اسلام هراسی در کانادا (مقاله)
عنوان اسلامهراسی در کانادا به منظور توصیف این پدیده در کانادا فارغ از سایرکشورهای غربی است.
اسلامهراسی درکشورهای غربی
اسلامهراسی از سال 2001 و پس از حادثه 11 سپتامبر[۱] در این سال درکشورهای غربی شایع شده است. از این تاریخ به بعد با توجه به تأکید رسانهها بر مسلمانان به عنوان عاملان این حادثه این واقعیت گروههایی از برتری طلبان سفید پوست با اقدامات خشونتآمیز و به ظاهر خارج از نظارت دولتها در حال گسترش ایدئولوژی خود در این خصوص هستند.
در سالهای گذشته مسلمانان جهان شاهد بودند که در اروپا افراد تندرو و اسلامستیز اقدام به سوزاندن قرآن در سوئد و پاره کردن کلام وحی در دانمارک کردند. از سوی دیگر مجله طنز شارلی ابدو در فرانسه با بازچاپ مکرر کاریکاتورهای توهین کننده به پیامبر اسلام(ص)، نشان داده است که اسلامستیزی در این کشور همچنان رو به گسترش است.
برخی عقیده دارند که این اقدامات و رفتارهای مشابه در سالهای اخیر به دلیل قدرت گرفتن سیاستمداران پوپولیست و گروههای راست گرای افراطی است که اقلیتهای اجتماعی و مهاجران را دلیل مشکلات مختلف در جوامع غربی دانسته و تلاش دارند که اقلیتهای اجتماعی و دینی (مانند مسلمانان) را به بهانههای مختلف مانند حمایت از تروریسم از جوامع غربی طرد کنند.
این توهینها به اعتقادات مسلمانان در جوامع غربی حساب شده و به دلیل نگاهی است که به مسلمانان به عنوان افرادی خارجی و بیگانه (فرهنگ بیگانهستیزی) وجود دارد. اقدامات آنها (عاملان توهین به مقدسات اسلامی) دقیقاً برای توهین به مسلمانان و حفظ دیدگاه «بیگانه خواندن و دیگری خواندن»(بیگانهستیزی) در جوامعشان بوده و محاسبه شده است.
اسلامهراسی در کانادا
اسلامهراسی در کانادا[۲] به علت آنکه قوانینی که در خصوص گفتار نفرت پراکنانه وجود دارد و چنین رفتارهایی (توهین به مقدسات) را جرم تلقی میکند و نیز با توجه با این که دولت و دستگاههای امنیتی آن به طور معمول در برخی پروندههای مرتبط با مسائل نژادی دخیل هستند باید کمتر دیده شود اما با این وجود چند این قوانین چندان مفید نبودهاند و گروههای برتریطلبان سفیدپوست واقدامات خشونتآمیز آنها نیز رو به گسترش هستند و مسلمانان، بومیان کانادا و گروههایی مانند جنبش جان سیاهان مهم است (Black Lives Matter) به عنوان تروریست داخلی و در واقع به عنوان اهداف نظارت دولتی دیده میشوند.
از طرفی مسلمانان علیرغم زندگی در غرب در جوامع این کشورها به عنوان افراد یکسان با دیگران پذیرفته نمیشوند و بدین دلیل احساسات ایشان از سوی گروههای افراطی مسلمان نظیر داعش و القاعده مورد سوءاستفاده قرار گرفته و سبب رشد آنان شده است.
به نظر میرسد راه جلوگیری از این امر آن است که ابتدا در جوامع غربی هر فرد، فارغ از ایمان، رنگ و مذهب به عنوان انسان شناخته شود و با او رفتاری توأم با احترام و عزت وجود داشت باشد. در مرحله دوم سیاست خارجی کشورهای غربی نیز که به عنوان عاملی برای فریب جوانان دیده میشود باید تغییر کند تا شاید به کاهش افراطی شدن جوانان کمک کند.
راه حل
در چنین شرایطی راه مبارزه مسلمانان به ویژه مسلمانان کانادا با اسلامهراسی آن است که مسلمانان در کانادا درک کنند که عزت و موفقیت آنها در مبارزات به همبستگی با ملتهای بومی و جوامع نژادی دیگر مانند سیاهپوستان و غیره در عمل و سازماندهی بستگی دارد.
