هجرت
منظور از هجرت
""هجرت"" از مادّۀ ""هجر"" به معنای ترک و جدایی است، مهاجرت در اصل به معنای بریدن از دیگری و ترک وی است.[۱]
مهاجرت گاهی با بدن: «...وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ...»[۲]«در بستر از آنها دوری نمائید».
یا با زبان و قلب: «إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »[۳]«قوم من قرآن را رها کردند».
و گاهی بریدن از غیر با هر سه (بدن، زبان، قلب) است:[۴] «وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا »[۵]«و در برابر آنچه (دشمنان) میگویند شکیبا باش و به طرزی شایسته از آنان دوری گزین!»؛ «...وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ...»[۶]«...و کسانی که هجرت کردند...».
یعنی کسانی که از بلاد کفر به بلاد ایمان هجرت کردند.
که به همه اینها هجرت میگویند.
اهمیّت هجرت
مسأله هجرت یکی از مهمترین مسائلی است که در آغاز اسلام، اساسیترین نقش را در پیروزی حکومت اسلامی ایفا کرد و در همه زمانها از اهمیّت فوق العادهای برخوردار است که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط باز میدارد و از سوی دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان میشود.[۷]
جایگاه هجرت در متون دینی
«هجرت» در زندگی بشر و پیشرفت علوم و بوجود آمدن تمدنها نقش تعیین کنندهای داشته و دارد؛ اسلام به عنوان آخرین دین الهی در ابعاد مختلف مسئله هجرت را مطرح کرده و بر آن پای فشرده است.
هجرت یک دستور سازنده اسلامی
قرآن در بیش از ۱۴ آیه[۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]به زبانهای مختلف دستور به هجرت داده است.
گاهی با زبان ملامت، میگوید «مگر سرزمین خدا گسترده نبود، چرا دست به هجرت نزدید؟».[۱۵]
گاهی پاداش عظیم آن را گوشزد مینماید و میفرماید: «اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»[۱۶]؛ «آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها رستگارند.»
هجرت حرکت ثمربخش
کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان گستردهای در زمین مییابد. «وَمَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّهِ یَجِدُ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً...» [۱۷]؛ «آن که در راه خدا هجرت کند، موضعهای بسیار وسیعی در زمین مییابد.»
هجرت مبدأ تاریخ
هجرت مبدأ تاریخ مسلمانان و زیر بنای حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی آنان است.
هر قوم و ملّتی برای خود مبدأ تاریخی دارند؛ مثلاً، مسیحیان مبدأ تاریخ خود را میلاد حضرت مسیح علیهالسلام قرار دادهاند و در اسلام با این که حوادث مهمّی مانند ولادت پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله، بعثت، فتح مکه و رحلت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بوده، هیچ کدام انتخاب نشد و تنها زمان هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به عنوان مبدا تاریخ انتخاب شد و مسلمانان تمام حوادث را با سال هجری تعیین میکردند.
تعیینکننده مبدأ تاریخ مسلمانان
طبری و یعقوبی نظرشان این است که در زمان خلیفه دوم که اسلام توسعه یافته بود، به فکر تعیین مبدأ تاریخی که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد، افتادند و پس از گفتگوی فراوان نظر علی علیهالسلام را دائر بر انتخاب هجرت به عنوان تاریخ پذیرفتند.[۱۸][۱۹][۲۰]
اقسام هجرت
هجرت مکانی و ظاهری
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»[۲۱]«آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند ».
سخن حضرت ابراهیم (ع) که فرمودند: «...إّنی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی...»[۲۲]«...من بسوی پروردگارم هجرت میکنم...».
ناظر به همین گونه از هجرت است، دوری از وطن و رفتن به سرزمین غربت برای این بود که کسی مانع یکتا پرستی حضرت ابراهیم (ع) نشود.[۲۳]
هجرت باطنی و معنوی=
هجرت از «ظلمت» به «نور» و از «کفر» به «ایمان» و از «گناه و نافرمانی» به «اطاعت و فرمانبری» از مصادیق چنین هجرتی است که پیام اصیل و فراگیر پیامبران و کتابهای آسمانی همین است.[۲۴]
در احادیث میخوانیم مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده امّا در درون روح خود، هجرتی نداشتهاند در صف مهاجران نیستند.
