سپاه صحابه
سپاه صحابه و لشگر جهنگوی از گروههای تکفیری پاکستان هستند. هدف سپاه صحابه ایجاد یک کشور یکپارچه سنی و اعلان شیعیان به عنوان اقلیت کافر در پاکستان است. آنان برای تکفیر شیعیان نسبتهای دروغی همچون اعتقاد به کفر صحابه، عدم ختم نبوت و تحریف قرآن را به شیعیان نسبت میدهند؛ درحالیکه هیچيک از علمای شیعه معتقد به این امور نيست و حتی کسی را که قائل به این موارد باشد را کافر میدانند. سپاه صحابه پس از کشته شدن «حقنواز جهنگوی» دچار اختلاف در راهبرد شد که در این بین سه نفر از اعضا اقدام به تأسیس شاخه نظامی سپاه صحابه به نام «لشگر جهنگوی» نمودند.
پاکستان و درگیریهای مذهبی
قائد اعظم، محمد علی جناح و اقبال لاهوری مدتها پیش با یکدیگر راجع به تأسیس پاکستان یعنی کشور مستقل مسلمانان به نتایجی رسیده بودند. جناح از سال 1940م بعد از پشت سر نهادن مرحله زمینهسازی افکار عمومی در این راستا علناً وارد مرحله رویارویی استدلالی با مخالفان بر سر این مسئله شد.
مخالفان خواستار این بودند که یک حکومت دموکرات بر هندوستان حکومت کند و گاندی هم موافق این نظر آنان بود تا مبادا هندوستان تجزیه شود و حکومتهای مختلف در آن به قدرت برسند؛ همانگونه که جناح، آرزوی حکومت مستقل اسلامی را داشت. جناح لزوم تشکیل پاکستان را در 1940م در سخنرانی معروف خود تدوین کرد. در سال 1946میلادی کشتار فجیعی بین مسلمانان و هندوها درگرفت و احزاب مختلف هم نتوانستند آرامش را برقرار کنند و در نهایت گاندی برای جلوگیری از خونریزی با طرح تقسیم هندوستان و استقلال پاکستان موافقت کرد. سرانجام مونت باتن نایبالسلطنه بریتانیا این طرح را به تصویب رساند و در 15 اوت 1947م پاکستان استقلال یافت.
نام این کشور جدید را به خاطر اینکه مسلمانان هندوها را نجس میدانستند، «پاكستان» نهادند كه از دو تركیب فارسی و به معنی سرزمین پاكان بهره گرفتند.
تشکیل کشوری اسلامی موجب شد که سیل عظیمی از مسلمانان از سراسر هند به سوی این کشور سرازیر شوند. بسیاری از مسلمانان هند که از پنجاب هند و ایالت هاریانا به پاکستان مهاجرت کردند، اکثراً سنی مذهب و متعلق به جماعت دیوبندی بودند. این مهاجران بدون زمین، به پنجاب پاکستان مهاجرت کرده بودند، و همین امر موجب شد که جنگهای مذهبی در پاکستان در میان مذاهب مختلف در پاکستان و به خصوص در ایالت پنجاب بالا گیرد؛ بهطوریکه در دهه هشتاد میلادی این جنگها به خشونتهای مذهبی کشانده شد.
تشکیل سپاه صحابه
بعد از به روی کار آمدن «ژنرال ضیاءالحقّ» در ششم ژوئیه 1977میلادی و با اعلان طرح اجرای «نظام مصطفی» در سال 1978میلادی مورد توجّه رهبران مذهبی شیعه به ویژه علامه مفتی جعفر حسین قرار گرفت. ضیاء الحق در زمینه اسلامی کردن کشور پاکستان فرامینی صادر کرد که دامنه گستردهای داشت، طرحهایی همچون اخذ زکات اجباری از پس اندازهای نقدی در بانکها، یکدست کردن برنامه آموزش دینی، و دولتی کردن اوقاف شیعیان، واکنشهای منفی شیعیان را بر انگیخت.
درست 70 روز بعد از استقرار جمهوری اسلامی در روزهای 12 و 13 آوریل 1979میلادی جمعیتی حدود یکصد هزار نفر از شیعیان سراسر پاکستان در شهر بهگرا واقع در پنجاب که بیشتر ساکنان آنها از شیعیان تشکیل میدهند تجمع کردند. در این تجمع افزون بر انتخاب رهبری مفتی جعفر حسین، نخستین گامهای تأسیس تشکیلات در تحریک نفاذ فقه جعفری برداشته شد. به موجب این تظاهرات، دولت مجبور به پذیرش توافق نامهای با شیعیان شد و شیعیان از پرداخت زکات معاف شدند، و همچنین دیگر خواسته شیعیان عملی گردید.
