جنبش جهاد اسلامی فلسطین
دهه 80 مهمترین دوره تاریخ مبارزات مردم فلسطین به شمار میرود. زیرا از یک طرف برخی از گروههای فلسطینی و ساف در اثر نفوذ اندیشههای ناسیونالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم و خستگی ناشی از مبارزات طولانی، به مذاکره با رژیم اشغالگر اسراییل روی آوردند. حاضر شدن سران برخی از کشورها و گروههای فلسطین پای میز مذاکره به اصطلاح صلح خاورمیانه، نه تنها دستاورد مثبتی برای آنها و مردم فلسطین در بر نداشت، بلکه آبرو و اعتبار خود آنها را نیز از میان برد.
درباره فلسطین
فلسطین از کشورهای خاورمیانه است که در شرق دریای مدیترانه قرار دارد. این سرزمین مانند پلی سه قاره آسیا، افریقا و اروپا را به هم پیوند میدهد و به همین دلیل، قلب جهان عرب و حلقه پیوند شرق و غرب به شمار میآید. این موقعیت ویژه، کشور فلسطین را به یک منطقه راهبردی در جهان تبدیل کرده است.
فلسطین در سال هفدهم هجری توسط لشکریان اسلام فتح شد. تصرف این سرزمین برای مسلمانان اهمیت فراوان داشت؛ چون مسجدالاقصی، قبله اول مسلمانها در این منطقه واقع شده بود. وقتی ساکنان فلسطین با رفتارهای ملایم و نرم سپاهیان ساده اسلام روبه رو شدند، شیفته آنان گردیده و به اسلام گرویدند. هم اکنون جمعیت این کشور بر اساس برآورد سازمان مرکزی آمار فلسطینی، تا اوایل سال 2000 میلادی بیش از هشت میلیون نفر است که در سراسر جهان زندگی میکنند. بیشتر این تعداد را مسلمانان تشکیل میدهند که 49 درصد همچنان در سزمین مادری شان زندگی میکنند و 51 درصد دیگر آواره میباشند.[۱]
پیدایش نهضت اسلامی فلسطین
اولین همایش صهیونیسم برای دستیابی به سرزمین موعود در سال 1897 در شهر «بال» سوئیس به سرپرستی «هرتزل» برگزار شد و هدف خود را این گونه اعلام نمود:
«هدف صهیونیسم عبارت است از ایجاد یک وطن قومی برای ملت یهود در سرزمین فلسطین.»
در پی این اقدام همایش صهیونیستی، بریتانیا طرحی مشهور به اعلامیه بالغور را مبنی بر تشکیل دولت مستقل برای ملت یهود در فلسطین و مهاجرت یهودیان تمام جهان به این سرزمین در نوامبر 1917 ارایه کرد.
این تصمیم اول استعمارگر اروپایی که همزمان با جنگ جهانی اول بود و امپراتوری عثمانی نیز به علت مشکلات و اختلافات داخلی، آخرین نفسهای خود را می کشید، به آسانی اجرا شد. قبل از اینکه جنگ جهانی اول پایان یابد، سرزمینهای امپراتوری عثمانی بر اساس موافقتنامه «سایکس ـ پیکو» بین انگلیس و فرانسه تقسیم گردید.
تجزیه قلمرو عثمانی، زمینه را هر چه بیشتر برای تحقق اعلامیه بالفور و طرح خائنانه بریتانیا و دول اروپایی آماده کرد و یهودیان پاداش ایجاد کشور مستقل را از انگلیس دریافت کردند. در راستای اجرای این طرح، بریتانیا با همراهی «شریف حسین» حاکم وقت حجاز موفق شد که عثمانیها را از فلسطین بیرون کند و به این ترتیب دروازههای فلسطین به روی یهودیان دیگر کشورها گشوده شد.