امام علی (ع) میفرمایند: «یَقُولُ الرَجُلُ هاجَرْتُ و لم یُهاجِرْ إنّما المُهاجِرونَ الّذین یَهْجُرونَ السَیّئاتِ و لَمْ یَاْتُوابها »[۲۵]«بعضیها میگویند مهاجرت کردهایم در حالی که مهاجرت واقعی نکردهاند، مهاجران واقعی آنهایی هستند که از گناهان هجرت میکنند و مرتکب آن نمیشوند.»
همچنین آیه: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ »[۲۶]«از پلیدی دوری کن»، ناظر به همین هجرت است.
انواع هجرت
برای فراگیری دانش
قرآن میفرماید: «وَما کانَ الْمُؤمِنُون لِیَنْفِرُوا کافَّةً فَلَوْلا نَفَر مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فی الدّین...»[۲۷]؛ «شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان طایفهای کوچ (و هجرت) نمیکند تا در دین (و معارف و احکام اسلام ) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟»
در روایات به مسلمانان دستور دادهاند که برای فراگیری علم اگر لازم باشد تا نقطههای دور دست همچون چین مسافرت و مهاجرت کنند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصّینِ[۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]؛ علم کسب کنید اگر چه در چین باشد.»
در این هجرت خداپسندانه هزاران ملک طالب علم را مشایعت میکنند، چنان که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَطْلُبُ عِلْما شَیّعَهُ سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ[۳۳][۳۴][۳۵]؛ کسی که از خانهاش برای کسب علم خارج میشود، هفتاد هزار ملک او را بدرقه میکنند و برای او استغفار مینمایند.»
برای حفظ دین
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَنْ فَرَّ بِدینِهِ مِنْ اَرْضٍ اِلیَ اَرْضٍ وَاِنْ کانَ شِبْرا مِنَ الاَْرْضِ اِسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ[۳۶][۳۷]؛ کسی که برای حفظ دین و آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند، استحقاق بهشت مییابد.»
از دست ظلم
قرآن میفرماید: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّءَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»[۳۸]؛ آنها که مورد ستم واقع شدند، و به دنبال آن در راه خدا مهاجرت اختیار کردند، جایگاه پاکیزهای در دنیا به آنها خواهیم داد.»
از گناه
اصولاً روح هجرت مقدس همان فرار از «ظلمت» به «نور» و از کفر به ایمان، از گناه و نافرمانی به اطاعت خدا است، و لذا در احادیث میخوانیم، مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما در درون و روح خود هجرتی نداشتهاند، در صف مهاجران نیستند، و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشتهاند، اما دست به هجرت درونی زدهاند، در زمره مهاجرانند.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرمایند: «وَیَقُولُ الرَّجُلُ هاجَرْتُ وَلَمْ یُهاجِرْ اِنَّمَا الْمُهاجِرُونَ الَّذینَ یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ وَلَمْ یَأْتُوا بِها[۳۹]؛ کسی میگوید مهاجرت کردم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده است، مهاجران (واقعی) آنها هستند که از گناهان هجرت کنند و مرتکب آن نشوند.»
به سوی خدا
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم علیهالسلام (و بنا بر قولی از زبان لوط علیهالسلام )[۴۰]میخوانیم: «وَقالَ اِنّی مُهاجرٌ اِلی رَبّی اِنّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ[۴۱]؛ و (ابراهیم )گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که او عزیز و حکیم است.»
اهداف هجرت
از انواع هجرت، اهداف هجرت هم به دست میآید.
گاهی هجرت برای کسب دانش و علوم است (یَطْلُبُ عِلْما)، گاهی به هدف حفظ دین (مَنْ فَرَّ بِدینِه مِن اَرضٍ...) و گاهی برای فرار از ظلم و ظالم (هاجَرُوا... من بعد ما ظُلموا) و گاهی برای رسیدن به خداوند (مُهاجِرٌ اِلی رَبّی) و زمانی برای فرار از گناه است (یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ)و همه اهداف گذشته یا به نیّت خدا و (فی سَبیلِ اللّه) است یا برای غیر خدا.