مسئله چند فرهنگی تاکتیکی است برای حفظ برتری سفیدپوستان که با استفاده از زبان ترقی خواهانه لیبرال صورت نمیگیرد، زیرا دولت علیرغم شعارهای برابری و کثرت گرایی و غیره، در فضایی عاری از نژادگرایی نیست. ضمن اینکه همبستگی مسلمانان با یکدیگر و عدم پذیرش انشعاب جوامع آنها میتواند کمک بایسته ای را در این خصوص برایشان داشته باشد.
در هر صورت وضعیت فعلی مسلمانان کانادا به طور اساسی تغییر نکرده و ظاهراً اسلامهراسی در حال بدتر شدن است. <ref>== شاخصهای حضور مسلمانان در کانادا == چندین شاخص حضور مسلمانان در کانادا بدین قرارند:
اول. تکثر قومی و ملی:
مسلمانان کانادا از کشورهای مختلفی به فرهنگ چندگانۀ کانادا وارد شدهاند. برخی از خاورمیانه هستند و برخی از آفریقا. برخی از شرق دور و جنوب شرقی آسیا به کانادا آمدهاند و گروهی از اروپا و آمریکا وارد شدهاند. تکثر موجود میان مسلمانان در کانادا فینفسه مذموم نیست اما این تکثر باعث شده است ما در سرتاسر کانادا انجمنها و مؤسسههای اسلامی زیادی را شاهد باشیم که هرچند وجود آنها برای تقویت هویت فرهنگی مسلمانان بسیار ضروری است اما ارتباط و نسبت میان این نهادها با هم خیلی اندک است. مقایسۀ وضعیت مسلمانان کانادا با یهودیان کانادا که این قوم اخیر بسیار با وحدت رویه در مسائل مختلف وارد عمل میشود ضرورت توجه مسلمان به تقویت هویت مشترک را نشان میدهد. هماکنون ضرورت وجود گفتوگوهای جدی دینی بین گروههای مختلف اسلامی و همچنین اتخاذ مواضع مشترک بین آنها در مورد موضوعات مهم روز در کانادا بسیار حس میشود و این مهم تنها با وجود تشکلهایی که این گروهها را به هم پیوند دهند قابل تحقق است. برگزاری نشستها و مراسمی با مضامین مشترک، دامن زدن به گفتوگوهای دروندینی بین مسلمانان و تأمل بر مسائل و مشکلات مشترک از جمله راههایی هستند که با مدد آنها میتوان تنوع موجود میان مسلمانان را به راهی برای شکوفایی بیشتر آنها در کانادا مبدل کرد بیش و پیش از آنکه این تنوع به تشتت و تعدد ره بسپارد.
دوم؛ تفاوتهای فرهنگی و عقیدتی:
خاستگاه فرهنگی متفاوت مسلمانان با فرهنگ مقصد (کانادا) سبب شده مسائل و مشکلات فراوانی فراروی مسلمانان کانادا رخ بنمایند. نظام حقوقی موجود در کانادا تفاوتهایی با شریعت اسلامیدارد. نگاه غربی به خانواده نیز با آنچه مسلمانان از خانواده مدنظر دارند تفاوتهایی ژرف را دارا است همانطور که تلقیهای دو فرهنگ غربی و اسلامی نسبت به زن متفاوت هستند. نگاه غربی به آموزش هم با آموزش اسلامی متفاوت است. این موارد تنها بخشی از شاخصهای عمدهای هستند که باعث میشوند مسلمانان شکاف هویتی و فرهنگی جدی و فربهی را با زندگی در کانادا حس کنند. تلاشهایی از سوی نخبگان مسلمان صورت گرفتهاند تا عالمان اسلامی در نهادهای مختلف کانادایی از شهرداری و دادگاه گرفته تا مدرسه و زندان حضور داشته باشند تا تفاوتهای فرهنگی میان مسلمانان و مسحیان را به مسئولان گوشزد کنند و در تصمیمگیریهای مهم نقش ایفا کنند. این کارها لازماند اما به هیچعنوان کافی نیستند. مسلمانان کانادا نیازمند نخبگان و اندیشمندانی هستند که زبان گویای آنها باشند و همچنین نمایندگانی داشته باشند که در نهادهای مهم تصمیمگیری از حق و حقوق آنها حمایت و جانبداری نمایند. این مهم اما تاکنون رخ نداده است.