شروع مهاجرت یهودیان به فلسطین، موجب ناآرامیهایی در این کشور گردید و عربهای مسلمان با قیامهای آوریل 1920 و مه 1921 و اوت 1929 مخالفت خود را با مهاجرت یهودیان و اعلامیه بالفور اعلام کردند. این قیامها اگرچه نتوانست جلو مهاجرت یهودیان به فلسطین را بگیرد، ولی زمینهای شد برای قیامهای بعدی که بین سالهای 1936 ـ 1939 به طور گسترده تر آغاز شد. رهبری نهضت مردم فلسطین را در این دوره «شیخ عزالدین قسام» بر عهده داشت.
در نوامبر 1947، سازمان ملل متحد با هدف فرو نشاندن جنبش اسلامی فلسطین و تحت تأثیر افکار صهیونیستی، قطعنامه شماره 181 خود را مبنی بر تقسیم سرزمین فلسطین به دو کشور یهودی و عربی صادر کرد. صدور این قطعنامه باعث شد که «شورای جهانی صهیونیسم» موجودیت اولین دولت «اسراییل» را در فلسطین اعلام نماید. همزمان با پایهگذاری دولت اسراییل، انگلستان نیز در 15 مه 1948 پایان قیمومیت خود بر این کشور را اعلام کرد.
در واکنش به موجودیت دولت اسراییل در فلسطین، ارتش کشورهای عربی وارد جنگ با متجاوزان اسراییلی شد، ولی در اثر خیانت برخی از سران کشورهای عربی نتوانست کاری انجام دهد و به آتش بس تن داده و عقبنشینی کرد. این حرکت عربها که هیچ گونه نتیجهای نداشت، لکه ننگی در تاریخ آنها به شمار میآید. موافقت اعراب با آتش بس باعث نا آرامی و شورشهایی در کشورهای عربی شد که با ترور «ملک عبداللّه» در بیتالمقدس آغاز و با براندازی رژیمهای پادشاهی در مصر، عراق و سوریه ادامه یافت.
با جدی شدن طرح صهیونیستها و حامیان خارجی آنها، جنبش آزادی بخش مردم فلسطین شکل گرفت و در نخستین همایش مردم فلسطین که در 28 ماه مه 1964 در بخش عرب نشین شهر بیتالمقدس برگزار شد، سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف)؛ با هدف هماهنگی مبارزان پایهگذاری شد و در پی آن، ارتش ملی و مجلس ملی فلسطینی تشکیل شد. رییس کمیته اجرایی این سازمان در ابتدا «احمد نشقیری» بود و با کنارهگیری او، در گردهم آیی پنجم «مجلس ملی فلسطین» این سمت به عهده «یاسر عرفات» (ابوعمار) گذاشته شد و هم اکنون نیز او رییس کمیته اجرایی ساف است.
با تشکیل سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) مبارزات مسلحانه مبارزان فلسطینی با استفاده از خاک سوریه و اردن با متجاوزان اسراییلی شدت گرفت. «یاسر عرفات» ضمن رد تقسیم فلسطین گفت: «خلق ما پراکنده است و سرزمین ما اشغال شده، ما واقعیت اشغال صهیونیستی را نخواهیم پذیرفت و با ستم تجاوزگران اسراییلی مبارزه خواهیم کرد.»
در این هنگام که اوج مبارزات مردم فلسطین به شمار میرفت، امریکا به کمک اسراییل شتافت و طرح «راجرز» را که جنگ با اسراییل را متوقف میکرد، ارایه داد.
پذیرش این طرح از سوی «جمال عبدالناصر» در عمل، اعراب را رو در روی هم قرار داد و جنگ با اسراییل را (همان گونه که هدف طرح امریکا بود) به جنگ اعراب مبدل ساخت. کشتار سپتامبر سیاه اردن، به دست «شاه حسین» در سال 1970 که گروه زیادی از مبارزان فلسطینی در آن به شهادت رسیدند و قتل عام «تل الزعتر» در سال 1976 به دست ارتش سوریه و ملیشههای مسیحی در لبنان، از پیامدهای شوم طرح امریکایی راجرز بود.
