ثمامیه
ثماميه منشعب از فرقه معتزله و از پیروان «ثمامة بن اشرس نميرى» هستند.
تاریخچه
«ثمامه» از بندگان آزاد كرده بنى نمير بود و در روزگار مأمون و معتصم و واثق پيشواى «قدريه» به شمار مىرفت و در نزد ايشان گرامى بود. وى مأمون را به عقيده «معتزله» تبليغ كرد. و مىگفت: خداوند بندهاى را مجبور به شناختن خود نكند و او را نتواند از كفر بازدارد و آدمى مانند ديگر جانوران تكليفى ندارد، از اين رو زنديقان و عوام و دهريه و ترسايان در روز بازپسين خاك خواهند شد و كودكى كه به خردى مرده و بناچار خداى را نشناخته تكليفى كه سزاوار كيفر باشد ندارد و در روز بازپسين خاك خواهد گشت.
ديگر اين كه مىگفت: افعال متولده را فاعلى نيست. همچنين مىگفت: سراى اسلام، سراى شرك است و اسير گرفتن در آن حرام است. زيرا در نزد او اسير هرگاه آقاى خود را نشناسد به وى نافرمانى كرده است. گناهكار كسى است كه به ناچار پرودگار خود را شناخته و سپس وى را منكر و نافرمان شود. مسلم بن قتيبه در كتاب «مختلف الحديث» آورده كه: ثمامه بن اشترس در روز آدينه مردمان را ديد كه از بيم آن كه مبادا نماز جمعه ايشان فوت شود بسوى مسجد مىدويدند، از ديدن آن حالت، روى به دوستش كرد و گفت: آن خران و گاوان را بنگر. پس از آن گفت: ببين اين مرد تازى با مردمان چه كرده است.
فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 131
ابن المرتضى در كتاب «المنية و الامل» نام او را ابو عبد اللّه احمد بن ابى داوود ثمامة بن اشرس و مكنى به ابو معين نميرى در طبقه هفتم از «معتزله» آورده و گويد كه او در علم و ادب در عصر خود يكتا بود. وى از شاگردان ابو الهذيل علّاف به شمار مىرفت. شهرستانى گويد كه: ثمامه جامع بين سخافت دين و خلاعت نفس بود و مىگفت كه: فاسق هرگاه بدون توبه بميرد در آتش جاودان خواهد ماند. او مىگفت: استطاعت همان سلامت و صحت اعضا و خالى بودن از آفات پيش از فعل است و معرفت متولد از نظر است و آن فعلى است كه مانند ساير متولدات آن را فاعلى نيست. او مىگفت كه: همه معارف ضرورى است و كسى كه ناچار به معرفت خدا نباشد، مأمور بدان نيست بلكه مانند ديگر حيوانات براى عبرت و بيگارى آفريده شده است. همچنين مىگفت: انسان را فعلى جز اراده نيست و چيزهاى ديگر پديدهاى است كه براى آن پديدآورندهاى نمىباشد. ابن راوندى گفته است: «ثمامه» مىگفت كه عالم از جهت طبيعت فعل خداى تعالى است و اين همان قولى است كه فلاسفه گويند. الفرق بين الفرق، ص 103. المنيه و الامل، ص 159. ملل و نحل، شهرستانى، ج 1، ص 68.