آثار هجرت در راه خدا
امنیت
«وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَ سَعَةً...»[۴۲]«کسی که در راه خدا هجرت کند جاهای امنِ فراوان و گستردهای در زمین مییابد...».
طبق این آیه اسلام با صراحت دستور میدهد که اگر در محیطی بخاطر عواملی نتوانستید آنچه وظیفه دارید انجام دهید به محیط و منطقه امن دیگری مهاجرت کنید.[۴۳]
بخشودگی گناهان
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ »[۴۴]«کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است ».
بر پایه این آیه مؤمنان و مجاهدان همگی به رحمت الهی امید دارند البته مؤمنان اهل هجرت و جهاد در راه خدا، در مرتبه والا از رجای واثق و رحمت خاص برخوردارند.[۴۵]
رهائی از شرک
رهائی از محیط شرک آلود و کفر آمیز:
«إذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا »[۴۶]«زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.»
اوصاف مهاجران
در تاریخ بشریت، کسانی بیشترین نقش سازنده را داشتهاند که حرکت و هجرت کردهاند.
هجرت آدم علیه السلام تاریخ بشر را، هجرت موسی علیه السلام تاریخ یهودیت را و هجرت مسیح علیه السلام سرنوشت مسیحیت را رقم زد و هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرآغاز فصل نوینی برای بشریت شد و هجرت علی علیه السلام از مدینه به کوفه و هجرت حسین بن علی علیهماالسلام از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا، موجی شد که تمام حرکتها و موجها و هجرت گذشتگان در او جمع آمد و همین طور ائمه دیگر.
اوصاف مهاجران شایسته و راستین عبارت هست.
ایمان و اخلاص
«نیت» اساس خوبیها و بدیها است.
انگیزه انسان برای انجام افعال اختیاری، گوناگون است؛ بعضی از انگیزهها برای تأمین نیازمندیهای مادی و غرایز حیوانی است، و بعضی از آنها برای ارضای عواطف اجتماعی و گاه انگیزه کارها و اقدامات انسان، رضایت خداوند و خشنودی او است.
اولین ویژگی مهاجران راستین، اخلاص و انگیزه الهی است که از ایمان آنها سرچشمه میگیرد.
بعضی آیات و روایات را در این زمینه عبارتند از:
اخلاص در راه خدا
در چند آیه از قرآن قید «فی سبیل اللّه؛ در راه خدا» برای هجرت مهاجران ذکر شده است؛ مانند «هاجَروا وَجاهَدوُا فی سَبیلِ اللّه»؛[۴۷]«در راه خدا هجرت و جهاد کردند.»
و «مَن یُهاجِر فی سَبیلِ اللّه یَجِدْ فی الارضِ مُراغَما»[۴۸]؛ «کسی که در راه خدا هجرت کند، در زمین جاهای امن... مییابد.»
و مانند «وَالذینَ امَنوُا وَهاجَروُا... فی سَبیلِ اللّه»[۴۹][۵۰]؛ «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند... در راه خدا.»
پیامبر اکرم فرمود: «أیُّها النّاسُ اِنَّما الاَعْمالُ بِالنّیّاتِ و اِنَّما لِکُلِّ امْریءٍ ما نَوی، فَمَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ الی اللّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ اِلی دُنْیا یَصیبُها اَوْ اِمرَأةٍ یَتَزَوَّجُها فَهِجْرَتُهُ اِلی ما هاجَرَ اِلیهِ؛[۵۱]ای مردم! (ارزش و عدم ارزش )اعمال فقط با انگیزهها است و فقط برای هر کس همان میماند که نیت کرده است. پس کسی که هجرتش به سوی خدا و رسولش باشد، پس هجرتش به سوی خدا و رسول او است و کسی که هجرتش به سوی دنیایی باشد که به آن برسد، و یا زنی که با او ازدواج کند، هجرتش به سوی همان چیزی است که به سوی آن هجرت کرده است.»