کشورهای عربی و اتحادیه عرب که پیش از موجودیت اسراییل در سال 1945 پایهگذاری شد، به عنوان حامیان اصلی فلسطینیها، در برابر اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی اسراییل هیچ کار عملی و جدی را نتوانست انجام دهد و تنها کار اتحادیهاین بود که بعد از اشغال سرزمینهای فلسطینی، شیوخ و شاهزادگان عرب در یکی از کشورهای عربی گردهم آمده و به محکومیت زبانی و پشتیبانی خشک از فلسطینیان بسنده کردند.
ماهیت جنبش اسلامی فلسطین و اهداف رژیم صهیونیستی
بررسی تاریخ مبارزات و انقلاب اسلامی فلسطین نشان میدهد که این انقلاب با انگیزههای اسلامی در برابر توطئههای صهیونیستی به وجود آمد. اگر چه انقلاب مردم فلسطین در مسیر حرکت خود دچار لغزشهایی شد که بیان خواهیم کرد، ولی آنچه که از لابه لای تاریخ مبارزات مردم مظلوم فلسطین به دست میآید، ماهیت اسلامی آن است. برای روشن شدن این ادعا، در ابتدا باید در نظر داشت که هدف صهیونیستها از تجاوز به فلسطین، تنها پایهگذاری دولت اسراییل در این سرزمین نبود، بلکه آنها اهداف شوم استعماری دیگری نیز داشتند که مرور کوتاهی بر آنها داریم:
1 ـ از بین بردن اسلام و مسلمانان: بدون شک یکی از اهداف مهم دولت صهیونیستی اسراییل، رویارویی و ستیز با اسلام و مسلمانان بود. تخریب و حفاری در بیتالمقدس، قبله اول مسلمانان و کشتار دسته جمعی مسلمانان نمازگزار و بی گناه از این نیت پلید رژیم صهیونیستی پرده برمیدارد. با این انگیزه است که مقامات اسراییل، اعراب مسلمان را مورد اهانت قرار داده و جان و مال و ناموس آنها را به بازیچه گرفتهاند.
یک مقام رژیم صهیونیستی (رافائل ایتان) می گوید: «عربها جیرجیرکهایی هستند که باید بدترین خشونت را علیه آنها به کار ببریم، خشونتهایی چون اعدام، زندان و تخریب خانههایشان را باید به کار برد. اعراب هیچ حقی بر ما ندارند. آنان باید در خدمت دولت ما باشند، در مقابل هر سنگی که به سوی ما پرتاب میشود، باید دهها شهرک بسازیم».
امام خمینی رحمه الله از شخصیتهای برجسته جهان اسلام است که این هدف رژیم صهیونیستی را از همان ابتدا درک کرده بود و بر این باور بود که خطر صهیونیسم، نه تنها بیتالمقدس و فلسطین را تهدید میکند، بلکه «اسراییل قیام مسلحانه بر ضد کشورهای اسلامینموده است و بر دول و ملل اسلام، قلع و قمع آن لازم است. کمک به اسراییل، چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالف با اسلام است».
امام خمینی رحمه الله به عنوان یک فرد اسلامشناس و پشتیبان احکام و ارزشهای اسلامی، تنها به بیان خطر صهیونیسم بسنده نکرد و راهکاری را نیز برای از میان بردن این غده سرطانی ارایه نمود که آن همبستگی ملتهای مسلمان و قیام آنها در برابر رژیم اشغالگر اسراییل بود.
«مسلمانها ننشینند که حکومتهایشان برایشان عمل بکنند و اسلام را از دست صهیونیسم نجات بدهند، ننشینند که سازمانهای بینالمللی برای آنها کار بکنند، ملتها خودشان قیام کنند در مقابل اسراییل و حکومتهای خودشان را وادار کنند که در مقابل اسراییل بایستند و اکتفا نکنند به محکوم کردن».
