ابن قاضی
ابوالعباس شهاب الدین احمد بن محمد بن محمد بن احمد بن على بن عبدالرحمان بن ابى العافیة مِکناسى زَناتى فاسى مالکی فقیه، مورخ، ادیب و ریاضىدان معروف مغربى در دولت شُرَفای سَعدی (حسنى) (917-1069ق/1511-1659م).
پیشینه
متولد 960هـ.ق (1553م) و متوفای 1025هـ.ق (1616م). ابوالعباس ابن قاضى در فاس دیده به جهان گشود [۱]. بعضى مولد او را مکناسه نوشتهاند [۲].
جد اعلای وی موسى بن ابى العافیة از قبیلة زناتة مکناسه، بنیادگذار فرمانروایى مکناسه (سده 4ق/10م) است که رفتار خصمانهاش با ادریسیان مغرب مشهور بود [۳] و از اینرو ابن قاضى از کارهای او تبرّی جسته است [۴]. شماری از فرزندان ابن قاضى بزرگ (احمد بن على) در فاس مقیم شده بودند [۵].
اشتهار
اشتهار وی به ابن قاضى مربوط به احمد بن على بن عبدالرحمان قاضى مکناسه (د 955ق/1548م در فاس) جد دوم صاحب ترجمه است و خود وی مختصری از ترجمه او را آورده است [۶]. ابن قاضى در آغاز درة الحجال، خود را «المکناسى النِجار» معرفى کرده است [۷]. از اینرو برخى او را المکناسى النجاری نوشتهاند [۸]، در حالى که در نوشته ابن قاضى منظور این است که ریشه خانوادگى او از مکناسه است و تبدیل کردن کلمه النجار به صورت صفت نسبى النجاری نتیجه سوءتعبیر است.
تحصیلات
پدر و نیاکان و عموزادههای او اهل علم بودند [۹]. هر چند آغاز زندگى او مقارن با دگرگونیهای سیاسى در مغرب بود، اما این دوران از لحاظ علمى هنوز دوران شکوفایى محسوب مىشد و فاس پناهگاه امنى برای دانشمندان بود که از هر سو به آنجا روی مىآوردند تا از مراکز و گنجینههای علمى آن بهره گیرند [۱۰].
ابن قاضى در خانواده خود و در شهر فاس محیط مساعدی برای پرورش خود در علوم شرعى، ادبى و ریاضى داشت [۱۱]؛ 21 ساله بود که پدرش درگذشت [۱۲] و 26 سال داشت که چون بسیاری از طلاب آن عصر برای تکمیل تحصیلات درصدد سفر به مشرق برآمد و از آن اندازه وسعت مالى برخوردار بود که توانست به این آرزو تحقق بخشد. این سفر او در 986ق/1578م آغاز شد و چندین سال طول کشید. او تونس و مصر و حجاز را دید و در 987ق حج گزارد [۱۳]. تاریخ مراجعت او به فاس معلوم نیست، اما آنچه از اشارات درة الحجال برمىآید، هنوز در 989ق در مشرق بوده است [۱۴].
اشاره ابن قاضى در درة الحجال به دانشمندان صاحب منصب قِضا و خطابه در بلاد ترک و ملاقات با آنان در آنجا [۱۵] موجب طرح این پرسش شده که آیا او به سرزمین ترکان رفته است؟ [۱۶]. اما احتمال قوی هست که پای او به بلاد ترک نرسیده باشد وگرنه نام آن سرزمینها به شکلى در نوشته او انعکاس مىیافت. ابن قاض از سفر مشرق با دست پر به فاس بازگشت و به استادان پیشین و دیگر دانشمندان آنجا پیوست. در آنجا به کار تدریس و تألیف سرگرم شد.
ابوالعباس احمد المنصور سعدی ذهبى شریف حسنى که در غیاب ابن قاضى بر تخت پادشاهى مغرب نشسته بود، به دانش و اهل علم و شرکت در مجالس و محافل علمى علاقه وافر داشت و با وجود گرفتاریهای سیاست و حکمرانى، دانشمندان را از هر سو به پایتخت خود در مراکش مىکشاند. مخصوصاً توجه شخصى منصور به علم هندسه و تبحر ابن قاضى در ریاضیات و میانجیگری ابوفارس عبدالعزیز قَشتالى، وزیر و مورخ و شاعر حکومت، موجب شد که ابن قاضى در زمره صاحبان مراتب مورد توجه سلطان درآید [۱۷] و با دانشمندان دربار وی داد و ستد علمى داشته باشد.
