پیشنویس:طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد (کتاب)
طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد | |
---|---|
نام | طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد |
پدیدآوران | عبدالرحمن کواکبی |
زبان | عربی |
زبان اصلی | عربی |
ترجمه | فارسی |
طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد
مؤلف
سید عبدالرحمن بن احمد بن مسعود کواکبی، مشهور به سید فراتی به دلیل انتسابش به ناحیه فرات (سرزمین پدرانشان)، از رجال اصلاح طلب اسلامی است که در سال 1266 ق در حلب متولد شد و در مدرسه کواکبیه آن شهر، علومی مانند ادبیات عرب، فقه، تاریخ و دانشهای جدید را فرا گرفت و به زبان عربی و ترکی نیز تسلط داشت. اگرچه وی علت عقب ماندگی کشورهای مسلمان را در ابتدا نابسامانی اقتصادی میدانست و بر اساس این اندیشه در شهر حلب و اطراف آن به کارهای عمرانی، زراعی و تأسیس بنادر همت گذاشت و در این کار موفق نیز بود، اما به زودی دریافت که محیط زندگی وی بیش از مشکلات اقتصادی، از فقر فرهنگی و ناآگاهی در رنج است و لذا برای بیداری اسلامی با قلم و اندیشه خود مقالاتی را در نشریه «الفرات» منتشر کرد و سپس نخست مجله « الشهباء» و بعد نشریه «الاعتدال» را منتشر کرد که هر دو توسط دولت وقت، سلطان عبدالحمید عثمانی، تعطیل شد. اقدامات اصلاح گریانه کواکبی موجب شد که برای مدتی زندانی شود و حتی اموالش نیز توقیف گردد. اين پيشامدها و دسيسهها، روز به روز بر محبوبيتش افزود تا آنجا که پس از مدتی شهردار حلب شد. و سپس مناصبی مانند: رياست اتاق بازرگانى، سرمنشيگرى محكمه شرع، رييس هيأت فروش اراضى دولتى و حتی منصب نقيب السادات را نيز برعهده داشت و در همه اين مناصب با زورگويى تركان و فساد دولتمردان سورى مبارزه كرد و چون در اين مبارزات توفیق چندانی نیافت، سوريه را ترك كرد و عازم مصر گشت. در قاهره خديو عباس حلمى كه مثل سلطان عثمانى داعيه خلافت داشت سعى كرد از وجود او براى جلب حمايت بعضى شيوخ عرب استفاده كند. از اينرو، كواكبى تا حدى به تشويق و اصرار خديو در اين سالهاى آخر عمر از مصر به كشورهاى اسلامى و عربى، زنگبار، بلاد هند و حتی كراچى سفر کرد و در ضمن اين مسافرتها به تحقيق احوال مسلمانان پرداخت. در بازگشت به مصر قصد سفر به مغرب را داشت كه مرگ به سراغش آمد و در سال 1320 ق، فوت کرد.
ساختار کتاب
این کتاب شامل دو مقدمه، مقدمه اول شرح حال مختصری از زبان مؤلف درباره حضورش در مصر و نگارش مقالاتی در باب استبداد در نشریات و جرائد آن و سپس جمع آوری این مقالات در قالب کتابی با عنوان «طبایع الاستبدا و مصارع الاستعباد» و مقدمه دوّم، مقدمه اصلی کتاب، است. سپس نویسنده به تعریف استبداد و بررسی ارتباط و تاثیر آن بر مفاهیمی مانند علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت و پیشرفت و همچنین نحوه رهایی از استبداد با بیان عناوینی همچون: الاستبداد و العلم، الاستبداد و الدین، الاستبداد و المجد، الاستبداد و المال، الاستبداد و الاخلاق، الاستبداد و التربیه، الاستبداد و الترقی و الاستبداد و التخلص منه، می پردازد.
