکر تصویر شدهاند. و یا پسرش محمد که تبدیل به ببر شد (به همین دلیل او را نومر نامیدند). اما واقعه در ذات و مضمون خود از این جهت که شیرها عامر الحمل را در برابر قبیله البرابیش نجات دادند، برای همه راویان یکسان است.
نسب
منابع مکتوب تاریخی در مورد شجرهنامه عامر الحمیل، معلوم شد که او از تبار ادریسیان، بنیانگذاران اولین دولت اسلامی در مغرب دور، و از قدیمیترین ادریسیان شریف است که نسب آنان را در نسخه های خطی قدیمی ذکر کرده است. وی در کتاب کتاب الإحیاء بعد الإنساء جلد دوم توسط مؤلف آن «عبدالفتاح فتحی عبدالفتاح ابوحسن شکر» و در کتاب «جامع الدرر البهیة لأنساب القرشیین فی البلاد الشامیة» از شریف کمال الحوت الحسینی. رئیس جمعیت سادات الاشراف در لبنان تقدیم محمد منیر الشویکی الحسینی متوفای 1397ق / 1976م. و در کتاب «العقود اللؤلؤیة فی بعض انساب الأسر الحسنیة الهاشمیة بالمملکة العربیة السعودیة» از «الشریف محمد علی الحسینی» و دیگران کتابها و نسخه های خطی فراوانی به زبان عرب موجود است. از قدیمیترین منابع تاریخی که نسب او را ذکر کردهاند به شرح زیر است:
اول: «تألیف فی أهل النسب النبوی رضی الله عنهم» نسخه خطی منسوب به شیخ عبدالعظیم الزموری متوفی 900 ق / 1494 م، آنجا که میگوید: «ذکر کرده است. اولاد مکرمه بنی سباع را، پس جدش عامر ملقب به الحمل بن محمد بن عمران بن عبدالوهاب بن الحسن بن موسی بن میمون بن عیسی بن عثمان بن سعید بن علی بن احمد بن محمد بن ادریس بن ادریس بن بود. عبدالله الکامل بن الحسن المثنی بن الحسن بن علی بن ابیطالب رحمت الله علیه.
در نسخه خطی «مختصر البیان فی نسب آل عدنان» منسوب به احمد بن محمد بن جزی متوفی 785 هجری قمری از العامر السباعی به عنوان یکی از علمای نسب عبدالله بن مولای ادریس یاد شده است. : محمد بن عبدالله بن ادریس بن ادریس بن عبدالله الکامل بن الحسن المثنی بن الحسن بن علی رضی الله عنه پس از هفت فرزند هفت فرزند داشت.
در قرن یازدهم هجری قمری / قرن هفدهم میلادی به نسخه خطی دیگری بر می خوریم تحت عنوان:کتاب لمن أراد تعریف نسب المصطفى صلى الله علیه وسلم وسلالة النبوة از شیخ القادضی «ابوالعباس احمد بن شیخ عبدالله البکری»، آنجا که درباره عامر الحمل میگوید: «نسب وصی، عالم، عابد، مولای ما عامر الحمل، ملقب به الحامل مکنی به ابو سباع جد قبیله مذکور از فرزندان مولای ما محمد بن ادریس و او عبارتند از: عامر بن حریز بن محرز بن عبدالله بن ابراهیم بن ادریس بن محمد بن یوسف بن زید بن عبدالنعیم بن عبدالوصی بن عبدالله. -دائم بن عمر بن رزوق بن عبدالله بن سعید بن عبدالرحمن بن سالم بن عزوز بن عبدالکریم بن خالد بن سعید بن عبدالله بن زید بن رحمون بن زکریا بن محمد بن عبدالحمید بن علی بن محمد بن عبدالله بن. ادریس بن عبدالله الکامل بن الحسن المثنی بن الحسن السبط بن علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا دختر پیامبر اکرم.
الدیمانی (متوفی 1212ق / 1789م) در بخشی از نسخه خطی خود میگوید: «ابو سباع عامر بن ادریس است و قبر پدرش ادریس بن ادریس در زرهون بین فاس و مکنس قرار دارد و معروف به ابوسباع بود.
امام متجددین شیخ الحافظ ابی زید سیوطی در کتاب شجرة الأنساب و در کتاب لب اللباب فی تحریر الأنساب و محقق ابوالعباس سید احمد الاشماوی بیان کرده است که در سال 1142ق / 1729م در قید حیات بود. مولف در المفرد فی ذکر الشرفاء و در کتاب السلسلة الوافیة والیاقوتة الصافیة فی أنساب أهل البیت میگوید:اولاد ابن سباع خود را پس از بررسی های فراوان چنین یافتند: سیدی عامر بن عیسى الرضا بن موسى المرتضى بن عبدالله بن أبی جعفر الصادق بن محمد الناطق بن علی بن زینالعابدین بن عبدالله بن حمزة بن إدریس بن إدریس بن عبدالله الکامل ابن الحسن المثنی ابن الحسن السبط بن فاطمة الزهراء بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم».
مختار السوسی نسب او را تأیید کرد و گفت: «...سپس به عامر ملقب به ابوالسباع قیام میکند و در کوه اضاض میدنی در سوس مدفون شد که در قرن هشتم می زیسته است. ”
و اما نسب مورد توافق فقها و علمای برای عامر ابی سباع این است: عامر بن آحریز بن محرز بن عبدالله بن إبراهیم بن إدریس بن محمـد بن یوسف بن زید بن عبدالمنعم بن عبدالواسع بن عبدالدائم بن محمد بن سعید بن عبدالرحمان بن سالم بن عزوز بن عبدالکریم بن خالد بن سعید بن عبدالمؤمن بن زید بن رحمون بن زکریاء بن محمد بن عبدالحمید بن علی بن محمد بن عبدالله بن محمد بن إدریس الاصغر بن إدریس الأول بن عبدالله الکامل بن الحسن المثنى بن الحسن السبط بن علی بن ابیطالب (ع)[۳].
پانویس
- ↑ تبیین الأشراف أهل دائرة الوسائل وقبلة توجه کل سائل الأستاذ الحاج الحسن البعقیلی (1939)صفحة 96
- ↑ تبیین الأشراف أهل دائرة الوسائل وقبلة توجه کل سائل
- ↑ عامر الهامل الإدریسی الحسنی