بعد از تأسیس «تحریک فقه جعفری»، دو کنفرانس توسط جماعت اسلامی پاکستان و جمعیت علمای اسلام برای تقابل با جنبشی که شیعیان ایجاد کرده بودند شکل گرفت. در این راستا (ISI) با حمایت آمریکا و عربستان، گروهی از مسلمانان مهاجر دیوبندی را به مبارزه علیه فعالیتهای تحریک فقه جعفری تشویق کرد. در این فضا، «انجمن سپاه صحابه» که بعدها به «سپاه صحابه پاکستان» تغییر نام داد به رهبری حقنواز جهنگوی از روحانیون جمعیت علمای اسلام در سال 1985میلادی برابر با سال 1364شمسی ایجاد شد، و برخی از روحانیون ضد شیعی همچون «ضیاءالرحمن فاروقی»، «ایثارالحق قاسمی» و «اعظم طارق» (که بعدها از رهبران سپاه صحابه شدند)، حقنواز را در تشکیل سپاه صحابه همراهی کردند.
آراء و افکار سپاه صحابه
در مجموع تمام رهبران سپاه صحابه و لشکر جهنگوی از مدارس مذهبی پاکستان فارغ التحصیل شدهاند. شبهنظامیان آن هم عمدتا در مدارس مذهبی مختلف با گرایش دیوبندی در پنجاب و کراچی تحصیل کردهاند.
سپاه صحابه گرچه خود را حنفی و دیوبندی میخوانند، امّا اندیشه دیوبندیه هیچگاه با اندیشه تکفیری آنان سازگاری ندارد. ابوحنيفه امام مذهب حنفیان از جمله دیوبندیان هيچگاه اقدام به تکفیر مسلمانى نکرد و به چنین مطلبی در فقه الاکبر خود تصریح کرده است. از بزرگان دیوبندیه هم خليل «احمد سهارنپورى» عدم تكفير مسلمانان را روش علماى دارالعلوم و بزرگان و مشايخ خود دانسته، و چنان بیان میدارد که شیعه بودن کسی موجب كفر نمىگردد.
«شيخالاسلام حسين احمد مدنى»، يكى ديگر از بزرگان ديوبند، بعد از نقل طولانى از كلمات برخى از مشايخ ديوبند مبنى بر احتياط آنها در مسئله تكفير مسلمانان، متذكر شدت احتياط رشيد احمد گنگوهى (از مؤسسین جامع دارالعلوم دیوبند) و پيروانش در تكفير مسلمانان مىشود. به گفته او، رويه علماى ديوبند در اين مسئله اين است كه اگر يک در هزار احتمال ايمان در مقابل كفر شخصى باشد، حمل بر ايمانش مىكنند، نه آنكه در تکفیر آن شخص شتاب کنند «محمد انورشاه كشميرى»، شیخ الحدیث جامعه دارالعلوم، مسئله تكفير مسلمانان را از امور خطيرى مىداند كه تنها افراد عالم به وجوه و اسباب کفر مىتوانند دراينباره اظهار نظر كنند.
اما در مقابل، سپاه صحابه، كه خود را از اهلسنت و جماعت معرفى مىكنند، بايد به جاى اينكه در سرتاسر كتابشهايشان، دم از كافر بودن شيعه بزنند، به كتاب خدا و روايات صحاح و كتب كلامى و فقهى بزرگان اهلسنت، مخصوصاً به رويه اسلاف و بزرگان خود از علماى احناف و علماى دارالعلوم ديوبند توجه كنند و متذكر اين امر شوند كه بزرگان آنها چگونه در مسئله تكفير مسلمانان افراط نمىكردند و حتى اگر احتمال ضعيفى دال بر ايمان شخص داشتند، حكم به اسلامش مىكردند و به راحتى حكم تكفير وى را صادر نمىكردند؛ حكم به تكفيرى كه طبق گفته كشميرى هر كسى اهليت نظر دادن در مورد آن را ندارد. رویکرد فکری خاص آنان سبب شد که انجمن سپاه صحابه بعد از تقویت تشکیلات خود، در ایالات مختلف پاکستان همچون پنجاب، خیبر پختونخوا و سند، اقدام به تأسیس مدارسی با رویکرد فکری خود کند تا بتوانند آزادانه و طبق میل خود افرادی را در جهت افکار و آرای خود تربیت کند، گرچه اساس اندیشه دیوبندیه و حنفیت با افکار آنان سازگاری نداشته باشد. سپاه صحابه در کتابها و مجالاتی که منتشر میکند همواره مطالباتی را دنبال میکند و که از مهمترین مطالبات آنان کافر خواندن شیعیان در پاکستان و تشکیل حکومت بر اساس خلافت، که در این نوشتار به این دو مسئله پرداخته میشود.
الف) تکفیر شیعه
هدف اصلی سپاه صحابه ایجاد یک کشور یکپارچه سنی و اعلان شیعیان به عنوان اقلیت کافر در پاکستان است. آنان جزوات متعددی علیه شیعیان در سراسر پاکستان توزیع میکنند و به انتشار فتواهای ضد شیعی صادره از سوی نهادهایی دینی مبنی بر کافر بودن شیعیان میپردازند، و از دولت پاکستان تدوین قانونی مبنی بر کافر دانستن شیعیان را میخواهند که در جمع آوری کتابها و سخنرانان به نحوی صحابه را توهین میکنند.