اسارت
دانش وسیع و نیک خویى ابن قاضى او را انگشتنما کرد و سلطان درصدد برآمد او را به سفارت مشرق بفرستد تا اقتدار و شکوه دولت خود را در آن خطه بشناساند. ابن قاضى خود نیز برای بهرهگیری علمى بیشتر علاقهمند به این سفر بود. بنابراین در شعبان 994 در تِطوان به کشتى نشست [۱۸]، اما در تنگه جبل الطارق (بحرالزَّقاق) گرفتار دزدان دریایى اسپانیا شدند و ابن قاضى به اسارت رفت [۱۹]. بعضى گفتهاند که او در سفر حج (994ق/1586م) دچار این مصیبت شد [۲۰] و برخى اسارت او را هنگام مراجعت از مشرق نوشتهاند [۲۱]. اما در واقع او در سفر دوم و هنگام رفتن، و نه در برگشت، گرفتار شد.
اشاره کوتاه ابن قاضى در ضمن ترجمه حال ابوعبدالله محمد خَروف تونسى (د 966ق) مؤید این مدعاست. آنجا که بدون ذکر تاریخ دقیق سفر و به مناسبت مقایسه اسارت خود با اسارت ابوعبدالله مىگوید که این گرفتاری هنگام عزیمت به مصر برای اخذ علم از استادانى که در سفر اول موفق به دیدارشان نشده بود، روی داد [۲۲].
او 11 ماه اسارت پر رنج و محنت کشید تا در اثر اقدامات منسوبان و اعیان دولت و خود سلطان و پرداخت فدیهای، به میزان 20 هزار اوقیه (تقریباً اونس) زر در رجب 995 از گرفتاری رها شد. هنگفت بودن مبلغ فدیه نمودار منزلت والای ابن قاضى در نظر زمامداران مغرب بود [۲۳].
بازگشت به علم
ابن قاضى پس از رهایى از طریق سَبْته و تطوان به فاس بازگشت [۲۴]. اشتیاق او به دانش، او را بار دیگر با دانشمندان مغرب و علمای حاشیه دربار منصور پیوند داد. او به کار تدریس در جامع قَرّویین و جامع ابن یوسف مراکشى [۲۵] و تألیف پرداخت و برای سپاسگزاری از نعمت خلاصى که منصور برای او ممکن ساخته بود، همه نوشتههای خود را به سلطان اهدا کرد [۲۶] و با تأسى به ابوعبدالله خروف تونسى که خود را آزاد کرده ابوالعباس مَرینى تلقى مىکرد [۲۷]، او نیز پیوسته خود را مدیون سلطان حسنى مغرب، احمد منصور، مىدانست [۲۸] و یکى دیگر از آثارش، المُنْتَقى المقصور را به مآثر وی اختصاص داد [۲۹].
فضاوت
ابن قاضى مدتى بدون داشتن سمتى رسمى با دربار منصور، پیوندی نزدیک داشت [۳۰]، تا به منصب قضا در شهر سَلا گماشته شد. از این رو در نوشتههای معاصر و متأخر، از او به عنوان قاضى سلا یادکردهاند [۳۱]/111). با توجه به سخنان ابن قاضى درباره نایب قاضى سلا از 998ق و اجازه روایت دادن ابن قاضى به او در 1000ق/1592م [۳۲] و با توجه به اشارات بابا تنبکتى در 1005ق و مقری در 1009ق درباره تصدی قضای سلا توسط او، مىتوان حدود تقریبى این دوره را تخمین زد [۳۳].
ابن قاضى به علتى ناشناخته از سمت قضا برکنار شد [۳۴] و در جامع الاَبّارین فاس به تدریس صحیح بخاری نشست [۳۵].
