بوسنی و هرزگوین
نام کشور | بوسنی و هرزگوین |
مکان | اروپا |
مساحت | ۵۱٬۱۲۹ کیلومترمربع (۱۹۷۴۱ مایلمربع) (۱۲۷ام) |
منطقه زمانی | CEST (CET) |
جمعیت | ۳٬۲۸۹٬۰۰۰ (۱۲۶ام) |
پایتخت | سارایوو |
نوع حکومت و ساختار سیاسی | جمهوری دموکراتیک فدرال |
زبان های رسمی | بوسنیایی، کرواتی، صربی |
واحد پول | مارک تبدیلپذیر بوسنی و هرزگوین (BAM) |
بوسنی و هرزگوین، کشوری واقع در شرق اروپا با جمعیت اکثریت مسلمان می باشد. این کشور، در زمستان ۱۳۷۰ش، پس از فروپاشی کشور یوگسلاوی سابق، اعلام استقلال کرد ولی با مخالفت و تهاجم صربها و کرواتها با انگیزه سرکوب مسلمانان و تجزیه بوسنی، مسلمانان این کشور، به مدت ۴ سال مورد نسلکشی قرار گرفتند. اسلام از طریق جاده ابریشم و توسط بازرگانان ایرانی به این منطقه راه یافته است، اسلام در قرن سوم و چهارم قمری (ده میلادی) در جزیره بالکان وجود داشته است و با حمله عثمانیها به این کشور گسترش یافته است. هنگام ورود عثمانیها به بوسنی، اسماعیلیان در قلعه سیاه ساکن بودند. و در دوره عثمانی ساداتی از نسل حسنین (ع) در بوسنی حضور داشتهاند.
آمار دقیقی از جمعیت شیعیان بوسنی در دسترس نیست، پورتال اهل بیت، جمعیت شیعیان را در ۲۰۰۸ میلادی، ۲۳،۴۰۰ تن تخمین زده است، اما مرکز تحقیقات pwe در ۲۰۰۹ م شمار آنان را کمتر از ۱۵،۲۰۰ نفر گزارش کرده است. شیعیان بوسنی در گراداچات، حسینیهای دارند، و موسسات ابن سینا و ملاصدرا در سارایوو متعلق به آنان است.
صوفیان این کشور مراسم عاشورا را در تکیه حاجی سینان و تکیه علی فاکواتس در سارایوو برگزار میکنند. محبتورزیهای صوفیان نسبت به اهل بیت در دوره عثمانی، واکنشهایی را از سوی حکومت وقت در پی داشته است.
تاریخچه
تاریخ كهن
ایلیریان، ساكنین قدیمی بوسنی و هرزگوین كه اوج قدرت و ترقی آنان در قرون 5 الی 8 قبل از میلاد مسیح تخمین زده شده، قدیمی ترین ساكنین بوسنی و هرزگوین تلقی می شوند نیمه دوم قرن یكم قبل از میلاد برای تاریخ و مردم بوسنی و هرزگوین بخاطر دو واقعه عظیم مهم تلقی می شود: اولین واقعه نفود كلتها (گالا) از شمال ایتالیا، و دیگری ایجاد مستعمرات یونان در جزایر و سواحل دریای آدریاتیك.
این دو واقعه یا به بیان دیگر نفوذ اقوام یاد شده در خاك این مناطق تاثیر بسزایی بر ایلیریان گذاشت بطوریكه بسیاری از عادات و مهارتهای آنان را فرا گرفتند (از جمله كوزه گری، رقص كولو، ابزار آلات مختلف، ایجاد قبرستان جهت دفن اموات و غیره).
ورود رومیان به شبه جزیره بالكان به اواخر قرن سوم قبل از میلاد مسیح باز می گردد.آنان با تجهیزات و سازماندهی قوی خویش جنگهای طویل المدت و فرسایشی در مناطق مختلف بالكان آغاز كردند. این جنگها تا اوایل قرن بعد یا به عبارت دیگر بمدت 9 سال ادامه یافت.