به باور جناح افراطگرای سپاه صحابه شیعیان سه راه بیشتر نداشتند: یا دست از مذهب خود بردارند و مسلمان شوند، یا ماهیانه مبلغی ثابت به عنوان جزیه بپردازند یا از محل سکونتشان مهاجرت کنند. کوچ اجباری شیعیان از پاراچنار و دیر اسماعیل خان به مناطقی چون پنجاب و کوهات در این راستا انجام میگیرد.
ادله سپاه صحابه در تكفير شيعه
رهبران سپاه صحابه، و در رأس آنها ضياءالرحمن فاروقى و اعظم طارق، به سه دلیل شیعه را تکفیر میکنند:
1. كافر دانستن صحابه رهبران سپاه صحابه در آثار خود، با شاهد قرار دادن برخى از روايات و در كنار هم قرار دادن برخى سخنان علماى شيعه، چنین استدلال مىكند كه شيعيان صحابه پيامبر| را همگى به جز تعداد اندكى به خاطر انكار ولايت حضرت اميرالمؤمنين مرتد میدانند. و تكفير صحابه از جانب شيعه، دليل بر كافر بودن خود شيعيان است.
نقد و بررسی: اگر كسى درباره نظر شيعه راجع به صحابه تحقيق كند، نظر شيعه را نظر معتدلى مىيابد، نه مانند غلاتى که تمامى آنها را تكفير مىكنند و نه مانند جمهور، تمامى آنها را توثيق مىكنند. به نظر شيعه، صحبت با پيامبر اکرم|، فضيلت است، ولى مجرد صحبت كافى نيست و صحابه مانند ديگر مردمان هستند. در بين آنها افراد عادل و افراد منافق و مجهولالحال وجود داشتند. شيعيان به قول عدول آنها استناد كرده، قول خروجكنندگان بر وصى و برادر پيامبر و همچنين مرتكبين كبایر را رد مىكنند و درباره مجهولالحال توقف مىكنند، تا اينكه وضعیت روشن گردد.
در واقع موضع اختلاف بين شيعه و اهلسنت در مورد عدالت جميع صحابه يا بعض صحابه است. اهلسنت تمامى صحابه را عادل مىدانند، ولى شيعه برخى از آنها را عادل مىدانند. اينكه شيعه قائل به سب و لعن صحابه است، يا اينكه شيعه قائل به ارتداد صحابه بعد از نبى اكرم| است، و يا اينكه روايات صحابه علىالاطلاق حجّت نيست، اينها از تهمتهایی بر ضد شيعه است، درحالىكه شيعه از اين تهمتها مبراست. شيعيان دستورهاى دين خود را از بزرگان صحابه اخذ مىكنند و در حق كسانى از صحابه كه نمىشناسند كلامى نمىگويند و بر قسم آخر كه قائل به فسق آنها هستند و عادل نمىدانند، اين حكم را از كتاب و سنت گرفتهاند.
2. ختم نبوت يكى ديگر از اتهاماتى كه سپاه صحابه به شيعه وارد مىكنند و به موجب آن شيعه را از دايره اسلام خارج مىدانند، مسئله ختم نبوت است. به نظر آنها از آنجايى كه خاتميت پيامبر اكرم| از ضروريات دين مبين اسلام است و اگر كسى بدان ايمان نداشته باشد به اتفاق مسلمانان، كافر، و از دايره اسلام خارج است. از طرف ديگر شيعيان تمامى صفات موجود براى انبيا را براى دوازده امام خود ثابت مىدانند و آنها را همانند پيامبر اكرم، معصوم و واجبالاطاعة مىدانند. در نتيجه با اين عقيده، شيعيان قائل به دوازده امام پيامبرنما شدهاند كه اين خود به نحوى منجر به انكار ختم نبوت مىشود.
نقد و بررسی: در حالى كه شيعه اماميه، مانند ساير مسلمانان به خاتمیت رسالت حضرت نبىاكرم| ایمان دارند، شيخطوسى از بزرگان مذهب شيعه، اعتقاد شيعيان به خاتميت پيامبر اكرم| را به اين معنا مىداند كه تا روز قيامت هيچ پيامبرى پس از ايشان مبعوث نمىشود. طبق نظر شيعه، مسئله خاتميت از مسائل ضرورى دين مبين اسلام است. مذهب شيعه چنان به اين عقيده پایبند است كه حتى فقهاى آن برخى از فرق ضاله، همچون بهائيان و قاديانيه را كه منكر خاتميت دعوت و رسالت پيامبر شدهاند، مرتد دانسته، آنها را از زمره اسلام خارج مىدانند.
