حجاج بن یوسف
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۲:۳۱، ۱ سپتامبر ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
نام | حجاج بن یوسف |
---|---|
نام کامل | حَجّاج بن یوسف ثقفی |
لقب | اشتر |
نقش برجسته | فرمانده پیادهنظام عبدالملک بن مروان • والی حجاز • والی عراق |
علت معروفیت | خونریزی • تخریب کعبه • بازسازی کعبه |
محل تولد | طائف • روستای بنیصخر |
محل زندگی | عراق • حجاز |
درگذشت | ۹۵ق |
آرامگاه | میان راه بصره و کوفه |
حَجّاج بن یوسف ثَقَفی امیر حجاز و عراق در دوره عبدالملک بن مرواناست که برای شکست دادن عبدالله بن زبیر، مسجدالحرام را محاصره و بخشی از کعبه را با منجنیق تخریب کرده و به آتش کشید. او در سال ۷۴ق. یک سال پس از تخریب، خانه خدا را به شکل پیش از بازسازی آن توسط عبدالله بن زبیر بازگرداند.
از حجاج با تعابیر خونریز، ستمگر و کینهجو یادشده است. او مدینه را به جهت مخالفت مردم آن با عبدالملک، آلودهترین شهرها دانسته و احترام مردم به منبر و قبر حضرت محمد(ص) را به سخره گرفته است.
حجاج بن یوسف، در سن ۴۵ سالگی در سال ۹۵ق. در حالی که تعادل روحیاش را از دست داده بود، به سبب بیماری خوره یا سل و بیخوابی در شهر واسط درگذشت و در همان جا دفن شد.
قبیله و تبار حجاج بن یوسف
حجاج بن یوسف بن حکم، [۱] از قبیله ثقیف طائف،[۲] و مکنّی به ابومحمد [۳] است. مادرش، فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است، [۴] که پیش از ازدواج با یوسف، همسر حارث بن کلده ثقفی [۵] حکیم عرب و به قولی همسر مغیرة بن شعبه ثقفی بوده است. [۶]
یوسف پدر حجاج، بر پایه برخی گزارشها نزد عبدالملک بن مروانِ (۶۵–۸۵ق) اموی، از مقام و منزلتی برخوردار و حکمرانی مناطقی را از سوی او عهدهدار بود. [۷]
حجاج بن یوسف که بود
یکی از شخصیتهای مهم در دوره حکومت بنیامیه که جایگاه مهمی در استقرار و تحکیم بنای این حکومت داشته، حجاج بن یوسف بن حکم بن ابى عقیل بن مسعود بن عامر بن معتب بن مالک بن کعب بن عمرو بن سعد بن عوف بن ثقیف قسى بن منبه بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمه بن خصفه بن قیس بن عیلان بن مضر از قبیله ثقفی [۸] بود که در سال چهلودو هجری در طائف دیده به جهان گشود. [۹] در برخی منابع آمده است که وی در شبی که عمر بن خطاب مرد به دنیا آمد [۱۰] وی کسی بود که عبدالملک در مورد او به پسرش گفت: حجاج بود که ما را بر منبر خلافت قرارداد [۱۱] و برخی معتقدند که حجاج بلایی بود که خداوند به دعای عمر بن خطاب بر سر مردم عراق فرو فرستاده است. [۱۲]
گویند حجاج فردی بود که چشمان تنگ و کمنور داشت و استخوان نشیمن گاهش دارای عیب و نقصان بود. از دیگر ویژگیهای جسمی او دارا بودن ساقهایى بسیار لاغر و نازک، کوچک اندام و با صدایى نازک بود و بالاتنه کوتاهی داشت. کنیهاش ابو محمد بود و مادرش او را کلیب نام نهاده بود. [۱۳] مادرش فارغه دختر همام بن عروه بن مسعود ثقفی، همسر مطلقه حارث بن کلده بود که قبل از آن در نکاح مغیره بن شعبه بود [۱۴] و در ازدواجش با یوسف، حجاج را به دنیا آورد.
