روح
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۰۸:۰۰، ۹ اوت ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
رُوح ساحتی غیر مادی از وجود انسان است که منشأ حیات و وجه تمایز زندگان و مردگان است. در میان دانشمندان درباره حقیقت روح و ویژگی های آن بحث های فلسفی پردامنه ای شده است. دانشمندان مسلمان با استناد به منابع قرآنی و روایی به تجرد روح و بقای آن پس از مرگ معتقد شده اند.
روح چیست
روح مبدأ حیات و زندگی است كه موجود را به احساس و حركت ارادی توانایی میبخشد. [۱] در قرآن كریم درباره روح چنین آمده: «و یسئلونك عن الروح، قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً»؛ [۲] یعنی از تو درباره روح سوال میكنند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكی از دانش به شما نداده است.
در برخی تفسیرها در ذیل این آیه آمده است كه از مجموع قرائن موجود در آیه و خارج آن چنین استفاده میشود كه پرسش كنندگان از حقیقت روح آدمی سوال كردند، همین روح عظیمی كه حیات ما از آن سرچشمه میگیرد و به كمكش زمین و آسمان را جولانگاه خود قرار میدهیم، اسرار علوم را میشكافیم، و به اعماق موجودات راه مییابیم، میخواستند بدانند حقیقت این اعجوبة عالم آفرینش چیست؟ از آن جا كه روح ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غیر از اصول حاكم بر ماده و خواص فیزیكی و شیمیایی آن است، پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مأمور میشود در یك جمله كوتاه و پرمعنی بگوید: روح از عالم امر است یعنی خلقتی اسرارآمیز دارد.
پس مراد از این كه قرآن كریم فرمود: روح از امر الهی است این خواهد بود كه روح یك موجود اسرارآمیز است، علامه طباطبایی در تبیین معنای كلمه امر گفته است: تعبیر امر در جایی به كار برده می شود كه تدریج در كار نباشد، یعنی مادی و محكوم به حركت مادی نباشد، پس روح كه از امر خداوند است بدین معنا است كه روح موجودی است كه آمیخته با ماده و زمان ومكان نبوده و قابل اشاره نیست، بلكه موجودی مستقل است كه دارای حیات، علم و قدرت بوده و از مقوله صفات و احوال نمی باشد. [۳]
آن جا كه سخن از ارتباط روح با جسم است و تأثیر متقابل این دو در یكدیگر بیان میشود، نام (روان) بر آن میگذاریم و آن جا كه پدیدههای روحی جدای از جسم مورد بحث قرار میگیرند نام روح را به كارمیبریم و دانشمندان الهی و فلاسفه معتقداند روح یك حقیقت ماورای طبیعی و فراطبیعی است. [۴] از آنچه در تعریف روح گفته شد معلوم گردید كه چون روح یك موجود غیرمادی است، لذا شكل به معنای صورت هندسی ندارد ، زیرا شكل داشتن از اوصاف موجودات مادی است و روح مادی نیست .
اثبات روح
گروهی بودن خواب و رؤیا را نشانه بودن روحی فرامادی میدانند که در زمان خواب از تن جدا میشود. در برابرِ این استدلال نیز داروهای شیمیایی را که بر روند رؤیا و خواب کارایی دارند و برای نمونه مایه کابوسهای شبانه میشوند را نشانه این میدانند که خواب و رؤیا چیزی جز تصاویر تشکیل شده در مغز مادی نیست. از جملهٔ این داروها میتوان به آتورواستاتین، سیمواستاتین، ریواستیگمین، دونپزیل و پروپرانولول اشاره کرد. [۵]
از دید کسانیکه طبیعتگرا هستند روح تنها به دلیل ماوراءالطبیعی بودنش از هیچگونه ارزش علمی و فلسفی برخوردار نخواهد بود. اما مسئلهای که باید به آن توجه کرد این است که باورمندان از طرفی معتقدند روح پدیدهای غیر مادی است و از طرف دیگر معتقدند روح در بدن انسان است.
