فاطمیان
فاطمیان | |
---|---|
نام حزب | فاطمیان (عبیدیان) |
مؤسس | شیعیان اسماعیلی |
اهداف | تقویت مذهب تشیع |
فاطمیان از شیعیان اسماعیلی، خاندانی که در سالهای ۲۹۷ تا ۵۶۷ قمری بر مناطق وسیعی از سرزمینهای غرب جهان اسلام فرمان میراندند و با عنوان عبیدیان نیز شناخته میشدند. فاطمیان در رقابت با خلفای عباسی، خود را خلفای بر حق میدانستند. حکومت فاطمیان ابتدا در مراکش کنونی تاسیس شد و پس از مدتی بر سراسر شمال آفریقا، مصر، شام و یمن غلبه یافت و نفوذ خود را تا حجاز نیز گستراند و بر بخشهایی از دریای مدیترانه حاکم شد و سیسیل را تصرف کرد.
دوران طولانی حکومت فاطمیان به ترویج و تقویت مذهب تشیع در شمال آفریقا به خصوص در کشور مصر انجامید. در این دوران مراکز بزرگی مانند جامعة الازهر برای آموزش علوم اسلامی با گرایش اسماعیلی تاسیس شد و آثار مهم این مذهب نگاشته شد. فاطمیان در دوره حکومت خود با استفاده از نهاد دعوت و ارسال داعیان (مبلغان مذهب اسماعیلی) به سرزمینهای مختلف، موفق به رواج تشیع اسماعیلی در نقاط مختلفی از جهان اسلام مانند یمن، هند و مناطق شرقی ایران شدند.
فاطمیان
فاطمیان از اسماعیلیان مبارکه هستند که معتقد بودند محمد بن اسماعیل؛ نوه امام صادق (علیه السلام) از دار دنیا رفته و امامت در فرزندان وی ادامه یافته است. حکومت فاطمیان را فردی به نام ابو محمد عبیداللّه المهدی (متوفّای ٣٢٢ ق) تأسیس نمود. این حکومت در سال ٢٩٢ هجری در مغرب آغاز و در سال 362 با تصرف مصر و شام بخش بزرگی از جهان اسلام را متصرف شد و تا سال 67، حکومت مقتدری داشت و سرانجام در سال 567 توسط ایوبیان (صلاحالدین ایوبی) برچیده شد[۱].
وجه نامگذاری به فاطمیان
اصطلاح فاطمیان بیانگر آن است که آنان منسوب به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستند ولی در وجه این نامگذاری دیدگاههای مختلفی ابراز شده است:
برخی با قاطعیت نسبت آنان را به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) انکار کردهاند، از آن جمله دُخویه است. وی در کتاب خود به نام «یادی از قرامطه بحرین و فاطمیان»، دلایل بسیاری بر این نظریه آورده است؛ یکی از آن دلایل این است که خلفای عباسی بغداد و اموی قرطبه در دو نوبت، یک بار در سال ٤٠٢ و بار دیگر در سال ٤٤، نسب این سلسله را به فاطمیان انکار کردند و از طرف دیگر در کتابهای مقدس دروز صریح آمده که «عبداللّه بن میمون» جدّ خلفای فاطمی بوده است[۲].
برخی دیگر انتساب آنان را به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) درست دانستهاند، چنانکه جرجی زیدان گفته است:
«فرمانروایان فاطمی ابتدا در افریقیه حکومت داشتند و مرکز حکومت آنان مهدیه بود. این فرمانروایان شیعی خود را از فرزندان حسین (علیه السلام) فرزند فاطمه (سلام الله علیها) میدانستند، اما تاریخ نویسان که طرفدار بنیعباس بودند صحّت نسب آنان را تکذیب میکردند، ولی ما احتمال قوی میدهیم که نسب آنان صحیح باشد و تردید و تکذیب عدّهای از تاریخ نویسان، در نتیجه هواخواهی عباسیان بوده است[۳]».