سوم؛ اقلیت رسانهای:
بزرگترین نماد و مظهر مشکلات فراوانی که مسلمانان در کانادا دارند در ناکامی آنها برای راهاندازی رسانههای جدی که منعکسکنندۀ نظرات آنها و مدافع حق و حقوقشان باشد خود را نشان میدهد. اگر مسلمانان در جامعۀ کانادا حضور چشمگیری دارند این حضور در رسانههای مختلف کانادایی جلوه و ظهوری ندارد. دلایل بسیار زیادی از جمله تنوع قومی و فرهنگی مسلمانان کانادا سبب شده آنها نتوانند رسانهای جدی داشته باشند. به نظر میرسد هرکس که دلنگران وضعیت مسلمان کانادا است باید حساب ویژهای بر روی رسانههای قدرتمند اسلامی که منعکس کنندۀ وضعیت و مشکلات مسلمان کانادا باشد باز کند. در این میان باید از ابزارها و تکنولوژیهای مدرن برای پیشبرد این هدف استفاده کرد. رسانهها هم پا به پای تحولات تکنولوژیک تغییر کردهاند و هماکنون ضرورت استفاده از فضای مجازی برای تأثیرگذاری بر تصمیمهای مهم حس میشود و باید از این ابزار برای انعکاس وضعیت مسلمانان کانادا استفاده کرد.
چهارم؛ فقدان جریان جدی نواندیشی دینی اسلامی:
اگر پس از رخداد ۱۱ سپتامبر ما در آمریکا شاهد جریانی جدی هستیم که به انحای مختلف در صدد ارائۀ مضامین اصیل و اصلی اسلامی به غربیان است در کانادا چنین جریان قوی و فربهی را مشاهده نمیکنیم. به تعبیر دیگر در آمریکا و حتی اروپا نسلی از نواندیشان اسلامی پس از این رخداد به وجود آمدند که تلاش گسترده و وسیعی را از خود نشان دادند تا تصویر معوجی را که غرب از اسلام در رسانههای مختلف ارائه میکرد کماثر کنند و اسلام نواندیشانه را به غربیان نشان دهند؛ به غربیان بقبولانند که آنچه رخ داده نسبتی با اسلام اصیل ندارد و گونهای برداشت سخیف و غیراصیل از اسلام میتواند با تروریسم نسبتی داشته باشد همانطور که از دل متون مسیحی و یهودی هم میتوان تقریرهایی داشت که متعصبانه هستند و هماطور که از دل برخی متون مدرن چون متون مارکس و نیچه برداشتهای سطحی و ایدئولوژیک ارائه شدهاند. این جریان در کانادا بسیار کمرنگ است و کارهایی که انجام شده بیشتر دنبالهروی پژوهشهای آمریکاییان و اروپاییان هستند. این در حالی است که وضعیت مسلمانان کانادا از برخی جهات فرید و منحصر بهفرد است و مسلمانان کانادا نیازمند نخبگان جدی فکری و فرهنگی هستند تا مسائل و مشکلاتشان را با زبانی منطقی و منسجم منعکس کنند.
