حبشه
حبشه نام تاریخی کشور اتیوپی در نزد مسلمانان است. مهاجرت مسلمانان به حبشه و نامه پیامبر به پادشاه حبشه از جمله وقایع تاریخ اسلام مربوط با حبشه است.
موقعیت و حدود جغرافیائی
این کشور سرزمینى کهن در مشرق قاره افریقا است از طرف باختر محدود است به سودان و از جنوب به کنیا و از خاور به اریتره ایتالیائی و جیبوتی و سومالی که در کنار دریای سرخ و خلیج عدن امتداد یافته اند.[۱]
این کشور سابقه هزاران ساله دارد. یونانیان از همان زمانها آن را اتیوپی می نامیدند و در نزد مسلمانان حبشه نام داشت[۲]
تاریخچه
ظاهراً نام حبش بر قومى در جنوب سرزمین اعراب اطلاق میشد كه به قسمت غربى یمن (تهامه) و از آنجا به افریقا رفتند و با كوشیهاى جنوب افریقا ــ كه در هزاره دوم قبل از میلاد از طریق حبشه به قسمت هایى كه امروزه كنیا و تانزانیا خوانده میشود وارد شده بودند ــ درآمیختند.[۳] آداب و اساطیر آنها نشان می دهد که تأسیس امپراطوری حبشه در زمان منلیک اول پسر سالومون (سلیمان) و ملکه سبا است.[۴]
در 341 میلادى عزانا یا عیزنا، از پادشاهان معروف اكسوم، پس از آن كه مسیحى شد، دین مسیحیت را در مملكت خود رسمى كرد. میتوان گفت: حبشه اولین كشور افریقایى بود كه در آن مسیحیت دین رسمى شد؛ سكههاى یافته شده در حبشه نیز حاكى از رواج مسیحیت در نیمه اول قرن چهارم است..[۵]
سلطه حبشی ها بر یمن
به دستور "كنستانتين دوم"، "نجاشي عيزان" در سال 378م. به يمن حمله برد و توانست به سرعت آن را تصرف كرده، خود را شاه «اكسوم»، «حمير»، «ريدان»، «سبأ» و «سلحن» بنامد؛ اما اين پيروزي چندان طول نكشيد و يمنيها توانستند، در سال 387م. به رهبري "تبع كرب" و "يهأمن" حبشيها را شكست داده و از يمن بيرون كنند.
در سال 523م. نيز، يمن صحنه جنگ ديگري بين حبشيان و يمنيها بود. در اين سال "نجاشي كالب"(كلب) در پي واقعه «اخدود» به دستور "يوستينيوس اول"، امپراطور روم كه به شدت از عمل "ذونواس" حاكم يهودي يمن در كشتار مسيحيان نجران به خشم آمده بود، بار ديگر به يمن حمله برد و آنجا را به تصرف خود درآورد. سلطه حبشيها بر يمن، هفتاد و دو سال به درازا كشيد.[۶]
روابط اسلام با حبشه
نفوذ مسیحیت در حبشه نظر دولت حبشه را به جنبش اسلام مساعد کرده بود. پادشاه مسیحی حبشه به نهضت خداپرستی در میان عربان وحشی و بت پرست جزیرةالعرب به نظر احترام می نگریست مخصوصاً در آغاز امر که اسلام فقط در مقابل بت پرستی قیام کرده و جنبه مخالفتی با ادیان دیگر نداشت.[۷]
در سال پنجم بعثت، زمانى كه آزار و اذیت به اصحاب پیامبر شدت گرفت، آن حضرت گروهى از آنان را به همراه پسرعموى خود، جعفر بن ابیطالب، به حبشه فرستاد. این واقعه به «مهاجرت نخست مسلمانان» معروف است. مهاجرت دوم نیز پیش از هجرت به مدینه به وقوع پیوست؛ تعداد مسلمانان در هجرت نخست يازده مرد و چهار زن و در نوبت ديگر 82 و به قولى 83 مرد بود كه عمار نيز با آنان به حبشه رفت.خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد</ref>
در سال ششم هجری پیامبر نامه ای براى اصحم نجاشی ملک حبشه نوشت و او را به آئیین پاک خود دعوت نمود. محتواى نامه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله به پادشاه حبشه چنين بود:
به نام خداوند بخشايشگر مهربان از محمد رسول خدا به نجاشى بزرگ حبشه، درود بر هر كسى كه از هدايت پيروى كند من براى تو نخست خداوندى را ستايش مىكنم كه خدايى جز او نيست، پادشاه پاك و منزه و اماندهنده و نگهبان و گواهى مىدهم كه عيسى بن مريم روح و كلمه خداست كه آن را به مريم باكره پاكدامن القاء فرموده است، مريم از روح و نفخه الهى به او باردار شد همچنان كه خداوند آدم را به قدرت خويش آفريد.
و سپس تو را به سوى خداوند يكتا كه شريكى ندارد و به فرمانبرى او فرامىخوانم و از تو دعوت مىكنم كه از من پيروى كنى و به آنچه به من وحى شده است، يقين پيدا كنى كه من رسول خدايم و تو و سپاهيانت را به خداى عزوجل فرامىخوانم، همانا تبليغ و خيرخواهى كردم. اندرزم را بپذير. درود بر هر كس كه هدايت را پيروى كند. محمد رسول الله
نجاشی نامه پیامبر را بوسيد و بر سر و چشم گذاشت و به نشانه تواضع از تخت پايين آمد و به يگانگى خدا و رسالت پيامبر صلی الله علیه و آله شهادت داد.[۸]
مستوفی گوید: به سال هشتم نجاشی پادشاه حبشه درگذشت. پیغمبر صلی الله علیه و آله در مدینه برو نماز غایب کرد و حق تعالی حجاب از پیش برداشت تا صحابه در مدینه او را در حبشه خفته دیدند.[۱۰]
پانویس
- ↑ لغت نامه دهخدا، ذیل واژه حبشه قابل دسترس در سایت واژه یاب
- ↑ آشنایی با کشور اتیوپی (حبشه)، سایت دانش آن لاین
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل حبشه از بهزاد لاهوتی.
- ↑ لغت نامه دهخدا، ذیل واژه حبشه قابل دسترس در سایت واژه یاب
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل حبشه از بهزاد لاهوتی.
- ↑ سيد علي اكبر حسيني، حبشه، دانشنامه پژوهه
- ↑ لغت نامه دخدا، ذیل واژه حبشه.
- ↑ باستان شناسى و جغرافياى تاريخى قصص قرآن، عبدالكريم بى آزار شيرازى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1380، ص 474.