2 ـ تصرف سرزمینهای اسلامی: هدف رژیم صهیونیستی، تنها سلطه بر فلسطین نیست و در واقع صهیونیستها بر این باورند که سرزمین موعود آنها از نیل تا فرات است و این مناطق باید در اختیار دولت اسراییل قرار گیرد و ساکنان آن مجبورند که منطقه را ترک کنند و یا قتل عام شوند. «نتانیاهو» با فرا ملی توصیف کردن مرزهای اسراییل می گوید: «اسراییل تنها به مرزهایی که سازمان ملل برای آن در نظر گرفته محدود نمیشود، بلکه مرزهای واقعی اسراییل را خدا تعیین کرده است».
«وایز من»، رییسجمهور گذشته اسراییل در همین ارتباط می گوید: «اسراییل مساوی 770/20 کیلومتر مربع میان مدیترانه و اردن و سوریه و لبنان نیست، اسراییل یک شبکه موجود جهانی است و اگر غیر از این بود اسراییل در اولین جنگ از میان رفته بود».
امام خمینی رحمه الله این خوی توسعه طلبی و سلطه جویی صهیونیستها را بارها و به شیوههای مختلف بیان کرده و درباره آن به کشورهای اسلامی هشدار داده است: «اگر جلوی این جرثومه فساد گرفته نشود، طمع او بر تمام منطقه است و او قناعت نمیکند فقط بر فلسطین و مسجدالاقصی، همه را میخواهد غلبه کند».
«من قریب 20 سال است که به کشورهای عربی توصیه می کنم که باهم مجتمع شوید و این ماده فساد را طرد کنید. اگر اسراییل قدرت پیدا کند اکتفا به بیتالمقدس نمیکند.»
3 ـ ادعای مالکیت فلسطین و خروج اعراب از آن: صهیونیستها فلسطین را سرزمین آبا و اجدادی خود میدانند و به همین علت زندگی مشترک با ساکنان عرب این سرزمین را رد کردهاند. «دیوید بن گورین»، اولین نخستوزیر رژیم اشغالگر صهیونیستی می گوید: «هیچ جایی از فلسطین متعلق به غیر یهودیان نیست، ما به اعراب خواهیم گفت که از آن جا خارج شوند و اگر آنها این کار را نکردند ما آنان را به زور اخراج خواهیم کرد. وضعیت فلسطین تنها با اعمال زور حل و فصل میشود».
«اسحاق شامیر»، یکی از نخستوزیران گذشته اسراییل می گوید: «سرزمین اسراییل از آن ملت اسراییل است و تا آخر خواهد بود و هیچ شریکی را بر سرزمین خود نمی پذیرد».
4 ـ ادعای برتری نژادی: جریان صهیونیستی پیش از آنکه یک جریان دینی باشد، یک جریان سیاسی و نژادی است و صهیونیستها ادعای برتری بر سایر ملتهای جهان را دارند. «تئودور هرتزل»، نظریه پرداز قوم یهود، با نفی دینی بودن جریان صهیونیستی، برتری نژاد یهود را مطرح میکند و عقیده دارد: «ملت یهود، تنها یک طایفه یا دین نیست، بلکه یک جریان قوم گرایانه است، به همین دلیل یهودیان از هر نژاد، کشور، ملیت، طبقه و فرهنگ باید در راه یک هدف، مانند ملتی واحد در کنار هم به فعالیت بپردازند... یهود، ملتی است کاملاً متمایز و برتر نسبت به سایر ملل و ابناء بشر...».
به واسطه این روحیه نژادگرایی و برتری جویی است که امام خمینی رحمه اللهجریان صهیونیستی را جدای از دین یهود می داند و عقیده دارد که ما با دین یهود مخالفت نداریم، ما با اهداف تجاوزکارانه سردمداران صهیونیستی مخالف هستیم.
«ما حساب جامعه یهود را از حساب صهیونیستها جدا می دانیم، آنها (صهیونیستها) اهل مذهب نیستند و قیام بر ضد مستکبرین، طریقه حضرت موسی ـ سلام اللّه علیه ـ بوده و این درست برخلاف صهیونیستهاست، حساب جامعه یهود غیر از حساب جامعه صهیونیست است و ما با آنها مخالف هستیم و مخالفت ما برای این است که آنها با همه ادیان مخالف هستند، آنها یهودی نیستند، آنها مردمی سیاسی هستند که به اسم یهود کارهایی میکنند و یهودیها هم از آنها متنفر هستند و همه انسانها باید از آنها متنفر باشند».
