کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین
ایلیکوهین | |
---|---|
نام کامل | الیاهو بن شائول کوهین |
نامهای دیگر | کامل امین |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | ۱۹۲۵ م، ۱۳۰۳ ش، ۱۳۴۳ ق |
محل تولد | مصر، اسکندریه |
سال درگذشت | ۱۹۶۵ م، ۱۳۴۳ ش، ۱۳۸۴ ق |
فعالیتها | جاسوس |
الیاهو بن شائول کوهین، جاسوس رژیم صهیونیستی با نفوذ در دولت سوریه توانست تا منصب مشاور عالی وزیر دفاع این کشور ترقی کند. او ۶ دسامبر ۱۹۲۵ در اسکندریه مصر بود که بعد از آشکار شدن نفوذی بودنش در بدنه دولت سوریه به اعدام محکوم و ساعت ۳ بامداد ۱۸ مه ۱۹۶ در میدان «مرجه» دمشق به دار آویخته شد. کوهن یکی از مهمترین جاسوسهای رژیم صهیونیستی در قرن بیستم به شمار میرفت که اطلاعات خطرناک و مهمی را طی چهار سالی که در پایتخت سوریه حضور داشت، به تل آویو مخابره کرده بود. جاسوسی که پس از گذشت دهها سال از اعدامش، هنوز هم محل توجه مقامات صهیونیست است. ایلیکوهین را در سوریه با نام «کامل امین» میشناختند.
زندگینامه
«الیاهو (الی) بن شائول کوهن» ۶ دسامبر ۱۹۲۵ در یک خانواده ارتدوکس و صهیونیست در اسکندریه به دنیا آمد. پدر او از حلب سوریه به مصر مهاجرت کرده بود. در سال ۱۹۴۷ و در زمان شدت گیری احساسات ضدیهودی در بین اعراب ترک تحصیل کرد و به تحصیل در خانه روی آورد. در زمان تشکیل رژیم صهیونیستی، بیشتر خانواده های یهودی مصر را ترک کرده و به اراضی اشغالی رفتند. با اینکه در سال ۱۹۴۹ پدر و سه برادر او مصر را به قصد اراضی اشغالی ترک کردند، او در مصر ماند تا مدرک الکترونیک خود را تکمیل کرده و فعالیت های یهودی و صهیونیستی خود را مدیریت کند. در سال ۱۹۵۱ و بعد از کودتای نظامی، نهضت ضد صهیونیستی شکل گرفت و کوهن به دلیل فعالیت های صهیونیستی خود بازداشت شد. کوهن در بسیاری از عملیات رژیم صهیونیستی در مصر نقش داشت ولی مدرکی از فعالیت های او توسط دولت مصر ارائه نشده است. بعد از درگیری سوئز، درگیری ها بین دولت مصر و یهودیان شدت پیدا کرد. در سال ۱۹۵۶ کوهن مجبور شد مصر را ترک کرده و به اراضی اشغالی مهاجرت کند.
در سال ۱۹۵۷ کوهن به استخدام اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی درآمد. کاری که به او محول شده بود در نظر او خسته کننده بود و تصمیم گرفت به خدمت موساد در آید؛ ولی موساد او را رد کرد و او مجبور شد کار قبلی خود را ادامه دهد. در دو سال بعد از آن، او در یک دفتر بیمه مشغول به کار شد.
پس از آن که «میر آمیت» رئیس موساد نام او را در بین افراد رد شده دید؛ موساد تصمیم به استخدام کوهن گرفت. مأموریت انتخاب شده برای او نفوذ به دولت سوریه بود. بعد از اینکه دو هفته تحت نظر بود، استخدام شده و تحت آموزش قرار گرفت. کوهن در دوره فشرده ۶ ماهه موساد شرکت کرد و گزارش آموزش او نشان داد که او مهارت های لازم برای عملیات واقعی را دارد.
در این زمان هویتی جعلی به عنوان یک بازرگان سوری که از آرژانتین به کشور خود بازمی گردد برای او تهیه شد. برای واقعی جلوه دادن این داستان او به آرژانتین سفر کرد.
