ابومسلمیه
ابو مسلميه فرقههايى منسوب به ابو مسلم خراسانى بودند كه او را زنده و جاودان مىشمردند و به رجعت و بازگشت او اعتقاد داشتند. اكثر اين فرق از طوايف حلوليهاند، اسحاقيه، راونديه، سناذيه، ابلقيه، مبيضّه، بابكيه، بركوكيه و رزاميه از جمله ايشان هستند و از ابو مسلميه به شمار مىروند. ظاهرا خود ابو مسلم پيش از آن كه به ابراهيم امام پيوندد با «كيسانيه» و «مغيريه» كه دو فرقه از غلاة شيعه بودند، روابط نزديك داشت و عقايد تناسخى ايشان در افكار وى تأثير كرده بود و عقيده داشت كه ارواح پس از مفارقت از اجساد خود به بدنهاى ديگر منتقل مىشوند، اگر چه آن اجساد ما سواى نوع سابق خود باشند. نوبختى مىنويسد كه ابو مسلميه مىگفتند: ابو مسلم نمرده و زنده است، و كردن هر كارى را روا مىداشتند و همه واجبات را فرو مىگذاشتند، ايشان تنها
فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 20
ايمان را شناختن امام مىدانند و چون بنيانگذار كيش ايشان خرميان بودند اينان را خرم دينان مىخوانند. (ترجمه فرق الشيعة نوبختى، ص 75) محمد بن اسحاق النديم در كتاب «الفهرست» مىنويسد: از جمله اعتقاداتى كه پس از اسلام در خراسان پيدا شد مسيلمه پيروان ابو مسلم است، كه عقيده به امامت او داشتند و گويند او زنده و جاودان است، و در وقت معينى كه خود مىداند ظهور خواهد كرد، و «اسحاقيه» از ابو مسلميه بودند و اسحاق ترك به تركستان و بلاد ما وراء النهر رفت و در آنجا مردم را دعوت به ابو مسلم مىكرد و مىگفت كه ابو مسلم در كوههاى رى زندانى است و بزودى ظهور خواهد كرد. ابو القاسم بلخى گويد: گروهى از مسلميه را «خرم دينيه» نامند و شنيدهام كه در نزد ما فرقهاى از ايشان هستند كه در دهكده خرمباد (كذا، شايد خرمآباد) زندگى مىكنند و از مسلمانان در حال ترس و بيم هستند. (ترجمه الفهرست، ص 615) مسعودى مىنويسد: «حريانيه» فرقهاى بودند كه نخست قايل به امامت محمد بن حنفيه بودند و پس به «راونديه» پيوستند و پس از آن از جمله ابو مسلميه گشتند، و گويند كه ابو مسلم صاحب دعوت بنى عباس ملقّب به حريان بودند و از اين جهت اين فرقه را «حريانيه» گفتهاند. (مروج الذهب مسعودى، ج 3، ص 169) ظاهرا كلمه حريانيه بايد تصحيف حيانيّه باشد كه اصحاب حيّان سراج بودند كه از «كيسانيه» و طرفداران امامت محمد بن حنفيه به شمار مىرفتند و براى حسن (ع) و حسين بن على (ع) حقى در امامت قايل نبودند. (مامقانى، مقياس الهدايه، ص 82) عبد القاهر بغدادى گويد: ابو مسلميه درباره ابو مسلم سخن به گزاف گفتهاند، و پنداشتند كه او در اندر آمدن روح خدا در وى خدا باشد، و او را به از جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان دانند و گفتند كه ابو مسلم زنده است و نمرده و چشم به راه اويند. ايشان را در مرو و هرات «بركوكيه» خوانند و هرگاه از ايشان از آن كسى كه منصور او را كشته است پرسند گويند كه: او شيطان بود كه به صورت ابو مسلم به دست منصور كشته شد. (ترجمه الفرق بين الفرق، ص 186) صاحب «تبصره العوام» مىنويسد: اين فرق را به شيعه بندند از بهر آن كه ابو مسلم خروج كرد و خلق بسيار از اعداء اللّه و اعداء آل محمّد (ص) و غيرهم را بكشت بدان كه اين خطاست و ابو مسلميه از شيعه نيستند و نه از فرق سنيان، زيرا اعتقاد ابو مسلم آن بود كه امامت به «ميراث» است نه به «نص» چنانكه شيعيان گويند و نه به «اختيار» چنان كه سنيان گويند.
فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 21
ابو مسلميه گويند كه: بعد از رسول «امامت» از آن عباس بود، ابو بكر و عثمان بروى ظلم كردند، و آن خروج بهر آن كرد كه بنى اميه را براندازد و امارت به بنى عباس دهد چنانكه كرد. و اگر او را اعتقاد آن بودى كه امامت از آن امير المؤمنين على (ع) بود، بعد از هلاك بنى اميه به حضرت صادق عليه السلام دادى نه به سفاح، و «راونديه» در اين مذهب تابع ابو مسلم بودند. قومى از ايشان گويند: ابو مسلم زنده است و هيچ چيز از تكاليف و نماز و روزه و زكات و حج واجب نيست و ايمان و دين در دو چيز است: اول معرفت امام، دوم معرفت نگهداشتن. (تبصرة العوام، ص 178، 179) فرقههاى طرفدار ابو مسلم بركوكيه: گروهى از معتقدان به ابو مسلم بودند كه در مرو و هرات جاى داشتند. آنان مىگفتند: آن كه به دست منصور كشته شد، شيطان بود كه خود را به صورت ابو مسلم در آورد، بركوكيه تا حدود چهار صد و چهل هجرى در ما وراء النهر مىزيستند، و ايشان از طوايف حلوليه به شمار مىرفتند.