محتوای کتاب
سیاست و استبداد
کواکبی در مقدمه نخست از سیاست به عنوان علمی بسیار گسترده که مباحث دقیق و زیادی دارد، یاد کرده و سپس به آثار دیگر دانشمندان که قبل از وی در عصرهای مختلف در این حوزه تألیف شده، اشاره کرده و وجه تمایز کتابش را با این کتابها، استقلال در بیان مباحث سیاسی دانسته است. به باور ایشان، مؤلفان گذشته، از پیشنیان تا قبل از عصر حاضر، به جز نویسندگان کتابهایی با عنوان جمهوری در یونان، این مباحث را در قالب کتابهای تاریخی، اخلاقی، ادبی و حقوقی، بیان کرده اند. مانند: کلیه و دمنه، نوشته های غریغوریوس یونانی، نهج البلاغه و آثار دانشمندانی نظیر رازی، طوسی، غزالی، علائی، ابن بطوطه و ابن خلدون. در اندیشه ایشان، دانشمندان اروپایی معاصر، علم سیاست را گسترش داده و با تألیف آثار مختلفی این علم را به ابواب مختلفی در اصول و فروع مانند: سیاست عمومی، سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاست اداری، سیاست حقوی، سیاست اقتصادی و... تقسیم کردهاند. همچنین نویسندگان معاصر ترک مانند: احد جودت پاشا، کمال بیک، سلیمان پاشا، حسن فهمی، و اندیشمندان معاصر عرب زبان نظیر رفاعه بک، خیر الدین پاشا تونسی، احمد فارس، سلیم بستانی و مبعوث مدنی، تلاشیهایی را در این خصوص انجام دادهاند. کواکبی بعد از بیان این پیشینه درباره علم سیاست، سیاست را به کارهای مشترک به مقتضای حکمت و نقطه مقابل آن استبداد را به کارهای مشترک به مقتضای هوی نفس، تعریف کرده و مهمترین درد مشرق زمین را حاکمیت استبداد دانسته است. ایشان استبداد را در لغت به بسنده رآی خود در کاری که شایسته مشورت است، و در اصطلاح به تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن، معنا کرده و آن را از عواملی دانسته که بر علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، تأثیر دارد.
تأثیر استبداد بر دین
در اندیشه کواکبی به دلیل اینکه قول و فعل اربابان کلیسا با حقیقت آموزههای حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) متفاوت بوده، از اینرو نوعی از استبداد دینی بر آنان حاکم بوده که در برخی موارد مولد استبداد سیاسی نیز شده و این دو استبداد در کنار هم مردم را به سمتی سوق دادهاند که حاکم ستمگر و جبار را همچون خداوند به عنوان معبود، تعظیم و عبادت کنند و صاحبان این فکر همانند مسیحیان با ترویج عقاید نادرست و بدعتآمیزی همچون پدر، پسر و روح اقدس، خواسته های خود را بر مردم تحمیل کرده و منجر به تحریف ادیان شده تا از این طریق استبداد دینی مقدمهای بر استبداد سیاسی شود. ایشان اگرچه قرآن را از تحریفی که در کتابهای آسمانی پیشین مانند تورات و انجیل، رخ داده، مبرا و منزه دانسته است، با اینحال برخی تفسیرها و برداشتهای نادرست از آیات قرآن در مباحثی نظیر قضا و قدر را موجب انحراف از توحید و وسیلهای برای منحرف شدن جامعه دانسته است. در حالیکه توحید اساس تمام ادیان الهی بوده و از دیدگاه قرآن نیز کلمه «لا اله الا الله» به عنوان شعار اصلی توحید، اصلاح کننده همه امور فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان بوده که مرحله نفیی آن رد حاکمیت خدایان ساختگی، و مرحله اثباتی آن پذیرش خداوند بیهمتا به عنوان خالق، مالک، حاکم، مدیر و مدبر همه هستی است. از دیدگاه کواکبی، اصل توحید اگر درست فهميده شود و مردم مفهوم حقيقى كلمه توحيد يعنى «لا اله الا الله» را درك كنند به استوارترين سنگرهاى ضداستبدادى دست مىبابند، زيرا بر اساس این اصل هيچ كس و هيچ چيز جزو خداوند، معبود به حساب نمیآید و در برابر غير خدا، هرگز نباید كرنش کرد و اگر در هر ملّتی اصل توحيد انتشار یابد، قفل و زنجير اسيرى در آن ملت شکسته میشود. از اینرو دین اسلام نخست با حكمت و عزم، بنای شرك را به كلى منهدم ساخته و سپس قواعد آزادى سياسى كه معتدل کننده قانون دموكراسى (آزادی مشروع) و آريستوكراسى (حکومت دانایان) بوده را استوار ساخته و اساس آن را بر توحيد بنا نهاده است. این توصیف ایشان از دین اسلام بیانگر آن است که اسلام شریعتی یعنی آسانگیر است که احکام، دستورات آن مطابق با فطرت بوده و آموزههای قرآنی نظیر عدالت و مساوات با استبداد ناسازگار است و اسلام براساس اصول دموکراسی یعنی همگانی بودن و شورای آریستوکراسی یعنی هیأت بزرگان بنا نهاده شده است و آنچه از اسلام در برخی از جوامع با عنوان استبداد حضوردارد با روح و فطرت بشری ناسازگار بوده و مخالف با پویایی و اصلاح جامعه که از منظر قرآن از آن به امر به معروف و نهی از منکر تعبیر میشود، است. از اینرو اگر برخی از عالمان بیتقوا، با پیروی از راهبان و کاردینالهای مسیحی برخی از انسانهای غافل و ناآگاه را به پرستش و ستایش خود مجبور کرده و یا همانند کاهنان کاتولیک باب اخذ مسائل از تورات را مسدود ساخته و خرافات و بدعتها را در بین مردم گستراندند، مانع شناخت و آشکار شدن جوهر دین و حقیقت قرآن بر مردم شدهاند.