سوریه
در ۱۰ ژانویه ۱۹۶۲، «کامل امین ثابت» (نام جدید کوهن) سوار کشتی توریستی شد که از شهر جنوای ایتالیا حرکت کرد و در اسکندریه لنگر انداخت و سرانجام به بندر بیروت رسید. در کشتی، الی کوهن با «مجید شیخ الارض» (Majeed Sheikh al-Ard) دیدار کرد - شخصیتی که وی را در طول سه سال اقامت در دمشق همراهی می کرد. الارض مردی دنیادیده بود. او به بسیاری از زبان ها صحبت می کرد و به زبان آلمانی هم تسلط داشت. این دو در عرشه کشتی با یکدیگر روبرو شدند و با یکدیگر گفت و گو کردند؛ طی آن کوهن داستان پوشش خود را برای او تعریف کرد. کوهن به عنوان یک تاجر ثروتمند، به دنبال سرمایه گذاری در سرمایه های موروثی، ابراز تمایل کرد تا امکان تجارت در زادگاهش سوریه را بررسی کند. مجید شیخ الارض پیشنهاد کرد که کوهن پس از پیاده شدن در بیروت در سفری از بیروت به دمشق با او همراه شود. الارض، کوهن را دعوت کرد تا با اتومبیل جدید خود با او سفر کند و پس از یک روز استراحت در بیروت، این دو به گذرگاه مرزی بین لبنان و سوریه راه یافتند.
طبق اسناد اطلاعاتی آمریکا، مجید شیخ الارض از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۹ یک خبرچین آمریکایی ها بود. مجید شیخ الارض به کوهن توضیح داد که او تعدادی دوست دارد که می توانند با چند صد لیره سوریه عبور امن از مرز را برایش ترتیب دهند. مجید شیخ الارض مبلغ ۴۰۰ لیره سوریه از کوهن گرفت و با دوست خود، یک فرد امنیتی سوریه منتظر آنها در گذرگاه مرزی تماس گرفت. یکی دیگر از دوستان الارض مسئول گمرک در گذرگاه مرزی بود. هنگامی که کامل امین ثابت (الی کوهن) در گذرگاه مرزی نشسته و قهوه می نوشید، دوستان مجید شیخ الارض کیسه های حاوی تجهیزات جاسوسی را که کوهن از اسرائیل با خود آورده بود، جابجا می کردند. اینگونه بود که الی کوهن بدون آنکه جست و جوی وسایل شخصی خود را انجام دهد، وارد دمشق شد.
نفوذ در ارتش سوریه
کوهن موفق شد اعتماد افراد زیادی در ارتش و دولت سوریه را به دست آورد. در همین زمان او اطلاعات را به وسیله رادیو، نامه و گاهی نیز به صورت حضوری منتقل می کرد. مهم ترین اطلاعات جمع شده توسط او وقتی بود که از بلندی های جولان بازدید کرد و موفق شد اطلاعات نظامی سوریه در آن منطقه را به اراضی اشغالی منتقل کند. کوهن وانمود کرد که برای کمک به سربازانی که زیر آفتاب کشیک می دادند قصد دارد درختانی را در بالای سر آنها بکارد. بعدا این درخت ها به عنوان هدف برای ارتش رژیم صهیونیستی مورد استفاده قرار گرفت. کوهن بازدیدهای زیادی از قسمت جنوبی سوریه انجام داد و عکس ها و نقاشی های زیادی از این منطقه برای رژیم صهیونیستی تهیه کرد. او در مجلس ملی سوریه فریاد می زد و اسرائیل را به هزار کار کرده و نکرده متهم می کرد، اما شب ها در خانه، برای اسرائیل اطلاعات بسیار سودمندی را می فرستاد. کوهن موفق شد دوستان بسیار زیادی در بین افراد عالی رتبه ارتش سوریه به دست آورد. بعضی گزارش ها می گویند که او دوستی زیادی با «امین الحافظ» داشت، ولی حافظ این دوستی را تکذیب کرد. بعد از این که حافظ رئیس جمهور شد، کوهن حتی برای پست وزیر دفاع در نظر گرفته شده بود. امین الحافظ (متولد ۱۹۲۱ و درگذشته در ۲۰۰۹) رئیس جمهور سوریه از ۱۹۶۳ تا فوریه ۱۹۶۶ بود. کوهن همچنین موفق شد از برنامه مخفی ارتش سوریه برای ایجاد پدافندِ چندلایه پرده بردارد. ارتش رژیم صهیونیستی تنها انتظار یک لایه دفاعی را داشت و اطلاعات کوهن برایش بسیار ارزشمند بود.