اما اينكه چرا شيعه اطاعت از ائمه خود را همانند اطاعت از نبى مكرم اسلام| واجب مىداند، به موجب نصوصى است كه در اينباره وارد شده است. در حديث ثقلين نقل شده است كه حضرت نبى اكرم| فرمودند: «إني قد تركت فيكم أمرين لن تضلوا بعدي ما إن تمسكتم بهما؛ كتاب الله وعترتي أهل بيتي». طبق اين حديث، تمسک به احاديث ايشان و پيروى از آنها، پيروى از قول رسول اكرم| است.
درباره عصمت ائمه دوازدهگانه شيعه اماميه آنچه باعث شده است سپاه صحابه ائمه دوازدهگانه را نزد شيعه، نبى بپندارند، گمانشان به اين است كه «عصمت» رابطه تساوى با مقام «نبوت» دارد؛ غافل از اينكه نسبت عصمت به نبوت رابطه اعم است. به اين مفهوم كه شخصى مىتواند معصوم ـ يعنى داراى قوهاى كه شخص را از وقوع در خطا و معصيت حفظ كند ـ باشد، ولى با اين حال داراى مقام نبوت نباشد، و اين چيزى نيست كه شيعه از خود اختراع كرده باشد. خداوند در قرآن در حق اهلبيت پيامبر| مىفرمايد: {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}؛ مراد از «رجس» در آيه كريمه، رجس معنوى است كه ظاهرترين آن «فسق» است، كه به موجب آيه، از اهلبيت به دور است.
3. تحريف قرآن تحريف قرآن يكى ديگر از بهانههايى است كه رهبران سپاه صحابه براى تكفير شيعيان در پيش گرفتهاند. فاروقى باب دوم از كتاب تاريخى دستاويز را به اين امر اختصاص داده، تحريف قرآن را از اعتقادات شيعه اماميه معرفى مىكند. او معتقد است شيعيان نهتنها قائل به تحريف معنوى قرآن هستند، بلكه معتقد به تحريف ظاهرى آن هم هستند. شيعهاى كه چنين اعتقادى دارد، نبايد خودش را مسلمان معرفى كند و كافر است. فاروقى مسئله تحريف قرآن را در كتابهاى اصول كافى، احتجاج طبرسى و فصلالخطاب امرى ثابتشده تلقى مىكند. اعظم طارق با تأييد كلام فاروقى، از بزرگان ديوبند درخواست مىكند كه به كفر نويسندگان اين كتابها و پيروان آنها، يعنى شيعيان فتوا دهد.
نقد و بررسی:
اکثر قریببهاتفاق شیعه معتقد به عدم تحریف قرآن هستند. شيخ صدوق+ از بزرگان مذهب اماميه، اعتقاد شيعه را بر اين اساس بیان مىکند كه قرآنى كه خداوند متعال بر پيامبر اكرم| نازل كرده، همان قرآنى است كه در دست مردم وجود دارد، و چيزى بيشتر از آيات آن نيست. تعداد سورههاى آن 114 عدد است و اگر كسى به ما نسبت دهد كه بيشتر از اين را قائل هستيم، آن شخص كاذب است.
شيخ طوسى+ هم دراينباره مىفرمایند: قول به زيادت و نقصان هر دو درباره قرآن كريم مردود است؛ زيرا درباره تحريف به زياده، اجماع بر بطلان آن است و راجع به قول به نقصان در قرآن، ظاهر كلام مسلمانان بر عدم نقصان است و همين قول مناسب براى مذهب ما است. از طرفی دیگر علمای اهلسنت هم قول به تحریف قرآن از سوی شیعه را مردود شمردهاند، رحمتالله عثمانی هندى از علماى حنفی شبهقاره هند، اتهام تحريف قرآن را از شيعه اماميه دور شمرده و معتقد است نزد شيعه اماميه قرآن از هر گونه تغيير و تبديل محفوظ بوده است. شیعیان اگر كسى از آنها، قائل به نقصان در قرآن شود، قول او را مردود مىدانند و نمىپذيرند. محمد غزالى از رهبران فکری اخوانالمسلمین دراینباره نکته جالبی مىگويد: من از برخى در مجلس علمى شنيدم كه مىگفت شيعه قرآن ديگرى دارد كه نسبت به قرآن معروف داراى كم و زياده است. من به آن شخص گفتم: اين قرآنى كه شما مىگوييد كجاست؟ چرا هيچ انس و جنّى خلال اين روزگار طويل بر اين كتاب اطّلاعى ندارد؟ اينها افترا بر شيعه است.