مهاجرت و وفات
پس از مرگ منصور در 1012ق/ 1603م و پریشانى اوضاع مغرب به سبب جنگهای خانگى میان شاهزادگان مدعى سلطنت، جمع دانشمندان فاس و مراکش از هم پاشید و هر کدام از آنان در گوشهای از بادیه پناهگاهى برای خود جست [۳۶]. در این احوال، ابن قاضى هم در منطقه اطلس میانى به زاویه دَلائیان کوچید و در آنجا به حرمت زیست.
وی گاهى برای رسیدگى به وضع خانواده و جست و جو از احوال یاران و شاگردانش به فاس مىرفت. بدینسان ابن قاضى بقیه عمر خود را تا 1025ق به تدریس و تألیف گذراند [۳۷]، گرچه تاریخ فوت او 1026ق نیز یاد شده است [۳۸]. جسد ابن قاضى پس از آنکه شاگردش مقّری بر او نماز خواند، در نزدیکى بابالجیسه (یکى از دروازههای فاس) دفن شد [۳۹].
اساتید
بسیاری از علمای مغرب و مشرق به عنوان استادان ابن قاضى یاد شدهاند که از آن جملهاند،
در مغرب:
- پدرش محمد بن محمد (د 981ق) که از او فرائض (تقسیم میراث) و حساب و برخى کتابها را فراگرفت [۴۰]
- ابوالعباس احمد بن على المَنجور مکناسى (د 995ق) که در معقول و منقول، تاریخ، بیان، منطق، و اصول استاد بود و ابن قاضى از 975ق تا فوت او مدت 20 سال، جز ایام اسارت و اقامتش در مراکش، پیوسته با او بود [۴۱]. سخنان ستایشآمیز ابن قاضى در حق این استادش میزان دلبستگى وی را به او مىنمایاند [۴۲]
- محمد بن قاسم قیسى معروف به قَصّار (زنده در 999ق) محدث و رجالى که به نظر مىرسد ابن قاضى پس از رهایى از اسارت، از او استفاده کرده است [۴۳]
- ابومالک عبدالواحد بن احمد حسنى مراکشى (د 1003ق)، فقیه، ادیب، مفتى و محدث که ابن قاضى در شوال 998 از او اجازه عام گرفت [۴۴]
- عبدالرحمان بن عبدالواحد سجلماسى که ابن قاضى در 99ق از او اجازه یافت [۴۵]
- محمد بن یوسف تدغى (زنده در 999ق)، استاد فقه و نحو و حدیث، با حافظهای قوی که ابن قاضى در 998ق در مراکش به خط خود او از او اجازه روایت گرفت [۴۶]
و در مشرق:
- سالم بن محمد سنهوری مالکی، فقیه و محدث و راویه که ابن قاضى در 986ق در قاهره شاگرد او بود [۴۷]
- راشد بن عبدالله بغدادی شافعى، استاد معقول و نحو که ابن قاضى در قاهره در 986ق از او منطق فراگرفت [۴۸]
- ابراهیم بن عبدالرحمان علقمى شافعى اشعری (د 997ق)، محدث و راویه که ابن قاضى در 986 در قاهره از وی بهره جست [۴۹]
- عبدالرحمان بن عبدالقادر ابن فهد علوی شافعى (د 995ق در مکه) که ابن قاضى در مسجد الحرام چندین کتاب از او فراگرفت و در 987ق به خط خود او از او اجازه دریافت داشت [۵۰].
اجازات
با توجه به اشتغال زیاد ابن قاضى به تدریس و تعلیم، شمار بسیاری از دانش طلبان عصر از او علم آموختند یا اجازه روایت گرفتند. از این جملهاند:
- شهابالدین ابوالعباس احمد بن محمد مَقّری (د 1041ق/ 1631م)، مؤلف نفح الطیب [۵۱]
- و ابومالک عبدالواحد بن احمد اندلسى فاسى (د 1040ق)، فقیه اصولى و متکلم [۵۲].
