ابن هشام
ابن هشام | |
---|---|
نام کامل | ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمْیری معافری سدوسی بصری |
نامهای دیگر |
|
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | بصره |
محل درگذشت | بصره |
دین | اسلام، اهلسنت |
استادان |
|
آثار |
|
فعالیتها |
|
ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمْیری معافری سدوسی بصری، از علمای اهلسنت، محدث، مورّخ، ادیب، نسبشناس و تدوین کننده کتاب السیرة النبویة است. این کتاب؛ یکی از منابع مهم قدیمی است که در سیره و مغازی محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)(صلی الله علیه و آله و سلم) از اعتبار و شهرت زیادی برخوردار است. البته نمیتوان همه مطالب این کتاب را تأیید یا رد کرد؛ چرا که تک تک نقلهای مندرج در آنرا باید جداگانه مورد بررسی قرار داد. ولی بهطور کلی میتوان گفت سیره ابنهشام یکی از قدیمیترین منابع در دسترس و قابل استناد است.
ابنهشام حمیری کیست
ابو محمد عبد الملک بن هشام بن ایوب ذهلی یا حمیری[۱] (متوفی 213[۲] یا 218ق[۳]) از علمای اهل سنت، محدث، مورّخ، ادیب، نسبشناس و تدوینکننده مشهورترین کتاب درباره سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است[۴]. از زندگی وی آگاهیهای کمی در دست است. نخستین بار در قرن ششم، عبدالرحمن سهَلی در شرح خود بر سیره[۵] اشاره کوتاهی به زندگی او کرده است. برخی آگاهیها نیز از طریق ذهبی(وفات: 748ق) به دست میآید. او با استناد به گفته تاریخنگار مصری، ابو سعید عبد الرحمن بن یونس؛ ابنهشام را ذهلی، منسوب به ذهل بن معاویة، تیرهای از قبیله «کنده»، میشمارد[۶]. برخی نیز او را حمیری(منتسب به منطقهای در یمن) میدانند. ابنهشام به حمیریان علاقه داشت؛ و اثری درباره پادشاهان حمیر با نام «التیجان فی ملوک حمیر» تألیف کرد[۷].
ظاهراً ابنهشام در بصره به دنیا آمد[۸]، اما زمان تولد او به درستی معلوم نیست. تنها میدانیم در میان کسانی که او مستقیماً از آنان روایت کرده، کسی نیست که در نیمه اول قرن دوم درگذشته باشد، اما از طرفی او پیش از سال 183 ق(سال مرگ زیاد بن عبد الله بکّائی، شاگرد برجسته ابن اسحاق)، در سِنّ و سالی بوده که بتواند متن کامل سیره را از وی دریافت کند[۹].
ابنهشام در زادگاه خود پرورش یافت و از آنجا که بیشتر رجال سند او در سیره از مردم کوفه و بصرهاند[۱۰]، وی میبایست بخش مهمی از زندگی و آموزشهای خود را در این نواحی گذرانده باشد، چنانکه بکائی را نیز در میان همین رجال میبینیم[۱۱]. از استادان و رجال حدیث او میتوان «ابو عبیده معمر بن مثنی»، «ابو زید انصاری»، «خلف احمر» و «هیثم بن عدی» را نام برد[۱۲]. تاریخ ورود ابنهشام به مصر معلوم نیست، اما میدانیم که وی در اینجا که آخرین منزل سفرهای علمی او بود مقیم شد و تا پایان عمر در مصر زیست[۱۳].
ابنهشام در ادب و شعر نیز دستی توانا داشت[۱۴]. شاید به همین سبب بود که هنگام ورود شافعی به مصر، ابنهشام در دیدار با او درنگ کرد، اما چون یکدیگر را ملاقات کردند، برای هم شعر گفتند و ابنهشام پس از این دیدار شافعی را ستود[۱۵]. آنچه از دانش ابنهشام در سیره بازتاب یافته، عموماً به احاطه وی در نسبشناسی و شناخت گویندگان اشعار بازمیگردد. با این همه، به نظر مصححان سیره، وی اشعاری از ابن اسحاق نقل کرده که آشکارا مجعول و سست است و نتوانسته درباره آنها نظری قطعی ابراز کند، گرچه ابنهشام خود به تأکید گفته که از آوردن چنین اشعاری خودداری کرده است[۱۶].
آثار ابنهشام
- «السیرة النبویة»؛ که معمولاً «سیره ابنهشام» نیز خوانده میشود.
- «التیجان فی ملوک حمیر». که پایه نگارش آن بر عبارات نقل شده از «اسد بن موسی» قرار دارد[۱۷]. ویژگی این کتاب در آن است که میان حوادث تاریخی و قصص دینی، خرافه و اسطوره جمع کرده است و به همین دلیل از نظر پیدایش و شیوه روایت قصه عربی در خور توجه است.
- «فی شرح ما وقع فی اشعار السیر من الغریب»[۱۸].