پنجم؛ حضور کمرنگ آثار اصیل شیعی:
مسلمانان شیعی ایرانی از جمله مهاجرانی مسلمانانی هستند که در چند دهۀ اخیر به کانادا آمدهاند. در میان مهاجران ایرانی نخبگان و پژوهشگران بسیاری هستند که در عرصههای مختلف منشای اثرات بسیار بودهاند. با این همه بسیاری از آثار اصیل شیعی به زبان انگلیسی ترجمه نشدهاند و نسل دوم و سوم مسلمانان کانادایی که زبان عربی و فارسی را نمیدانند قدرت و توان دسترسی به آن متون را ندارند. یکی از مسئولیتهای مهم نهادهای فرهنگی – اسلامی در کانادا میتواند این باشد که این آثار را بهسهولت در اختیار مخاطبان مسلمان و غیرمسلمان قرار دهند. معرفی این آثار نه تنها به معنای ترویج فرهنگ اسلامی که شناساندن بخش مهمی از هویت ایرانی – اسلامی هم معنا میدهد. در معرفی این آثار البته باید بهجد نیازهای مسلمانان و شیعیان و غیرمسلمانان علاقمند به فرهنگ شیعی را شناخت و متناسب با این نیازها اولویتها را تعیین و مشخص نمود. <ref>== شاخصهای حضور مسلمانان در کانادا == چندین شاخص حضور مسلمانان در کانادا بدین قرارند:
اول. تکثر قومی و ملی:
مسلمانان کانادا از کشورهای مختلفی به فرهنگ چندگانۀ کانادا وارد شدهاند. برخی از خاورمیانه هستند و برخی از آفریقا. برخی از شرق دور و جنوب شرقی آسیا به کانادا آمدهاند و گروهی از اروپا و آمریکا وارد شدهاند. تکثر موجود میان مسلمانان در کانادا فینفسه مذموم نیست اما این تکثر باعث شده است ما در سرتاسر کانادا انجمنها و مؤسسههای اسلامی زیادی را شاهد باشیم که هرچند وجود آنها برای تقویت هویت فرهنگی مسلمانان بسیار ضروری است اما ارتباط و نسبت میان این نهادها با هم خیلی اندک است. مقایسۀ وضعیت مسلمانان کانادا با یهودیان کانادا که این قوم اخیر بسیار با وحدت رویه در مسائل مختلف وارد عمل میشود ضرورت توجه مسلمان به تقویت هویت مشترک را نشان میدهد. هماکنون ضرورت وجود گفتوگوهای جدی دینی بین گروههای مختلف اسلامی و همچنین اتخاذ مواضع مشترک بین آنها در مورد موضوعات مهم روز در کانادا بسیار حس میشود و این مهم تنها با وجود تشکلهایی که این گروهها را به هم پیوند دهند قابل تحقق است. برگزاری نشستها و مراسمی با مضامین مشترک، دامن زدن به گفتوگوهای دروندینی بین مسلمانان و تأمل بر مسائل و مشکلات مشترک از جمله راههایی هستند که با مدد آنها میتوان تنوع موجود میان مسلمانان را به راهی برای شکوفایی بیشتر آنها در کانادا مبدل کرد بیش و پیش از آنکه این تنوع به تشتت و تعدد ره بسپارد.
دوم؛ تفاوتهای فرهنگی و عقیدتی:
خاستگاه فرهنگی متفاوت مسلمانان با فرهنگ مقصد (کانادا) سبب شده مسائل و مشکلات فراوانی فراروی مسلمانان کانادا رخ بنمایند. نظام حقوقی موجود در کانادا تفاوتهایی با شریعت اسلامیدارد. نگاه غربی به خانواده نیز با آنچه مسلمانان از خانواده مدنظر دارند تفاوتهایی ژرف را دارا است همانطور که تلقیهای دو فرهنگ غربی و اسلامی نسبت به زن متفاوت هستند. نگاه غربی به آموزش هم با آموزش اسلامی متفاوت است. این موارد تنها بخشی از شاخصهای عمدهای هستند که باعث میشوند مسلمانان شکاف هویتی و فرهنگی جدی و فربهی را با زندگی در کانادا حس کنند. تلاشهایی از سوی نخبگان مسلمان صورت گرفتهاند تا عالمان اسلامی در نهادهای مختلف کانادایی از شهرداری و دادگاه گرفته تا مدرسه و زندان حضور داشته باشند تا تفاوتهای فرهنگی میان مسلمانان و مسحیان را به مسئولان گوشزد کنند و در تصمیمگیریهای مهم نقش ایفا کنند. این کارها لازماند اما به هیچعنوان کافی نیستند. مسلمانان کانادا نیازمند نخبگان و اندیشمندانی هستند که زبان گویای آنها باشند و همچنین نمایندگانی داشته باشند که در نهادهای مهم تصمیمگیری از حق و حقوق آنها حمایت و جانبداری نمایند. این مهم اما تاکنون رخ نداده است.