عدّهای بر آنند که اظهار نظر قطعی دراینباره ممکن نیست چنانکه س. م. استرن میگوید:
معروف است که طبق یک سند رسمی فاطمی، خط خلفای فاطمی از طریق یک سلسله ائمه مستوره به محمد بن اسماعیل بر میگردد، لیکن وجود چندین گزارش متناقض در این زمینه، مسئله را آشفته ساخته است. مخالفان خلفای فاطمی ذرّیه آنها را از محمد بن اسماعیل ندانستهاند، بلکه تأسیس آیین اسماعیلی را به عبداللّه بن میمون قدّاح نسبت دادهاند و ائمه مستوره و نیز فاطمیان را اعقاب دروغین علی (علیه السلام) دانستهاند. این نظریه را میتوان جعل کینهتوزانهای به حساب آورد. البته با این تصور که در کنار فرقههای مختلف نهضت اسماعیلی، نبایستی آیین اجداد قدّاحیها را نیز فراموش کرد؛ از این رو با سنجش و ارزیابی این شواهد گوناگون نمیتوان به واقعیت واحدی رسید چون اسناد و مدارک قانع کنندهای در دسترس نیست[۴].
گروهی دیگر با تفکیک میان امام مستودع و امام مستقر مشکل را حل کرده و گفتهاند: گرچه مؤسس سلسله فاطمیان؛ یعنی عبیداللّه المهدی، دارای نسب فاطمی نیست، ولی نسب خلفای فاطمی پس از او حقیقتاً فاطمی است و عبیداللّه همان سعید بن حسین بن عبداللّه بن القداح است و میمون قداح و فرزندان او امامان مستودع بودند و عبیدالله مهدی هم امام مستودع بود و ودیعه امامت را به پسرخواندهاش القائم (دومین خلیفه فاطمی) رساند و این بدان جهت بود که امامان حقیقی اسماعیلیان در سلمیه شام محصور بودند و از بیم «معتضد عباسی» (٢٧٩ ـ ٢٨٩) پنهان شده بودند؛ از این جهت حسین که امام مستودع بود، ودیعه امامت را به فرزند و حجت خود سعید سپرد، تا او این امانت را به صاحب واقعیاش که القائم بامراللّه فاطمی بود، برساند[۵].
ضعف خلافت و سقوط فاطمیان
در نیمه دوم خلافت فاطمیان قدرت و نفوذ وزرا به تضعیف خلافت فاطمی انجامید. در این دوران وزرا امور خلافت را بر عهده گرفتند و افزون بر امر و نهی بر خلیفه گاه با نصب خلیفه ناتوان به قدرت خود میافزودند. در این شرایط هنگامی که وزارت را فردی قوی بر عهده داشت، اوضاع به شکل موقت سر و سامان مییافت و با از میان رفتن او درگیری برای تصاحب منصب وزارت دربار فاطمیان را دچار کشمکشهای طولانی بر سر قدرت میکرد. بدرالجمالی از مشهورترین وزرای دوران فاطمیان است که در زمان مستنصر به وزارت رسید و بعد از یک دوره آشفتگی که طی آن در مدت ۹ سال ۴۰ وزیر به قدرت رسیدند و عزل شدند، برای مدت طولانی مقتدرانه وزارت کرد و اوضاع مصر را سر و سامان داد.
بعد از او پسرش افضل ۲۷ سال منصب وزارت را در دست داشت تا این که به فرمان آمر کشته شد. بعد از مرگ افضل بار دیگر تغییر مکرر وزرا و توطئههای درباریان و نظامیان برای به دست آوردن منصب وزارت از سر گرفته شد.
از زمان خلافت «حافظ»، فاطمیان دچار ضعف و درگیریهای شدید داخلی شدند. در این زمان وزرا و حکام مناطق مختلف قیام میکردند و در نصب و برکناری خلفا نقش داشتند. در سال ۵۴۸ نورالدین زنگی؛ حاکم محلی شام، شیرکوه و صلاحالدین ایوبی را به مصر فرستاد. با ورود شیرکوه به قاهره، «عاضد»؛ خلیفه وقت فاطمی او را وزیر خود کرد و بعد از مرگ شیرکوه صلاحالدین ایوبی وزیر شد. صلاحالدین ایوبی نهادهای خلافت فاطمی را تضعیف و تشیع را محدود کرد و علمای سنی را به قدرت رساند و سرانجام در محرم سال ۵۶۷ قمری در حالی که هنوز چند روزی به مرگ آخرین خلیفه فاطمی (عاضد) باقی مانده بود صلاحالدین دستور داد در قاهره به نام خلیفه عباسی خطبه بخوانند[۶].
فاطمیان و نخستین جنگهای صلیبی
صلیبیون پس از آن که از خاک بیزانس عبور کردند مدتی را در مرزهای دولت سلجوقیان به سرگردانی گذراندند. در این مدت آنان متحمل تلفات بسیار شدند، تا آن که توانستند در امتداد سواحل شرقی مدیترانه یعنی از حاشیه ساحلی کشورهای ترکیه، سوریه و لبنان فعلی عبور کنند.