به همین جهت است که ابراهیم علیه السلام اعلان میدارد «اِنّی مُهاجِرٌ الی رَبِّی»[۵۲]؛ «به راستی به سوی خدایم هجرت میکنم.»
و «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی»[۵۳]؛ «من به سوی خدای خود میروم.»
آری مهمترین صفت و ویژگی مهاجر آن است که هجرتش، تلاشش، تبلیغش و... همه برای خدا باشد و ایمانش از سر تسلیم و رضایت خداوند: «مَنْ دَخَلَ فی الاِسلامِ طَوْعا فَهُو مُهاجِرٌ؛[۵۴]هر کس داوطلبانه (و از سر تسلیم در مقابل رضایت خداوندی )به اسلام در آید، مهاجر است.»
دنبال خشنودی الهی رفتن
«لِلفُقراء المُهاجِرینَ الذّینَ أُخرِجوُا مِنْ دیارِهِمْ و َ اَموالِهِم یَبتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّه وَ رِضْوانا و یَنْصُروُنَ اللّه وَ رَسُولَهُ»[۵۵]؛ «(این اموال) برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند، در حالی که فضل الهی و رضای او را میطلبند و خدا و رسولش را یاری میکنند.»
در این آیه سه صفت برای مهاجران خدایی ذکر شده است: دنبال فضل الهی بودن، خشنودی او را در خواست نمودن، و خدا و رسول او را یاری کردن؛ ولی در واقع همه این صفات به یک هدف؛ یعنی، اخلاص برمیگردد.
حفظ ایمان
قرآن کریم درباره اصحاب کهف؛ جوانمردان مهاجر خداجو میفرماید: «وَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالحَقِّ اِنّهُم فِتْیَةٌ امَنوُا بِرَبِّهِم وَ زِدْناهُمْ هُدیً وَ رَبَطْنا علی قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ»[۵۶][۵۷]؛ «ما داستان آنها را به حق برای تو بازگو میکنیم، آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم و دلهای آنها را محکم ساختیم، در آن هنگام که قیام کردند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است.»
آیات فوق سراسر ایمان و توحید و انگیزه الهی جوانان مهاجر کهف را بیان میکند.
پاکیزگی و طهارت درونی
مبلغ مهاجر آن گاه سخنانش به دلها راه خواهد یافت که از دل پاک برآید.
به همین جهت است که پیامبران، از جمله خاتم پیغمبران، آن گاه وحی را تلقی و دریافت میکنند که به اوج پاکی رسیده باشند.
و بعد از دریافت وحی و راه یابی به عمق کتاب تدوین، دستور راه یابی به قلب کتاب تکوین، یعنی انسان را مییابند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روزهای اول بعثت دستور چنین هجرتی داده میشود. «وَالرُّجْزَ فاهْجُرْ»[۵۸]؛ «و از پلیدی دوری کن.»
هر چند این فرمان جنبه دفعی دارد نه رفعی؛ ولی به این مقدار این پیام را همراه دارد که مبلغان مهاجر باید هجرتی از گناهان داشته باشند و برخوردار از طهارت و پاکی روحی باشند.
هجرت کردن از گناه
بدان جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَشْرَفُ الْهِجْرَةِ أنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ؛[۵۹]برترین هجرت آن است که از گناهان هجرت کنی.»
آری یکی از بارزترین صفات مهاجران ـ که حتی نام هجرت به خود گرفته ـ دوری از گناه و تمایلات نفسانی است.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ألهِجْرَةُ هِجْرَتانِ: اِحْداهُما أَنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ وَ الاُخْری أَنْ تُهاجِرَ الی اللّهِ تَعالی وَ رَسُولِهِ وَ لاتَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ ما تُقُبِّلَتِ التَّوْبَةُ؛ هجرت دو گونه است: یکی از آنها اینکه از بدیها دوری کنی و دیگری آن است که به سوی خداوند متعال و رسولش هجرت کنی و تا زمانی که توبه پذیرفته میشود، هجرت قطع نمیشود.»[۶۰][۶۱]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَفْضَلُ الهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ ما کَرِهَ اللّه؛[۶۲]برترین هجرت آن است که فاصله بگیری از چیزی که خدا بد میداند.»