ب) تشکیل خلافت و مقابله با جمهوری اسلامی ایران
یکی از اهدافی که سپاه صحابه در صدد آن است، برگرداندن نظام حکومتی در پاکستان از جمهوری به سیستم خلافت است. حقنواز جهنگوی مؤسس این گروه، خواستار تبدیل شدن دولت پاکستان به یک دولت سنی که در آن خلافت اسلامی احیا، و بر اساس فقه حنفی اداره شود. اعظم طارق از رهبران سپاه صحابه در اکتبر سال 2000میلادی در سخنرانی خود که در کنفرانس بینالمللی دفاع صحابه در کراچی صورت گرفت، اعلام کرد که هدف سپاه صحابه، تغییر در 28 شهرستان بزرگ پاکستان، و تبدیل آنان به مدل شهرستانهای اسلامی که در آن تلویزیون، سینما و موسیقی ممنوع است. سپاه صحابه در تلاش است با انتشار مجله خلافت راشده فعالیت شبکهای خود را هر چه بیشتر گسترش دهد تا بتواند به آرمان مورد نظر دست یابد. بر این اساس، سپاه صحابه تفکّر شیعی را مانعی بزرگی در مقابل حاکم کردن نظام سیاسی مبتنی برخلافت تلقی میکند، لذا از هر گونه تلاش در جهت رشد تشیع سیاسی و مقابله با نفوذ ایران دریغ نمیکند. حقنواز در سخنرانیهایش نهتنها از ایران، بلکه از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی& در سخنانشان به بدی یاد میکرد. او از این ترس داشت که انقلاب امام خمینی+ با شعار اتحاد و وحدت بین مسلمانان بتواند به نحوی جامعه اهلسنت پاکستان همچون جماعت اسلامی پاکستان را با خود همراه سازد. ازاینرو سپاه صحابه بارها جماعت اسلامی پاکستان را به دلیل حمایتش از انقلاب اسلامی ایران مورد انتقاد قرار میداد، تا مبادا حمایت آنان زمینه تشیع سیاسی در پاکستان گردد.
رهبران سپاه صحابه
حقنواز جهنگوی مؤسس انجمن سپاه صحابه یک روحانی سنی با گرایش فکری دیوبندی و وابسته به حزب جمعیت العلماء اسلام (JUI) بود، او قبل از تشکیل انجمن سپاه صحابه تقابلاتی را با فرقه قادیانیه و بریلویت داشت. حقنواز که فردی متعصّب و ضدّ شیعه بود، به همراه چند تن از روحانیون ضد شیعه دیوبندی؛ همچون ضیاء الرحمن فاروقی، ایثارالحق قاسمی و اعظم طارق و با هدف حفظ و پاسداری از حرمت صحابه، مقابله با نفوذ ایران در پاکستان و جلوگیری از رشد تشیع سیاسی، سپاه صحابه را تشکیل دادند. او اهل تألیف نبود، ولی در قالب سخنرانی، توانست طرفداران زیادی برای خود در شهر جهنگ جلب كند، رویکرد افراطیاش نهایت کار را به جایی رساند که در سال 1990م ترور شد، حامیان او این ترور را به گروههای شیعی نسبت دادند.
پس از قتل حقنواز جهنگوی در 23 فوریه 1990م، ایثارالحق قاسمی، رهبری حزب را بر عهده گرفت. او با استفاده از گشایش دموکراتیک که پس از مرگ ژنرال ضیاء الحق در سال 1988م اتفاق افتاد در انتخابات عمومی شرکت کرد، و در سال 1990میلادی موفق به کسب اولین صندلی مجلس ملی حزب شد. او با این کار میخواست با نفوذ شیعیان در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پاکستان مقابله کند.
در پی ترور ايثار الحق در سال 1991م، ضیاءالرحمن فاروقی را به رهبری سپاه صحابه انتخاب کردند، او هم بعد از چند سال رهبری گروه، به همراه 22 نفر از همراهانش، در 19 ژوئیه سال 1997م، بر اثر انفجار یک بمب در یک دادگاهی در شهر لاهور کشته شد.
بعد از کشتن شدن او، اعظم طارق جانشین وی شد. او نیز همچون ایثارالحق قاسمی حائز کرسی در مجلس ملی پاکستان شد تا بتواند هدف قاسمی، مبنی بر مقابله با نفوذ شیعیان در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پاکستان ادامه دهد، اعظم طارق با ورودش به مجلس، لایحه ناموس صحابه را ارائه داد تا بتواند ممنوعیت توهین صحابه را تبدیل قانون در پاکستان کند. رویکرد ضد شیعی او به حدی بود که در زمان ریاستش متهم به رهبری 103 ترور علیه رهبران و مردم شیعه پاکستان شد. در نهایت اعظم طارق، به همراه چهار نفر دیگر، توسط سه مرد مسلح ناشناس در اسلام آباد در 6 اکتبر سال 2003 ترور شد. پس از قتل او، پیروان او به مغازهها، رستورانها و چند سینما حمله کردند و به آتش کشیدند.
پس از کشته شدن اعظم طارق، «مولوی علی شیر حیدری» زعامت گروه را بر عهده گرفت. او نیز در آگوست 2009 در ایالت سند به قتل رسید. پس از قتل حیدری، محمّد احمد لدهیانوی به عنوان رهبر سپاه صحابه معرفی گردید و تا حال حاضر به سمت خود باقی است.