جایگاه روح بعد از مرگ
اولاً
بر اساس آیات و روایات مختلف و متعدد روح انسان بعد از مفارقت از بدن در هنگام مرگ وارد عالمی به نام برزخ میشود و برزخ در لغت عرب به جایی گفته میشود كه حد فاصل بین دو چیز باشد و چون عالم بعد از مرگ حدفاصل بین زندگی موقت دنیا و حیات جاویدان عالم آخرت است، در قرآن شریف و روایات اولیاء دین، آن عالم به نام برزخ خوانده میشود.
بر اساس جهان بینی مكتب پیامبران الهی، با سپری شدن ایام زندگی دنیا و فرارسیدن مرگ، روح آدمی از بدن جدا میشود و به عالم برزخ منتقل میگردد و در آن سرای به حیات خویش ادامه میدهد، اگر متوفی از گروه پاكان و نیكان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم است و اگر از گروه بدان و گناهكاران باشد به كیفر كارهای ناپسند خویش معذب خواهد بود، و این وضع هم چنان باقی و برقرار است تا زمانی كه قیامت برپا گردد، مردم به فرمان الهی از قبرها برانگیخته شوند و برای رسیدگی به حسابهای خود در محكمة عدل الهی حضور یابند. [۶]
ثانیاً
گرچه در میان مردم برخی كشورها مثل هندوستان نظریهای به نام تناسخ مطرح شده و آنها گمان كردهاند كه ارواح مجدداً در قالب بدنهای دیگری به دنیا باز میگردند، این نظریه به تدریج توجه عده بسیاری از مردم جهان را به خود جلب نموده و عدهای آن را باور كردهاند. اما این پندار كاملا بیاساس بوده و برخلاف رهآورد معارف آسمانی به خصوص قرآن كریم است.
طبق مكتب پیامبران الهی، قضاء حكیمانه حضرت باری تعالی در نظام عمومی عالم بر این تعلق گرفته است كه روح بشر پس از مرگ دوباره به دنیا و دار تكلیف باز نگردد و زندگی جدیدی را در این جهان آغاز ننماید، بلكه هم چنان در عالم موقت برزخ بماند تا قیامت برپا گردد و به سرای جاودان آخرت منتقل شود... بازگشت به دنیا برای انجام كارهای خوب و به دست آوردن شرایط همزیستی با ارواح عالیه از نظر مكتب اسلام كه عین برهان و منطق است ، سخنی است سست و نادرست و قرآن شریف تحقق چنین امری را با صراحت, نشدنی و غیرقابل وقوع اعلام نموده است. [۷] بنابراین روح بعد از مرگ انسان اجازه ورود به دنیا را به معنای یاد شده ندارد.
