جوزف حرب

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۱۳ توسط VahdatBot (بحث | مشارکت‌ها) (تمیزکاری)
جوزف حرب
نام جوزف حرب
متولد 1944
محل تولد جنوب لبنان
برخی آثار ‏درخت اقاقیا

پادشاه نان و گل سرخ

جوزف حرب یکی از برجسته‌ترین شاعران مسیحی لبنان است که شعرهای او از مرزهای لبنان پا را فراتر گذاشته.

تولد

وی در سال 1944 در روستای المماری از منطقه زهرانی در جنوب لبنان از پدری مسیحی و مادری سنی به دنیا آمد [۱]، وی در مدرسه آنتونین تحصیل کرد، در دانشگاه لبنان ادبیات و حقوق عربی تحصیل کرد، تحصیلات را انجام داد و در رادیو لبنان کار کرد.

فعالیت‌ها

از جمله اشعار معروف او که خوانندگان مشهور عرب آن را خوانش کرده‌اند می‌توان به"لبیروت" که با مطلع لبیروت من قلبی سلامٌ آغاز می‌شود "حبیتک تنسیت النوم"، "لما عالباب"، "ورقو الأصفر"، "أسامینا"، "أسوارة العروس"، "زعلی طول"، "بلیل وشتی"، "خلیک بالبیت"، "رح نبقی سوا"، "فیکن تنسو"، "البواب"، "یا قونة شعبیة" اشاره کرد. وی از سال 1998 تا 2002 ریاست "اتحادیه نویسندگان لبنان" را بر عهده داشت و جوایز افتخاری بسیاری دریافت کرد از آن جمله: جایزه خلاقیت ادبی از بنیاد اندیشه عرب و اولین جایزه ادبیات لبنان از شورای تجارت لبنان در امارات متحده عربی را می‌توان نام برد. سپس در رادیو لبنان از سال 1966، زمانی که برنامه "با غروب خورشید" را نوشت شروع به کار کرد. وی برنامه "با صبح" را نویسندگی کرد و برنامه‌های نمایشی بسیاری را برای تلویزیون نوشت، از جمله: "روزهای آخر"، "نفس بفروشید"، "عرب سعید"، "قریش"، "برگ‌های زمان تلخ" و "خاکستر و نمک".

آثار و کتاب‌ها

او در سال 1960 اولین کتاب خود را با نام "باکره‌های معابد" منتشر کرد.

او مجموعه شعرهای بسیاری دارد، از جمله:

درخت اقاقیا

پادشاه نان و گل سرخ

علاقه به حضرت امام حسین

او مصیبت نامه رأس الحسین را 35 سال پیش در ایام محرم برای رادیو لبنان نوشته بود. وی در این سروده با نثری شاعرانه و بسیار سنگین و زیبا از مصیبت سید الشهداء با زمین کربلا سخن گفته است این قطعه چنین آغاز می‌شود:

«ای کربلا، پاره‌های گیاهان را بیفشان و از نرم برگ پلیکانان و سپید بال کبوتران تار و پود کفنی فراهم ساز و پلک‌ها را تا عمق اشک خانه حفر کن. شب نزدیک شده و پیکر حسین این جمله آسمانی مشتاق خوابی آرام میان دو هلال از بال‌های فرشتگان است.»

جوزف حرب می‌نویسد: «چنان ارتباطی میان سر مسیح بر فراز دار و سر قطع شدۀ حسین هست که گویی یکی هستند. میان سر یحیی در میان تشت و سر حسین بر فراز نیزه؛ میان سرکه تشنگی بر صلیب نمک تشنگی در عاشورا؛ میان زینب‌های حسین و مریم‌های عیسی، و کسانی که لباس مسیح را بر فراز جلجله از تنش در آوردند همان‌ها بودند که پیراهن حسین را در کربلا به غارت بردند. شهوت‌هایی که در وجود پلید هیرودس بود همان شهواتی بود که در وجود یزید می جوشید و رقاصه ای که سر یحیی را طلب کرد همان دولتی بود که دستور بریدن سر حسین را داد. دولت و رقاصه، رقاصۀ دولت، دولت رقاص!»

این شاعر در بخشی از یک سروده اش می‌نویسد: «آقایان، مسیحیت من بدون حسین کامل نمی‌شود! و هر آیینی -چه آسمانی و چه غیر آسمانی- اگر مقامی حسینی نداشته باشد، دینی زمینی است که از بهشت آسمان کم بهره است و هر حقی پایانی جز سرگشتگی و گمراهی ندارد مگر آنکه وسیله اش حسینی باشد، یعنی یا حق و یا شهادت.»

پانویس