صلیبیون با تصرف نواحی ساحلی به سمت جنوب و به سوی فلسطین پیشروی کردند. در این زمان دو دولت بزرگ جهان اسلام یعنی سلجوقیان و فاطمیان ضعیف شده بودند. این دو دولت از مدتها قبل برای تصرف شام و فلسطین با هم میجنگیدند. سلجوقیان در سال 463 ه. بیتالمقدس را تصرف کردند. این امر پس از سالها کشمکش صورت گرفت. پس از آن نیز تلاش فاطمیان موجب ادامه کشمکش شد و سرانجام در سال 490 ه. [۷] موفق به باز پس گیری این شهر شدند. جدال در بیتالمقدس و نواحی مجاور آن، توان اقتصادی و نظامی مسلمانان را سخت ضعیف کرده بود. سه سال از تصرف مجدد بیتالمقدس به دست فاطمیان نگذشته بود که صلیبیون از راه رسیدند و آن شهر را به محاصره گرفتند. دولت فاطمیان نتوانست نیروی کمکی ارسال نماید و مدافعین شهر پس از مدتی مقاومت از پای در آمدند. صلیبیون با ورود به بیتالمقدس کشتار، غارت و تخریب را آغاز کردند. عده زیادی از ساکنان به مسجد بزرگ شهر پناهنده شدند اما آنجا نیز تبدیل به کشتارگاهی شد که حتی نویسندگان اروپایی از وقوع آن ابراز انزجار کردهاند. صلیبیون با تصرف بیتالمقدس، مسلمانان را سرکوب نمودند و بر خلاف مسلمانان که در دوران حاکمیت خود به همه ادیان الهی آزادی فعالیت داده بودند، با تعصب تمام با مسلمانان رفتار نمودند. یهودیان نیز از تعصب و تجاوزگری صلیبیون بی نصیب نماندند.
جنگ اول صلیبی با تصرف بیتالمقدس پایان یافت. صلیبیونی که طی این جنگ به پیروزی رسیده بودند، در هر یک از شهرهای تصرف شده در سواحل سوریه و لبنان و نیز در فلسطین دولتهایی مجزا و مستقل برای خود تشکیل دادند. این دولتها عبارت بودند از دولت بیتالمقدس، دولت ادسا، دولت طرابلس و غیره. اینان خیلی زود بر سر منافع سیاسی، ارضی و اقتصادی به جدال و کشمکش با هم مشغول شدند. حتی در شهر بیتالمقدس، صلیبیون چند دسته شدند و به رقابت و دشمنی با هم پرداختند.
جنگ اول صلیبی سر آغاز یک رشته طولانی از جنگهای دیگر شد، زیرا از یک طرف خبر پیروزی صلیبیون در اروپا با شور و شعف مواجه شد و دستههای جدیدی از صلیبیون عازم شام و فلسطین شدند و از طرف دیگر تصرف سرزمینهای مسلمین و بخصوص بیتالمقدس، موجب ناراحتی و نگرانی بسیار مسلمانان شد، از این رو دولتهای مسلمان در صدد جبران بر آمدند. از جمله دولت فاطمیان که هنوز قسمتهایی از مصر و شام را در اختیار داشت، به جنگ در برابر صلیبیون ادامه میداد. در منطقه شام سرداران مسلمانی که طرفدار فاطمیان بودند، دولتی به نام آل زنگی تشکیل دادند و یکی از رهبران آنان به نام ایلغازی حملات سختی به صلیبیون نمود. پس از چندی آل زنگی توانستند دولت صلیبی «ادسا» را شکست دهند و آن شهر را تصرف کنند. اگرچه داوطلبان جدیدی از اروپا به کمک صلیبیون شتافتند، اما به خاطر اختلافات داخلی آنها و نیز به دلیل بیداری و هوشیاری مسلمانان، کاری از پیش نبردند. صلیبیون که در اصل به فکر اموال و املاک متصرفی خود بودند، حتی از ورود داوطلبان اروپایی چندان رضایتی نداشتند زیرا حضور شریک و رقیب را بدتر از دشمن رویاروی میدانستند[۸].