قابل ذكر است كه رومیان تاثیر محسوسی بر زندگی مردم بالكان داشتند از جمله فعالیتهای آنان می توان به احداث راهها، قلعه ها، معادن و شهركها اشاره نمود. علیرغم این فعالیتها در حیات مذهبی مناطق یادشده تغییر زیادی ایجاد نگردید و ایلیریان همچنان به پایبندی به مذهب و فرهنگ كهن خویش ادامه دادند. ساكنین بوسنی باستان، یا به عبارت دیگر بوسنی كه جزئی از ایالت رومی دالماتسیا محسوب میشد، با مسیحیت بسیار زود آشنا گردیدند. به موجب منابع موجود دفاتر اسقفهای كاتولیك از قرن اول پس از میلاد مسیح در سرمسكا میترویتسا، اوسیِك، و سولون وجود داشته اند. اولین اخبار موثق مربوط به سازماندهی كلیساها در این مناطق به قرن ششم بازمی گردد اولین شورای كلیسایی در سالهای 530 و 533 میلادی برگزار شده كه اسقف آندریه بعنوان اسقف بوسنی در آن حضور داشته است.
برای اولین بار در اسناد دولتی كنستانتین هفتم امپراطور روم، از بوسنی یاد شده است (سالهای 913-959). كهن ترین اثر ادبی بوسنیایی – هومی (كتیبه هومی) نیز مربوط به همین مقطع است. ایجاد و سازماندهی دستگاه دولتی بوسنی اواسط قرن یازدهم صورت پذیرفت. این سیستم شامل چند منطقه واقع در بین دو رود درینا و ورباس بوده و “بان بوسنی” در صدر آن قرار داشته است.[۱]
قرون وسطی
“نبوریچ بان” اولین بان بوسنی در مقطع جنگ و درگیریهای رومیان و مجاریان در بوسنی و هرزگوین بود كه دوره حكومت و خدمات شایان وی به سالهای 1154 الی 1163 میلادی باز می گردد. از سال 1167 الی 1203 میلادی نیز “كولین بان” بعنوان بان بزرگ بوسنی بر مسند قدرت جای داشت. بوسنی در پرتو حكومت وی پای به پای كشورهای مناطق جنوب اسلوونی به ترقی و پیشرفت زیادی در راستای ثبات سیاسی و اقتصادی، توسعه فرهنگی و تجاری دست یافت. كولین بان در سال 1189 در “بیلین پولیه” واقع در حوالی زنیتسا منشوری صادر نمود كه به واسطه آن به سكنه دوبرونیك جهت بازرگانی و تجارت آزاد در بوسنی تضمین داده شد. با توجه به محتوای این منشور می توان نتیجه گیری نمود كه نظام و سیستم دولتی آن زمان بسیار سازمان یافته بوده است. در سال 1203 در زمان حكومت كولین بان با حضور نماینده پاپ در منطقه بیلین پولیه مجلس كلیسای كاتولیك برگزار و در آن از كولین بان خواسته شد تا از پیروی از كلیسای بوسنی سرباز زند.
اسقف كاتولیك در سال 1252 در منطقه جاكوو كه نهایتا به مقر اصلی او تبدیل گردید، توسط كلیسای صرب تحت فشار قرار گرفت. در سال 1292 كشیشهای فرانیویی به بوسنی وارد شدند و در مقطع حكومت استپان كوتورمانیچ دوم (1314-1353) قلمرو بوسنی از رود ساوا تا دریا و از تستینا تا درینا گسترده شد. بوسنی در زمان حكومت تورتكو كوتورمانیچ اول (1353 –1391) به اوج قدرت و ترقی دست یافت. وی از سال 1377 “پادشاه صربستان، بوسنی و مناطق ساحلی” نام گرفت. مقطع مزبور را می توان مقطع ترقی مستمر كشور بوسنی و اوج قدرت سیاسی و گستردگی مرزی این كشور نام نهاد.
