امام خمینی احیاگر تفکر دینی (مقاله)
احیای تفکّر دینی در مکتب امام خمینی(ره) ریشه در سنّت پیامبر اسلام(ص) و تأسّی از رویّة اهل بیت (ع) دارد؛ علاوه بر این مراجعه به آثار امام خمینی (ره) و سیرة عملی ایشان نیز حکایت از این امر دارد. امام خمینی همچنین در معرّفیِ احیاگران بزرگ تاریخ در گام اوّل بر مبنای سخن امام حسین (ع)که قیام و نهضت خود را اصلاحگری در امّت پیامبر(ص) و امر به معروف و نهی از منکر معرّفی کرده [۱]، آن حضرت را احیا کنندة دین اسلام تا آخرالزّمان و امام زمان (عج) را احیاگر دین برای همیشه میدانست. بنابراین بی مناسبت نیست که خطبة 131 نهج البلاغه را که در آن امام علی(ع) اهداف حکومت اسلامی و فلسفة اصلاح دینی را تبیین می کند یا دآور شویم. چرا که منویّاتِ امام خمینی(ره) با اهداف اهل بیت (ع) همخوانی دارد و در تعقیب همان دین و آیین است. «اللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذى كانَ مِنّا مُنافَسَةً فى سُلْطان...وَلكِنْ لِ...وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ» )دشتی،1388: 174) خدايا تو مىدانى كه جنگ و درگيرى ما براى به دستآوردن قدرت و حكومت نبود، بلكه مىخواستيم قوانين و مقررات فراموش شده تو بار ديگر اجرا گردد.
مفهوم احیاگری دینی و اصلاحگری دینی
واژة احیا در لغت به معنی زنده کردن، زنده گردانیدن و شب زنده داری است. [۲] فرهنگ فارسی عمید می گوید: « احیا (اسم مصدر) [عربی: احیاء] 'ehyā 1. رونق دادن.2. شبزندهداری کردن؛ شب را به عبادت گذراندن.۳. (اسم) در تشیّع، هریک از شبهای نوزدهم، بیستویکم، و بیستوسوم ماه رمضان که در آن شبزندهداری و عبادت میکنند؛ شب قدر.۴. (شیمی) ترکیب شدن جسم با هیدروژن. اما واژة اصلاح در لغت به معنی «درست کردن،آباد کردن و آماده ساختن چیزی به نیکویی»است. [۳] فرهنگ فارسی عمید نیز باتفصیل بهتری، آورده است: «اصلاح (اسم مصدر) [عربی] 'eslāh ۱. برطرف کردنِ عیب و ایرادِ چیزی؛ درست کردن: اصلاح خط فارسی.۲. تراشیدن یا کوتاه کردنِ مویِ سروصورت.۳. برطرف کردنِ ایراداتِ نوشته؛ ویرایش کردن: این مقاله به اصلاحِ بیشتری نیاز دارد.۴. از بین بردنِ اخلاق یا عاداتِ بدِ کسی از طریق آموزش.»[۴] بررسیِ مفهومیِ واژههای احیاگری و اصلاحگری اگر چه در نگاه سطحی، کارِ چندان مشکلی به نظر نمیرسد اما در مقطعِ فعلی به دلیل اشتراکات اصلاحگری و احیاگری و عدم مرزبندی دقیق و شفّاف بین تعریفهای این دو مفهوم به علّت عدم سپری شدن تاریخ تکوّن این واژهها سخت است که به صورت قطعی حکم به تمایز این مفاهیم کرد و در باب مؤلّفههای دخیل در هر مفهوم اظهار نظر نمود. [۵] عبارات ذیل گواه آن است که هنوز بین اهل نظر، اجماعی در باره معانی واژه های «اصلاحگری» و«احیاگری » صورت نگرفته است. در این راستا برخی از نویسندگان اظهار نظر تأمّل برانگیزی ارایه داده و به