در مورد تولدش اینطور آمده که سحرگاهی حارث بر فارغه، مادر حجاج، وارد شد، وی را دید که دندان خویش خلال میکند. حارث بیرون رفت و طلاقنامه برای زن فرستاد. بعدازآن یوسف بن ابی عقیل او را به زنی گرفت و او حجاج را که طفلی زشترو بود، از مادر و غیر مادر پستان به دهان نمیگرفت. [۱۵]
در این موقع به او خون خوراندند و این پیشنهاد ابلیس بود که در قالب آدمی ظاهر گشته بود ابلیس از کار آنها پرسید، گفتند: «فارعه (این نام مادر حجاج بود) پسرى از یوسف آورده و پستان مادر و غیر مادر نمیگیرد.» گفت: «یک بزغاله سیاه را بکشید و سق او را با خون بزغاله بیالایید روز دوم نیز چنین کنید و روز سوم بز سیاهى را کشتند و سق وی را با خون آن بیالایید، پسازآن گوسفند سیاهى را بکشید و سق وی را با خون آن بیالایید، و صورتش را خونآلود کنید که بهروز چهارم پستان خواهد گرفت.» گوید چنین کردند. به همین جهت پیوسته در کار خونریزى بیاختیار بود و میگفت که بهترین لذتهاى او خونریزى است و انجام اعمالى که دیگران از ارتکاب آن دریغ دارند. [۱۶] البته به نظر میرسد این نقل افسانه باشد، چراکه غیرممکن به نظر میرسد و شاید به سبب ظلم و آدمکشی حجاج به این صورت نقل گردیده است. ازجمله خصلتهای حجاج پرخوری بود که در برخی محافل نقلقول میگردیده است. [۱۷]
حجاج بن یوسف ثقفی در دیدگاه اهل سنت و شیعه
ظلم و ستم حجاج ثقفی
بنابر گفته مورخان، حجاج جبار و ستمگر ، [۱۸] کافر [۱۹] فاسق [۲۰] دروغگو و خبیث [۲۱] [۲۲] بود.حجاج در پاسخ به نامه عبدالملک، خود را آدمی لجوج و حسود و کینهتوز وصف کرده است. [۲۳] [۲۴]
منجنیق بستن کعبه
عبدالملک پس از تصرف عراق، حجاج را از کوفه ، در رأس سپاهی که بیشتر آن از مردم شام بودند، برای سرکوبی عبداللّهبن زبیر روانه حجاز کرد. [۲۵] در جمادی الاولی ۷۲، حجاج کوفه را ترک کرد و در شعبان همان سال وارد طائف شد و در آنجا اردو زد. [۲۶] ظاهرا" دلیل این کار آن بود که وی در آغاز مأمور بود به مکه و مسجدالحرام تعرض نکند. [۲۷] پس از یک یا دو ماه اقامت در طائف و درگیریهای جزئی با لشکریان عبداللّهبن زبیر در عرفات و در پی رسیدن نیروهای کمکی درخواستی و کسب اجازه از خلیفه اموی، وی راهی مکه شد و از اول ذیقعده ۷۲ شهر را به مدت هفت یا نُه ماه محاصره ، و کعبه را با منجنیق سنگ باران کرد .