حامیان سپاه صحابه
فعالیتهای سپاه صحابه، با حمایت از قدرتهای بزرگ منطقه صورت گرفت، این حمایتها در قالب حمایتهای سیاسی و مالی صورت گرفت، که در ادامه به برخی از این موارد پرداخته میشود:
دولت پاکستان
برخی از تحلیل گران بر این باروند: هنگامی که ضیاءالحق با کودتای نظامی بر مسند قدرت نشست، چنین رژیم نظامی به مذاق طرفداران دمکراسی خوش نیامد. بر اين اساس ضیاءالحق برای مقابله با آنان؛ به حمایت از برخی گروههای اسلامی پرداخت. ممکن است برخی از تشویقهای دولت ضیاءالحق از سپاه صحابه برای مقابله با تقاضای هرچه بیشتر دمکراسی باشد.
برخی دیگر بر این باورند؛ ضیاءالحق برای دفع تحرکات شیعیان در پاکستان، اقدام به حمایت و پشتیبانی از حقنواز جهنگوی نمود. طالق خوسا مدیر کل سابق آژانس تحقیقات فدرال در تأیید این ماجرا میگوید:
من جهنگوی را به خاطر سخنرانیای که در ماه محرم 1980م علیه شیعیان ایراد کرده بود دستگیر کردم، امّا چیزی نمیگذرد که با دستور آزادی از سوی ضیاءالحق، جهنگوی از زندان آزاد میگردد.
این سیاست پاکستان همچنان ادامه داشت تا اینکه پرویز مشرف با کودتای نظامی در تاریخ 12 اکتبر 1999م قدرت به دست میگیرد. مشرف در 14 آگوست 2001 هشدارهایی را به گروه سپاه صحابه میدهد، اما بعد از حوادث 11 سپتامبر در آمریکا، القاعده متهم اصلی این حادثه اعلام میگردد. از طرفی چون طالبان از القاعده حمایت کرد، و به هیچ وجه حاضر به تحویل بنلادن سرکرده وقت القاعده نشد، ایالات متحده عزم حمله به افغانستان و طالبان کرد. سپاه صحابه که ارتباط تنگاتنگی با طالبان داشت اعلام داشت در صورت حمله آمریکا به افغانستان نیروی نظامی سپاه صحابه برای حمایت از طالبان و تقابل با ایالات متحده وارد عمل خواهد شد، و همین امر موجب شد که پرویز مشرف در 12 ژانویه سال 2002م فعالیت سپاه صحابه را ممنوع اعلام کند. پیرو همین حکم، افراد گروه تحت تعقیب قرار گرفت و بسیاری از افراد آن، دستگیر شدند. طبق اعلام سپاه صحابه به موجب این ممنوعیت، حضور آنان در 74 بخش از مراکز فعالیتشان، و همچنین در 225 مرکز تحصیلی آنان، در سال 2002میلادی ممنوع اعلام شد.
به دلیل این ممنوعیت، اعظم طارق رهبر وقت سپاه صحابه نام گروه خود را «ملّت اسلامی پاکستان (MIP)» گذاشت، امّا چیز نگذشت که پرویز مشرف این گروه را هم با نام جدید در سپتامبر سال 2003میلادی در لیست گروهها تروریسی قرار داد. اما با وجود این ممنوعیتها سپاه صحابه رفتار خشنوتآمیز فرقهای خود را در قالب نام جدیدی به نام «اهلالسنت والجماعت (ASWJ)» در زمان رهبری مولوی علی شیر حیدری ادامه داد. در آوریل سال 2005 بود که ایالات متحده آمریکا این گروه را به عنوان سازمان تروریستی خارجی (FTO) معرفی کرد، و دولت پاکستان هم فعالیت گروه ترویستی اهلالسنت و الجماعت، از سال 2012 میلادی ممنوع اعلام کرد. با وجود این، گروه با برگزاری کنفرانسهای مختلف در شهرهای پاکستان به فعالیت خود ادامه میدهد.
برخی کشورهای خلیج و غربی
از زمان تأسیس سپاه صحابه، برخی از کشورهای خلیج همچون عربستان سعودی و امارات متحده عربی از گروه تروریستی سپاه صحابه حمایتهای مالی کردند. این حمایتها از طریق منابع خصوصی و از طریق برخی افراد ثروتمند در پاکستان دریافت میگردد، علاوه بر اینکه این کشورها اجازه تشکیل شعب مختلفی برای سپاه صحابه، در کشور خود اختصاص دادند، بهطوریکه شعب آن در این کشورها و همچنین برخی از کشورهای غربی همچون کانادا و انگلستان به 17 شعبه میرسد. تلاشهای عربستان بیشتر در جهت عقیم کرد تأثیرات انقلاب اسلامی در سطح منطقه بود، چراکه عربستان قدرت گرفتن جمهوری اسلامی در منطقه را تضاد با منافع خود در منطقه میبیند.
