المنخول فی علم الأصول (کتاب)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۸ توسط Javadi (بحث | مشارکت‌ها)
Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۹:۴۸، ۹ ژانویه ۲۰۲۲؛


کتاب اساس القیاس
کتاب اساس القیاس
نام نويسنده ابو حامد غزالى‌
موضوع اصول
تحقیق هیتو
زبان کتاب عربى‌
ناشر دار المنهاج
سال نشر 1409 ق‌
تعداد جلد تک جلدی
تعداد صفحات 192 صفحه
مکان چاپ بيروت‌

المنخول في علم الأصول اولین کتاب از نوشته‌های غزالی در علم الاصول است.

معرفی اجمالی

این کتاب که موضوعش علم اصول است را غزالی در زمان حیات شیخ خود، امام الحرمین جوینی آن را نوشته است. غزالی از بسیاری از دیدگاه‌های اصولی که در المنخول در کتاب‌های دیگر خود مانند المستصفی من علم الاصول اتخاذ کرده بود، عقب‌نشینی کرد و همین امر باعث شد که المنخول کمتر از سایر کتاب‌هایش مورد توجه محققین قرار گیرد و این توضیح می‌دهد که کتاب‌های او. کمترین محبوبیت و نشر را دارند و ناشران کمتر به چاپ و تبلیغ آن علاقه دارند به طوری که امروزه به سختی نسخه‌ای از آن را پیدا می کنید.


بخش‌های کتاب

در باب اول، ضمن پاسخ به این سؤال که آیا احکام شرعی، صفات ذاتی افعال هستند یا نه، به حقایق علوم و مراتب آن، اشاره شده است.

و در باب دوم، به مأخذ و مصادر علوم، پرداخته شده است.