امپراطوری عثمانی
تركهای عثمانی در سال 1463 میلادی به بوسنی و هرزگوین دست یافته و آن را فتح نمودند اینسال را می توان تاریخ رسمی خاتمه بوسنی قرون وسطایی و آغاز بوسنی سنجاك قلمداد نمود. در این مقطع روند پذیرش دین اسلام توسط مردم بوسنی شدت یافت و در سال 1470 نیز بوسنی سنجاك رسماً تاسیس یافت.
از سال 1492 در پی رانده شدن یهودیان از اسپانیا، پیروان این دین مهاجرت خود به بوسنی را آغاز نمودند. تقویت و توسعه حكومت عثمانی در مناطق مختلف بوسنی به تشكیل ایالت بوسنی در سال 1850 انجامید. این ایالت شامل 7 سنجاك بود: سنجاك بوسنی، هرزگوین، كلیس، لیس، پاكراك، پوژسكا و ازورنیك. امپراطوری عثمانی در دوران باثبات حكومت خویش بر بوسنی دستگاه دولتی را تقویت نمود و سیستم و سازماندهی اداری، نظم حقوقی، سیستم مالیاتی را در كشور برقرار نمود. همچنین در این مقطع وضعیت كشاورزی بوسنی نیز بهبود یافت. قابل ذكر است كه تعداد زیادی از سربازان از مناطق مختلف بوسنی نیز جهت شركت در جنگها و نبردهای مختلف و مقابله با ارتش اتریش-مجار و ونیز راهی جبهه های جنگ میشدند. پس از شكست عثمانیان در جنگ وین (سال 1699) ایالت بوسنی مناطق اسلاوونی و سنجاك لیك و بخشهایی از كلیس و سنجاك هرزگوین را از دست داد.
بزرگترین مقاومت در مقابله با لشكر اتریشیان در سال 1737 در منطه بانیالوكا رخ داد كه به شكست اتریش انجامید.
لغو یانیچارها (در سال 1826) و اعلام “خط شریف” (فرمانیه سلطان) كه اصلاحاتی در آن تبیین شده بود نیز تضعیف هر چه بیشتر حكومت عثمانیان كه بطبع تضعیف بوسنی و هرزگوین را نیز در پی داشت، را مانع نشد. نارضایتی و سركوب مردم و افزایش هر چه بیشتر مالیاتها میل و تلاش هر چه بیشتر مردم جهت استقلال را تقویت نمود. یكی از این جنبشها بر علیه اصلاحات دولت وقت در سال 1831 تا 1832 به رهبری حسین كاپیتان گراداچواتس رخ داد.
مقطع امپراطوری اتریش-مجار
در كنگره برلین كه در سال 1878 میلادی برگزار گردید اداره و سرپرستی بوسنی و هرزگوین به امپراطوری اتریش- مجار واگذار گردید و “سنجاك نووی پازار” همچنان در حیطه حكومت امپراطوری عثمانی قرار گرفت. ارتش بوسنی كه عمدتا از بوشنیاكها تشكیل شده و در مناطقی نیز از حمایت صربها و كرواتها برخوردار بود و همچنین یهودیان نیز حمایت مالی خود را از آن دریغ نداشتند مقاومت زیادی بر علیه نیروهای اشغالگر اتریشی نشان داد جنگ بوسنی با امپراطوری اتریش-مجار از 29 جولای تا 20 اكتبر ادامه یافت و نهایتا با پیروزی اتریشیان باتمام رسید و حكومت 40 ساله امپراطوری اتریش –مجار بر بوسنی را در پی آورد بطوریكه بوسنی به بخشی از حكومت پادشاهی اتریش تبدیل شد. فاتحین در بوسنی با سیستم مالیاتی، نظم اداری و دستگاه دولتی عثمانیها و همچنین اصلاحات ارضی آنان مواجه شده و اقداماتی جهت كنترل و ایفای قدرت بر جوامع مذهبی بوسنی و هرزگوین بعمل آوردند. در پی این امر جوامع مذهبی توانستند در چارچوب حكومت امپراطوری اتریش به استقلال مذهبی دست یابند.
