آخرت
آخِرَت جهان است که پس از مرگ و عالَمی است که پس از دنیا میآید. آخرت در برابر زندگی دنیا قرار دارد. باور به آخرت را از اصول دین[۱] اسلام میدانند و کسی را که به آن اعتقاد ندارد، مسلمان نمیشمارند. در قرآن بر اهمیت آخرت تأکید شده و ایمان به آن از اصول دعوت همه پیامبران بوده است. گفتهاند بیش از یکسوم آیات قرآن به آخرت مربوط میشود. در اصطلاح قرآن، سنت و فرهنگ اسلامی آخرت به معنای «جهان دیگر» (جهان پس از مرگ) است که در برابر دنیا قرار دارد. آخرت جهانی است که در آن همه انسانها پاداش و کیفر کارهای خود را دریافت خواهند کرد. در همه ادیان مبتنی بر وحی، از آخرت به گونهای سخن رفته است.
آخرت در لغت
واژه «آخِر» صیغه فاعل از ریشه «أخر» است که فعل آن فقط در بابهای تفعیل، تفعّل و استفعال استعمال شده و در صیغههای مجرد و مزید دیگر کاربرد ندارد. شاید «پسین» یا با اندکی مسامحه، «پایان» معادل مناسبی برای این واژه در فارسی باشد. این کلمه معمولاً در مقابل «اول» استعمال میشود؛ مثل هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ. [۲]
این دو کلمه متضایف هستند؛ یعنی بین دو امر که تقدم و تأخری نسبت به هم دارند، یکی اول، و دیگری آخر است؛ یکی پیشین است، و دیگری پسین. استعمال واژه «آخرة» با تاء تأنیث هم بر اساس این قاعده در ادبیات عربی است که گاهی بر اثر کثرت استعمال، موصوف مؤنث بعضی صفات حذف میشود؛ مثل «حسنة»، «سیئة» و «خطیئة». «حسنة» در اصل «الخصلة الحسنة» بوده که کلمه «الخصلة» تدریجا حذف شده و صفت «حسنة» باقی مانده است.
در قرآن نیز این کلمه به کار رفته است مثل: مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا. [۳] «آخرة» هم مکرراً در قرآن کریم به عنوان صفت کلمات مؤنث ذکر شده که از آنها میتوان فهمید در سایر موارد نیز این واژه صفت موصوف مونثی بوده و تدریجاً موصوفش فراموش شده و صفت به جای آن نشسته است؛ مثل «الدَّارَ الْآخِرَةَ» [۴] و «النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ». [۵] از معنای لغوی «آخرة» و استعمالات قرآنی آن که گاهی در مقابل «دنیا»، و گاهی نیز در مقابل «اولی» به کار رفته، میتوان فهمید ما دو زندگی داریم: إِنَ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولی؛ [۶] زندگی پیشین که در این دنیا و نزدیک است؛ و زندگی پسین که در عالم دیگر و دور است.
واژه آخرت
آخرت به معناى جهان واپسین و عالم بعد از دنیاست. واژه آخرت برگرفته از ریشه «ا خ ر» و مؤنث آخر به معناى پایان و در برابر اول است.
قرآن کریم زندگى انسان را به دو بخش پایانپذیر و جاودان تقسیم و از اولى به الدنیا و الاولى و از دومى به الاخرة و الیوم الاخر تعبیر کرده است.
واژه آخرت به معناى عالم بعد از دنیا، 113 بار در قرآن ذکر شده است: [۷] نه بار صفت یا مضاف الیه دار، مانند: «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ». [۸]
«وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ»، [۹] یک مورد صفت النشأة: یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ [۱۰]؛ پنج بار در برابر الاولى، مانند: «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى» [۱۱] ؛ 48 مورد در برابر الدنیا، مانند: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً»[۶]؛ و 26 بار صفت یوم، مانند: «آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ». [۱۲] در مواردى نیز واژه آخرت به تنهایى بکار رفته است، مانند: «أُولَـئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآَخِرَةِ». [۱۳] لفظ آخرت در این گونه موارد، از آن جهت مؤنث آمده که یکى از واژههاى الدار، الکرة [۱۴]، النشأة [۱۵] یا الحیاة [۱۶] موصوف مقدر آن است و چون موصوف مؤنث بوده، صفت به تبع آن مؤنث استعمال مىگردد.
آخرت، در قرآن و حدیث
قرآن کریم، زندگىِ پیش از مرگ را زندگى اوّل و زندگىِ پس از مرگ را زندگىِ آخِر نامیده است، مانند:
«لَهُ الْحَمْدُ فِى الاْءُولَى وَ الاْآخِرَةِ. [۱۷] در این [سراى] نخستین و در آخرت، ستایش، از آنِ اوست» .