موضوعات کتاب

موضوعاتی با عناوین: اوامر، نواهی، عموم و خصوص، تأویل، مفهوم، خبر واحد و متواتر، نسخ، اجماع، قیاس، تعادل و تراجیح، اجتهاد و فتوا، از در کتاب بیان شده است. برخی از ویژگی‌های کتاب را می‌توان در موارد زیر، خلاصه نمود: 1. این اثر، از اولین کتاب‌هایی است که غزالی آن را در علم اصول، تصنیف نموده و دو اثر دیگر او، تحت عنوان «المستصفی» و «شفاء الغليل»، پس از آن به نگارش درآمده است؛ زیرا غزالی در بعضی از مواضع «شفاء الغليل» به آن احاله داده و در «المستصفی» به این نکته اشاره کرده است که مطالب آن، وسیع‎تر از «المنخول» می‌باشد[۱۴]. 2. غزالی این کتاب را در اوایل حیات علمی خود، قبل از اینکه در نظامیه بغداد، به تدریس مشغول شود، نوشته است[۱۵]. 3. ابن سبکی در شرح حال غزالی در «طبقات الشافعية»، هنگام ذکر آثار او، به این نکته اشاره نموده است که وی این کتاب را، در زمان حیات استاد خود، امام‌الحرمین جوینی، نوشته است. اما در کتاب، عباراتی است که دلالت بر وفات استاد در زمان نگارش کتاب دارد، که از جمله آنها، این عبارت می‌باشد: «و المختار أنه لا يحتج به، لأن العقل لا يحيل ذلك في المعقولات و الشبهة مختلجة و القلوب مائلة إلی التقليد و اتباع الرجل المرموق فيه، إذ قال قولا»، سپس گفته است: «هذا مما اختاره الإمام رحمه الله» و یا در جای دیگری گفته است: «و التزام ما فيه شفاء الغليل و الاقتصار علی ما ذكره إمام‌الحرمين رحمه الله في تعاليقه من غير تبديل» که این عبارات، دلالت بر وفات استاد در زمان تألیف کتاب دارد[۱۶]. 4. غزالی در این کتاب، دارای شخصیت مستقلی نبوده و بیشتر، تابع افکار استاد خود، امام‌الحرمین بوده و همچنان‌که در پایان کتاب اشاره کرده است، به تدوین افکار و ترتیب تعلیقات او، بدون کم کردن یا افزودن چیزی به آن، پرداخته است. اما این امر در حقیقت، باعث نشده است که غزالی، در اکثر آراء استاد خود، ابداء رأی نداشته باشد و از برخی از آنها، اعراض ننموده و خلاف آن را اختیار نکرده باشد؛ به‌عنوان مثال، به چند نمونه از این موارد، اشاره می‌شود: امام‌الحرمین مطقا ازدحام دو علت بر معلول واحد را شرعا ممتنع و عقلا جایز دانسته است، اما غزالی، خلاف این رأی را انتخاب نموده و چنین نوشته است: «و المختار أن العلل قد تزدحم علی حكم واحد». در عبارتی پیرامون فساد فرع و اصل، قول شخص دیگری را بر قول استاد، ترجیح داده و چنین گفته است: «اختلفوا في أنه من فن الشبه أو فن المخيل و اختار الإمام كونه مخيلا... و قال القاضي هو شبه قوي و لعل ما ذكره القاضي أقرب» و... که این عبارات، بر این امر دلالت دارند که وی، صرفا ناقل نظریات استاد خود نبوده و در پاره‌ای موارد، با آن مخالفت کرده است[۱۷]. 5. غزالی از برخی آراء و نظریات خود که در این کتاب، قائل به آنها بوده، در کتاب دیگرش «المستصفی» اعراض نموده و نظریات دیگری را برگزیده است؛ به‌عنوان مثال، وی در این کتاب، قائل به جواز احتجاج به مفهوم صفت مناسب حکم شده است؛ درحالی‌که در کتاب «المستصفی» از این قول اعراض نموده و قائل به عدم حجیت مفهوم مطلقا (مناسب حکم یا غیر مناسب) شده است[۱۸]. 6. غزالی در این کتاب، اقوالی را به برخی از جمله امام مالک و ابوحنیفه نسبت داده است که منبع و مصدر آن معلوم نیست و حتی در برخی موارد، خلاف آن قول در منابع و مصادر ذکر شده است[۱۹]. 7. غزالی در پایان کتاب خود، به وجه تقدیم مذهب شافعی بر سایر مذاهب اشاره کرده و از عباراتی در بطلان مذهب حنفیه استفاده نموده است که نشانگر تعصب وی، بر مذهب خود می‌باشد؛ درحالی‌که وی در آثار بعدی خود، موضعی میانه‌روتر را انتخاب نموده است[۲۰]. 8. برخی از عبارات کتاب، بسیار موجز می‌باشد؛ به‌گونه‌ای که برخی از مطالب آن، به‌صورت اشاره و برخی نیز مغلق است[۲۱]. 9. امتیاز خاصی که این کتاب، نسبت به کتاب «المستصفی» دارد، آن است که غزالی در این کتاب، غالباً اقوال را به قائلین آنها نسبت داده و به اسامی آنها، اشاره کرده است؛ درحالی‌که در «المستصفی» غالباً نظریه نویسنده ذکر گردیده و سپس به سایر نظرات و دیدگاه‌ها، به‌صورت «قيل...» اشاره شده است[۲۲]. وضعیت کتاب از جمله اقدامات تحقیقی صورت‌گرفته بر روی کتاب، عبارتند از: 1. ضبط و تحقیق نص کتاب و اشاره به اختلاف نسخ در پاورقی‌ها. 2. تخریج احادیث از مصادر حدیثی معتبر. 3. تخریج ابیات شعری که مورد استشهاد نویسنده قرار گرفته است. 4. توضیح و تشریح برخی از مطالبی که به دلیل غموض و پیچیدگی آن، نیاز به شرح و توضیح داشته است، در پاورقی‌ها. 5. ارائه شرح حال کامل برای تمامی اعلامی که غزالی به‌صورت موجز و مختصر، به ترجمه آنها پرداخته است، به‌جز برخی از صحابه که معروف می‌باشند[۲۳]. فهارس کتاب در انتهای آن جای گرفته است که به‌ترتیب عبارتند از فهرست احادیث؛ اعلام؛ فرق و موضوعات کتاب.

پانویس