جنگ جمل
جنگ جمل، اولین جنگ داخلی بین مسلمانان، در زمان حکومت امام علی (علیهالسلام) بود. این جنگ سال ۳۶ هجری قمری بین سپاهیان امام علی (علیهالسلام) و گروهی که پیمانشکن (ناکثین) خوانده میشدند، به رهبری عایشه همسر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و طلحه و زبیر در نزدیکی شهر بصره رخ داد. در نهایت جنگ با پیروزی سپاه امام علی (علیهالسلام) به پایان رسید. پیمانشکنی عدهای از صحابه از جمله طلحه، زبیر و عایشه و مخالفت با حکومت امام علی (علیهالسلام) به بهانه خونخواهی قتل عثمان را، از عوامل به وجود آمدن این جنگ شمردهاند.
عوامل منجر به جنگ
عواملی باعث ایجاد جنگ جمل شده که آنها را متذکر میشویم.
پیمانشکنی طلحه و زبیر
امام علی (علیهالسلام) در ذیحجه ۳۵، در پی اصرار و اتفاقنظر مردم مدینه از مهاجران و انصار، و بهرغم میل باطنی خود، زمام خلافت را به دست گرفت. همه، جز عده اندکی که گرایش عثمانی داشتند، با حضرت بیعت کردند. عدهای از مخالفان به شام و مکه گریختند. طلحة بن عُبَیداللّه و زُبَیر بن عوّام، دو تن از سرشناسان صحابه، که خود از نامزدهای تصدی حکومت بودند، به حضرت علی (علیهالسلام) دست بیعت دادند. گفته شده است که طلحه نخستین بیعتکننده بود و چون دستش شَل بود، کسی آنرا به فال بد گرفت و گفت که این کار به انجام نخواهد رسید. [۱] طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند [۲] [۳] [۴] وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی (علیهالسلام) رسید، انتظار داشتند که با حضرت در خلافت شریک شوند یا دستکم به فرمانروایی ولایات برسند. آن دو از علی (علیهالسلام) خواستند که امارت و حکومت بصره و کوفه (یا عراق و یمن) را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست. [۵][۶][۷] چهار ماه پس از بهخلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی، مردم از ایشان رویگردان شدهاند و دیگر جایی در مدینه ندارند، از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند. امام گفت شاید قصد شام یا عراق دارید و آنان پاسخ دادند که فقط قصد عمره دارند و سوگند خوردند که فساد و فتنهای بر نخواهند انگیخت و بیعت خود را نخواهند شکست. امام اجازه داد و آنان با شتاب به مکه رفتند، با این حال، امام فرمود که آنان به عمره نمیروند، بلکه قصد نیرنگ دارند. [۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲]
همپیمانی طلحه و زبیر با عایشه
طلحه و زبیر، برای پیشبرد مقاصد خود، از عایشه، که پیش از قتل عثمان برای عمره به مکه رفته بود، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی، که اکنون از یاران نزدیک علی (علیهالسلام) و سرداران او شدهاند، با آنان همراه شود. پس از مدتی، سرانجام، عایشه خواست آنان را پذیرفت. [۱۳][۱۴][۱۵][۱۶] اگرچه طلحه و زبیر، به ادعای خونخواهی عثمان از اطاعت امام سرباز زدند و از جمع مسلمانان بیرون رفتند، اما به گفته علی (علیهالسلام) [۱۷] آنان خود قاتلان عثمان بودند. [۱۸] آنان ادعا میکردند که توبه کردهاند و برای جبران گناه خویش، میخواهند انتقام خون عثمان را، که به ستم کشته شده است، بگیرند و کار خلافت مسلمانان را به شورایی مانند شورای عمر، واگذارند و بین آنان صلح ایجاد کنند. آن دو از عایشه نیز خواستند که این مطالب را به مردم اعلام کند. [۱۹][۲۰][۲۱][۲۲] طلحه و زبیر، برای توجیه پیمانشکنی خویش، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کردهاند و لذا تعهدی در فرمانبرداری از امیرمؤمنان ندارند. [۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷] امام فرمود که زبیر میپندارد با دستش بیعت کرده است، نه با دلش، پس به بیعت اقرار و به خروج از آن ادعا میکند و باید برای ادعای خود دلیلی درست بیاورد. [۲۸] طلحه، که از بنیتَیم و هم طایفه ابوبکر بود، [۲۹] همچون زبیر، آرزوی خلافت داشت و هر یک دیگری را به حساب نمیآورد. [۳۰]
خونخواهی عثمان