«وَ إِنَّ لَنَا لَلاْآخِرَةَ وَ الاْءُولَى. [۱۸] و در حقیقت، دنیا و آخرت، از آنِ ماست» .
«وَ لَلاْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الاْءُولَى. [۱۹] و آخرت، براى تو، بهتر از سراى نخستین است» .
در واقع، قرآن کریم و نیز احادیث اسلامى، کلمه «آخرة» را در یکى از بارزترین مصادیق لغوى آن به کار مى برند. از این رو، هنگامى که یزید بن سلام از پیامبر صلى الله علیه و آله مىپرسد: «چرا آخرت را آخرت نامیدهاند؟»، ایشان در جواب مىفرماید:
لاِءَنَّها مُتَأَخِّرَةٌ تَجیءُ مِن بَعدِ الدُّنیا، لا توصَفُ سِنینُها، ولا تُحصى أیّامُها، ولا یَموتُ سُکّانُها. [۲۰] چون آن متأخّر است و پس از دنیا مى آید. سالهاى آن وصف ناشدنى، و روزهایش ناشمردنى هستند و ساکنان آن، هیچ گاه نمى میرند.
و از امام علی[۲۱] (ع) در وجه تسمیه آخرت نقل شده که:
سُمِّیَتِ الآخِرَةُ آخِرَةً، لاِءَنَّ فیهَا الجَزاءَ وَالثَّوابَ. آخرت، آخرت نامیده شده است ؛ چون سزا و پاداش در آن جاست.
همان طور که علامه مجلسی محمد باقر[۲۲] توضیح داده، [۲۳] مقصود، آن است که چون در آخرت، سزا و ثواب است و جزا متأخّر از عمل است، زندگى پس از مرگ، آخرت نامیده شده است.
این واژه در قرآن، گاه صفت «النشأة» است (مانند: «ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الاْآخِرَةَ ؛ پس خداوند است که نشأه آخرت را پدید مى آورد») [۲۴]، گاه صفت «الدار» (مانند: «وَ إِنَّ الدَّارَ الاْآخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ ؛ و زندگى حقیقى همان سراى آخرت است») [۲۵]، گاه مضاف الیه «دار» (مانند: «وَ لَدَارُ الاْءَخِرَةِ خَیْرٌ ؛ و سراى آخرت بهتر است») [۲۶] و گاه صفت «الیوم» (مانند: «مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الاْآخِرِ ؛ و برخى از مردم مى گویند که به خدا و روز واپسین ایمان آوردیم») [۲۷] قرار گرفته است. البتّه در بیشتر موارد، موصوف، حذف گردیده و کلمه «آخرت» در مقابل «دنیا» و درباره زندگى پس از مرگ به کار رفته است.
در قرآن کریم، این کلمه در مجموع، ۱۴۳ بار تکرار شده است: چهار بار به معناى لغوى آن و ۱۳۹ بار به معناى «زندگى پس از مرگ»، و از این تعداد، ۸۸ بار به صورت «الآخرة» و ۲۲ بار به صورت «بالآخرة» و سه بار به صورت «لَلآخرة» و ۲۶ بار به صورت «الآخِر» (که صفت «الیوم» قرار گرفته است).
نکته قابل توجّه، این که: در نگاه ابتدایى، ممکن است تصوّر شود که کلمه «آخرت» معادل کلمه قیامت (یوم الحساب) است ؛ امّا دقّت در ریشه لغوى و کاربردهاى آن در قرآن و حدیث به روشنى نشان مى دهد که مقصود از کلمه آخرت، مقابل «دنیا»ست و شامل همه منازل و مواقف پس از مرگ مى شود. پس، قیامت، تنها یکى از منازل آخرت محسوب مى گردد، چنان که پیامبر (ص) قبر را نخستین منزل آخرت معرّفى مىکند:
القَبرُ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَةِ ؛ فَإِن یَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أیسَرُ مِنهُ، وإن لَم یَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أشَدُّ مِنهُ. [۲۸] گور، نخستین منزلگاه آخرت است. اگر [انسان] از آن به سلامت برَهَد، منزلگاه هاى پس از آن، آسان تر از آن است و اگر به سلامت نرَهَد، منزلگاه هاى پس از آن، سخت تر از آن خواهد بود.
بنا بر این، آنچه در این بخش مورد توجّه است، ارائه متونى است که مجموع زندگىِ پس از مرگ را مورد بررسى قرار دادهاند ؛ امّا آنچه مربوط به هر یک از منازل و عوالم آخرت مى شود (مانند: عالم برزخ، قیامت، حساب، میزان، صراط، بهشت[۲۹] و دوزخ) در عناوین مربوط به خود خواهد آمد، إن شاء اللّه.