جنایات سپاه صحابه
سپاه صحابه به صرف فتاوای تکفیری علیه شیعیان بسنده نکردند، بلکه اقدام به ترور شخصیات برجسته شیعه، همچون علمای دین، پزشکان، وکلای و همچنین شهروندان عادی شیعه کردند، و بسیاری از مساجد شیعیان مورد حمله قرار دادند. از بارزترین اقدامات سپاه صحابه، میتوان به ترور رهبر تحریک نفاذ فقه جعفری سید عارف حسین حسینی در 5 اوت سال 1988م اشاره کرد. چنین اقداماتی از سپاه صحابه با پاسخ شیعیان روبهرو شد و به موجب آن چند تن از رهبران آنان هدف ترور قرار گرفتند. هنگامی که حقنواز جهنگوی در فوریه 1990م کشته میشود، رهبران سپاه صحابه، ایران و رهبران محلی شیعه را در عملیات کشته شدن حقنواز جهنگوی متهم کردند. در پی کشته شدن حقنواز، پاکستان شاهد بدترین خشونتهای مذهبی در شهرهای خود بود، به تلافی کشته شدن او، سپاه صحابه اقدام به قتل دیپلمات بارز ایرانی صادق گنجی در سال 1994م کرد.
همچنین افراطیهای سپاه صحابه در ژانویه 1997م به مرکز فرهنگی ایران در لاهور حمله کردند و هفت دیپلمات ایرانی را در مولتان به شهادت رساندند. به تلافی مرگ ضیاءالرحمن فاروقی، پنج افسر نظامی ایران در پاکستان در سپتامبر 1997م به دست سپاه صحابه و لشکر جهنگوی کشته شدند. همچنین از دیگر اقدامات سپاه صحابه قتل عام دیپلماتهای ایرانی در داخل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزار شریف افغانستان بود، که برخلاف قوانین بینالمللی تنها به منظور خصومت با تفکر و اندیشه شیعی صورت پذیرفت. ترور و شهادت دیپلماتهای ایرانی توسط سپاه صحابه صورت گرفت.
ارتباط با گروههای افراطی و تکفیری
طالبان افغانستان یکی از مهمترین حامیان منطقهای سپاه صحابه است. اعظم طارق از رهبران سپاه صحابه در دوران حکومت طالبان به طور مکرر به افغانستان رفتوآمد میکرد. اردوگاههای مستقر در افغانستان که برای آموزش نظامی و پذیرایی از مجاهدان غیر افغان در گذشته مورد استفاده قرار گرفته بود را به سپاه صحابه پاکستان واگذار کردند. در سال 1998میلادی پس از کشته شدن صدها شیعه، حکومت علیه سپاه صحابه پاکستان وارد عمل شد، مسئولان آن به افغانستان گریختند و مورد حمایت طالبان قرار گرفتند، تعداد زیادی از مبارزان سپاه صحابه پاکستان در اردوگاه خوست، تحت رهبری طالبان و بنلادن آموزش نظامی دیدند.
در مقابل هزاران تن از اعضای سپاه صحابه پاکستان همراه طالبان در جنگ علیه مخالفان آنها شرکت کردند. با نیازمندی طالبان به نیروهای جدید برای حمله به مزار شریف روزانه صدها تن از طلاب مدارس مذهبی سپاه صحابه با عبور از مرز به نیروهای طالبان پیوستند. اسدالله شفایی نویسنده و پژوهشگر افغان، مشاهدات خود از حضور سپاه صحابه در کنار طالب را چنین گزارش میکند:
در حمله ناموفق طالبان به مزار شریف شاهد صحنه بودم. در اثر شکست طالبان تعداد زیادی نیروی عرب و پاکستانی از جمله افراد سپاه صحابه نیز به اسارت در آمدند، آنان مدارک پاکستانی به همراه داشتند. روی یکی از سر برگهای رسمی مربوط به سپاه صحابه، ذیل نام گروه به زبان اردو نوشته شده بود: شیعه، کافر و کشتن آن حلال است. در دومین حملهای که طالبها به مزار شریف داشتند، یک واحد کوچک از طالبان به همراه چند نفر از اعضای سپاه صحابه پاکستان، به فرماندهی ملادوست محمّد وارد کنسولگری ایران در مزار شریف شدند و یازده دیپلمات ایرانی را به همراه یک خبرنگار در یک جا جمع کرده، سپس تیرباران کردند.
بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001میلادی؛ ایالات متحده عزم حمله به افغانستان و طالبان را کرده بود. سپاه صحابه که ارتباط تنگاتنگی با طالبان داشت اعلام کرد: در صورت حمله آمریکا به افغانستان، نیروی نظامی سپاه صحابه برای حمایت از طالبان و تقابل با ایالات متحده وارد عمل خواهند شد.