سوم؛ اقلیت رسانهای:
بزرگترین نماد و مظهر مشکلات فراوانی که مسلمانان در کانادا دارند در ناکامی آنها برای راهاندازی رسانههای جدی که منعکسکنندۀ نظرات آنها و مدافع حق و حقوقشان باشد خود را نشان میدهد. اگر مسلمانان در جامعۀ کانادا حضور چشمگیری دارند این حضور در رسانههای مختلف کانادایی جلوه و ظهوری ندارد. دلایل بسیار زیادی از جمله تنوع قومی و فرهنگی مسلمانان کانادا سبب شده آنها نتوانند رسانهای جدی داشته باشند. به نظر میرسد هرکس که دلنگران وضعیت مسلمان کانادا است باید حساب ویژهای بر روی رسانههای قدرتمند اسلامی که منعکس کنندۀ وضعیت و مشکلات مسلمان کانادا باشد باز کند. در این میان باید از ابزارها و تکنولوژیهای مدرن برای پیشبرد این هدف استفاده کرد. رسانهها هم پا به پای تحولات تکنولوژیک تغییر کردهاند و هماکنون ضرورت استفاده از فضای مجازی برای تأثیرگذاری بر تصمیمهای مهم حس میشود و باید از این ابزار برای انعکاس وضعیت مسلمانان کانادا استفاده کرد.
چهارم؛ فقدان جریان جدی نواندیشی دینی اسلامی:
اگر پس از رخداد ۱۱ سپتامبر ما در آمریکا شاهد جریانی جدی هستیم که به انحای مختلف در صدد ارائۀ مضامین اصیل و اصلی اسلامی به غربیان است در کانادا چنین جریان قوی و فربهی را مشاهده نمیکنیم. به تعبیر دیگر در آمریکا و حتی اروپا نسلی از نواندیشان اسلامی پس از این رخداد به وجود آمدند که تلاش گسترده و وسیعی را از خود نشان دادند تا تصویر معوجی را که غرب از اسلام در رسانههای مختلف ارائه میکرد کماثر کنند و اسلام نواندیشانه را به غربیان نشان دهند؛ به غربیان بقبولانند که آنچه رخ داده نسبتی با اسلام اصیل ندارد و گونهای برداشت سخیف و غیراصیل از اسلام میتواند با تروریسم نسبتی داشته باشد همانطور که از دل متون مسیحی و یهودی هم میتوان تقریرهایی داشت که متعصبانه هستند و هماطور که از دل برخی متون مدرن چون متون مارکس و نیچه برداشتهای سطحی و ایدئولوژیک ارائه شدهاند. این جریان در کانادا بسیار کمرنگ است و کارهایی که انجام شده بیشتر دنبالهروی پژوهشهای آمریکاییان و اروپاییان هستند. این در حالی است که وضعیت مسلمانان کانادا از برخی جهات فرید و منحصر بهفرد است و مسلمانان کانادا نیازمند نخبگان جدی فکری و فرهنگی هستند تا مسائل و مشکلاتشان را با زبانی منطقی و منسجم منعکس کنند.
