فاطمیان
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۰۱:۴۵، ۲۸ آوریل ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
نام دولت | فاطمیان |
---|---|
نامهای دیگر | عبیدیان |
وجه نامگذاری | خلفای فاطمی از نسل فاطمه زهرا(س) |
نسب | از نسل امام صادق (ع) |
منشعب از | اسماعیلیان |
صدر خاندان | اسماعیل فرزند امام صادق(ع) |
بنیانگذار | عبیدالله مهدی |
خاستگاه | شمال افریقا |
انشعابات | نزاریان، مستعلویه، طیبیان، دروزیه |
مذهب | شیعه |
شروع حکومت | ۲۹۷ق |
پایان حکومت | ۵۶۷ق |
قلمرو | شمال آفریقا، مصر، شام، یمن، حجاز |
فاطمیان از شیعیان اسماعیلی، خاندانی که در سالهای ۲۹۷ تا ۵۶۷ قمری بر مناطق وسیعی از سرزمینهای غرب جهان اسلام فرمان میراندند و با عنوان عبیدیان نیز شناخته میشدند. فاطمیان در رقابت با خلفای عباسی، خود را خلفای بر حق میدانستند. حکومت فاطمیان ابتدا در مراکش کنونی تاسیس شد و پس از مدتی بر سراسر شمال آفریقا، مصر، شام[۱] و یمن غلبه یافت و نفوذ خود را تا حجاز نیز گستراند و بر بخشهایی از دریای مدیترانه حاکم شد و سیسیل را تصرف کرد.
دوران طولانی حکومت فاطمیان به ترویج و تقویت مذهب تشیع در شمال آفریقا به خصوص در کشور مصر انجامید. در این دوران مراکز بزرگی مانند جامعة الازهر برای آموزش علوم اسلامی با گرایش اسماعیلی تاسیس شد و آثار مهم این مذهب نگاشته شد. فاطمیان در دوره حکومت خود با استفاده از نهاد دعوت و ارسال داعیان (مبلغان مذهب اسماعیلی) به سرزمینهای مختلف، موفق به رواج تشیع اسماعیلی در نقاط مختلفی از جهان اسلام مانند یمن، هند و مناطق شرقی ایران شدند.
فاطمیان
فاطمیان از اسماعیلیان مبارکه هستند، که معتقد بودند محمد بن اسماعیل؛ نوه امام صادق (ع)، از دار دنیا رفته و امامت در فرزندان وی ادامه یافته است. حکومت فاطميان را فردى به نام ابو محمد عبيداللّه المهدى (متوفّاى ٣٢٢ ق) تأسيس نمود. این حکومت در سال ٢٩٢ هجرى در مغرب آغاز، و در سال 362، با تصرف مصر و شام، بخش بزرگی از جهان اسلام را متصرف شد و تا سال 567، حکومت مقتدری داشت و سرانجام در سال 567، توسط ايوبيان (صلاح الدین ایوبی)، برچيده شد.[۲]
وجه نامگذاری به فاطمیان
اصطلاح فاطمیان بيانگر آن است که آنان منسوب به فاطمه زهرا (ع) هستند، ولی در وجه این نامگذاری ديدگاههاى مختلفى ابراز شده است:
برخى با قاطعيت نسبت آنان را به فاطمه زهرا (ع) انکار کردهاند، از آن جمله، دُخويه است. وى در کتاب خود به نام «يادى از قرامطه بحرين و فاطميان»، دلايل بسيارى بر اين نظريه آورده است؛ يکى از آن دلايل اين است که خلفاى عباسى بغداد و اموى قرطبه در دو نوبت، يک بار در سال ٤٠٢ و بار ديگر در سال ٤٤٤، نسب اين سلسله را به فاطميان انکار کردند، و از طرف ديگر در کتابهاى مقدس دروز، صريح آمده که «عبداللّه بن ميمون»، جدّ خلفاى فاطمى بوده است.[۳]
برخى ديگر انتساب آنان را به حضرت فاطمه (ع) درست دانستهاند، چنانکه جرجى زيدان گفته است:
«فرمانروايان فاطمى ابتدا در افريقيه حکومت داشتند و مرکز حکومت آنان مهديه بود. اين فرمانروايان شيعى خود را از فرزندان حسين (ع) فرزند فاطمه (ع) مىدانستند، اما تاريخ نويسان که طرفدار بنى عباس بودند، صحّت نسب آنان را تکذيب مىکردند، ولى ما احتمال قوى مىدهيم که نسب آنان صحيح باشد و ترديد و تکذيب عدّهاى از تاريخ نويسان، در نتيجه هواخواهى عباسيان بوده است».[۴]
عدّهاى بر آنند که اظهار نظر قطعى در اين باره ممکن نيست، چنانکه س.م. استرن مىگويد:
معروف است که طبق يک سند رسمى فاطمى، خط خلفاى فاطمى از طريق يک سلسله ائمه مستوره به محمد بن اسماعيل بر مىگردد، ليکن وجود چندين گزارش متناقض در اين زمينه، مسئله را آشفته ساخته است. مخالفان خلفاى فاطمى، ذرّيه آنها را از محمد بن اسماعيل ندانستهاند، بلکه تأسيس آيين اسماعيلى را به عبداللّه بن ميمون قدّاح نسبت دادهاند، و ائمه مستوره و نيز فاطميان را اعقاب دروغين على (ع) دانستهاند. اين نظريه را مىتوان جعل کينهتوزانهاى به حساب آورد. البته با اين تصور که در کنار فرقههاى مختلف نهضت اسماعيلى، نبايستى آيين اجداد قدّاحىها را نيز فراموش کرد؛ از اين رو با سنجش و ارزيابى اين شواهد گوناگون، نمىتوان به واقعيت واحدى رسيد، چون اسناد و مدارک قانع کنندهاى در دسترس نيست.[۵]
گروهى ديگر با تفکيک ميان امام مستودع و امام مستقر، مشکل را حل کرده و گفتهاند: گر چه مؤسس سلسله فاطميان؛ يعنى عبيداللّه المهدى، داراى نسب فاطمى نيست، ولى نسب خلفاى فاطمى پس از او حقيقتاً فاطمى است و عبيداللّه همان سعيد بن حسين بن عبداللّه بن القداح است و ميمون قداح و فرزندان او امامان مستودع بودند و عبيدالله مهدى هم امام مستودع بود و وديعه امامت را به پسرخواندهاش القائم (دومين خليفه فاطمى) رساند، و اين بدان جهت بود که امامان حقيقى اسماعيليان در سلميه شام محصور بودند و از بيم «معتضد عباسى» (٢٧٩ ـ ٢٨٩) پنهان شده بودند؛ از اين جهت حسين که امام مستودع بود، وديعه امامت را به فرزند و حجت خود سعيد سپرد، تا او اين امانت را به صاحب واقعىاش که القائم بامراللّه فاطمى بود، برساند.[۶]
ضعف خلافت و سقوط
در نیمه دوم خلافت فاطمیان، قدرت و نفوذ وزرا به تضعیف خلافت فاطمی انجامید. در این دوران وزرا امور خلافت را بر عهده گرفتند و افزون بر امر و نهی بر خلیفه، گاه با نصب خلیفه ناتوان، به قدرت خود میافزودند. در این شرایط هنگامی که وزارت را فردی قوی بر عهده داشت، اوضاع به شکل موقت سر و سامان مییافت و با از میان رفتن او درگیری برای تصاحب منصب وزارت، دربار فاطمیان را دچار کشمکشهای طولانی بر سر قدرت میکرد. بدر الجمالی از مشهورترین وزرای دوران فاطمیان است که در زمان مستنصر به وزارت رسید و بعد از یک دوره آشفتگی که طی آن در مدت ۹ سال، ۴۰ وزیر به قدرت رسیدند و عزل شدند، برای مدت طولانی مقتدرانه وزارت کرد و اوضاع مصر را سر و سامان داد.
بعد از او، پسرش افضل، ۲۷ سال منصب وزارت را در دست داشت تا این که به فرمان آمر کشته شد. بعد از مرگ افضل، بار دیگر تغییر مکرر وزرا و توطئههای درباریان و نظامیان برای به دست آوردن منصب وزارت از سر گرفته شد.
از زمان خلافت «حافظ»، فاطمیان دچار ضعف و درگیریهای شدید داخلی شدند. در این زمان وزرا و حکام مناطق مختلف قیام میکردند و در نصب و برکناری خلفا نقش داشتند. در سال ۵۴۸، نورالدین زنگی؛ حاکم محلی شام، شیرکوه و صلاح الدین ایوبی را به مصر فرستاد. با ورود شیرکوه به قاهره، «عاضد»؛ خلیفه وقت فاطمی او را وزیر خود کرد و بعد از مرگ شیرکوه، صلاح الدین ایوبی وزیر شد. صلاح الدین ایوبی، نهادهای خلافت فاطمی را تضعیف و تشیع را محدود کرد و علمای سنی را به قدرت رساند و سرانجام در محرم سال ۵۶۷ قمری در حالی که هنوز چند روزی به مرگ آخرین خلیفه فاطمی (عاضد) باقی مانده بود، صلاحالدین دستور داد در قاهره به نام خلیفه عباسی خطبه بخوانند.[۷]
فاطمیان و نخستین جنگهای صلیبی
صلیبیون پس از آن که از خاک بیزانس عبور کردند، مدتی را در مرزهای دولت سلجوقیان به سرگردانی گذراندند.در این مدت، آنان متحمل تلفات بسیار شدند، تا آن که توانستند در امتداد سواحل شرقی مدیترانه یعنی از حاشیه ساحلی کشورهای ترکیه، سوریه و لبنان فعلی عبور کنند .