سیاست مذهبی فاطمیان
سیاست مذهبی فاطمیان، هر چند در دورههای مختلف حکومت طولانی آنان و متناسب با اندیشههای هر یک از خلفا، تغییرات زیادی داشت اما به طور کلی همراه با مدارا و تسامح بود. طبیعی است که فاطمیان اسماعیلی مذهب به گسترش تشیع در قلمرو حکومت خود میپرداختند و برای این مقصود از ایجاد نهادهای دینی و تبلیغی، رواج آیینهای شیعی و حمایت از علمای شیعه بهره میبردند و گاه نیز به ایجاد محدودیتهایی برای اهلسنت دست میزدند؛ اما در بیشتر دوره حکومت فاطمیان، اهلسنت آزادانه به زندگی و فعالیت دینی و اجتماعی خود مشغول بودند. هر یک از مذاهب قاضی خود را داشتند و قاضی القضات بسیاری از شهرها و مناطق سنی مذهب بودند[۹] و در اجرای احکام بر اساس مذهب خود عمل میکردند. مجالس درس اهلسنت نیز به فعالیت خود ادامه میدادند. [۱۰] افزون بر اینها برخی از سنی مذهبان به مقامات بالای حکومتی رسیدند چنان که رضوان بن ولخشی در زمان خلافت الحافظ به وزارت رسید.
دوره مغرب
فاطمیان با تشکیل حکومت سعی کردند به ترویج مذهب تشیع اسماعیلی در مناطق زیر سلطه خود بپردازند. در شهرهایی که آنان تصرف میکردند، خطبهخوانی به نام امامان شیعه آغاز میشد و عبارت حی علی خیر العمل به اذان اضافه و گاه جلساتی برای مناظره بین دو مذهب ایجاد میشد.
سیاست مذهبی خلفای نخستین فاطمی در ترویج مذهب اسماعیلی با یکدیگر تفاوتهایی داشت. در دوران دو خلیفه نخست، عبیدالله المهدی و جانشین وی القائم، سیاست تغییر سریع مذهب با سختگیری بر سنی مذهبان و ایجاد محدودیت برای آنان پی گرفته شد که به مخالفت شدید اهلسنت انجامید. در این دوران علاوه بر جلساتی که برای تبلیغ مذهب اسماعیلی تشکیل میشد، محدودیتهایی برای فعالیت علمای مالکی که مذهب غالب در شمال آفریقا بود، وضع شد و از جمله تدریس و تالیف و صدور فتوا بر اساس این مذهب ممنوع شد و بدگویی به خلفا و صحابه رواج یافت و اجرای مناسک خاص اهلسنت مانند نماز تراویح ممنوع شد[۱۱]. بنابر روایت برخی منابع در این دوران تعدادی از علمای مالکی به قتل رسیدند. چنین برخوردهایی منجر به اعتراض مخالفان و همکاری آنان با خوارج در شورشهای ضد فاطمی از جمله شورش ابویزید شد.
از زمان خلافت المنصور، سومین خلیفه فاطمی، سیاست مذهبی فاطمیان تغییر کرد و سیاست جلب اعتماد اهلسنت و ترویج مسالمتآمیز مذهب اسماعیلی در منطقه در پیش گرفته شد. این سیاست در دوره معز خلیفه مقتدر فاطمی نیز ادامه یافت. در این دوران در مناطقی که اهلسنت اکثریت بودند قاضیان مالکی مذهب بر کار گماشته شدند. هنگامی که مصر در سال ۳۵۸ فتح شد، قاضی ابوطاهر که سنی مذهب بود بر سمت خود ابقا شد.
دوره مصر
با ورود به مصر، سیاست مذهبی فاطمیان بر اساس آزاد گذاشتن غیر اسماعیلیان در اجرای شعائر خود و نیز ترویج تدریجی مناسک اسماعیلی ادامه یافت[۱۲]. با این حال مظاهر اندیشه و عمل اسماعیلی در مناطقی که فتح میشد به اجرا در میآمد. مانند خطبه خواندن به نام ائمه و تغییر در اذان یا اجرای مناسکی مانند مراسم خاک سپاری مطابق با عقیده شیعه.
برگزاری آیینهای شیعی
در این دوران فاطمیان از مناسبتهای شیعی نیز برای تبلیغ مذهب تشیع اسماعیلی استفاده میکردند[۱۳] که برگزاری مراسم روز عاشورا، عید غدیر و عید ولادت امامان و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از جمله این موارد بود. نخستین بار مراسم عزاداری روز عاشورا در سال ۳۶۳ در زمان خلافت معز لدین الله برگزار شد و در زمان دیگر خلفا نیز ادامه یافت. در روز عاشورا بازارها تعطیل میشد و مردم همراه با صاحب منصبان مانند وزیر، داعی، اشراف و قاضی بعد از عزاداری در جامعة الازهر به سوی مشهد راس الحسین میرفتند و در آنجا به عزاداری و خواندن شعر و نوحه میپرداختند[۱۴]. در این روز همچنین مردم به مزار امامزادگان مانند کلثوم و سیده نفیسه رفته و عزاداری میکردند. مراسم عزاداری همچنین در قصر خلفا و با حضور خلیفه نیز برگزار میشد[۱۵].
