عبدالملک باعلوی
عبدالملک بعلوی، امام و تاجر از خاندان بعلوی در حضرموت . او از دیار خود هجرت کرد و به هند رفت و در آنجا اقامت گزید و در میان مردم آن شهر وجهه فراوانی یافت. نوادگان خاندان علوى عظمت خان از او هستند .
نسب
عبدالملک بن علوی، عموی حقوقدان، ستوان - سرهنگ بن محمد، صاحب Mirbat بن علی، کالی، Qism بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن احمد آل -Muhajir بن عیسی بن محمد آل -Naqib بن علی AL - العریضی بن جعفر الصادق بن محمد - باقر بن علی زین AL - العابدین بن AL - حسین AL-سبط بن علی ابن ابی طالب ، و علی، همسر فاطمه، دختر محمد، درود بر او .
وی شانزدهمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
تولد و تربیت
او در روستای متولد شد از قاسم در حضرموت، و پدر او علوی، صاحب دانش و شایستگی، که بارها و بارها او را مسموم، فرماندار بود تاریم، به خاطر ترس از نفوذ خود در میان مردم.
مهاجرت
از آنجایی که اوضاع در حضرموت خراب شده به عبدالملک پیشنهاد داد که پدرش به هند مهاجرت کند و پایگاه تجاری خود را برای خانواده ایجاد کند که در این مورد مجبور به ترک حضرموت شدند، پدر موافقت کرد و به سرپرستی عبدالملک و همراهانش همراهی کردند. بندر شهر که در آنجا سوار بر کشتی عازم گجرات هند شد و آن در اواخر قرن ششم هجری قمری بود. او رفتن به گجرات را به دلیل حضور جوامع بزرگ مسلمان در آنجا انتخاب کرد و از زمان فتح هند و سند به یک مرکز تجاری بزرگ از مراکز تجاری تا چین ، کشورهای آن دسته و جزایر تبدیل شد. سولو .
پس از ورود به گجرات، با بازرگانان عرب مقیم آنجا ملاقات کرد و با آنها موافقت کرد که در تجارت دریایی با هند چین همکاری کنند و پسرش عبدالله، جای خود را برای پیگیری امور تجاری تفویض کرد، در حالی که او به دعوت اسلام روی آورد. و با کاخ های شاهزادگان و سلاطین تماس بگیرد تا رابطه خود را با حاکمان هند تقویت کند. و توانست با سلطان ناصرالدین شاه رابطه محکمی برقرار کند که وقتی از نسب شریفش که به خاندان خانه اطلاع یافت ، او را به خود نزدیک کرد و از وفاداران خود قرار داد و حتی عطا کرد. او عنوان شاهزاده
فرزندان
او چهار فرزند دارد، دو دختر: زینب و فاطمه، و دو پسر: عبدالله و از اولاد او که به کشورهای صنف و هند شرقی مهاجرت کردند و علوی و اولادش در سراسر هند پراکنده شدند .
وفات
وی در نصیرآباد هند درگذشت.
منبع
الجعفری، بشار (1382). نگهبانان خاور دور . دمشق، سوریه: خانه Tlass. صفحه 203.