گفتار و کردار کفر آمیز
برخی از گفتارها و کردارهای حجاج نمود عینی کفرگویی و کافر بودن اوست، از جمله قصد وی برای قدم گذاشتن روی مقام ابراهیم . [۲۸] توهین به مرقد و منبر پیامبر اکرم و شهر مدینه، به تأخیرانداختن نماز [۲۹] [۳۰] توصیه کردن برخلاف سفارشهای حضرت رسول ، [۳۱] حسود دانستن حضرت سلیمان ، [۳۲] برتر شمردن خلیفه اموی از فرشتگان و پیامبران و رسول خدا [۳۳] و اطاعت از خود را از اطاعت خدا واجبتر دانستن [۳۴] و فضیلت شمردن دشنام دادن به آلعلی (ع) از آن جمله می باشد . [۳۵]
دشمنی با شیعیان
حجاج کینه شدیدی از امام علی(ع) و دیگر اهلبیت داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج [۳۶] و مردم را به لعن و تبری از وی فرا میخواند. [۳۷] بر پایه گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ حکمرانی کوفه انجام میشد جسدی پیدا شد. حجاج به گمان این که آن جسد امام علی(ع) است، خواست آن را بر دار کشد؛ ولی به توصیه برخی از مشاورانش از این کار منصرف شد. [۳۸] بر پایه روایتی از امام باقر(ع)، شنیدن کلمه زندیق برای حجاج بسیار بهتر از این بود که کلمه شیعه علی را بشنود. [۳۹] حجاج اصحاب امام علی(ع) را به شهادت میرساند. [۴۰]
مرگ حجاج ثقفی
حجاج ثقفی در سال ۹۵ هجری و در سن ۵۴ سالگی درگذشت. [۴۱] برخی علت مرگ حجاج را از دعای سعید بن جبیر دانستهاند. سعید بن جبیر از جمله کسانی بود که به دست حجاج به قتل رسید. [۴۲]
پانویس
- ↑ المنتظم، ج6، ص336
- ↑ انساب الاشراف، ج13، ص352
- ↑ البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117
- ↑ انساب الاشراف، ج13، ص353، 407
- ↑ مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118
- ↑ الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118
- ↑ البدایه و النهایه، ج9، ص119
- ↑ مسعودی، أبو الحسن على بن حسین (م 345)؛ التنبیه و الإشراف، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم، 1365 ش، ص 292 و البلاذرى، أحمد بن یحیى بن جابر (م 279)؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ط الأولى، 1417/1996، ج 13، ص 352
- ↑ طبرى، محمد بن جریر (م 310)؛ تاریخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375 ش، ج 7، ص 2727.
- ↑ بلعمی، تاریخنامه طبرى، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، 1373 ش، ج 4، ص 663
- ↑ الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه؛ الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ج 2، ص 58
- ↑ مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ (البدء و التاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، ج 2، ص 915 و 916
- ↑ مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرینش و تاریخ (البدء و التاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، ج 2، ص 916
- ↑ بحرالعلوم، محمد؛ الحجاج سیف الامویین فی العراق، بیروت، دارالزهراء، 1986 م، ص 10
- ↑ 8] لغت نامه دهخدا، ذیل همین اسم.
- ↑ مسعودی، أبو الحسن على بن الحسین (م 346)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 2، ص 129
- ↑ مسعودی، پیشین، ص 507
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳
- ↑ ابنعبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۴۲ـ۴۳
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت)، ج۴، ص۱۸۴
- ↑ محمدبن عبدوس جهشیاری، کتابالوزراء و الکتّاب، ج۱، ص۲۶
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۳۴۳
- ↑ اسماعیلبن قاسم قالی، کتابالأمالی، ج۲، ص۱۱۱
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۱۶۷
- ↑ حمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۴و212و242وج12 ص331
- ↑ طبری، تاریخ (بیروت)، ج۶، ص۱۷۴ـ۱۷۵
- ↑ حمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۲۰
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبرى (بیروت)، ج۵، ص۱۱۳
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۴، ص۱۵۹
- ↑ مصعببن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۳۵۱] [عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۸۲۹
- ↑ عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۸۷
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۱۶۱
- ↑ احمدبن یحیی بلاذری، ج۶، ص۴۸۱و507 و613 انساب الاشراف
- ↑ عمروبن عمر جاحظ، البیان و التبیین، ج۳، ص۱۵ـ ۱۶
- ↑ مسعودی، مروج (بیروت)، ج۳، ص۳۵۲
- ↑ الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144
- ↑ المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص509
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج11، ص46
- ↑ الارشاد، ج1، ص328
- ↑ ابنقتیبه، ۱۹۶۰، ص ۳۹۵
- ↑ ابن کثیر، ۱۹۸۸، ج۹، ص۱۱۶