تدوین و تعلیم فقه اسماعیلی
در کنار برگزاری آیینهای شیعی، اقدامات فرهنگی بیشتری برای تثبیت آیین اسماعیلی صورت گرفت. تالیف کتب فقهی و تقویت جنبه فقهی مذهب اسماعیلی و تشکیل جلسات آموزشی با نام مجالس الحکمه برای نوآیینان اسماعیلی از جمله این اقدامات بود.
در همین دوران قاضی نعمان که خود سنی اسماعیلی شده بود، با حمایت معز به تدوین نظام فقهی اسماعیلی دست زد و کتابهای مهمی در این زمینه تالیف کرد. وی در جلسات عمومی و نمازهای جماعت به تعلیم فقه اسماعیلی به عموم مردم پرداخت. با این رویکرد فاطمیان به اتهاماتی که گرایشهای باطنی اسماعیلیه را شریعت گریز جلوه میداد، پاسخ گفتند و بر رعایت جنبه ظاهری دین تاکید کردند[۱۶]. در راستای دستیابی به همین هدف بود که فاطمیان به تاسیس و گسترش مراکز تعلیم مذهب اسماعیلیه از جمله جامعة الازهر پرداختند. دسترسی به تعلیمات دینی در الازهر برای همگان آزاد بود و در آن علوم باطنی کمتر مورد توجه قرار میگرفت[۱۷].
خلافت الحاکم بالله و پیدایش دروزیان
دوران خلافت الحاکم بالله به دلیل سیاستهای تعصبآلود وی در ترویج مذهب اسماعیلی در تاریخ فاطمیان متمایز است. حاکم قوانین سختگیرانهای برای محدود کردن اهل ذمه، یهودیان و مسیحیان وضع کرد. او سیاستهای سختگیرانه را درباره اهلسنت نیز برقرار کرد. سب و لعن صحابه و خلفا را رواج داد و مخالفان مذهبی را آزار و شکنجه کرد[۱۸]. این سختگیریها به گسترش مخالفتها دامن زد و به شورش اهلسنت به رهبری ابو رکوه ولید در سال ۳۶۹ انجامید. حاکم که در تاریخ فاطمیان به خلیفهای بیثبات با رفتارهای متناقض مشهور است، مدتی بعد سیاستهای سختگیرانه خود را محدود کرد و بار دیگری آزادی بیشتری به آنان داد. سیاستهای مذهبی سختگیرانه حاکم بالله از سوی جانشینانش ادامه نیافت.
الحاکم بالله در سال ۴۱۱ ناپدید شد و سرنوشتش نامعلوم ماند. هنوز الحاکم ناپدید نشده بود که نظریه تازهای بین گروهی از طرفدارانش ایجاد شد که به زبان حسن بن حیدرةالاخرم یکی از داعیان اسماعیلی بیان شد و آن حلول روح الهی در الحاکم بود. الاخرم به سرعت از سوی مخالفان کشته شد و بعد از او حمزه بن علی بن احمد و بعد محمد بن اسماعیل درزی این اندیشه را پی گرفتند و از الوهیت الحاکم سخن راندند. درزی مورد تعقیب قرار گرفت و به شام گریخت و فرقهای از اسماعیلیه را پی افکند که به دروزیه مشهور شدند[۱۹].
دستگاه دعوت
«و قصر سلطان میان شهر قاهره است و همه حوالی آن گشاده، که هیچ عمارت بدان نپیوسته است. و مهندسان آن را مساحت کردهاند برابر شهرستان میافارقین است. و گرد بر گرد آن گشوده است و هر شب هزار مرد پاسبان این قصر باشند: پانصد سوار و پانصد پیاده که از نماز شام بوق و دهل و کاسه میزنند و گرد میگردند تا روز. و چون از بیرون شهر بنگرند قصر سلطان چون کوهی نماید، از بسیاری عمارات و ارتفاع آن، اما از شهر هیچ نتوان دید، که با روی آن عالی است. و گفتند که در این قصر دوازده هزار خادم اجری خواره است، و زنان و کنیزکان خود که داند، الّا آنکه گفتند سی هزار آدمی در آن قصر است و آن دوازده کوشک است. و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین. . . و در زیر زمین دری است که سلطان سواره از آنجا بیرون رود. و از شهر بیرون قصری ساخته است که مخرج آن رهگذر در آن قصر است و آن رهگذر را همه سقف محکم زدهاند، از حرم تا به کوشک. و دیوار کوشک از سنگ تراشیده ساختهاند، که گویی از یک پاره سنگ تراشیدهاند، و منظرها و ایوانهای عالی برآورده و از اندرون دهلیز دکانها بسته.»