5 ـ ایجاد جدایی بین جوامع اسلامی: یکی از اهداف اصلی دولت اشغالگر اسراییل ایجاد اختلاف و جدایی بین کشورهای اسلامی است؛ این مهمترین سلاح مؤثر مستکبران در طول تاریخ است که با استفاده از آن سعی کردهاند به اهداف نامشروع خود دست یابند. بر اساس این انگیزه بود که غربیان، اسراییل را به وجود آوردند و بعد هم پشتیبانی کردند؛ چون همبستگی کشورهای اسلامی به زیان هر دو تمام می شد.
مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنهای با اشاره به این تعامل رژیم صهیونیستی و دول غربی میفرماید: «غرب و قدرتهای غربی از آغاز پیدایش غده سرطانی صهیونیسم در این منطقه باهم تعامل دو جانبهای داشتند، وظیفه اسراییل این بوده که منافع قدرتهای متجاوز غربی را در منطقه اسلامی حفظ کند، یعنی همیشه رو در روی کشورهای اسلامی و تهدید دایمی بالفعل قرار داشته باشد و کشورهای اسلامی را در یک دغدغه دایمی نگه دارند، تا آنها نتوانند باهم متحد شوند و یک مجموعه همدل و هم جهت را به وجود بیاورند و از امکانات و ثروت و نیروی انسانی خود برای منافع شان استفاده کنند. متقابلاً وظیفه آنها هم این بوده است که این غده سرطانی را در این منطقه با همه وجود نگه دارند، البته امروز این نقش بیشتر از همه بر عهده امریکاست».
انقلاب اسلامی فلسطین که با هدف متوقف و خنثی کردن آرمان و طرحهای صهیونیستی به وجود آمد، ابعاد مختلفی دارد. این ابعاد همان گونه که در نشریات خود جنبش آزادی بخش فلسطین بیان شده، عبارت است از:
الف ـ بعد میهنی: که در مقاومت و مبارزه مردم فلسطین با اشغالگران اسراییلی برای بازگشت آنان به زادگاه و سرزمینهای خویش متبلور میگردد.
ب ـ بعد اسلامی و ادای تکلیف: اگر چه این بعد تا قبل از انتفاضه فلسطین کمرنگ بود، ولی اسلام در ماهیت انقلاب فلسطین بروز کرد و جهاد در راه خدا محور آن قرار گرفت. آشکارترین نشانه این بعد از انقلاب فلسطین، مخالفت مجاهدان راستین فلسطینی و جهان اسلام با قرارداد صهیونیستی صلح «کمپ دیوید» است.
ج ـ بعد ملی و عربی: فلسطین محور نبرد جهان عرب با اسراییل به شمار میآید و تأثیر مستقیم بر کشورهای عربی دارد؛ زیرا آنچه که در فلسطین اتفاق می افتد، در دگرگونیهای سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی عربی تأثیر میگذارد و در واقع زمینهای است برای آگاهی ملت عرب و مسلمان که خطر صهیونیسم بین الملل و استعمار را آشکار می سازد.
د ـ بعد جهانی و بینالمللی: انقلاب فلسطین یکی از اساسیترین جنبشهای رهایی بخش جهان است که برقراری صلح جهانی به آن وابسته است.
تا زمانی که مردم مسلمان فلسطین به حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان نرسند، افزون بر این که صلح جهانی به خطر خواهد افتاد، استکبار جهانی و رژیم اشغالگر صهیونیستی نیز روی امنیت و آرامش را نخواهند دید.
انتفاضه یا آغاز نوین قیام اسلامی فلسطین
دهه 80 مهمترین دوره تاریخ مبارزات مردم فلسطین به شمار میرود. زیرا از یک طرف برخی از گروههای فلسطینی و ساف در اثر نفوذ اندیشههای ناسیونالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم و خستگی ناشی از مبارزات طولانی، به مذاکره با رژیم اشغالگر اسراییل روی آوردند. حاضر شدن سران برخی از کشورها و گروههای فلسطین پای میز مذاکره به اصطلاح صلح خاورمیانه، نه تنها دستاورد مثبتی برای آنها و مردم فلسطین در بر نداشت، بلکه آبرو و اعتبار خود آنها را نیز از میان برد.