آثار
ابن قاضى آثار متعددی در رشتههای مختلف پدید آورد. او خود در دیباچه جذوة الاقتباس (ص 10) به عناوین 4 اثر خویش که پیش از این کتاب تألیف و همه به سلطان احمد منصور اهدا شده، اشاره کرده است. شمار آثار او را 18 [۵۳] یا حدود 15 [۵۴] گفتهاند. آثار برجای مانده او را 14 شمردهاند [۵۵] که عبارتند از:
- جذوة الاقتباس فى ذکر من حَلَّ من الاعلام مدینة فاس. این اثر پس از تألیفات معروف دیگر ابن قاضى نوشته شده است. جذوة تاریخ شهر فاس، آموزشگاهها، آب انبارها، بناها، فرمانروایان، دانشمندان و آثار علمى و ادبى آنان است.
این کتاب براساس حروف مرتب شده و در ذیل هر حرف انواع موضوعهای مزبور را به ترتیبى مشخص، مطرح کرده است: نخست فرمانروایان، بعد فقهای بومى شهر، سپس دانشمندانى که از جاهای دیگر به آنجا وارد شدهاند. در دیباچه کتاب، مؤلف مانند مقدمههای دیگر آثارش مراتب قدردانى خود را از منصور، فرمانروای شریفى مغرب، به عنوان آزاد کننده خود از اسارت بیگانه ابراز داشته است [۵۶].
پیش از آغاز تقسیمات حروفى کتاب، نویسنده در مقدمهای از بنای فاس، جغرافیا، محاسن و ویژگیهای آن شهر، مخصوصاً جامع قرویین سخن مىگوید [۵۷]. مؤلف این مقدمه را از نوشتههای پیشین مربوط به تاریخ فاس، مانند جِنا زَهْرة الاس اثر على جَزنائى و الاَنیس المطرف بروض القِرطاس ابن ابى زرع گرفته است[۵۸]GAL,S,II/679
گویا مؤلف بر آن بوده که تألیفى جداگانه در احوال رجال سرشناس غیربومى آن خطه بپردازد و احوال معاصران بومى و غیربومى را به صورت خاتمهای در پایان کتاب قرار دهد [۵۹]، اما به انجام آن کامیاب نشده است. قسمت تراجم کتاب شامل احوال کسانى است که میان 377ق/949م تا اوایل سده 11ق/ اواخر سده 16م درگذشتهاند.
بیان مؤلف به تبع استفاده از مآخذ گونهگون و کتاب پر از کلمات و تعبیرات زمانهای مختلف است. ملاک درازی و کوتاهى تراجم مشخص نیست و ترتیب منطقى در موضوعات آنها رعایت نشده است [۶۰]. با اینهمه، این نوشته مرجعى مهم در بررسى تاریخ اجتماعى مغرب و فاس تلقى مىشود، به خصوص که بعضى مآخذ آن اکنون در دست نیست [۶۱]. جذوة، چشماندازی کلى از سیر ادبى مراکش در زمان مرینیان و سعدیان ارائه مىکند [۶۲]. این کتاب اول بار در 1309ق/1891م در فاس به صورت سنگى چاپ شد [۶۳]. چاپ نوین این کتاب با مطابقت نسخه چاپى پیشین با چند نسخه خطى، با بعضى تصرفات، به وسیله دارالمنصور رباط در 1973-1974م در دو جلد منتشر شده است.
- درة الحجال فى غُزَّة اسماء الرجال. تألیف این کتاب در اوایل رجب 999 آغاز شده است. مؤلف این کتاب را چون ذیلى بر وفیات ابن خلکان تلقى کرده و تراجم بزرگان را از وفیات ابن خلکان [۶۴] تا اوایل سده 11ق به ترتیب حروف مغربیان آورده است [۶۵]. از اینرو این کتاب در ردیف ذیلهای متعددی قرار دارد که بر اثر مشهور ابن خلکان نوشتهاند. مؤلف دلیل عدم ترتیب تراجم را برحسب سالهای وفات چنین آورده که چون این تراجم را از روی یادداشتهایش نقل کرده، چنان ترتیبى برای او دشوار بوده است [۶۶].