در مقطع امپراطوری اتریش-مجار در بوسنی 4 بار آمار نفوس انجام گرفت. در فاصله بین اولین و آخرین آمارگیری جمعیت كشور از 1158164 به 1808044 تن افزایش یافت. بدین ترتیب شاخص رشد جمعیت بطور سالیانه بالغ بر 06/2 درصد بوده است. هدف اصلی حكومت اتریش مجار از بدو ورود به بوسنی انضمام این كشور به قلمرو خود و اجرای طرحها و نقشه های این امپراطوری در مورد بوسنی و منطقه بالكان است كه نهایتا در سال 1908 اجرا گردید.
شاهنشاهی صربها، كرواتها و اسلوونیها
بوسنی و هرزگوین در پی اعلام منشور اتحاد در اول دسامبر 1918 به ساختار دولت جدیدالاحداث شاهنشاهی صربها، كرواتها و اسلوونیها ملحق گردید. به موجب قانون اساسی تصویب شده در روز عید مذهبی ویدودان، بوسنی و هرزگوین یكپارچگی مرزی و اداری خود را در ساختار این دولت حفظ نمود تا اینكه در سال 1929 رژیم دیكتاتوری شاه الكساندر با تشكیل واحدهای اداری جدید (تحت عنوان بانووینه) یكپارچگی مرزی و تاریخی بوسنی را دستخوش تخریب نمود.
بعدها، در پی امضاء توافقنامه تسوتكوویچ-ماچاك در سال 1939 و با ایجاد بانووینه كرواسی، بوسنی و هرزگوین تقسیم گردید.
بوسنی و هرزگوین بمدت كوتاهی در بدو آغاز جنگ جهانی دوم به ساختار دولت مستقل جدیدالاحداث كرواسی پیوست تا اینكه در اجلاس شورای آزادیبخش مردمی ضد فاشیستی بوسنی و هرزگوین در مركونیچ گراد مورخ 25 و 26 سال 1943 بعنوان یكی از فدراسیونهای متساوی الحقوق جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی معرفی گردید.
جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی
پس از خاتمه جنگ جهانی دوم در تاریخ 25 الی 28 آوریل سال 1945 در سومین اجلاس شورای آزادیبخش مردمی ضد فاشیستی بوسنی، مجلس ملی بوسنی و دولت مردمی فدراسیون بوسنی و هرزگوین تشكیل گردید. بوسنی و هرزگوین بعنوان یك واحد فدرال متساوی الحقوق در ساختار یوگسلاوی بیش از هر چیز به تساوی حقوق كلیه اقوام و اقلیتهای ملی بذل توجه می نمود. آرمان “برابری و برادری” بعلت بافت چندقومی مشهود بوسنی با توجه كامل اجرا و اعمال می گردید. اعلان و اجرای اصل برابری به آحاد مردم امكان تحصیلات و حفظ سنن و فرهنگ خاص هر قوم را داد.
تجاوز به بوسنی و هرزگوین و مبارزات استقلال طلبانه
فروپاشی جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی و سلسله فعالیتهای مربوط به تجزیه اجزاء آن و ایجاد كشورهای جدید موجب شد كه 29 فوریه و اول مارس سال 1992 همه پرسی مربوط به استقلال بوسنی و هرزگوین برگزار و بیش از 65 درصد از افراد واجد شرایط موافقت خود با استقلال كشور بوسنی در چارچوب مرزهای تاریخی تایید شده آن را اعلام نمایند. بوسنی و هرزگوین پس از برگزاری موفقیت آمیز همه پرسی در تاریخ 7 آوریل سال 1992 در سطح جهانی بعنوان یك كشور مستقل برسمیت شناخته شد. صربهای بوسنی با همیاری صربستان و مونته نگرو عدم موافقت و نارضایتی خود از ایجاد كشور مستقل و غیروابسته بوسنی و هرزگوین را به عرصه ظهور رسانیدند. هدف و تلاش اصلی آنان ایجاد كشوری بود كه كلیه صربها بتوانند در آن زندگی كنند.