اما ارتباط سپاه صحابه با القاعده به دهه 90 میلادی بازمیگردد؛ آن زمانی که طالبان افغانستان، پایگاههای متعدّدی در اختیار سپاه صحابه و لشکر جهنگوی قرار داد، این گروهها با القاعده و عرب افغانها آشنا شدند و آموزش افراطیگری را فرا گرفتند، پس ازمهاجرت بقایای القاعده از افغانستان به مناطقی از پاکستان، هویت جمعی منسجمتری از افراط گرایان شکل گرفت و همکاری آنها در حمله به شیعیان افزایش یافت. در یکی از درگیریها، پانصد نفر از اعضای القاعده که عمدتاً خارجی (ازبک، عرب، آفریقایی و هندو) بودند برای نبرد با شیعیان حضور یافتند. مواضع یکی از رهبران سپاه صحابه به خوبی این وضع را توصیف میکند: «ما و جنبشهای جهادی دیگر سالها در کشمیر علیه هندیها جنگیده و آزموده شدهایم؛ بنابراین شیعیان پاراچنار در برابر ما عددی نیستند و در آینده نشان خواهیم داد جنگ واقعی چیست».
در مورد ارتباط سپاه صحابه با گروههای دیگر، گزارشها حاکی از نزدیک شدن ارتباطات شبکهای سپاه صحابه، با دیگر گروههای شبه نظامی همچون حرکة المجاهدین و جیش محمد و طالبان پاکستان است.
لشگر جهنگوی
بعد از کشته شدن حقنواز جهنگوی، در پیشبرد اهداف گروه، بین سران سپاه صحابه اختلاف افتاد؛ برخی که خود را وفادار به آرمانهای حقنواز جهنگوی میخواندند بر این باور بودند که آرمان حقنواز بایستی تحقق یابد حتی اگر لازم به اعمال عملیات نظامی باشد. برخی دیگر معتقد بودند که سپاه صحابه لازم است تبدیل به حزب سیاسی گردد و یک شاخه نظامی جداگانهای هم داشته باشد که حزب سیاسی را مورد حمایت قرار دهد، طیف اقلیت آنان، خشونتهای فرقهای بین شیعه و سنی در پاکستان را علی الاطلاق سزاوار نمیدانستند.
در این میان برخی از اعضاء سپاه صحابه همچون ایثار قاسمی و اعظم طارق در انتخابات پارلمانی شرکت کردند و وارد پیمانهای سیاسی شدند، این کار به مذاق بیشتر اعضا خوش نیامد و همین امر موجب گردید که اکثر اعضا گروه را ترک کرده و مجموعههای مسلح با روش خشونتی بیشتر ادامه دهند. در میان سه نفر از اعضای گروه به نام «ریاض بسرا»، «اکرم لاهوری» و «ملک اسحاق»، در سال 1996میلادی اقدام به تأسیس شاخه نظامی سپاه صحابه، به نام لشکر جهنگوی کردند.
بعد از تأسیس این گروه عملیاتهای تروریستی و با هدف کشتار رهبران شیعه و مسئولین حکومتی شیعه پیریزی شد. بنا به آمار پلیس در سال 2001میلادی لشکر جهنگوی در 350 عملیات ترور بر ضد رهبران شیعه و همچنین دیگر عملیاتهای تروریستی در نقاط مختلف پاکستان نقش داشت. این گروه در دوره دوم نخستوزیری نوازشریف با مشکلات زیادی مواجه شد به طوری که گروه در حدود سال 1998 و 1999م دهها تن از فعالان خود را در مواجه با پلیس از دست داد، لشگر جهنگوی در اقدامی تلافیجویانه در ژانویه سال 1999میلادی، بمبی را در مسیر فرضی عبور کاروان نواز شریف منفجر کرد.
بعد از اینکه حکومت پاکستان عملیاتهای ضد تروریستی علیه لشکر جهنگوی در سال 1998 میلادی اعمال کرد، بیشتر فعالان گروه به خارج از پاکستان گریخته و پناهنده طالبان افغان شدند. طالبان پادگان نظامی جهت آموزشهای آنان در اختیارشان گذاشت و القاعده از این فرصت برای آموزش افراد گروه به خوبی بهره بردند.
لشگر جهنگوی، عضو جبهه بینالمللی اسلامی اسامه بنلادن است. ازآنجاکه القاعده به دلایلی امینیتی و خطر برملا شدن هویت اعضایش در بعضی از مناطق مستقیماً قادر به اجرای عملیات نیست، از قابلیتهای محلی و شبکهای لشکر جهنگوی بهره میبرد و با ارتباطاتی که لشکر جهنگوی با القاعده میگیرد، خود عاملی مؤثر در رادیکال شدن گروه شده است.
در مورد ارتباطات لشکر جهنگوی با دیگر گروهها، گزارشها حاکی از ارتباطات قوی با حرکت طالبان پاکستان، دولت اسلامیه داعش، گروهک معارض با ایران به نام انصارالاسلام جهت مقابله با نیروهای امنیتی و شیعیان پاکستان است.