در این اثر 1522، فقره ترجمه حال از فقها، ادیبان، شاهان و امرا و دیگر ناموران گردآوری شده است. بعضى تراجم کتاب در نهایت کوتاهى و در چند کلمه است، در حالى که برخى دیگر مشتمل بر صفحاتى چند مىشود. تفصیل در تراجم معمولاً همراه با ذکر جنبهای ادبى و شعری صاحب ترجمه است. از این حیث و از لحاظ تکمیل نواقص المنتقى، درة را ملحقى بر آن اثر مىتوان پنداشت [۶۷].
وقایع تاریخى و سیاسى در این اثر در جاهای اندکى مورد توجه قرار گرفته است و در آنجاها تنها واسطه پیوند وقایع با ترجمه متصل بدان، ذکر تاریخ فوت صاحب ترجمه است. درازی و کوتاهى ترجمهها چه بسا نسبتى با میزان اشتهار صاحب ترجمه ندارد و گاه بعضى تراجم تکرار مىشود، مانند ابوبکر احمد بن محمد جُزَیّ کلبى [۶۸]. به نظر مىرسد ابن قاضى حوصله یا فرصت کافى برای تنظیم یادداشتهای خود نداشته و موارد مکرر و عدم ترتیب تاریخى یا الفبایى دقیق و درست تراجم همه معلول آن وضع بوده است.
این اثر اول بار به وسیله. س. عَلّوش با یک مقدمه و سه فهرست در دو جلد در رباط (1934 و 1936م) چاپ شد و بار دیگر محمد احمدی ابوالنور آن را از روی نسخه خطى مصر و تونس و تطبیق با نسخه چاپى با مقدمه و فهرست در 1390ق/1970م در 3 مجلد در تونس منتشر کرد. رنهباسه، قسمت «محاضرة المریة» را از متن درة الحجال استخراج و به زبان فرانسه ترجمه کرده و همراه با متن عربى به چاپ رسانده است. علوش همان قسمت را از روی نسخههای خطى دیگر از نو به فرانسه ترجمه و با متن عربى چاپ کرده است [۶۹].
- الاکسیر فى صناعة التکسیر [۷۰].
- تقایید على جداول الحوفى، [۷۱]، یا شرح جداول الحوفى [۷۲].
- درة السلوک فى من حَوَی المُلک من الملوک [۷۳]، منظومهای است به عنوان ذیل بر رَقَم الحُلَل ابن خطیب در مورد سلسلههای حکومتى مسلمانان از پیامبر (ص) تا شرفای سعدی.[۷۴]
نسخههایى ازایناثر در رباط و سلا (در 11 صفحه) موجوداست [۷۵]. نسخههایى در شرح این اثر با عنوان شرح درة السلوک فیمن حوی المُلک من الملوک یا الدرّ الحلوک المُشْرِق بدُرَّة السلوک فیمن حوی الملک من الملوک در تونس و رباط نگهداری مىشود [۷۶]. ابن قاضى این شرح را در رجب 1000 نوشته است (همانجا). احتمالاً همین اثر است که تازی (ص 517) آن را به صورت الدر الملوک آورده است.
- رائد الفلاح بعَوالى الاسانید الصِحاح، فهرستى است از مشایخ ابن قاضى، که مؤلف در 1010ق با نوشتن آن به زیدان، پسر و ولیعهد منصور اجازه روایت داد. نسخهای از این اثر در آکادمى سلطنتى تاریخ در مادرید شناسایى شده است [۷۷]. این اثر با عنوان فهرسة [۷۸] نیز یاد شده است.
- غُنیةَ الرائض فى طبقات اهل الحساب و الفرائض [۷۹]. از این اثر نسخهای در ضمن مجموعهای با عنوان نقول ثلاثة فى حسابالفرائض در سلا وجود دارد و باتوجه به حجم اندک مجموعه (7 ص) اثری بسیار موجز است [۸۰].
- الفتح النَبیل لما تَضَمنَّه من اسماء العدد التنزیل [۸۱]، که ظاهراً نسخهای از آن در دست نیست.