رژیم صهیونیستی همواره کوهن را یکی از مهم ترین جاسوسهای خود معرفی کرده است. «ایوی شکول» نخست وزیر پیشین این رژیم اعلام کرده بود اطلاعاتی که کوهن فراهم کرده بود منجر شد تا اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ پیروز شود.
در سال ۱۹۶۴، کوهن به طور مخفیانه به اراضی اشغالی بازگشت تا بتواند در زمان زایمان همسرش (زنی عراقی- یهودی و خواهر نویسنده اسرائیلی «سامی میخائیل)) در کنار او باشد.
محاکمه و اعدام
در ژانویه ۱۹۶۵، دولت سوریه تلاش های خود را برای دستگیری جاسوس های رده بالا بیشتر کرد. با کمک نیروهای شوروی سابق و با کمک تجهیزات آنان خطوط رادیویی زیر نظر گرفته شد. این تجهیزات موفق به ردیابی کوهن در هنگام انتقال اطلاعات به رژیم صهیونیستی شدند. روایت های زیادی از چگونگی فاش شدن هویت او و بازداشت او منتشر شده است. یکی از این روایت ها حاکی است که سه افسر سازمان اطلاعات سوریه هنگامی که او را بازداشت کرده بودند به او گفته بودند: «بازی تمام شد». بعد از محاکمه نظامی، او به جرم جاسوسی مجرم شناخته شد و به اعدام محکوم شد. کوهن در بازجویی ها هیچ کدام از اطلاعات سرّی رژیم صهیونیستی را فاش نکرد. تل آویو یک برنامه جهانی برای حمایت از او راهاندازی کرد تا جلوی اعدام او را بگیرد. صهیونیست ها چندین بار از دولت سوریه درخواست کردند که او را اعدام نکند و حتی از شوروی درخواست وساطت کردند. با اینکه خیلی از شخصیت های بین المللی از جمله پاپ پل ششم و دولت های فرانسه، بلژیک و کانادا از دولت سوریه درخواست کردند حکم اعدام را لغو کند او در ساعت ۳ بامداد ۱۸ مه ۱۹۶۵ در میدان «المرجه» دمشق در ملاء عام اعدام شد.
بر اساس نظر «موریس کوهن» برادر او که وی هم یک جاسوس موساد است، در زمان اعدام، الی کوهن نفر سوم برای جایگزینی نخست وزیر سوریه بود.
درخواست های خانواده کوهن برای بازگرداندن جسد او به اراضی اشغالی چندین بار رد شده است. در سال ۲۰۰۷ دولت ترکیه اعلام کرد آمادگی وساطت بین سوریه و رژیم صهیونیستی در این زمینه را دارد. در سال ۲۰۰۸ یکی از مقامات دولت حافظ اسد اعلام کرد که بقایای او در محل نامعلومی دفن است تا از بازگرداندن جسد او به اراضی اشغالی جلوگیری شود.
در سال ۲۰۱۸ موساد اعلام کرد ساعت کوهن را به دست آورده است.
جزئیات کشف ساعت الی کوهن اعلام نشد و تنها به گفتن «عملیات ویژه موساد» بسنده شد. با این حال، رئیس موساد گفته است این ساعت تا روزی که الی کوهن دستگیر شد، در دستش بود.