صلیبیون با تصرف نواحی ساحلی به سمت جنوب و به سوی فلسطین پیشروی کردند.در این زمان دو دولت بزرگ جهان اسلام یعنی سلجوقیان و فاطمیان ضعیف شده بودند.این دو دولت از مدتها قبل برای تصرف شام و فلسطین با هم می جنگیدند.سلجوقیان در سال 463 ه. بیت المقدس را تصرف کردند.این امر پس از سالها کشمکش صورت گرفت.پس از آن نیز تلاش فاطمیان موجب ادامه کشمکش شد و سرانجام در سال 490 ه.[۸]
موفق به باز پس گیری این شهر شدند.جدال در بیت المقدس و نواحی مجاور آن، توان اقتصادی و نظامی مسلمانان را سخت ضعیف کرده بود.سه سال ازتصرف مجدد بیت المقدس به دست فاطمیان نگذشته بود که صلیبیون از راه رسیدند و آن شهر را به محاصره گرفتند.دولت فاطمیان نتوانست نیروی کمکی ارسال نماید و مدافعین شهر، پس از مدتی مقاومت از پای در آمدند.صلیبیون با ورود به بیت المقدس کشتار، غارت و تخریب را آغاز کردند.عده زیادی از ساکنان به مسجد بزرگ شهر پناهنده شدند اما آنجا نیز تبدیل به کشتارگاهی شد که حتی نویسندگان اروپایی از وقوع آن ابراز انزجار کرده اند.صلیبیون با تصرف بیت المقدس، مسلمانان را سرکوب نمودند و بر خلاف مسلمانان که در دوران حاکمیت خود، به همه ادیان الهی آزادی فعالیت داده بودند، با تعصب تمام با مسلمانان رفتار نمودند.یهودیان نیز از تعصب و تجاوزگری صلیبیون بی نصیب نماندند.
جنگ اول صلیبی با تصرف بیت المقدس پایان یافت.صلیبیونی که طی این جنگ به پیروزی رسیده بودند، در هر یک از شهرهای تصرف شده در سواحل سوریه و لبنان و نیز در فلسطین دولتهایی مجزا و مستقل برای خود تشکیل دادند.این دولتها عبارت بودند از دولت بیت المقدس، دولت ادسا، دولت طرابلس و غیره.اینان خیلی زود بر سر منافع سیاسی، ارضی و اقتصادی به جدال و کشمکش با هم مشغول شدند.حتی در شهر بیت المقدس، صلیبیون چند دسته شدند و به رقابت و دشمنی با هم پرداختند.
جنگ اول صلیبی سر آغاز یک رشته طولانی از جنگهای دیگر شد، زیرا از یک طرف خبر پیروزی صلیبیون، در اروپا با شور و شعف مواجه شد و دسته های جدیدی از صلیبیون عازم شام و فلسطین شدند، و از طرف دیگر تصرف سرزمینهای مسلمین و بخصوص بیت المقدس، موجب ناراحتی و نگرانی بسیار مسلمانان شد، از این رو دولتهای مسلمان در صدد جبران بر آمدند.از جمله دولت فاطمیان که هنوز قسمتهایی از مصر و شام را در اختیار داشت، به جنگ در برابر صلیبیون ادامه می داد .در منطقه شام، سرداران مسلمانی که طرفدار فاطمیان بودند، دولتی به نام آل زنگی تشکیل دادند و یکی از رهبران آنان به نام ایلغازی حملات سختی به صلیبیون نمود.پس از چندی آل زنگی توانستند دولت صلیبی «ادسا» را شکست دهند و آن شهر را تصرف کنند.اگر چه داوطلبان جدیدی از اروپا به کمک صلیبیون شتافتند، اما به خاطر اختلافات داخلی آنها و نیز به دلیل بیداری و هوشیاری مسلمانان، کاری از پیش نبردند.صلیبیون که در اصل به فکر اموال و املاک متصرفی خود بودند، حتی از ورود داوطلبان اروپایی چندان رضایتی نداشتند زیرا حضور شریک و رقیب را بدتر از دشمن رویاروی می دانستند.[۹]
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله شام
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، درس دوازدهم؛ برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 97
- ↑ فرق و مذاهب کلامی، درس دوازدهم، به نقل از تاريخ شيعه، ص ٢١٣
- ↑ جرجى زيدان، تاريخ تمدن اسلامى، ص ٨٤٦
- ↑ نهضت قرامطه، ص ٢٨ و ٢٩، مقاله «قرامطه و اسماعيليان» از استرن
- ↑ ابراهیم حسن، حسن و طه احمد شرف، عبیدالله المهدی امام الشیعة الاسماعیلیة و مؤسس الدولة الفاطمیة فی بلاد مغرب، ص ٧٧ ـ ١٦٩
- ↑ دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدرهای، فریدون، ص ۳۱۲
- ↑ از جمله پتروس راهب جزو اولین دسته از مهاجمین صلیبی بود.او در بیابانهای آسیای صغیر جان خود را از دست داد
- ↑ تأسیس دولت فاطمیان https://hawzah.net › Article › View