در همه پرسی برگزار شده در تاریخ 29 فوریه و 1 مارس سال 1992 از مجموع 3253847 رای دهنده، رقمی بالغ بر 2061932 از اتباع بوسنی موافقت خود با ایجاد كشور مستقل و یكپارچه بوسنی و هرزگوین كه قومیتهای صرب، كروات و بوشنیاك و اقلیتهای مذهبی و ملی با تساوی كامل حقوق در آن به زندگی ادامه دهند، را اعلام نمودند. رقم مزبور 44/99 درصد از كل رای دهندگان را تشكیل میداد. علیرغم مخالفت شدید حزب دمكرات صرب و تهدیدات بلگراد، اكثریت مردم بوسنی و هرزگوین از كلیه اقوام رغبت دمكراتیك خود جهت استقلال كشور را صریحا اعلام نمودند. اتهامات مبنی بر اینكه مردم بوسنی و هرزگوین با این تصمیم در واقع به تجزیه از یوگسلاوی رای داده و موجبات آغاز جنگ داخلی را فراهم آوردند چیزی جز تحریف تاریخ نیست. تفكیك وتجزیه جمهوری فدرایتو سوسیالیستی یوگسلاوی تا حد زیادی با توافق قدرتهای جهانی انجام گرفت ارتش تغییر شكل داده یوگسلاوی قبل از تاریخ ذكر شده (پس از خروج از خاك اسلوونی) تجاوز خود به كرواسی را آغاز نمود. تصمیم اكثریت شهروندان بوسنیایی و هرزگوینی بیانگررغبت سیاسی آنان در وهله خطیر تاریخی و مبتنی بر واقعیات مبنی بر حاكمیت مستمر بوسنی و هرزگوین در طول تاریخ بوده است. حق بوسنی و هرزگوین جهت دستیابی به یكپارچگی و تمامیت در وهله كنونی مبتنی بر تصمیمات شورای آزادی بخش مردمی ضد فاشیستی یوگسلاوی و بوسنی و هرزگوین و موقعیت این كشور بعنوان یكی از فدراسیونهای متساوی الحقوق یوگسلاوی می باشد. جمهوری بوسنی و هرزگوین منادی فروپاشی یوگسلاوی نبود ولی ناچار شد كه بوسیله همه پرسی از استقلال خویش دفاع نماید. بوسنی و هرزگوین با برگزاری همه پرسی به اساسی ترین شرط جهت پذیرش و به رسمیت شناخته شدن در جامعه جهانی و عضویت در سازمان ملل جامه عمل پوشانید. با این وجود شورای امنیت سازمان ملل به وظیفه خود مبنی بر دفاع از این عضو عمل نكرد و آن را در مقابل تجاوز بزرگ صربها و متعاقبا استیلای كرواتها به حال خود رها كرد و بدین ترتیب تجاوزی در ابعادی عظیم به وقوع پیوست كه تخریب فوق العاده كشور و آوارگی مردم آن را در پی داشت.
كاملا آشكار بود كه حزب دمكرات صرب بلافاصله پس از خاتمه اولین انتخابات چندحزبی پارلمانی در كشور اختلالات و سنگ اندازیهای خود در فعالیتهای كلیه ارگانهای منتخب مردمی را آغاز خواهد كرد. بزودی مشخص گردید كه این حزب بعنوان یكی از احزاب حاضر در درون دولت، سیاست دفاع از منافع ملی بوسنی و هرزگوین را تعقیب نكرده بلكه هدف اساسی و اصلی آن تخریب حاكمیت قانونی و دولتی بوسنی بود.