کتابشناسی سیره ابنهشام
کتاب «السیرة النبویة»؛ یکی از منابع مهم قدیمی است که در سیره و مغازی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از اعتبار و شهرت زیادی برخوردار است. این کتاب در واقع همان «سیره ابن اسحاق» است که ابنهشام آنرا تهذیب و تلخیص کرده است[۱۹]. محمد بن اسحاق مطلّبی (58 – 150ق) اولین کسی است که سیره و مغازی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را با نوع نگارش جدیدی جمعآوری و تدوین نموده است[۲۰]. ابن اسحاق اخبار حوادث دوران مکه و مدینه و احوال پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و بخشی از ماجراهای مربوط به عصر جاهلی را که در کتابها و مجموعههای پراکنده گوناگون یافته بود در این اثر جمعآوری نموده و به خلیفه منصور عباسی تقدیم کرده است[۲۱]. ابنهشام از طریق زیاد بن عبدالله بکائی روایت کرده است[۲۲]. ابنهشام، در مقدمه کتابش، به تغییراتی که در «سیره ابن اسحاق» داده بود اشاره میکند:
- حذف کتاب «المبتدأ»؛
- حذف آنچه در آن یادی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشده و چیزی از قرآن درباره آن نازل نشده و ربطی به سیره حضرتشان ندارد؛
- حذف اشعاری که ابن اسحاق آورده و آشنایان و عالمان به شعر، استناد آنها را درست نمیدانند؛
- حذف مطالبی که نقل آنها شنیع است و خاطر برخی را میآزارد.
- حذف آنچه زیاد بن عبد الله بکائی برای ابنهشام روایت نکرده است؛
- البته مطالبی که وی در این کتاب افزوده است، با نام خودش مشخص شده و با مطالب ابن اسحاق قابل تمییز است.
گاه گفته میشود ابنهشام مواردی که در «سیره ابن اسحاق» منطبق با گرایش شیعی بوده را حذف کرده است، لیکن چنین نیست؛ زیرا هم مواردی یافت میشود که او از ابن اسحاق درباره امام علی(علیهالسلام) نقل کرده[۲۳]، و هم مواردی را خود ابنهشام مستقلاً در مناقب حضرتشان آورده است[۲۴].
بر «سیره ابنهشام» شرحها و تلخیصهایی نوشته شده است؛ مانند کتاب «الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة» از «عبد الرحمن سهیلی» (متوفی: 581ق) که شرحی مفصل است. گفتنی است؛ نمیتوان درباره همه مطالب سیره ابنهشام قضاوت نمود و همه آنرا تأیید یا رد کرد؛ چرا که تک تک نقلهای آنرا باید مورد بررسی قرار داد. ولی بهطور کلی میتوان گفت: «سیره ابنهشام» یکی از قدیمیترین منابع قابل استناد در ارتباط با وقایع صدر اسلام است.
منابع
برگرفته از سایت السیرة النبویة» یا همان «سیره ابنهشام») مورد تأیید است؟https://www.islamquest.net
پانویس
- ↑ ذهبی، محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 2003م.
- ↑ زرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج 4، ص 166، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
- ↑ ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج 11، ص 37، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
- ↑ الأعلام، ج 4، ص 66؛ بکر بن عبد الله، طبقات النسابین، ص 51، ریاض، دار الرشد، چاپ اول، 1407ق.
- ↑ ر. ک: سهیلی، عبد الرحمن، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة، ج 1، ص 24، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اوّل، 1412ق.
- ↑ تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.
- ↑ الأعلام، ج 4، ص 166؛ طبقات النسابین، ص 51.
- ↑ الأعلام، ج 4، ص 166.
- ↑ تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.
- ↑ مهدوی، اصغر، مقدمه بر خلاصه سیرت رسول الله، تلخیص شرف الدین محمد بن عبد الله، ص 33، تهران، 1368ش.
- ↑ ر. ک: همان، ص 142 - 144.
- ↑ ابن هشام در «السیرة النبویة» با عبارت «حدّثنی» از این افراد روایت نقل کرده است.
- ↑ همدانی قاضی ابرقوه، رفیع الدین اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، مقدمه، تحقیق، مهدوی، اصغر، ص 48، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1377ش؛ الأعلام، ج 4، ص 166؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 282، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
- ↑ تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.
- ↑ ر. ک: همان.
- ↑ ر. ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 4، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
- ↑ الأعلام، ج 4، ص 166.
- ↑ همان.
- ↑ ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 429، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق؛ الأعلام، ج 4، ص 166.
- ↑ نام کتاب و انتشارات: ابن اسحاق مطلبی، محمد بن إسحاق بن یسار، سیرة ابن إسحاق (کتاب السیر والمغازی)، محقق، سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1398ق.
- ↑ ابن خلکان برمکی إربلی، أبو العباس شمس الدین، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 4، ص 277، بیروت، دار صادر، 1900م؛ سیرة ابن إسحاق (کتاب السیر والمغازی)، مقدمه محقق، ص 13.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج 9، ص 5؛ صفدی، خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج 19، ص 142، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.
- ↑ ر. ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 245، 504 – 505، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
- ↑ ر. ک: همان، ج 1، ص 87 و ج 2، ص 151 و 519 – 520.