دستگاه دعوت که وظیفه آموزش مذهب اسماعیلیه و تبلیغ آن در مناطق مختلف را بر عهده داشت، در دوره خلافت فاطمیان ساختار منظمی یافت و فعالیتهای موثری داشت؛ به طوری که مبلغان مذهب اسماعیلی در این دوران، توانستند در سرزمینهای دوردست نیز گروههایی از نوکیشان اسماعیلی پدید آوردند. رئیس سازمان دعوت معمولا بالاترین مرجع دینی فاطمیان و همان قاضی القضات بود که با عنوان باب یا باب الابواب و نیز داعی الدعات شناخته میشد. این فرد را امام انتخاب میکرد و او وظیفه انتخاب سایر داعیان را داشت[۲۰]. فاطمیان، جهان غیر اسماعیلی را به دوازده بخش با نام جزیره تقسیم کرده بودند و برای هر جزیره یک داعی بزرگ انتخاب میکردند که با عنوان حجت شناخته میشد. جزایر الارض عبارت بودند از سرزمینهای عرب، روم، صقالبه، نوب، خزر، هند، سند، زنج، حبش، چین، دیلم(ایران) و بربر. بعد از حجت در هر جزیره داعیانی قرار داشتند که بر اساس اهمیت و حدود اختیارات و وظایف به داعی بلاغ، داعی مطلق و داعی محدود تقسیم میشدند. داعیان نیز دستیارانی داشتند که به داعی مطلق و داعی محدود یا محصور تقسیم میشدند. این سازمان که با عنوان مراتب الدعوه شناخته میشد؛ یک الگوی آرمانی بود که به طور کامل اجرا نمیشد و برخی از سلسله مراتب آن همیشه خالی بود[۲۱].
داعیان اسماعیلی به کمک دستیارانشان در مناطق مختلف و بین اقشار مختلف جامعه به دنبال افراد مستعد و کنجکاو میگشتند و آنان را با مذهب اسماعیلیه آشنا کرده و اگر فرد را راغب مییافتند طی مراحلی او را به کیش اسماعیلی در میآوردند. نوکیشان که با عنوان مستجیب خوانده میشدند، باید عهد پیمانی میبستند که اسرار دعوت را فاش نکنند[۲۲].
مهمترین اقدامات فاطمیان
در عصر فاطمی تشیع به خوبی در مصر متجلی شد. جلوههای ظهور تشیع عبارت بود از:
الف ـ سر دادن ندای «حیّ علی خیر العمل» در اذان
ب ـ آشکار شدن احادیث و روایاتی که بر افضلیت امام علی و اهلبیت علیهمالسلام دلالت داشت
ج ـ اضافه شدن مناسبتهایی، مثل عاشورا، جشنهای نیمه شعبان، غدیر، میلاد امام علی و سایر ائمه علیهمالسلام به مراسم و مناسبتهای مصریها
د ـ تشکیل مجالس برای یادگیری علوم اهلبیت علیهمالسلام.
مصریان در دوره خلیفه العزیز، پنجمین خلیفه فاطمی نخستین بار سوگواری برای امام حسین علیهالسلام را در روز عاشورا تجربه کردند. مقریزی در مورد سوگواری مصریان برای امام حسین علیهالسلام چنین گزارش میدهد: ادارههای دولتی و مغازهها و محلهای تجارت، سه روز مانده به عاشورا تعطیل میشد و فقط نانواییها به فعالیت میپرداختند.
به هر حال، با حضور فاطمیان در مصر، مردم این دیار به مذهب آنها گرویدند و مذهب تشیع در این کشور به صورت رسمی طرفداران و پیروان فراوانی پیدا کرد[۲۳].