بدین ترتیب صربهای بوسنی به رهبری رادووان كاراجیچ فعالیتهای خود در راستای تخریب داخلی بافت و تركیب دولتی بوسنی و هرزگوین را با حمایت كامل و كمك صربهای صربستان و مونته نگرو آغاز نمودند. احزاب سیاسی صربستان نیز به حمایت از حزب دمكرات صرب بر خاستند (از جمله جنبش بازسازی صرب، حزب رادیاكل صرب، گروههای سلطنت طلب، قومیت گرایان به سرپرستی ششلی و یوویچیچ، چتنیكها، ببرهای آركان و بسیاری از شبه نظامیان). علیرغم اینكه صربها در بدو امر سعی در معرفی این فعالیتها بعنوان مبارزه ای سیاسی جهت حفظ منافع قومی خویش داشتند بزودی محرز گردید كه تداركات زیادی جهت اعمال تجاوز بر علیه بوسنی و هرزگوین دیده و مقدمات امر را فراهم ساخته اند.
همزمان با استقلال كرواسی، اسلوونی و مقدونیه فرآیند تجزیه یوگسلاوی نیز آغاز گردید. اسلوبودان میلوشویچ و بوریسلاو یوویچ بر استفاده از قوای نظامی و اعلام وضعیت جنگی اصرار ورزیدند و این امر بر وخامت و پیچیدگی اوضاع در جامعه چند قومی بوسنی و هرزگوین افزود. علیرغم تلاش جامعه بین الملل در یافتن راه حلی مسالمت آمیز جهت حل بحران یوگسلاوی بخوبی مشهود بود كه رئسای جمهوری جمهوریهای یوگسلاوی سابق یعنی: میلوشویچ، عزت بگوویچ، كوچان، گلیگورو و بولاتوویچ و اعضای شورای ریاست جمهوری جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی موفق به حصول حداقل توافق نظر جهت حل این بحران نیستند. تجاوز به بوسنی و هرزگوین به كشتار بوشنیاكها منجر گردید. شرارتها، تجاوزهای قساوت منشانه و غیرقابل تصوری توسط صربهای بوسنی، صربستان و مونته نگرو به وقوع پیوست. غیرنظامیان و مردم عادی در شهرهای سربرنیتسا، پریه دور، فوچا، بیلینه، راونو، موستار، ویشه گراد، روگاتیتسا، ژپا، برچكو، كوزاراتس، زورنیك، ویتز، ستولاتس، دوبوی، بانیالوكا و… بیشترین جنایات را متحمل شدند.
وقوع جنگ بر وضعیت بهداشتی و آماری مردم بوسنی تاثیر زیادی گذاشت. ارزیابیهای متفاوتی در خصوص تعداد كشته شدگان دوران جنگ وجود دارد كه به موجب آنها تعداد كشته شدگان از 140 هزار تن تا 200 هزار تن رقم زده شده است. اسناد مربوط به تعداد مجروحین جنگی حاكی از رقمی بالغ بر 170 هزار تا 240 هزار تن می باشد (از هر صد هزار مجروح جنگی 25 هزار تن بطور دائم معلول شده اند) همچنین به موجب آمار موثق موجود 16 الی 17 هزار تن از كشته شدگان را كودكان تشكیل داده و تعداد كودكان مجروح نیز بالغ بر 40 هزار تن می باشد. چند صد هزار تن از مردم بوسنی و هرزگوین همچنان در خارج از كشور بعنوان جنگزده و آواره بسر برده و یك سوم از ساكنین بوسنی و هرزگوین در حال حاضر در مناطق تحت كنترل سازمان ملل بعنوان آوارگان داخل كشور زندگی می كنند.