امروز مردم فلسطین به خوبی دریافتهاند که چه کسانی به آنها خدمت میکنند و چه کسانی خیانت.
از طرف دیگر، مبارزان واقعی فلسطین و آنها که طرح صلح خاورمیانه را توطئه از سوی پشتیبانان رژیم صهیونیستی برای گرفتن سرزمینهای بیشتر میدانستند، جنگ را به داخل سرزمینهای اشغالی کشانده و با سنگ به رویارویی با توپ و تانک رفتند. «تا قبل از انتفاضه، تصمیمگیری برای مبارزه عمدتا در خارج از سرزمینهای اشغالی و به دست گروهها و سازمانهای سیاسی که خود تحت تأثیر کشورهای دیگر بودند صورت می گرفت و به لحاظ اجرایی هم بیشتر مبارزات در خارج از فلسطین انجام می شد؛ اما از زمان شروع انتفاضه، مبارزات به دست مردم سرزمینهای اشغالی و در شهر و روستاهای فلسطین صورت نمیگیرد».
مرحله جدیدی از مبارزات مردم مسلمان فلسطین که با نام «انتفاضه» از سرزمینهای اشغالی آغاز شد، موج تازهای از اسلامگرایی و بیداری ساکنان مناطق اشغال شده را به همراه داشت. زیرا مردم مظلوم سرزمینهای اشغالی، بعد از پنجاه سال تحمل فشار و ستم صهیونیستها و ناتوانی گروههای پر طمطراق فلسطینی در برآورده نمودن خواستههای آنان، خود وارد میدان شدند. و برای آزادی سرزمینهای خود و در مخالفت با طرح ننگین صلح خاورمیانه، انتفاضه مردم فلسطین را به وجود آوردند. انتفاضه در حقیقت آخرین راه حلی بود که در دسترسی فلسطینیان به سرزمینهای اشغالی قرار داشت و در غیر این صورت آنها مجبور بودند یا زادگاه خود را ترک گویند و یا قتل عام شوند؛ ولی پذیرش این دو امر برای مبارزان فلسطینی و گروههای مخالف سازش با اسراییل، سخت تر از آن بود که با سنگ به خیابانها ریخته و در مقابل ارتش تا دندان مسلح صهیونیستها ایستادگی نمایند.
با شروع انتفاضه فلسطین، انقلاب مردم مظلوم این کشور بعد از سالها مبارزه در مسیر اصلی خود قرار گرفت و اسلام، محور مبارزات مردم و گروههای اصول گرای اسلامی قرار گرفت. سخن گوی جهاد اسلامی، با ستایش از انتفاضه سرزمینهای اشغالی می گوید: «ملت ما پس از سالیان دراز شعارهای قوم گرایی و الحادی را به یک سو انداخت؛ شعاری که استثمار آن را رواج داده بود و شعار اسلام را برافراشت. ملت ما فهمید که راهش راه جهاد و مبارزه است، همان گونه که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و مؤمنین بزرگ صدر اسلام این راه را پیمودند».