علم و دانش در دوره فاطمیان
رونق علم و دانش از رهگذر گسترش نهادهای علمی، از دیگر ویژگیهای تمدنی دوران فاطمیان است. افزون بر جامع الازهر، در دوره فاطمیان مراکز علمی دیگری نیز ساخته شد. از جمله حاکم بامر الله در سال ۳۹۵ مرکزی را به نام دارالحکمه بنا کرد که دانشنمدان علوم مختلف در آن به آموزش پرداختند. قصر خلفا که با کتابخانههای بزرگ تجهیز شده بود نیز محل دانشمندان و برگزاری مجالس علمی و ادبی بود.
در عصر فاطمیان، کتابخانهها نیز رونق بسیار یافت. کتابخانه قصر خلافت در قاهره به نام خزانه الکتب از مهمترین این کتابخانهها بود. منابع گوناگون، تعداد کتابهای این کتابخانه را از صد هزار تا یک میلیون جلد برشمردهاند و گفتهاند که در این کتابخانه تنها ۱۲۲۰ نسخه از کتاب تاریخ طبری موجود بود[۲۴]. دیگر کتابخانه بزرگ مصر کتابخانه متعلق به دارلحکمه بود که کتابخانه دارالعلم نام داشت[۲۵]. در دوران فاطمیان همچنین رصد خانههایی ساخته شد از جمله رصدخانه الحکامی که در زمان حاکم به امر الله تاسیس شد.
هر چند مراکز علمی فاطمیان در اصل به تعلیم آیین اسماعیلی میپرداختند، به دلیل تسامح مذهبی شهرت بسیاری در جهان اسلام یافتند و دانشمندان اهلسنت نیز در آن به تعلیم پرداختند[۲۶].
تجارت
از مهمترین ارکان اقتصاد عصر فاطمیان، تجارت بود که رونق بسیاری داشت. مصر در دوران فاطمیان با نقاط مختلف جهان تجارت داشت. محصولات کشاورزی و کالاهای مصنوعی زیادی از هند و چین از طریق دریای سرخ به مصر میرسید. تجارت با اروپا از طریق دریای مدیترانه و جزائر جنوب ایتالیا رونق بسیار داشت. اروپاییان و حکومت بیزانس از خریداران پارچههای مصری بودند[۲۷].
فاطمیان با ایجاد اماکنی برای تجارت و استراحت مسافران و تاجران خارجی به رونق تجارت خارجی کمک کردند. از جمله این مراکز فندقها بودند که مخصوص اقامت تاجران خارجی بوند و از اتاقهای متعدد تشکیل شده بودند و انبار و حیاط داشتند و در سراسر مصر فراوان بودند[۲۸].
هنر عصر فاطمیان، شیشه کاری
ناصرخسرو که در زمان فاطمیان از قاهره دیدار کرد، شهر قاهره را همچون نمونهای درخشان از شهرسازی معرفی کرده و به رونق و آبادانی این شهر اشاره کرده است و تعداد زیادی کاروانسرا و گرمابه در آن است و خیابانها با باغچهها و درختها تزئین شده است. وی همچنین توصیف دقیقی از قصر باشکوه خلیفه به دست داده که شکوه معماری قصری را بازمی تاباند که به گفته وی، به وسعت شهری بوده و به دلیل بلندی بناها از مسافت طولانی و خارج از قاهره همچون کوهی به نظر میآمد و حتی بر سر بامهای عمارات آن نیز درخت کاشته و تفرجگاه ساخته بودند[۲۹].
هنرها و صنابع
گذشته از معماری، آثار به جا مانده از سایر هنرهای رایج مانند نقاشی، شیشه گری، سفالگری و کاشی کاری، منبت کاری، برنج کاری، و کاغذ سازی و غیره نشاندهنده رونق هنر و صنعت در دوران فاطمیان است. برخی از این هنرها در این دوران شاهد تغییرات و نوآوریهایی بودند که به ایجاد سبکهای جدید انجامید. از جمله این نوآوریها میتوان به ابداع شیوههای جدید در هنر شیشه کاری و بلور و سفال اشاره کرد[۳۰].
از جمله صنایعی که در زمان فاطمیان در مصر رواج زیادی یافت، پارچه بافی بود. برخی از شهرهای مصر مانند قاهره، تونه، تنیس و دمیاط از مهمترین مراکز صنعت پارچه بافی در روزگار خود به شمار میآمدند چنان که کیفیت منسوجات آنها زبانزد بود. استفاده از پارچههای گران قیمت تزئینی نزد خلفا و دولتمردان فاطمی رواج داشت و این پارچهها در کارگاههای مخصوصی بافتهمیشد از این رو تولید پارچههای تزئینی در مصر رواج یافت. در دربار قاهره خزانهای به نام خزانه الکسوة قرار داشت که انباری از لباسهای گوناگون مخصوص کارکنان دربار بود که در مناسبهای مختلف و متناسب با فصول مختلف بین آنان توزیعمیشد[۳۱].