ثالثاً
گرچه برگشت روح انسان بعد از مرگ به آن معنا كه یاد شد امكانپذیر نیست. اما باید توجه داشت اگر در برخی روایات آمد كه ارواح عدهای با بستگان خود ارتباط برقرار میكنند، این حرف درست بوده و غیر از آن چیزی است كه به نام تناسخ یاد می شود كه در اینجا به چند نمونه از روایات اشاره میشود:
1. از امام صادق (ع)[۸] رسیده كه فرمود: مؤمن اهل خود را میبیند و آنچه را كه موجب محبت او است میبیند، بعضی از مؤمنان در هر هفته یك بار در روز جمعه به زیارت و ملاقات اهل خود میرسند، و بعضی دیگر بر حسب مقدار عمل خود میتوانند آنان را ملاقات كنند. [۹]
2. از حضرت امام موسی كاظم (ع) در پاسخ شخصی كه از ملاقات ارواح با بستگانش سوال كرده بود فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال یك بار برحسب منزلت و مكانت مؤمن میتواند به دیدار بستگانش بیاید، و نحوهی دیدار آنان این است كه به صورت موجود لطیفی (كه قابل دیدن نیست) بر بستگان خود اشراف پیدا میكند، اگر آنها را در حال انجام كارهای نیك مشاهده كرد خوشحال میشود. و اگر در حال انجام كارهای ناپسند دید اندوهگین و غمناك میگردد. [۱۰]
3. در روایت دیگری فرمود: روح مؤمن از پروردگار خود اذن میطلبد و خداوند به آن مؤمن اذن میدهد و دو فرشته نیز همراه او گسیل مینماید، آنها به سراغ اهلش میآیند كلام آنها را میشنود و به سوی آنها نگاه میكند. [۱۱]
از مجموع این گونه روایات چند نكته به دست میآید:
الف) ارواح مؤمنین میتوانند اهل خود را ببینند و اقوام و ذوی الارحام و كسانی را كه به آنها علاقهمندند را ملاقات میكنند و از حالات و سرگذشت آنان باخبر میشوند. حتی طبق برخی روایات روح كافر نیز به دیدار خانواده خود میآید و از دیدن اعمال زشت آنان بیشتر گرفتار رنج میشود. [۱۲]
ب) ارتباط ارواح با عالم دنیا آن قدر شدید و قوی است كه اگر عمل خیری از سوی كسی برای مردگان انجام گیرد، نتیجة آن به آنها میرسد، پیامبر اكرم (ص) فرمود: روزی حضرت عیسی از كنار قبری عبور میكرد صاحب قبر را در حال عذاب دید، بعد از مدتی دوباره عبورش از آن راه افتاد آثار عذاب در آن قبر ندید، از خداوند خواست كه از اسرار مسأله او را آگاه كند. به او وحی شد كه فرزندی از آن شخص در دنیا باقی مانده بود، كارهای خیری مانند اسكان دادن به یتیمی و كمك به مردم انجام میداد، من به بركت عمل نیك فرزندش عذاب را از پدر او برداشتم. [۱۳]
ج) ارتباط ارواح با مردمان دنیا از باب اشراف آنان بر اهل دنیا است كه میتوانند اهل دنیا را ببینند نه این به شكل و صورتی مادی در آیند و آن گاه وارد دنیا شوند.
رابعاً
روح هر كسی به اندازه نور ایمان و معنویت خود میتواند به دیدار بستگانش بیاید؛ از این رو در روایت آمده كه عدهای هر هفته و برخی هر ماه و عدهای سالی یك بار میتوانند به دیدار بستگانش بیایند.
خامساً
از آن جا كه ارواح موجودات مجرد و غیرمادی هستند لذا شكل خاصی ندارد.
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهارم، نشر دار الكتب الاسلامیه، 1363ش، ج12، ص250، طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت: نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 13، ص 195
- ↑ اسراء/ آیه 85
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، تهران: نشر كانون انتشارات محمدی، 1363 ش، ج 24، ص 38
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهارم، نشر دارالكتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 12، ص 250 ـ 256
- ↑ ن. فخر (۱۳۹۵). برهان علیت. صص. ۲۶–۲۷
- ↑ گفتار فلسفی، معاد از نظر روح و جسم، نشر هیئت نشر معارف اسلامی، 1360 ش، بخش 1، ص 263
- ↑ گفتار فلسفی، معاد از نظر روح و جسم، نشر هیئت نشر معارف اسلامی، 1360 ش، بخش 1،ص 266 ـ 270
- ↑ ر.ک:مقاله امام صادق (ع)
- ↑ تهرانی، سید حسین، معادشناسی، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3، ص 220
- ↑ تهرانی، سید حسین، معادشناسی، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3، ص 222
- ↑ تهرانی، سید حسین، معادشناسی، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3،ص 223
- ↑ تهرانی، سید محمد حسین، معادشناسی، نشر حكمت، ج 3، ص 220
- ↑ تهرانی، سید محمد حسین، معادشناسی، نشر حكمت، ج 3، ص 225