- فى الروایة، در قرائت قرآن. نسخهای از آن در فاس وجود دارد.[۸۲]
- لَقْطَة الفَرائد فى تحقیق الفوائد یا لقط الفرائد من لُفاظة حُلْو الفوائد [۸۳]، تکملهای است بر کتاب الطبقات یا شرف (شرح) الطالب فى اَسْنَى المَطالب ابن قُنْفُذ، و در آن هر قرن را به 10 بخش کرده و هر بخش شامل 10 ترجمه کوتاه است [۸۴]. نسخههایى از این اثر در مغرب [۸۵]و مصر [۸۶] وجود دارد. محمد بن شنب [۸۷] و زرکلى [۸۸] نسخهای خطى از این اثر داشتهاند. این اثر 48 صفحه دارد [۸۹].
- المدخل فى الهندسة [۹۰]، که نسخه شناختهای ندارد.
- المُنْتَقى المَقْصور على مآثر خلیفة المنصور، یا محاسن الخلیفة ابى العباس المنصور [۹۱]، نوشتهای است ستایشآمیز برای سلطان و بیشتر به یک مجموعه ادبى مىماند تا به یک کتاب تاریخى [۹۲]. سلاوی در استقصاء [۹۳] و اِفرانى (وَفْرانى) در نُزْهة الحادی به منتقى استناد کردهاند [۹۴]. از این اثر، تاکنون نسخهای به دست نیامده است.
- نظم تلخیص ابن البناء [۹۵].
- نظم منطق السعد [۹۶].
- نیل الامل فیما (مما) به جری بین المالکیة العمل [۹۷] یا نیل الامل فیما به بین المالکیة جری العمل [۹۸]. از سه اثر اخیر نیز نسخهای در دست نیست.
پانویس
- ↑ همانجا؛ 2 EI
- ↑ دارالمنصور، 5؛ ابوالنور، 1/14
- ↑ نک: ابن خلدون ، 6/134-136
- ↑ جذوة الاقتباس ، 1/343
- ↑ نک: همانجا
- ↑ درّة الحجال ، 1/106، جذوة الاقتباس، 1/158
- ↑ 1/3
- ↑ کتانى، 77
- ↑ مثلاً نک: درة الحجال، 2/203-204، 208، 214، 3/132
- ↑ زمامه، 623
- ↑ همانجا
- ↑ ابن قاضى، همان، 2/215
- ↑ زمامه، 624 - 625
- ↑ همو، 626
- ↑ 2/325، 3/319
- ↑ زمامه، 626
- ↑ همو، 626 - 627؛ گنون، 1/253
- ↑ ابوالنور،1/25؛ زمامه، 628
- ↑ همانجا
- ↑ ابوالنور، همانجا
- ↑ طوقان، 484؛ گنون، 1/263
- ↑ درة الحجال، 2/209
- ↑ ابوالنور، 1/25-27؛ زمامه، همانجا
- ↑ همانجا
- ↑ تازی، 2/517
- ↑ ابن قاضى، جذوة الاقتباس، 1/9-10؛ 2 EI
- ↑ ابن القاضى، درة الحجال، 2/209
- ↑ همان 1/4؛ دارالمنصور، 1/5
- ↑ درة - الحجال، 1/120
- ↑ 2 EI
- ↑ باباتنبکتى، 68 -91،97؛ سلاوی، 2(4
- ↑ درة الحجال، 1/250، 253
- ↑ نک: زمامه، 630 -631
- ↑ 2 EI
- ↑ دائرةالمعارف الاسلامیة، 1/366؛ تازی، همانجا
- ↑ زمامه، 632
- ↑ همانجا
- ↑ کتانى، 1/77
- ↑ دائرةالمعارف الاسلامیة، 1/366-367
- ↑ ابن قاضى، درة الحجال، 2/215
- ↑ همان، 1/157، 163
- ↑ همان، 1/163، جذوة الاقتباس، 1/135-136
- ↑ ابن قاضى، درة الحجال، 2/153-154، 159
- ↑ همان، 3/140-142، جذوة الاقتباس، 2/453-454
- ↑ همو، درة الحجال، 3/101
- ↑ همان، 2/164- 165، 187
- ↑ همان، 3/314
- ↑ همان، 1/276
- ↑ همان، 1/203
- ↑ همان، 3/99
- ↑ مقری، 7/250؛ کتانى، 1/77
- ↑ ابوالنور، 1/20
- ↑ مخلوف، 297
- ↑ ازهری، 24
- ↑ 2 EI
- ↑ 1/9-10
- ↑ 1/10-82
- ↑ دارالمنصور، 1/5؛.