عایشه که در زمان قتل عثمان در مکه بود، گمان میکرد، یا چنین خبر یافته بود، که پس از قتل عثمان، طلحه به خلافت رسیده است، روانه مدینه گردید، اما هنگامی که در میان راه شنید که مردم با علی (علیهالسلام) بیعت کردهاند، به مکه بازگشت و از اینکه مردم را بر ضد عثمان شورانده بود، اظهار پشیمانی کرد و ندا داد که عثمان به ستم کشته شده است و مردم را به خونخواهی او و مخالفت با امیرمؤمنان و مبارزه با آشوبگران مدینه دعوت نمود و در پاسخ این اعتراض که تو مردم را به کشتن عثمان (در تعبیر عایشه: نَعْثَل) تشویق میکردی، گفت که عثمان توبه کرد و سپس او را کشتند. [۳۱][۳۲][۳۳][۳۴][۳۵]
اتحاد ناکثین
زبیر پسر عمه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام علی (علیهالسلام) و شوهر خواهر عایشه بود و پسرش، عبداللّه، نقش عمدهای در همراه ساختن عایشه با طلحه و زبیر و برافروختن آتش جنگ ایفا کرد. [۳۶][۳۷] عایشه خود از علی (علیهالسلام) کینه داشت [۳۸] [۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳] و همین امر نیز در پیوستن او به طلحه و زبیر مؤثر افتاد، بدینترتیب، طلحه و زبیر و دیگر جداییطلبان ــ که میدانستند کارشان بدون عایشه، امّ المؤمنین و همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، که مورد توجه مردم بود به نتیجه نمیرسدــ با کسب موافقت وی به موفقیتی بزرگ دست یافتند. [۴۴][۴۵] عبداللّه بن عامر حَضْرَمی، کارگزار عثمان در مکه، نخستین کسی بود که دعوت عایشه را اجابت کرد و سپس امویانی که پس از قتل عثمان به مکه گریخته بودند (همچون سعید بن عاص، مروان بن حَکَم، عبدالرحمان بن عَتّاب، مُغیرة بن شُعبه و ولید بن عُقبه) با وی همراه شدند. مغیره مردم را به خونخواهی عثمان دعوت میکرد، عبداللّه بن عامر بن کُرَیز و یعلی بن امیه نیز با اموال و شترهای بسیار (بنابر بعضی اخبار، با ششصد شتر و ششصد هزار درهم یا دینار) از یمن به آنان پیوستند و همه در خانه عایشه گرد آمدند؛ بدینگونه، همه مخالفان امام و به ویژه کسانی که بیم داشتند امام حقوق مسلمانان را از آنان باز گیرد، به عایشه روی آوردند.
اتفاقات قبل از جنگ
قبل از جنگ جمل اتفاقاتی رخ داده که لازم است به آنها اشاره کنیم.
حرکت مخالفین به سوی بصره
مخالفان، به پیشنهاد عبداللّه بن عامر، توافق کردند که به سوی بصره حرکت کنند (بر خلاف نظر عایشه که میگفت به سوی مدینه بروند)، زیرا توان رویارویی با مردم مدینه را نداشتند، به علاوه، مردم بصره طرفدار طلحه و زبیر بودند و عبداللّه نیز در آنجا یارانی داشت. طلحه و زبیر امیدوار بودند که عایشه بصریان را همچون اهل مکه بر امام علی بشوراند. آنان لشکریانی مجهز ساختند و منادی اعلام کرد که امّ المؤمنین و طلحه و زبیر به بصره میروند و هرکس خواهان عزت اسلام و جنگ با گناهکاران و خونخواهی عثمان است، به راه بیفتد. سرانجام، سپاهی سه هزار نفری آماده حرکت شد که نهصد تن از آنان از مردم مدینه و مکه بودند. [۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱] معاویه نیز که حکومت شام را در اختیار داشت و مدعی خونخواهی عثمان بود، نامهای به زبیر نوشت و به دروغ از او خواست که به شام برود تا وی و مردم آنجا با او بیعت کنند. [۵۲]
موضع همسران پیامبر
از نظر بزرگان صحابه، خروج عایشه مخالفتی آشکار با آیه ۳۳ سوره احزاب بود که به صراحت، از زنان پیامبر میخواهد که در خانههایشان قرار گیرند. [۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷] در میان همسران پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حَفْصه درصدد بود از رأی عایشه پیروی و با او همراهی کند، اما برادرش، عبداللّه بن عمر، نگذاشت. [۵۸][۵۹] امّ سَلَمه مردم را به تقوای الهی و پیروی از علی (علیهالسلام) فراخواند [۶۰] و کوشید تا عایشه را از همراهی با پیمانشکنان باز دارد، وی به عایشه یادآوری کرد که تو تندروترین افراد بر ضد عثمان بودی، و سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درباره ولایت و خلافت علی (علیهالسلام) به او یادآوری نمود، اما عایشه با این پاسخ که به قصد اصلاح میان مسلمانان برخواسته است و میخواهد گناه خود را در رفتارش با عثمان جبران کند، توصیه او را نپذیرفت. [۶۱][۶۲][۶۳] در پی آن، امّ سلمه در نامهای به علی (علیهالسلام)، اقدام مخالفان را گزارش کرد و پسر خود، عمر، را نیز به یاری امام فرستاد [۶۴][۶۵][۶۶] (نوشتهاند امّ فضل، همسر عباس عموی پیغمبر، به امام نامه نوشت. [۶۷] ابناعثم کوفی هم از نامه امّ سلمه و هم از نامه امّ فضل یاد کرده است و ابنقتیبه دینوری نامهای را به قُثَم بن عباس نسبت داده است.[۶۸])