کاربردن اصطلاح «احیاگری دینی» برای ادیان موجود را روشی صحیح و همراه بادقّت ندانسته و گفته است: «به نظر نمیرسد که به کاربردن اصطلاح احیاگری برای ادیان موجود روش صحیحی باشد زیرا احیا به معنای زنده کردن[در مقابل اماته] است و آنچه موجود است[مثل اسلام]، یعنی حیات دارد؛ [نتیجه اینکه احیاگری دراینجا، نوعی تحصیل حاصل است و تحصیل حاصل نیز امری محال است]. این اصطلاح[احیاگری]که به وسیلة برخی از دیناندیشان باب شده از سرِ دقّت و تأمّل نیست. آنچه مورد نظر ایشان است بازسازی، بازفهمی و بازاندیشی مفاهیم دینی است که با احیا کاملاً تفاوت دارد.» [۶] «ایزدپناه» نیز با احصاء ویژگیهای احیاگران از دیگر افراد سعی در شناسایی مصادیق احیاگری نموده است تا اینکه از این طریق بتواند بین احیاگری و اصلاح گری مرزبندی نماید: «ویژگیهای احیاگران که آنها را از دیگر افراد – چون خدمتگذاران تفکّر دینی، روشنفکران دینی و مصلحان - جدا میسازد عبارتند از: زمان آگاهی یا دردشناسی، دین شناسی اجتهادی و متخصصانه، همزبانی با عصر، بصیرت دینی و اندیشة خلاق یا قدرت نوآوری. اگر این ویژگیها در شخصیتی جمع بود حایز شرایط احیاگری است در غیر اینصورت مصداق احیاگر تفکّر دینی نخواهد بود.» [۷] در جمع بندی نهایی گرچه به نظر می رسد که نتوان تعریف دقیق و متقنی از احیاگری و اصلاحگری ارایه داد ولی تعریف آنها در حد ظرفیت و توان ادبیات موجود در مباحث احیاگری خالی از لطف نیست.
جریان احیا گری دینی
احیاگری دینی به فرایندی گفته میشود که افرادی دین باور در درون دین با ارایة نظریه یا اقدامی عملی برای زدودن خرافه، زنده نمودن و برجسته نمودن کتاب مقدس و برگشت به اصل عقاید پیام آوران دین، همّت مینمایند. منظور از احیا توجّه کردن به جنبههایی است که دچار غفلت یا فراموشی شدهاند؛ شخصیّتهایی که منجی جوامع انسانی هستند، جنبههای فراموش شدة یک مکتب فکری را احیا کرده و شکلی جدید به آن میبخشند و به جامعة مردة خود، روحِ تازهای اعطا میکنند.[۸] بنابراین وظیفة احیاگرِ دینی تصحیحِ برداشتهای نادرست و همچنین پاک کردنِ غبارِ انحراف از ساحت دین است. باید توجه داشت که دو واژة احیاگر و مصلح از نظر مفهومی با یکدیگر مترادف نیستند. احیاگری به اصلاحات در حوزة اندیشه دینی نظر دارد ولی مصلح به اصلاحگری در قلمرو سیاست و اجتماع. ولی فقیه در عین احیاگری، یک مصلح اجتماعی است. [۹]
ویژگیهای عمومی احیاگران و جنبشهای احیاگری
عموم خیزشهای احیاگرانه و شخصیتهای احیاگر دارای خصایل و ویژگیهای زیر هستند: 1. نقادی و آسیبشناسی درباره بینش، منش و کنش دینی رایج؛ 2. درد آشنایی و دغدغهمندی؛ 3. جامعنگری و اعتدال؛ 4. اصولگرایی، آرمانخواهی و کمالجویی؛ 5. روشمندی؛ (رشاد، احیای دین و اصلاح دینداری)؛ 6. دین شناسی اجتهادی و متخصصانه؛ 7. زمان آگاهی؛ 8. اندیشة خلاق یا قدرت نوآوری. [۱۰]