کاتبان وحی

از ویکی‌وحدت

وقتی قرآن کریم توسط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مردم خوانده می‌شد، افراد زیادی آن را به حافظه می‌سپردند تا از گزند فراموشی در امان باشد. در این میان برخی به کتابت وحی پرداختند که به کاتبان وحی شهرت یافتند.

نزول آیات


حضرت محمد(ص) در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد.آن حضرت در غار حرا مشغول راز و نیاز با خداوند بود که اولین آیات نورانی قرآن کریم توسط جبرئیل به ایشان وحی شد.[۱]
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) طبق آیات قرآن کریم[۲][۳] و به شهادت تاریخ[۴] فردی امی و درس نخوانده بود.
بنابراین چون آن حضرت شخصا نمی‌توانست آیات قرآن را بنویسد، به کسانی که با کتابت آشنا بودند، دستور داد قرآن را بنویسند تا آیات الهی همواره محفوظ بماند.
به افرادی که دست‌اندرکار نگارش قرآن بودند، کاتبان وحی گفته‌اند.

لقب امی برای پیامبر


پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ظاهر خواندن و نوشتن نمی‌دانست، و در میان قوم خود به‌داشتن سواد معروف نبود زیرا هرگز ندیده بودند چیزی بخواند یا بنویسد، بنابراین‌ او را «امی‌» می‌خواندند. قرآن هم او را با همین وصف یاد کرده است:
«الذین یتبعون‌الرسول النبی الامی...؛ فامنوا بالله و رسوله النبی الامی...»[۵] امی «منسوب به ام» (مادر) است و کسی را گویند که همچون روزی که از مادر زاده شده است فاقد سواد باشد.
معنای دیگری نیز گفته‌اند: منسوب به ام القری (شهر مکه)، یعنی کسی که در مکه زاده شده است.
در قرآن در موارد دیگر نیز مشتقات این واژه آمده است:
«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم...»[۶] شاید مقصود منسوبین به شهر مکه باشد، ولی ‌احتمال نخست مشهورتر است و با آیه‌های دیگر قرآن بیشتر سازش دارد: «و منهم‌ امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی...»[۷]، در این آیه جمله «لا یعلمون الکتاب‌» ظاهرا تفسیر «امیون‌» است و نیز از مقابله آنان (عرب) با اهل کتاب که باسواد بودند، به دست می‌آید (به جهت تناسب در عطف) که مقصود، فاقد کتابت و سواد است و حدیث منقول از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرمود: «إنّا امة امیة لا نکتب و لا نحسب؛[۸] ما مردمی هستیم فاقد سواد کتابت و نگارش حساب‌» معنای نداشتن سواد را تایید می‌کند.

  1. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی وفرهنگی، ۱۳۷۴، ج۱، ص۶۳۱.
  2. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۸.
  3. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
  4. صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، اول، ج۵، ص۵۴.
  5. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷و۱۵۸.
  6. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
  7. بقره/سوره۲، آیه۷۸.
  8. رازی، فخرالدین، تفسیر کبیر، ج۱۵، ص۳۸۰.