- ↑ جذوةالاقتباس، 1/10، 565
- ↑ دارالمنصور، 1/6
- ↑ همانجا
- ↑ 2 EI
- ↑ سرکیس، 210
- ↑ 681ق/ 1282م
- ↑ درة - الحجال، 1/5
- ↑ همان، 1/6
- ↑ ابوالنور، 1/9
- ↑ 1/26-27، 59
- ↑ فولتون، 144
- ↑ تازی، 2/517
- ↑ ابوالنور، 1/21
- ↑ طوقان، 484
- ↑ ازهری، 24
- ↑ GAL,S,II/679
- ↑ فهرست، 2(4)/174؛ حجى، 415
- ↑ فهرس، کویت، 1/127؛ فهرست، 2(4)/166
- ↑ زمامه، 632
- ↑ ابوالنور، 1/21
- ↑ بغدادی، 1/154
- ↑ حجى، 214
- ↑ ازهری، 24
- ↑ GAL,S,II/679
- ↑ بغدادی، همانجا؛ ، GAL,S همانجا
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیة، 1/367
- ↑ فهرست، 2(4)/259؛ مجلة معهد، 5(1)/177
- ↑ فهرس، قاهره، 2/224
- ↑ دائرةالمعارف الاسلامیة، همانجا
- ↑ 1/236
- ↑ فهرست، همانجا
- ↑ بغدادی، همانجا
- ↑ درة الحجال، 1/4؛ بغدادی، ، GAL,S همانجاها
- ↑ 2 EI
- ↑ 5/20، 69، 118، 190
- ↑ 2 EI، GAL,S; همانجا
- ↑ بغدادی، همانجا
- ↑ ازهری، 24
- ↑ ابوالنور، 1/21
- ↑ مخلوف، 297
منابع
- ابن خلدون، العبر
- ابن قاضى، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1973م
- همو، درّة الحجال، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره / تونس، 1390ق، ابوالنور، محمد احمدی، مقدمه بر درة الحجال [۱]
- ازهری، محمد بشیر ظافر، الیواقیت الثمینة فى اعیان مذهب عالم المدینة، قاهره، 1324ق
- بابا تنبکتى، احمد، «نیل الابتهاج»، در حاشیة الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، 1351ق
- بغدادی، هدیه
- تازی، عبدالهادی، جامع القرویین، بیروت، دارالکتاب اللبنانى
- حجى، محمد، فهرس الخزانة العلمیة الصُبَیحیة بسلا، کویت، معهد المخطوطات العربیة
- دارالمنصور، مقدمه بر جذوة الاقتباس [۲]
- دائرةالمعارف الاسلامیة
- زرکلى، اعلام
- زمامة، عبدالقادر، «ابن قاضى مورخ فاس»، مجلة مجمع اللغة العربیة بدمشق، ذیحجة 1386/ آوریل 1967، ج 42(2)
- سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعریة، قاهره، 1346ق/1928م
- سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1955م
- طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمى فى الریاضیات و الفلک، قاهره، 1382ق
- فهرس المخطوطات المصورة، کویت، 1405ق/1984م
- فهرس المخطوطات المصورة، به کوشش لطفى عبدالبدیع، قاهره، 1956م
- فهرست المخطوطات المصورة، به کوشش مختار وکیل، قاهره، 1390ق/ 1970م
- کتانى، عبدالکبیر، فهرس الفهارس و الاثبات و معجم المعاجم و المشیخات و المسلسلات، فاس، 1346ق
- گنون، عبدالله، النبوغ المغربى فى الادب العربى، بیروت، 1395ق
- مجلة المخطوطات العربیة، ذیقعدة 1378/ مة 1959، ج 5(1)
- مخلوف، محمد، شجرة النور الزکیة، بیروت، 1349ق
- مقری تلمسانى، احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد بقاعى، بیروت، دارالفکر
- Fulton and Lings, Second Supplementary Catalogue of Arabic Printed Books in the British Museum, London, 1959
- GAL,S.