و فرمود: «أَفْضَلُ الْهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ السُّوء؛ برترین هجرت آن است که از بدی هجرت کنی.»[۶۳]
و فرمود: «أَلْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الخَطایا وَ الذُّنُوبَ؛ مهاجر کسی است که (از)خطاها و گناهان هجرت کند.»
هجرت کردن از تمایلات نفسانی
در اینجا به صورت حصر میفرماید تنها مهاجر کسی است که از خطاها و گناهان هجرت کند.
این نکته را هم اضافه کنیم که در هجرت و دوری از گناه، هجرت دیگری نهان است و آن هجرت از شهوات و تمایلات میباشد.
علی علیه السلام فرمود: «أُهْجُروا الشَّهَواتِ فَاِنَّها تَقُودُکُمْ الی رُکُوب ِ الذُّنُوبِ و التَهَجُّمِ علی السَّیِّئاتِ؛ از شهوات هجرت و دوری کنید، زیرا شهوات شما را به سوی ارتکاب گناهان و هجوم بردن بر زشتیها هدایت میکند.»[۶۴]
امام شناسی و ولایت مداری
مسئله امامت و ولایت از مهمترین مسائل اسلامی، بلکه اساس و ریشه آن است.
بدین جهت امامت و شناخت امام در همه جا مطرح است، و همه مسائل به نوعی با مسئله امامت و ولایت مرتبط میباشد.
رسالت پیامبر، اکمال دین، تمام شدن نعمتها و حتی تأمین هدف خلقت، بستگی به شناخت امام و امامت دارد.
امام حسین علیه السلام میفرماید: «مردم بیدار باشید، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند، پرستش کنند، وقتی که پرستش کردند از عبادت دیگران بی نیاز میشوند.»
یکی از یاران پرسید: «فَما مَعْرِفَةُ اللّهِ؟ قالَ: مِعْرِفَةُ أَهلِ کُلِّ زمانٍ اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ؛[۶۵][۶۶][۶۷]
پس شناخت خداوند چیست؟ فرمود: «(شناخت خداوند به این است که )اهل تمام زمانها، امامشان را بشناسند. (امامی که) بر آنها اطاعت و پیروی از او واجب است.»
و در مسئله هجرت، یکی از ویژگیهای مهم مهاجر، مخصوصا مبلغان مهاجر، امامت و ولایتشناسی است.
علی علیه السلام در این باره میفرماید: «لایَقَعُ اسْمُ المُهاجِرِ عَلی أَحَدٍ اِلاّ بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فی الاَرْضِ فَمَنْ عَرَفَها وَ أَقَرَّ بِها فَهُوَ مُهاجِرٌ؛ نام مهاجر را بر کسی نمیتوان گذاشت جز آنکه حجت (خدا) بر روی زمین را بشناسد، هر کس او را شناخت و به او اقرار کرد، مهاجر است.»[۶۸]
انتخاب مکان مناسب
امام علی علیه السلام فرمود: «لَیْسَ بَلَدٌ بِاَحَقٍّ بِکَ مِنْ بَلَدٍ، خَیْرُ البِلادِ ما حَمَلَکَ؛[۶۹]هیچ شهری برای تو شایسته تر از شهر دیگری نیست، بهترین شهرها آن (شهری) است که تو را پذیرا گردد. (و وسائل پیشرفت تو را فراهم سازد).»
ولی با این همه سفارشها و یا دقت در انتخاب مکانها، هجرت مشکلاتی را در پی دارد که باید با صبر و بردباری آنها را تحمل کرد.
صبر و بردباری
قرآن کریم میفرماید: «فَالَّذینَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مَنْ دِیارِهِمْ وَأوُذوا فی سَبِیلی وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِم»[۷۰]؛ «آنها که هجرت کردند و از سرزمین خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند (ولی همه را تحمل کردند )به یقین گناهانشان را میبخشم.»