آخرت در دیگر ادیان
یهود میگفتند: عالم آخرت خاص ماست یعنی به عالم آخرت معتقد بودند: «قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ» [۳۰] اینسان فرقه ای بودند بنام فریسیان؛ فرقه ای نیز به آخرت معتقد نبودند بنام صادوقیان و حضرت موسی[۳۱] (ع) قارون را پند می داد که «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» [۳۲] از این نعمت که خداوند به تو داد طلب آخرت کن. این آیه دلیل صحت قول فریسیان است. تورات گوید: الحال ببینید من هستم و با من خدای دیگر نیست من میراننده و زنده کننده و زخم زننده و التیام دهنده هستم که از دستم رهاننده نیست. [۳۳]
مسیحیان نیز به عالم آخرت معتقدند اما این نعمت های جسمانی که خداوند وعده داده است و همچنین آتش و عذاب را به معنی روحانی مناسب آن عالم تفسیر میکنند. گویند: کسی از حضرت عیسی [۳۴](ع) پرسید: زنی که در دنیا دو شوهر کرده باشد در آخرت به کدام میپیوندد؟ او جواب داد در آن عالم نکاح نیست اما به هر حال یهود و نصاری از معتقدین به آخرت هستند مگر جماعتی که در قرآن به آنها اشارت فرموده است: «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ». [۳۵]
جماعتی از مردم عهد پیغمبر (ص) دهری و طبیعی بودند: «وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا» [۳۶] زندگی غیر از این زندگی دنیا نیست میمیریم و زنده می شویم. خداوند در جواب آنها گوید: «مَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ» به آنچه میگویند علم ندارند و گمان است آنچه میگویند، چون شهادت بر عدم میدهند به علت آن که ندیده اند و ندیده شهادت بر عدم نمیتوان داد.
«قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ» [۳۷] درباره یهود فرماید: از آخرت مأیوس گشتند چنان که کفار از صاحبان قبرها. یک فرقه از یهود بنام صادوقیان عالم آخرت را باور نداشتند و مجازات عاصیان را در همین جهان می دانستند، میگفتند: در تورات وعید آخرت نیست، اگر به شریعت عمل کنند در این جهان عزت و دولت و نعمت یابند و اگر خلاف کنند بلا و ذلت؛ و گروه دیگر بنام فریسیان به عالم آخرت معتقد بودند. مراد از کفار در آیه ملاحده و مادیانند که به وجود غیرمحسوس ایمان ندارند. انسان را همان میدانند که زیر خاک پنهان شود پس از مردن. [۳۸]
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله اصول دین
- ↑ حدید(۵۷) / ۳
- ↑ نمل(۲۷) / ۸۹
- ↑ قصص(۲۸) / ۷۷
- ↑ عنکبوت(۲۹) / ۲۰
- ↑ لیل(۹۲) / ۱۳
- ↑ المعجم المفهوس، أ خ ر
- ↑ سوره عنکبوت، آیه 64
- ↑ سوره یوسف، آیه 109
- ↑ سوره عنکبوت، آیه 20
- ↑ سوره نجم، آیه 25.
- ↑ سوره بقره،آیه 8
- ↑ سوره بقره،آیه 86
- ↑ مجمع البیان، ج 1، ص 123
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج 1، ص 303
- ↑ التفسیر الکبیر، ج 28، ص 303
- ↑ قصص: آیه ۷۰
- ↑ لیل: آیه ۱۳
- ↑ ضحى: آیه ۴
- ↑ ضحى: آیه ۴.
- ↑ ر.ک:مقاله امام على
- ↑ ر.ک:مقاله علامه مجلسی محمد باقر
- ↑ بحار الأنوار: ج ۱۰ ص ۱۳
- ↑ عنکبوت: آیه ۲۰
- ↑ عنکبوت: آیه ۶۴ و ر. ک: قصص: آیه ۸۳
- ↑ وسف: آیه ۱۰۹
- ↑ بقره: آیه ۸
- ↑ بحار الأنوار:ج ۱۰ ص۲۵۶ ح ۱۲۰۱
- ↑ ر.ک:مقاله بهشت
- ↑ سوره بقره، 94
- ↑ ر.ک:مقاله حضرت موسی
- ↑ سوره قصص، 77
- ↑ مثنی فصل 32، آیه 31
- ↑ ر.ک:مقاله حضرت عیسی
- ↑ سوره توبه، آیه 29
- ↑ سوره جاثیه، 24
- ↑ سوره ممتحنه، 13
- ↑ نثر طوبی، ذیل واژه «آخرة»