عوامل پیدایش انتفاضه
انتفاضه مردم سرزمینهای اشغالی یک حرکت تازه، استثنایی، خودجوش و مردمی بود که توانست تمام ترفندهای خائنانه رژیم صهیونیستی و حامیان آن را درباره انقلاب اسلامی فلسطین بی اثر کند. به این نکته باید توجه کرد که انتفاضه برای اولین بار پس از توافق «کمپ دیوید»، در سال 1980 بین «سادات» و اسراییل، در سرزمینهای اشغالی شکل گرفت. در این جا لازم است که به عوامل رشد اسلامگرایی و علت پیدایش انتفاضه مردم فلسطین اشاره شود:
1. اعمال سیاستهای سرکوب گرایانه و سرسختانه دولت اشغالگر اسراییل در برابر فلسطینیها و ساکنان سرزمینهای اشغالی؛
2. ساخت شهرکهای صهیونیست نشین در سرزمینهای فلسطینی؛
3. مهاجرت رو به رشد یهودیان از شوروی و مناطق دیگر جهان به اسراییل؛
4. ناتوانی کشورهای عربی و گروههای آزادی بخش فلسطینی در رویارویی با اسراییل و تن دادن به سازش با آن، که یکی از عوامل عمده در پیدایش انتفاضه به شمار میآید؛ این امر باعث شد مردم برای حل قضیه فلسطین ابتکار عمل را از دست نخبگان سیاسی و کشورهای عربی درآورده و مسأله فلسطین را به درون سرزمینهای اشغالی انتقال دهند. «راشد الغنوشی» با اشاره به این بعد از انتفاضه و ستیز انتفاضه با نقش غرب در ماجرای فلسطین، عقیده دارد: «ریزه خواری بر سر خوانهای دشمن، ساف را از تودهها جدا کرد و برگزیدگان را به بیراهه نظام عربی و جهانی انداخت، از این رو ساف بازیچه این نظام گردید و از جوشش با پشتوانه مردمی محروم شد و از مطرح ساختن خود به شکل طرح تمدنی آلترناتیو باز ماند».
5. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران؛ انقلاب اسلامی ایران در شرایطی به پیروزی رسید که بحران ایدئولوژی تمامی جنبشهای اسلامی و به ویژه انقلاب فلسطین را فراگرفته بود. انقلاب ایران با تشکیل حکومت اسلامی در این کشور توانست ایدئولوژی و الگوی جدیدی از اسلام ارایه کند. این دستاورد انقلاب اسلامی ایران بیش از همه بر جنبش فلسطین تأثیر گذاشت و «پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نخستین مرکز جهاد اسلامی فلسطین در نوار غزه فعال شد. ظهور امام خمینی رحمه الله بر روی روشن فکر فلسطینی مؤثر واقع شد و سبب شد که آنها در جست وجوی راههایی برای اعمال تعلیمات امام خمینی و نمونه او در فلسطین برآیند.
به این ترتیب، پس از دهههای پنجاه، شصت و هفتاد که اسلام از صحنه فلسطین خارج بود، مجددا مسأله فلسطین به مرکزیت نهضت اسلامی معاصر منتقل شد و با دین پشتوانه جدید به مقابله با پدیده اسراییل رفت. از این به بعد اصول جهاد، شهادت و فداکاری در راه هدف که سمبلهای شیعیان و شعارهای انقلاب بود، به عنوان اصول اساسی فلسطین مطرح شد».
سخن گوی جهاد اسلامی نیز در رابطه با بازتاب انقلاب اسلامی در انتفاضه فلسطین در ملاقات خود با امام خمینی رحمه الله در آذرماه 1367، می گوید: «ملت ما اکنون با نام و یاد اسلام در یک مبارزه وارد شده است... انتفاضه اسلامی و مبارکی که در حال حاضر میهن اسلامی فلسطین شاهد و ناظر آن است، بارقهای از نور و بازتابی از پیروزیهای بزرگ انقلاب شماست؛ انقلابی که بزرگترین تحول را در عصر ما به وجود آورد».
6. شکلگیری مقاومت در جنوب لبنان؛ بعد از تجاوز اسراییل به جنوب لبنان، جبهه مقاومت اسلام در برابر تجاوزات صهیونیستها در این منطقه به وجود آمد.