و در آیه دیگری در توصیف مهاجران فرمود: «اَلَّذینَ صَبَروُا»؛[۷۱][۷۲]«آنها کسانی هستند که صبر و استقامت پیشه کردند.»
خداوند به پیامبرش ـ که کوه صبر بود ـ به عنوان مبلغ دستور میدهد: «وَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِیلاً»؛[۷۳]«و در برابر آنچه آنها (مخالفان و دشمنان) میگویند شکیبا باش و با طرز زیبایی از آنها هجرت و دوری نما.»
مرحوم طبرسی میگوید: «این آیه دلالت میکند بر اینکه مبلغین (مهاجر ) اسلام و دعوت کنندگان به سوی قرآن، باید در مقابل ناملایمات شکیبایی پیشه کنند و با حُسن خلق و مدارا، با مردم معاشرت نمایند تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود.»[۷۴]
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات راغب؛ «هجر»، ج۱، ص۵۳۶.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۳۴.
- ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۳۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات راغب؛ «هجر»، ج۱، ص۵۳۶.
- ↑ مزمل/سوره۷۳، آیه۱۰.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱۹، ص۴۰۲.
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۷۲.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۷۴.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۷۵.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۲۰.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۴۱.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۰.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۹۷.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۲۰.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۰۰.
- ↑ ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، مرکز انتشارات علمی، ۱۳۶۲، ترجمه دکتر ابراهیم آیتی، ج۲، ص۲۹.
- ↑ ابن جریر طبری؛ تاریخ طبری، بیروت، دارالکتب العلمیّه، چاپ سوم۱۴۰۸، ج۲، ص۳.
- ↑ ابن جریر طبری؛ تاریخ طبری، بیروت، دارالکتب العلمیّه، چاپ سوم۱۴۰۸، ج۲، ص۵۱۶.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۲۰.
- ↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱۶، ص۱۸۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم مرکز نشر اسراء، قم، ۱۳۸۵ ش، چاپ اوّل، ج۱۱، ص۴۱.
- ↑ مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، لبنان، مؤسسة الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ ه. ق، ج۹۷، ص۹۹.
- ↑ مدثر/سوره۷۴، آیه۵.
- ↑ توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.
- ↑ حرّعاملی، وسائل الشیعه، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۱۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۳۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰۵، ص۱۵.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۶۶، ص۳۸۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۲۱.
- ↑ مجموعه ورّام، ج۱، ص۳۶.
- ↑ بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳، ج۱۹، ص۳۱.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۴۱.
- ↑ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، مکتبة السنائی، مادّه هجر.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۳۹.
- ↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۰۰.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۹۰.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.
- ↑ تسنیم، ج۱۱، ص۴۱.
- ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۰.
- ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۰۰.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۷۲.
- ↑ انفال/سوره۸، آیه۷۴.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، دار الکتب الاسلامیه، ج۱۹، ص۳۹-۳۸.
- ↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
- ↑ صافات/سوره۳۷، آیه۹۹.
- ↑ کافی، ج۸، ص۱۴۸، حدیث ۱۲۶.
- ↑ حشر/سوره۵۹، آیه۸.
- ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۳.
- ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۴.
- ↑ مدّثر/سوره۷۴، آیه۵.
- ↑ محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۲، ص۵۲۱.
- ↑ محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، ص۵۲۱، روایت ۶۳۳۸.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۳، ص۶۶۰۲.
- ↑ منتخب میزان الحکمة، ص۵۲۱.
- ↑ منتخب میزان الحکمة، ص۵۲۱.
- ↑ غرر الحکم، حدیث ۲۵۰۵.
- ↑ محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص۹۲.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۹، حدیث ۱.
- ↑ محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه ۱۸۹، ص۳۷۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۴۲.
- ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۴۲.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۰.
- ↑ مزمّل/سوره۷۳، آیه۱۰.
- ↑ ابوعلی طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۷۹.