موضع امام علی با مخالفان
امام برای جنگ با معاویه و یارانش، آماده لشکرکشی به شام بود که خبر مخالفت مردم مکه به مدینه رسید و حضرت، ضمن سخنانی، اعلام کرد که اگر به همین اندازه (مخالفت و اعتراض) بسنده کنند با آنان برخورد نخواهد کرد و چون خبر رسید که مخالفان قصد دارند به بصره بروند، برای مقابله با آنان آماده شد و فرمود اگر چنین کنند، نظام مسلمانان از هم خواهد گسست، و افزود ماندن آنان در میان ما، به رغم مخالفت و ناسازگاری، موجب رنج و ناراحتی نبود. [۶۹]
وجه تسمیه جنگ
عایشه بر شتری به نام عسکر سوار شد که یعلی بن امیه آنرا هشتاد دینار (و به قولی دویست دینار) خریده و در اختیار وی گذارده بود [۷۰][۷۱][۷۲] از اینرو، این جنگ، جمل (شتر نر) نام گرفت.
مخالفت برخی سران با جنگ
مغیره بن شعبه ثقفی و سعید بن عاص، که یک منزل از مکه دور شده بودند، درباره ادامه مسیر با هم مشورت کردند، مغیره از سر فرصتطلبی تصمیم به بازگشت گرفت و به ثقفیان گفت که بازگردند، سعید نیز به مروان بن حکم اموی ــ که از مدعیان اصلی خونخواهی و داماد عثمان بودــ گفت کسانی که خون به گردنشان دارید، بر پشت شتراناند، آنان را بکشید، به خانههای خود بازگردید و خود را به کشتن ندهید، و خود به مکه بازگشت. [۷۳] از طرفی عبداللّه بن عمر با این استدلال که یکی از مردم مدینه و تابع تصمیم آنان است در مکه ماند. از پسران زبیر فقط عبداللّه با وی رفت و طلحه نیز پسرش، محمد، را به همراه داشت. [۷۴][۷۵]
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۷۴۳۵.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۵.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱۵۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۸۹.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۲.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۴، ص۳۸۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۰.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۴.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹۴۳۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۵.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۲.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۸، ص۴۶.
- ↑ ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۷۹۸۰، ج۱.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه،خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۸۴۵۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۸ ۴۵۹.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸ ۲۲۹.
- ↑ ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۲۴۱.
- ↑ ابناثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶، ص۳۳۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۴۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۰.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۶.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۴۰۹ـ۴۱۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۴۲۵ـ۴۳۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰۴۵۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۹۴۵۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۳.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۷۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶۴۵۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۰.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۶۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۸۳۴۸۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۴۴۵۵.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵۴۵۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۱۴۵۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵۴۵۷.
- ↑ ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۵۴۴۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶۴۵۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۰۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۰.