گشوده شدن جبهه مقاومت در جنوب لبنان، درگیری مستقیم آن با رژیم اشغال گر قدس و حملات شهادت طلبانه مبارزان «حزب اللّه» به مواضع نیروهای اسراییلی، در خیزش انتفاضه نقش عمدهای داشت. چنان که «هرایر دکمجیان» در این زمینه مینویسد: «سرانجام اینکه فلسطینها تحت تأثیر قدرت احیاطلبی شیعه، نه تنها در ایران، بلکه به ویژه میان جناحهای حزب اللّه در لبنان قرار گرفتند. در مقایسه با عدم مبارزه جویی سازمان غیرمذهبی آزادی بخش فلسطین، جهاد چریکی خونین شیعیان علیه نیروهای اسراییلی در لبنان (1982 ـ 1985) نمونهای شد از آنچه که میتوان با جنگیدن به نام خدا انجام داد».
نقش علما در انقلاب اسلامی فلسطین
بازنگری جنبشها و نهضتهای اسلامی در طول تاریخ نشان میدهد که علما در آن نقش مهمی ایفا کردهاند. در انقلاب اسلامی فلسطین که سالهاست نبرد میان مسلمانان و صهیونیسم بین الملل ادامه دارد، نیز نقش علما بسیار آشکار و روشن است. انقلاب فلسطین تا کنون دو مرحله را پشت سر نهاده که در هر دو مرحله علما پیشگام بودهاند:
در مرحله اول (1920 ـ 1980) نهضت اسلامی به رهبری علمای مذهبی چون «حاج محمد امینی الحسینی»، مفتی اعظم بیتالمقدس و رییس «شورای مسلمین» فلسطین، «شیخ عزالدین قسام» و «عبدالقادر حسینی» آغاز گردید. «شیخ عزالدین قسام» که رهبری این مبارزات را بر عهده داشت، با «اعلامیه بالفور» مخالف بود و تحقق آن را زمینه ساز قیمومیت و چیرگی صهیونیستها بر فلسطین میدانست. از نظر او وجود صهیونیستها و مسأله قیمومیت، نقض آشکار تمامیت ارضی دارالاسلام (فلسطین) شمرده می شد و در این صورت جهاد به نظر او یک واجب عینی به شمار میرفت.
بنابراین قیام «شیخ عزالدین قسام» یک نهضت به طور کامل اسلامی و مذهبی بود و بعد از مرگ او پیروانش نیز مبارزه را ادامه دادند. البته با تغییراتی که بعدها در سطح رهبری این قیام به وجود آمد، انقلاب فلسطین در این مرحله فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشت.
اما در مرحله دوم، انقلاب فلسطین و یا انتفاضه (1980 ـ 2002) که هم اکنون نیز ادامه دارد، همچنان علما در راهاندازی این حرکت جدید و اصول گرای اسلامی با استفاده از آموزههای ارایه شده از سوی امام خمینی رحمه الله، در خط مقدم قرار دارند. بدون تردید علمای دینی مانند؛ «شیخ عبدالعزیز عوده» (رهبر سازمان جهاد اسلامی) و «شیخ احمد یاسین» (رهبر حماس) و... از روحانیونی هستند که انتفاضه را رهبری میکنند و از پشتیبانی مردمی نیز برخوردارند.
اسراییل در سال 1988 با اخراج «شیخ عبدالعزیز عوده» به لبنان و دستگیری طرفداران او، به اقدامات تلافی جویانه دست زد؛ ولی این اقدام اسراییل نه تنها انتفاضه را خاموش نکرد، بلکه موجب گسترش و تداوم آن نیز شد.
«شیخ احمد یاسین» (روحانی نابینای فلسطینی) که در ابتدا رهبری کنگره اسلامی را عهده دار بود، در سال 1984 دستگیر شد و اسراییلیان به شرطی که از رهبری کنگره اسلامی و فعالیتهای سیاسی کناره بگیرد، او را آزاد کردند. اما این روحانی مبارز نتوانست آرام بگیرد و در آغاز انتفاضه، با پایهگذاری جنبش حماس، بار دیگر انتفاضه و قیام سرزمینهای تحت اشغال را رهبری کرد. این امر سبب دستگیری دوباره او در ماه مه 1989 شد. این روحانی انقلابی بعد از تحمل سالها زندان دو مرتبه به صحنه سیاسی فلسطین بازگشت و هم اکنون نیز در انتفاضه فلسطین حضور فعال دارد.