از جمله محصولات نساجی مصر میتوان به پارچههای کتانی که پارچه اختصاصی مصر بود، پارچههای عتابی و شوشتری که از جنس ابریشم بودند و نیز پارچه قلمونی که پارچهای براق و رنگی بود و با تابش نور آفتابمیدرخشید و رنگهای متنوعمییافت، اشاره کرد[۳۲]. دیباج، سقلاطون، شَرب، دبیقی از دیگر پارچههای رایج در مصر بودند[۳۳]. فاطمیان هر ساله پوشش کعبه را در مصر تهیه کرده و به مکهمیفرستاند و توصیفی که از این پوشش در منابع آمده نشاندهنده پیشرفت این صنعت در مصر است. [۳۴] ناصر خسرو در گذر از شهر تنیس از پارچههایی سخنمیگوید که تنها در این شهر تولیدمیشود و مخصوص سلاطین است و به کسی نمیفروشند. به گفته ناصر خسرو پارچه بافی در این شهر به قدری از پیشرفت رسیده بود که پادشاه روم از سلطان مصر درخواست کرده بود تا در عوض تسلیم صد شهر از مملکت خود، تنیس را به او دهد[۳۵].
پانویس
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، درس دوازدهم؛ برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 97
- ↑ فرق و مذاهب کلامی، درس دوازدهم، به نقل از تاریخ شیعه، ص ٢١٣
- ↑ جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلامى، ص ٨٤٦
- ↑ نهضت قرامطه، ص ٢٨ و ٢٩، مقاله «قرامطه و اسماعیلیان» از استرن
- ↑ ابراهیم حسن، حسن و طه احمد شرف، عبیدالله المهدی امام الشیعة الاسماعیلیة و مؤسس الدولة الفاطمیة فی بلاد مغرب، ص ٧٧ ـ ١٦٩
- ↑ دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدرهای، فریدون، ص ۳۱۲
- ↑ از جمله پتروس راهب جزو اولین دسته از مهاجمین صلیبی بود. او در بیابانهای آسیای صغیر جان خود را از دست داد
- ↑ تأسیس دولت فاطمیان https://hawzah.net › Article › View
- ↑ دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۱۲
- ↑ پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۵۶
- ↑ «مقایسه و تحلیل سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، ص۲۱؛ فضلی، «بازخوانی سیاست مذهبی فاطمیان در مغرب»، ص۳۵-۳۶
- ↑ مقایسه و تحلیل سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر، ص۲۵
- ↑ بادکوبه هزاوه، «سیاستهای مذهبی فاطمیان در مصر در دوره اقتدار»، ص۲۹-۳۲
- ↑ لمواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۲۹
- ↑ المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۳۰
- ↑ ژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۴۱-۴۲
- ↑ مقایسه و تحلیل سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر، ص۲۶
- ↑ النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۸
- ↑ النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۹
- ↑ فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص۷۳؛
- ↑ فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص۷۵؛ بجنوردی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص۶۹۲-۶۹۳
- ↑ فاطمیان و سنتهای تعلیمی وعلمی آنان، ص۸۵؛ جان احمدی، ساخت، کارکرد و تحول نهاد دعوت فاطمیان مصر، ص۸۵
- ↑ وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاحالدین ایوبی / داوود کاظمپور ... http://tarikh.nashriyat.ir › node
- ↑ النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۰۱؛ ایوب، تاریخ الفاطمی الاجتماعی، ص۱۶۹؛ الامین، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، ص۳۳۴
- ↑ ایوب، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، ص۱۷۰-۱۷۲
- ↑ ناصری طاهری، فاطمیان در مصر، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۶-۱۲۷
- ↑ مضان، تاریخ مصر الاسلامیه، ۱۹۹۳م، ص۳۲۴-۳۲۵
- ↑ ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۱۹۶
- ↑ ناصر خسرو، سفرنامه، ص۷۷، ۷۹
- ↑ امین، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، ص۳۲۱-۳۲۲، ۳۴۵-۳۴۷
- ↑ مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۹۲
- ↑ وردی، فاطمیان و هنرهای زیبا، ص۲۰۰
- ↑ ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۱۹۶
- ↑ امین، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، ص۳۳۳
- ↑ ناصر خسرو، سفرنامه، ص۶۵