پنجم؛ حضور کمرنگ آثار اصیل شیعی:
مسلمانان شیعی ایرانی از جمله مهاجرانی مسلمانانی هستند که در چند دهۀ اخیر به کانادا آمدهاند. در میان مهاجران ایرانی نخبگان و پژوهشگران بسیاری هستند که در عرصههای مختلف منشای اثرات بسیار بودهاند. با این همه بسیاری از آثار اصیل شیعی به زبان انگلیسی ترجمه نشدهاند و نسل دوم و سوم مسلمانان کانادایی که زبان عربی و فارسی را نمیدانند قدرت و توان دسترسی به آن متون را ندارند. یکی از مسئولیتهای مهم نهادهای فرهنگی – اسلامی در کانادا میتواند این باشد که این آثار را بهسهولت در اختیار مخاطبان مسلمان و غیرمسلمان قرار دهند. معرفی این آثار نه تنها به معنای ترویج فرهنگ اسلامی که شناساندن بخش مهمی از هویت ایرانی – اسلامی هم معنا میدهد. در معرفی این آثار البته باید بهجد نیازهای مسلمانان و شیعیان و غیرمسلمانان علاقمند به فرهنگ شیعی را شناخت و متناسب با این نیازها اولویتها را تعیین و مشخص نمود. <ref>== شاخصهای حضور مسلمانان در کانادا == چندین شاخص حضور مسلمانان در کانادا بدین قرارند:
اول. تکثر قومی و ملی:
مسلمانان کانادا از کشورهای مختلفی به فرهنگ چندگانۀ کانادا وارد شدهاند. برخی از خاورمیانه هستند و برخی از آفریقا. برخی از شرق دور و جنوب شرقی آسیا به کانادا آمدهاند و گروهی از اروپا و آمریکا وارد شدهاند. تکثر موجود میان مسلمانان در کانادا فینفسه مذموم نیست اما این تکثر باعث شده است ما در سرتاسر کانادا انجمنها و مؤسسههای اسلامی زیادی را شاهد باشیم که هرچند وجود آنها برای تقویت هویت فرهنگی مسلمانان بسیار ضروری است اما ارتباط و نسبت میان این نهادها با هم خیلی اندک است. مقایسۀ وضعیت مسلمانان کانادا با یهودیان کانادا که این قوم اخیر بسیار با وحدت رویه در مسائل مختلف وارد عمل میشود ضرورت توجه مسلمان به تقویت هویت مشترک را نشان میدهد. هماکنون ضرورت وجود گفتوگوهای جدی دینی بین گروههای مختلف اسلامی و همچنین اتخاذ مواضع مشترک بین آنها در مورد موضوعات مهم روز در کانادا بسیار حس میشود و این مهم تنها با وجود تشکلهایی که این گروهها را به هم پیوند دهند قابل تحقق است. برگزاری نشستها و مراسمی با مضامین مشترک، دامن زدن به گفتوگوهای دروندینی بین مسلمانان و تأمل بر مسائل و مشکلات مشترک از جمله راههایی هستند که با مدد آنها میتوان تنوع موجود میان مسلمانان را به راهی برای شکوفایی بیشتر آنها در کانادا مبدل کرد بیش و پیش از آنکه این تنوع به تشتت و تعدد ره بسپارد.
دوم؛ تفاوتهای فرهنگی و عقیدتی:
خاستگاه فرهنگی متفاوت مسلمانان با فرهنگ مقصد (کانادا) سبب شده مسائل و مشکلات فراوانی فراروی مسلمانان کانادا رخ بنمایند. نظام حقوقی موجود در کانادا تفاوتهایی با شریعت اسلامیدارد. نگاه غربی به خانواده نیز با آنچه مسلمانان از خانواده مدنظر دارند تفاوتهایی ژرف را دارا است همانطور که تلقیهای دو فرهنگ غربی و اسلامی نسبت به زن متفاوت هستند. نگاه غربی به آموزش هم با آموزش اسلامی متفاوت است. این موارد تنها بخشی از شاخصهای عمدهای هستند که باعث میشوند مسلمانان شکاف هویتی و فرهنگی جدی و فربهی را با زندگی در کانادا حس کنند. تلاشهایی از سوی نخبگان مسلمان صورت گرفتهاند تا عالمان اسلامی در نهادهای مختلف کانادایی از شهرداری و دادگاه گرفته تا مدرسه و زندان حضور داشته باشند تا تفاوتهای فرهنگی میان مسلمانان و مسحیان را به مسئولان گوشزد کنند و در تصمیمگیریهای مهم نقش ایفا کنند. این کارها لازماند اما به هیچعنوان کافی نیستند. مسلمانان کانادا نیازمند نخبگان و اندیشمندانی هستند که زبان گویای آنها باشند و همچنین نمایندگانی داشته باشند که در نهادهای مهم تصمیمگیری از حق و حقوق آنها حمایت و جانبداری نمایند. این مهم اما تاکنون رخ نداده است.