تحقیر خانواده کوهن توسط رژیم صهیونیستی
خانواده کوهن کابینه رژیم صهیونیستی و سیستم های سیاسی و امنیتی آن را به نادیده گرفتن مسئولیت های خود در قبال جاسوس اش متهم کرده و تأکید دارند که سرویس های امنیتی اسرائیل در حمایت از نیروی امنیتی خود دچار ضعف و سستی شده اند. نادیه کوهن همچنین فاش کرد که دیدار آخری که وی با الی قبل از بازداشت وی داشته، می توانست سرنوشتی که در انتظار وی بوده است را بفهمد. وی گفت که الی یک ماه و نیم قبل از خروج از منزل خود به خوبی متوجه شده بود که دیگر باز نمیگردد، لذا ما خداحافظی پایانی با او را انجام دادیم. همسر این جاسوس اسرائیلی می افزاید: رژیم بارها و بارها من را اذیت کرد. حتی فرزندان کوچک من نیز هزینه های زیادی را پرداخت کردند. این درد همواره با ما همراه بود. آنها بدون ترحم ما را در گوشه خیابان رها کردند. «صوفی بن دور» دختر کوهن که در زمان اعدام پدرش ۵ سال داشت، از روایت منتشر شده توسط موساد انتقاد و تاکید کرد که سرویس موساد و اسرائیل تلاش داشتند همواره از وی استفاده کنند اگر این اتفاق نمی افتاد، الی کوهن لو نمی رفت.
منابع
استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمیگیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار میباشد.
سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.
مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی میباشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژهای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم میخورد.
زاهدان مرکز این استان است که از طریق راهآهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راهآهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راهآهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.
استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوههای استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبههای فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوقالعادهای برای توسعه و آبادانی برخوردار است
دلیل نامگذاری
سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.
پیش از اسلام
سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شدهاست. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی میباشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت دادهاند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شدهاست. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافتهاند.
«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطورهای ایران چون زال، سام و رستم نسبت دادهاند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار میآمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.
اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان راندهاند.
سر زمین سیستان دارای مکانهای باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور میکند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومتهای اسلامی بعد از آن.
سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانیها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمهای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچها در آن سکونت کردند.
در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نمودهاند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپههای بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد میرساند.
آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگهای روان، بیابانهای خشک و بیآب و سرسختی مردمان این سرزمین، اکثر قوای خویش را از دست داد .
در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عربها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفتها و جنگهای مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سیصد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.
در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.
پس از اسلام
از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب میشد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالتها و ولایتهای کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوستمحمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.
جغرافیای استان
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران میباشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکمترین استانهای کشور است.
استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل میشود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استانهای کرمان و هرمزگان محدود میشود.
شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای دادهاست. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی میباشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت میکند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر میرسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش مییابد، خشکسالیهای مخرب توسعه پیدا میکند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظهای را نشان میدهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان میوزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.
جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زدهاست. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی میباشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهرهگیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصههای اساسی اقلیم منطقهاست. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانهای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آبهای زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار میآیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آوردهاست. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، میباشد.
شهرهای استان
آثار باستانی معروف
اقوام در سیستان و بلوچستان
لباس محلی
لباس محلی در بلوچستان بر میگردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیمالایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کردهاند. پوشاک و لباس بلوچی نیز میتواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخشهایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخشهایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آنها مشاهده میکنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشههای مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.
گویش سیستانی
گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.
این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.
سابقه تاریخی
فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کردهاند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقیمانده است.
یک سرود دینی به گویش سیستانی باقیمانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.
خاستگاه
گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبانهای ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.
دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.
نوشتار
گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.
گونه های زبانی
چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.
زرگری
در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.
ادبی
گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.
سیدی
در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.
عربی
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.
زبان بلوچی
اولین محققی که لهجههای بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی میشدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجهها به این واقعیت اشاره میکند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس میکند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی میباشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجههای بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson میباشد. او لهجههای بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه میباشد و آنهارا بر اساس منطقه عمدهای که در آن صحبت میشوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.
محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجههای بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein میباشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجههای مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهتها و تمایز لهجهها بکار برده است.
مدارس دینی
این استان، یکی از استانهایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهلسنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت میکردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیتهای مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بینیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راهاندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزههای علمیه در استان به بیش از 100واحد میرسد. رشد کیفی حوزههای علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهلسنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده میشود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمیکرده است. هم اکنون عالیترین سطوح دینی در حوزههای علمیه اهلسنت سیستان و بلوچستان تدریس میشود. در کنار مدارس علوم دینی اهلسنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانونهای فرهنگی نیز فعال هستند. کتابخانههای مجهز سالنهای مطالعه خذمات بینظیری را به اهلسنت ارائه میدهد.