سوم؛ اقلیت رسانهای:
بزرگترین نماد و مظهر مشکلات فراوانی که مسلمانان در کانادا دارند در ناکامی آنها برای راهاندازی رسانههای جدی که منعکسکنندۀ نظرات آنها و مدافع حق و حقوقشان باشد خود را نشان میدهد. اگر مسلمانان در جامعۀ کانادا حضور چشمگیری دارند این حضور در رسانههای مختلف کانادایی جلوه و ظهوری ندارد. دلایل بسیار زیادی از جمله تنوع قومی و فرهنگی مسلمانان کانادا سبب شده آنها نتوانند رسانهای جدی داشته باشند. به نظر میرسد هرکس که دلنگران وضعیت مسلمان کانادا است باید حساب ویژهای بر روی رسانههای قدرتمند اسلامی که منعکس کنندۀ وضعیت و مشکلات مسلمان کانادا باشد باز کند. در این میان باید از ابزارها و تکنولوژیهای مدرن برای پیشبرد این هدف استفاده کرد. رسانهها هم پا به پای تحولات تکنولوژیک تغییر کردهاند و هماکنون ضرورت استفاده از فضای مجازی برای تأثیرگذاری بر تصمیمهای مهم حس میشود و باید از این ابزار برای انعکاس وضعیت مسلمانان کانادا استفاده کرد.
چهارم؛ فقدان جریان جدی نواندیشی دینی اسلامی:
اگر پس از رخداد ۱۱ سپتامبر ما در آمریکا شاهد جریانی جدی هستیم که به انحای مختلف در صدد ارائۀ مضامین اصیل و اصلی اسلامی به غربیان است در کانادا چنین جریان قوی و فربهی را مشاهده نمیکنیم. به تعبیر دیگر در آمریکا و حتی اروپا نسلی از نواندیشان اسلامی پس از این رخداد به وجود آمدند که تلاش گسترده و وسیعی را از خود نشان دادند تا تصویر معوجی را که غرب از اسلام در رسانههای مختلف ارائه میکرد کماثر کنند و اسلام نواندیشانه را به غربیان نشان دهند؛ به غربیان بقبولانند که آنچه رخ داده نسبتی با اسلام اصیل ندارد و گونهای برداشت سخیف و غیراصیل از اسلام میتواند با تروریسم نسبتی داشته باشد همانطور که از دل متون مسیحی و یهودی هم میتوان تقریرهایی داشت که متعصبانه هستند و هماطور که از دل برخی متون مدرن چون متون مارکس و نیچه برداشتهای سطحی و ایدئولوژیک ارائه شدهاند. این جریان در کانادا بسیار کمرنگ است و کارهایی که انجام شده بیشتر دنبالهروی پژوهشهای آمریکاییان و اروپاییان هستند. این در حالی است که وضعیت مسلمانان کانادا از برخی جهات فرید و منحصر بهفرد است و مسلمانان کانادا نیازمند نخبگان جدی فکری و فرهنگی هستند تا مسائل و مشکلاتشان را با زبانی منطقی و منسجم منعکس کنند.
پنجم؛ حضور کمرنگ آثار اصیل شیعی:
مسلمانان شیعی ایرانی از جمله مهاجرانی مسلمانانی هستند که در چند دهۀ اخیر به کانادا آمدهاند. در میان مهاجران ایرانی نخبگان و پژوهشگران بسیاری هستند که در عرصههای مختلف منشای اثرات بسیار بودهاند. با این همه بسیاری از آثار اصیل شیعی به زبان انگلیسی ترجمه نشدهاند و نسل دوم و سوم مسلمانان کانادایی که زبان عربی و فارسی را نمیدانند قدرت و توان دسترسی به آن متون را ندارند. یکی از مسئولیتهای مهم نهادهای فرهنگی – اسلامی در کانادا میتواند این باشد که این آثار را بهسهولت در اختیار مخاطبان مسلمان و غیرمسلمان قرار دهند. معرفی این آثار نه تنها به معنای ترویج فرهنگ اسلامی که شناساندن بخش مهمی از هویت ایرانی – اسلامی هم معنا میدهد. در معرفی این آثار البته باید بهجد نیازهای مسلمانان و شیعیان و غیرمسلمانان علاقمند به فرهنگ شیعی را شناخت و متناسب با این نیازها اولویتها را تعیین و مشخص نمود.